آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲: خط ۱۲:
[[پرونده:39587474.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علامه طباطبایی]]]]
[[پرونده:39587474.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علامه طباطبایی]]]]
'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«المیزان»'' در این باره گفته است:  
'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«المیزان»'' در این باره گفته است:  
* «'''اول''' اينكه: علم به غيب بالأصاله و مستقلا خاص خداى تعالى است، به آن معنايى كه توضيح داديم، پس خداى تعالى به ذات خودش عالم به غيب است، و ديگران اگر علمى به غيب داشته باشند به تعليم او دارند، با اين نكته كه از آيه استفاده كرديم روشن می‌‌شود كه هر جا خداى تعالى از انبيا حكايت كرده كه منكر علم غيب خود شده‏اند، منظور اين بوده كه بفهمانند ما رسولان، بالأصاله و مستقلا علم به غيب نداريم، نه اينكه با وحى خدا هم داناى به غيب نمی‌‌شويم، مانند آنجا كه فرموده: ﴿{{متن قرآن|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}}﴾<ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آيه ۵۰.</ref> و آنجا كه فرموده: ﴿{{متن قرآن|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ}}﴾<ref>و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم؛ سوره اعراف، آيه ۱۸۸.</ref>، و آنجا كه فرموده: ﴿{{متن قرآن|قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ}}﴾<ref>بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ سوره احقاف، آيه ۹.</ref>.
* «'''اول''' اينكه: [[علم به غيب]] بالأصاله و مستقلا خاص خداى تعالى است، به آن معنايى كه توضيح داديم، پس خداى تعالى به ذات خودش [[عالم به غيب]] است، و ديگران اگر علمى به [[غيب]] داشته باشند به تعليم او دارند، با اين نكته كه از آيه استفاده كرديم روشن می‌‌شود كه هر جا خداى تعالى از [[انبيا]] حكايت كرده كه منكر [[علم غيب]] خود شده‏اند، منظور اين بوده كه بفهمانند ما رسولان، بالأصاله و مستقلا علم به غيب نداريم، نه اينكه با [[وحى]] خدا هم داناى به غيب نمی‌‌شويم، مانند آنجا كه فرموده: ﴿{{متن قرآن|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}}﴾<ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آيه ۵۰.</ref> و آنجا كه فرموده: ﴿{{متن قرآن|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ}}﴾<ref>و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم؛ سوره اعراف، آيه ۱۸۸.</ref>، و آنجا كه فرموده: ﴿{{متن قرآن|قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ}}﴾<ref>بگو من در میان [[پیامبران]]، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ سوره احقاف، آيه ۹.</ref>.
* '''دوم''' اينكه: بعد از آنكه عموميت جمله‏ ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}﴾ به وسيله جمله‏ ﴿{{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾ شكسته شد، به صورت عام مخصص در آمده كه می‌‌تواند باز هم تخصيص بخورد، هم چنان كه در مورد بحث در باره انبيا تخصيص خورده، چون آيات قرآنى دلالت دارد بر اينكه بر آن حضرت وحى می‌‌شود، مثلا فرموده: ﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ}}﴾<ref>ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی؛ سوره نساء، آيه ۱۶۳.</ref>، و نيز دلالت دارد بر اينكه وحى يكى از مصاديق غيب است. بنا بر اين، يك پيغمبر دسترسى به غيب دارد، هم چنان كه رسول دارد، البته اين در صورتى است كه مراد از رسول در جمله‏ ﴿{{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾ مقامى مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق كسانى باشد كه از ناحيه خدا به سوى خلق گسيل می‌‌شوند نبى هم از همان كسان است، هم چنان كه آيه زير بر اين معنا شهادت می‌‌دهد: ﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ ...}}﴾<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه ...؛ سوره حج، آيه ۵۲.</ref> چون نبى را هم ارسال شده می‌‌داند، و آيه‏ ﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ}}﴾<ref>و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه ...؛ سوره اعراف، آيه ۹۴.</ref> پس نبى هم مانند رسول جزو استثنا شدگان از عموم نفى است، بدون اينكه عموم مذكور نيازمند به تخصيص جديدى بشود. و همچنين در مورد امام به آن معنايى كه قرآن كلمه امام را در آن استعمال می‌‌كند، چون خداى تعالى امام را به صفت صبر و يقين توصيف كرده، مثلا می‌‌فرمايد: ﴿{{متن قرآن|جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}﴾<ref> و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آيه ۲۴.</ref>، و نيز امامان را چنين توصيف كرده كه پرده و حجاب از پيش رويشان برداشته شده، مثلا فرموده: ﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}﴾<ref> و این‌گونه ما گستره «2» آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آيه ۷۵.</ref>، و نيز فرموده: ﴿{{متن قرآن|كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}﴾<ref> هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تكاثر، آيه ۵ و ۶.</ref> و ما در بعضى از مباحث سابق در اين باره سخن گفتيم. و اما ملائكه آنچه از وحى آسمان كه قبل از نزولش حمل می‌‌كنند، و همچنين آنچه‏ از عالم ملكوت مشاهده می‌‌كنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غيب، هر چند كه براى ما غيب می‌‌باشد، پس نمی‌‌توان ملائكه را مشمول استثنا دانست، علاوه بر اين جمله ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾ تنها شامل اهل دنيا می‌‌شود كه در روى زمين زندگى می‌‌كنند و اگر بنا باشد از سكنه زمين تجاوز كنيم تا شامل ملائكه هم باشد، بايد مردگان را هم كه امور آخرت را كه به نص قرآن غيب اين عالم است مشاهده می‌‌كنند مشمول استثنا بدانيم، و حال آنكه قطعا مشمول نيستند، براى اينكه اگر مردگان هم مشمول باشند ديگر حتى يك نفر هم در تحت عموم‏ ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾ باقى نمی‌‌ماند، چون هر انسان زمينى روزى از دنيا می‌‌رود و غيب عالم را می‌‌بيند، و در روز قيامت كه‏ ﴿{{متن قرآن|يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ}}﴾، و نيز ﴿{{متن قرآن|ذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ}}﴾ در باره‏‌اش فرموده، تمامى مردم يك جا مبعوث می‌‌شوند، و غيب عالم براى همه مشهود می‌‌گردد، پس همانطور كه اموات مشمول استثنا نيستند، به خاطر اينكه عالم اموات غير اين عالم است، همچنين ملائكه هم مشمول نيستند، براى اينكه عالمشان غير اين عالم است.(...)
* '''دوم''' اينكه: بعد از آنكه عموميت جمله‏ ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}﴾ به وسيله جمله‏ ﴿{{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾ شكسته شد، به صورت عام مخصص در آمده كه می‌‌تواند باز هم تخصيص بخورد، هم چنان كه در مورد بحث در باره انبيا تخصيص خورده، چون آيات قرآنى دلالت دارد بر اينكه بر آن حضرت وحى می‌‌شود، مثلا فرموده: ﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ}}﴾<ref>ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی؛ سوره نساء، آيه ۱۶۳.</ref>، و نيز دلالت دارد بر اينكه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحى يكى از مصاديق غيب است]]. بنا بر اين، يك [[پيغمبر]] دسترسى به غيب دارد، همچنان كه [[رسول]] دارد، البته اين در صورتى است كه مراد از رسول در جمله‏ ﴿{{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾ مقامى مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق كسانى باشد كه از ناحيه خدا به سوى خلق گسيل می‌‌شوند [[نبى]] هم از همان كسان است، همچنان كه آيه زير بر اين معنا شهادت می‌‌دهد: ﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ ...}}﴾<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه ...؛ سوره حج، آيه ۵۲.</ref> چون نبى را هم ارسال شده می‌‌داند، و آيه‏ ﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ}}﴾<ref>و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه ...؛ سوره اعراف، آيه ۹۴.</ref> پس نبى هم مانند رسول جزو استثنا شدگان از عموم نفى است، بدون اينكه عموم مذكور نيازمند به تخصيص جديدى بشود. و همچنين در مورد امام به آن معنايى كه [[قرآن]] كلمه [[امام]] را در آن استعمال می‌‌كند، چون خداى تعالى امام را به صفت [[صبر]] و [[يقين]] توصيف كرده، مثلا می‌‌فرمايد: ﴿{{متن قرآن|جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}﴾<ref> و چون [[شکیب]] ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را [[امام|پیشوایانی]] گماردیم که به فرمان ما (مردم را) [[هدایت|رهنمایی]] می‌کردند؛ سوره سجده، آيه ۲۴.</ref>، و نيز [[امامان]] را چنين توصيف كرده كه پرده و حجاب از پيش رويشان برداشته شده، مثلا فرموده: ﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}﴾<ref> و این‌گونه ما گستره «2» آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آيه ۷۵.</ref>، و نيز فرموده: ﴿{{متن قرآن|كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}﴾<ref> هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تكاثر، آيه ۵ و ۶.</ref> و ما در بعضى از مباحث سابق در اين باره سخن گفتيم. و اما [[ملائكه]] آنچه از [[وحى]] آسمان كه قبل از نزولش حمل می‌‌كنند، و همچنين آنچه‏ از عالم ملكوت مشاهده می‌‌كنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غيب، هر چند كه براى ما غيب می‌‌باشد، پس نمی‌‌توان ملائكه را مشمول استثنا دانست، علاوه بر اين جمله ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾ تنها شامل اهل دنيا می‌‌شود كه در روى زمين زندگى می‌‌كنند و اگر بنا باشد از سكنه زمين تجاوز كنيم تا شامل ملائكه هم باشد، بايد مردگان را هم كه امور آخرت را كه به نص قرآن غيب اين عالم است مشاهده می‌‌كنند مشمول استثنا بدانيم، و حال آنكه قطعا مشمول نيستند، براى اينكه اگر مردگان هم مشمول باشند ديگر حتى يك نفر هم در تحت عموم‏ ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾ باقى نمی‌‌ماند، چون هر انسان زمينى روزى از دنيا می‌‌رود و غيب عالم را می‌‌بيند، و در روز قيامت كه‏ ﴿{{متن قرآن|يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ}}﴾، و نيز ﴿{{متن قرآن|ذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ}}﴾ در باره‏‌اش فرموده، تمامى مردم يك جا مبعوث می‌‌شوند، و غيب عالم براى همه مشهود می‌‌گردد، پس همانطور كه اموات مشمول استثنا نيستند، به خاطر اينكه عالم اموات غير اين عالم است، همچنين ملائكه هم مشمول نيستند، براى اينكه عالمشان غير اين عالم است.(...)
* '''سوم''' اينكه: در آيه شريفه عموميت‏ ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾ استثنا شد، به اينكه رسولان به غيب آگاه می‌‌شوند. چيزى كه هست اين را هم می‌‌فهماند كه رسولان در هر چيزى كه تحقق يافتن رسالتشان مشروط به آن باشد كه نسبت به آن علم غيب داشته باشند، اين علم را خواهند داشت، حال چه متن رسالتشان از قبيل معارف اعتقادى و شرايع دين و قصص و عبرتها و حكمت‏ها و مواعظ باشد، و چه اينكه نشانيهاى رسالتشان باشد و مردم با ديدن آن‏ نشانه و آن معجزه به صدق رسول در ادعاى رسالتش پى ببرند، هم چنان كه در قرآن كريم از بعضى رسولان نمونه‏هايى از اين قبيل حكايت كرده، مثلا در باره صالح فرموده كه به قوم خود گفت: ﴿{{متن قرآن|تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}﴾<ref>سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آيه ۶۵.</ref> و در باره عيسى فرموده كه به بنى اسرائيل فرمود: ﴿{{متن قرآن|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ}}﴾<ref>و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست؛ سوره آل عمران، آيه ۴۹.</ref>، و نيز آياتى كه در باره وعده‏هاى رسولان آمده، و پيشگوييهايى كه در خود قرآن كريم آمده، همه اينها از موارد اظهار غيب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/20/86 ترجمه تفسير الميزان، ج‏۲۰، ص۸۶].</ref>.
* '''سوم''' اينكه: در آيه شريفه عموميت‏ ﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾ استثنا شد، به اينكه رسولان به غيب آگاه می‌‌شوند. چيزى كه هست اين را هم می‌‌فهماند كه رسولان در هر چيزى كه تحقق يافتن رسالتشان مشروط به آن باشد كه نسبت به آن [[علم غيب]] داشته باشند، اين علم را خواهند داشت، حال چه متن رسالتشان از قبيل معارف اعتقادى و شرايع دين و قصص و عبرتها و حكمت‏ها و مواعظ باشد، و چه اينكه نشانيهاى رسالتشان باشد و مردم با ديدن آن‏ نشانه و آن [[معجزه]] به [[صدق]] رسول در ادعاى رسالتش پى ببرند، هم چنان كه در قرآن كريم از بعضى رسولان نمونه‏ هايى از اين قبيل حكايت كرده، مثلا در باره [[صالح]] فرموده كه به قوم خود گفت: ﴿{{متن قرآن|تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}﴾<ref>سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آيه ۶۵.</ref> و در باره [[عيسى]] فرموده كه به بنى اسرائيل فرمود: ﴿{{متن قرآن|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ}}﴾<ref>و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست؛ سوره آل عمران، آيه ۴۹.</ref>، و نيز آياتى كه در باره وعده‏ هاى رسولان آمده، و پيشگوييهايى كه در خود [[قرآن كريم]] آمده، همه اينها از موارد اظهار غيب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/20/86 ترجمه تفسير الميزان، ج‏۲۰، ص۸۶].</ref>.


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش