ظلم در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - '({{متن حدیث|' به '{{متن حدیث|'
جز (جایگزینی متن - '({{متن حدیث|' به '{{متن حدیث|')
خط ۱۲: خط ۱۲:
واژه [[ظلم]]، یک مفهوم عام و قابل انطباق بر مصادیق متعدد است که می‌توان آن را در همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] اعم از [[جوارحی]] و [[جوانحی]] ملاحظه کرد. هر [[رفتار]] یا گفتاری که [[انسان]] را از [[مسیر حق]] به سوی [[باطل]] سوق دهد و از [[حدود الهی]] خارج کند، مصداقی از مصادیق ظلم خواهد بود. ظلم در [[ارتباط]] با خود انسان، [[خداوند]] و [[جهان]] [[خلقت]]، چه با [[طبیعت]] و یا سایر افراد همنوع، قابل ارزیابی می‌باشد و در واقع انواع و مصادیق ظلم در حوزه فردی و [[اجتماعی]] می‌تواند جاری و ساری باشد که تقریبا همه ابعاد و [[شئون]] زندگی بشر را شامل می‌شود.
واژه [[ظلم]]، یک مفهوم عام و قابل انطباق بر مصادیق متعدد است که می‌توان آن را در همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] اعم از [[جوارحی]] و [[جوانحی]] ملاحظه کرد. هر [[رفتار]] یا گفتاری که [[انسان]] را از [[مسیر حق]] به سوی [[باطل]] سوق دهد و از [[حدود الهی]] خارج کند، مصداقی از مصادیق ظلم خواهد بود. ظلم در [[ارتباط]] با خود انسان، [[خداوند]] و [[جهان]] [[خلقت]]، چه با [[طبیعت]] و یا سایر افراد همنوع، قابل ارزیابی می‌باشد و در واقع انواع و مصادیق ظلم در حوزه فردی و [[اجتماعی]] می‌تواند جاری و ساری باشد که تقریبا همه ابعاد و [[شئون]] زندگی بشر را شامل می‌شود.


با توجه به معنای ظلم که همان [[خروج]] از حدود و معیارهای مطلوب [[الهی]] است، نقض این حدود در همه ابعاد و [[روابط انسان]] چه در ارتباط با [[خدا]]، ارتباط با خود و یا ارتباط با دیگران و طبیعت، [[ستم]] به آنها نیز محسوب می‌شود. این [[تجاوز]] از حدود الهی، منجر به دور شدن انسان از [[هدف خلقت]]<ref>{{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}} «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref> و [[رشد]] نکردنِ در مراتب [[بندگی]] خداست. بنابراین همه این [[ستم‌ها]]، [[ظلم به نفس]] قلمداد می‌شود ({{متن قرآن|مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.</ref>) و ضرر اصلی‌اش به خود [[فرد]] برمی‌گردد ({{متن قرآن|لَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>)؛ زیرا انسان با هر بار ستم کردن به خویش از [[بهشت]] دورتر شده و برخی از ستم‌ها مانند [[شرک]] و [[تکذیب رسل الهی]] و امثال آن موجبات [[حرام]] شدن بهشت الهی را بر خود فراهم می‌آورد ({{متن حدیث|وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏ إِذْ حَرَمُوهَا الْجَنَّةَ}})<ref>طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. حدودی را که [[خداوند]] برای [[بشر]] قرار داده است یا در [[ارتباط]] با ذات [[باری‌تعالی]] است که به نحوه ارتباط [[انسان]] با [[خالق]] مربوط می‌شود، یا [[حدود الهی]] بیانگر نحوه تعامل انسان با خودش می‌باشد و یا این حدود، نشانگر نحوه ارتباط و [[رفتار]] [[فرد]] با سایر افراد می‌باشد. همچنین خداوند برای ارتباط صحیح [[انسان‌ها]] با [[طبیعت]]، حدودی را معین نموده است. {{متن حدیث|قَالَ الصَّادِقُ{{ع}}: أُصُولُ الْمُعَامَلَاتِ تَقَعُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ مُعَامَلَةُ اللَّهِ وَ مُعَامَلَةُ النَّفْسِ وَ مُعَامَلَةُ الْخَلْقِ وَ مُعَامَلَةُ الدُّنْيَا}}<ref>منسوب به امام صادق{{ع}}، مصباح الشریعة، ص۵.</ref><ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.
با توجه به معنای ظلم که همان [[خروج]] از حدود و معیارهای مطلوب [[الهی]] است، نقض این حدود در همه ابعاد و [[روابط انسان]] چه در ارتباط با [[خدا]]، ارتباط با خود و یا ارتباط با دیگران و طبیعت، [[ستم]] به آنها نیز محسوب می‌شود. این [[تجاوز]] از حدود الهی، منجر به دور شدن انسان از [[هدف خلقت]]<ref>{{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}} «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref> و [[رشد]] نکردنِ در مراتب [[بندگی]] خداست. بنابراین همه این [[ستم‌ها]]، [[ظلم به نفس]] قلمداد می‌شود ({{متن قرآن|مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.</ref>) و ضرر اصلی‌اش به خود [[فرد]] برمی‌گردد ({{متن قرآن|لَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>)؛ زیرا انسان با هر بار ستم کردن به خویش از [[بهشت]] دورتر شده و برخی از ستم‌ها مانند [[شرک]] و [[تکذیب رسل الهی]] و امثال آن موجبات [[حرام]] شدن بهشت الهی را بر خود فراهم می‌آورد {{متن حدیث|وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏ إِذْ حَرَمُوهَا الْجَنَّةَ}})<ref>طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. حدودی را که [[خداوند]] برای [[بشر]] قرار داده است یا در [[ارتباط]] با ذات [[باری‌تعالی]] است که به نحوه ارتباط [[انسان]] با [[خالق]] مربوط می‌شود، یا [[حدود الهی]] بیانگر نحوه تعامل انسان با خودش می‌باشد و یا این حدود، نشانگر نحوه ارتباط و [[رفتار]] [[فرد]] با سایر افراد می‌باشد. همچنین خداوند برای ارتباط صحیح [[انسان‌ها]] با [[طبیعت]]، حدودی را معین نموده است. {{متن حدیث|قَالَ الصَّادِقُ{{ع}}: أُصُولُ الْمُعَامَلَاتِ تَقَعُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ مُعَامَلَةُ اللَّهِ وَ مُعَامَلَةُ النَّفْسِ وَ مُعَامَلَةُ الْخَلْقِ وَ مُعَامَلَةُ الدُّنْيَا}}<ref>منسوب به امام صادق{{ع}}، مصباح الشریعة، ص۵.</ref><ref>[[علی رضا آزادی|آزادی، علی رضا]]، [[ ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات (کتاب)|ظلم‌شناسی با تکیه بر آیات و روایات]]</ref>.


ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
خط ۲۱: خط ۲۱:
[[ظلم]] در لغت<ref>ظلم به عنوان مصدر عربی به دو معنای اصلی آمده است: ۱. تاریکی و سیاهی؛ ۲. چیزی را از ستم در غیر موضع خود نهادن. {{متن حدیث|ظلم: الظاء و اللام و الميم أصلانِ صحيحان، أحدهما خلافُ الضِّياء و النور، و الآخر وَضْع الشَّيء غيرَ موضعه تعدِّياً. فالأوّل الظُّلمة، والجمع ظلمات. و الظَّلام: اسم الظلمة؛ و قد أظلَمَ المكان إظلاماً}} (ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۶۸)؛ البته معنای دوم، ارتباط تنگاتنگی با معنای اول نیز دارد؛ چنان‌که شخصی در تاریکی، چیزی را نمی‌تواند ببیند، هر انسانی هم که در حال ستم باشد، مانند این است که در تاریکی است و نمی‌تواند حقیقت اطراف خود را درک کند و اشیا را نمی‌تواند سر جای خود قرار دهد.</ref> و اصطلاح<ref>راغب اصفهانی درباره معنای اصطلاحی ظلم چنین گفته است: ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خودش است به کم کردن باشد یا زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا تغییر مکان (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۳۷).</ref> به قرار دادن چیزی در غیر [[جایگاه]] اصلی آن گفته می‌شود. این معنا، ریشه [[قرآنی]] و [[روایی]] دارد و به طور مستقیم، تعریف آن در [[روایات]] آمده است. {{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{عم}} قَالَ‌: الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْ‏ءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ}}<ref>ابن‌بابويه، الخصال، ج۱، ص۳۰۴-۳۱۰؛ مجلسى، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: [[ظلم]]، قرار دادن چیزی در غیر [[جایگاه]] خودش است.
[[ظلم]] در لغت<ref>ظلم به عنوان مصدر عربی به دو معنای اصلی آمده است: ۱. تاریکی و سیاهی؛ ۲. چیزی را از ستم در غیر موضع خود نهادن. {{متن حدیث|ظلم: الظاء و اللام و الميم أصلانِ صحيحان، أحدهما خلافُ الضِّياء و النور، و الآخر وَضْع الشَّيء غيرَ موضعه تعدِّياً. فالأوّل الظُّلمة، والجمع ظلمات. و الظَّلام: اسم الظلمة؛ و قد أظلَمَ المكان إظلاماً}} (ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۶۸)؛ البته معنای دوم، ارتباط تنگاتنگی با معنای اول نیز دارد؛ چنان‌که شخصی در تاریکی، چیزی را نمی‌تواند ببیند، هر انسانی هم که در حال ستم باشد، مانند این است که در تاریکی است و نمی‌تواند حقیقت اطراف خود را درک کند و اشیا را نمی‌تواند سر جای خود قرار دهد.</ref> و اصطلاح<ref>راغب اصفهانی درباره معنای اصطلاحی ظلم چنین گفته است: ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خودش است به کم کردن باشد یا زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا تغییر مکان (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۳۷).</ref> به قرار دادن چیزی در غیر [[جایگاه]] اصلی آن گفته می‌شود. این معنا، ریشه [[قرآنی]] و [[روایی]] دارد و به طور مستقیم، تعریف آن در [[روایات]] آمده است. {{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{عم}} قَالَ‌: الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْ‏ءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ}}<ref>ابن‌بابويه، الخصال، ج۱، ص۳۰۴-۳۱۰؛ مجلسى، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: [[ظلم]]، قرار دادن چیزی در غیر [[جایگاه]] خودش است.
===[[ظلم]] در امور [[مباح]]===
===[[ظلم]] در امور [[مباح]]===
در واقع [[ظلم]]، [[تجاوز]] از حدّ و حدودی است که خالقِ هستی، آن را در همه چیز و در همه عرصه‌ها برای [[بشر]] [[تعیین]] کرده است<ref>{{متن حدیث|قَالَ النَّبِيُّ{{صل}}: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَى كُلِّ مَنْ تَعَدَّى حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَدّاً...}} (کلینی، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج۷، ص۱۷۴)؛ رسول خدا{{صل}} فرمودند: همانا خداوند برای هر چیزی حدّی معیّن کرده و برای کسی که از حدود الهی تجاوز کند حدّی را قرار داده است.</ref> و هر کس هر عنوانی را از حدّ و [[جایگاه]] خودش خارج کند، [[ظلم]] نموده است. با توجه به این معنای [[ظلم]] است که وقتی در [[قرآن]]، [[ستم]] به [[اولیای الهی]] نسبت داده می‌شود با [[مقام عصمت]] آنها منافات نخواهد داشت؛ زیرا هر ظلمی (خارج نمودن چیزی از [[جایگاه]] خودش) [[گناه]] نیست و [[عقوبت]] [[اخروی]] ندارد و چه بسا ترک [[اولویت]] شده و شخص، اولویتِ کاری را تشخیص نداده یا به آن [[اولویت]] عمل نکرده و پیامدهای ناخوشایندی برای خویش رقم زده است. مثل داستان [[حضرت موسی]] که وقتی وارد [[مصر]] شد و به واسطه درگیری، [[قتل]] یکی از [[دشمنان خدا]] اتفاق افتاد<ref>{{متن قرآن|وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ}} «و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش  که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش  بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراه‌کننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref>، به [[خداوند]] عرضه داشت: خدایا، من به خودم [[ظلم]] کردم ({{متن قرآن|ظَلَمْتُ نَفْسِي}})<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}} «گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز! و (خداوند) او را آمرزید که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره قصص، آیه ۱۶.</ref>. معنای این سخن، چنین خواهد شد: خدایا خودم را در جایگاهی قرار دادم ({{متن حدیث|إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا}}) که اگر آنجا نمی‌رفتم ({{متن حدیث|بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ}}) این پیشامد اتفاق نمی‌افتاد.
در واقع [[ظلم]]، [[تجاوز]] از حدّ و حدودی است که خالقِ هستی، آن را در همه چیز و در همه عرصه‌ها برای [[بشر]] [[تعیین]] کرده است<ref>{{متن حدیث|قَالَ النَّبِيُّ{{صل}}: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَى كُلِّ مَنْ تَعَدَّى حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَدّاً...}} (کلینی، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج۷، ص۱۷۴)؛ رسول خدا{{صل}} فرمودند: همانا خداوند برای هر چیزی حدّی معیّن کرده و برای کسی که از حدود الهی تجاوز کند حدّی را قرار داده است.</ref> و هر کس هر عنوانی را از حدّ و [[جایگاه]] خودش خارج کند، [[ظلم]] نموده است. با توجه به این معنای [[ظلم]] است که وقتی در [[قرآن]]، [[ستم]] به [[اولیای الهی]] نسبت داده می‌شود با [[مقام عصمت]] آنها منافات نخواهد داشت؛ زیرا هر ظلمی (خارج نمودن چیزی از [[جایگاه]] خودش) [[گناه]] نیست و [[عقوبت]] [[اخروی]] ندارد و چه بسا ترک [[اولویت]] شده و شخص، اولویتِ کاری را تشخیص نداده یا به آن [[اولویت]] عمل نکرده و پیامدهای ناخوشایندی برای خویش رقم زده است. مثل داستان [[حضرت موسی]] که وقتی وارد [[مصر]] شد و به واسطه درگیری، [[قتل]] یکی از [[دشمنان خدا]] اتفاق افتاد<ref>{{متن قرآن|وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ}} «و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش  که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش  بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراه‌کننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.</ref>، به [[خداوند]] عرضه داشت: خدایا، من به خودم [[ظلم]] کردم ({{متن قرآن|ظَلَمْتُ نَفْسِي}})<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}} «گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز! و (خداوند) او را آمرزید که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره قصص، آیه ۱۶.</ref>. معنای این سخن، چنین خواهد شد: خدایا خودم را در جایگاهی قرار دادم {{متن حدیث|إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا}}) که اگر آنجا نمی‌رفتم {{متن حدیث|بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ}}) این پیشامد اتفاق نمی‌افتاد.
[[موسی]] بعد از کشتن مردی از [[فرعونیان]] و ایجاد حساسیت [[دشمنان]]، به ترک [[اولویت]] پی برد و به [[ظلم]] خود به خویش اعتراف نمود ({{متن قرآن|ظَلَمْتُ نَفْسِي}}). درنتیجه از [[خداوند]]، غفران‌طلبید ({{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}) و از [[شهر]] خارج شد<ref>{{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ * فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام * آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس می‌داشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۰-۲۱.</ref>. در اینجا معنای غفران نیز متناسب با [[ظلم]] شکل می‌گیرد که خدایا مرا مورد غفران قرار بده ({{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}})؛ یعنی من را از دشمنانت بپوشان ({{متن حدیث|أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ}})<ref>جریان حضرت یونس را نیز می‌توان از این سنخ دانست. {{متن قرآن| وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ}} «و یونس  را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم  پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام * آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷-۸۸.</ref>. {{متن حدیث|قَالَ الرِّضَا{{ع}}: إِنَّ مُوسَى دَخَلَ مَدِينَةً مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ‏... فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ مُوسَى {{متن قرآن|رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي}}<ref>«پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز!» سوره قصص، آیه ۱۶.</ref> قَالَ يَقُولُ إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ فَاغْفِرْ لِي أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ لِئَلَّا يَظْفَرُوا بِي فَيَقْتُلُونِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>ابن‌بابويه، عيون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمودند: [[موسی]] به یکی از شهرهای [[فرعون]] وارد شد... [[مأمون]] گفت: پس معنای این گفته [[موسی]] چیست‌؟ "خداوندا! من به خودم [[ظلم]] کردم، مرا بیامرز". [[حضرت]] فرمود: منظورش این است که من با وارد شدن به این [[شهر]]، خود را در شرایطی قرار دادم که نباید در آن شرایط قرار می‌دادم، {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}؛ یعنی مرا از دشمنانت بپوشان تا به من دست نیابند و مرا نکشند، [[خداوند]] نیز او را آمرزید (و یا طبق آنچه در اینجا آمده، او را پوشانید)؛ زیرا او پوشاننده، [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است.
[[موسی]] بعد از کشتن مردی از [[فرعونیان]] و ایجاد حساسیت [[دشمنان]]، به ترک [[اولویت]] پی برد و به [[ظلم]] خود به خویش اعتراف نمود ({{متن قرآن|ظَلَمْتُ نَفْسِي}}). درنتیجه از [[خداوند]]، غفران‌طلبید ({{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}) و از [[شهر]] خارج شد<ref>{{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ * فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام * آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس می‌داشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۰-۲۱.</ref>. در اینجا معنای غفران نیز متناسب با [[ظلم]] شکل می‌گیرد که خدایا مرا مورد غفران قرار بده ({{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}})؛ یعنی من را از دشمنانت بپوشان {{متن حدیث|أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ}})<ref>جریان حضرت یونس را نیز می‌توان از این سنخ دانست. {{متن قرآن| وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ}} «و یونس  را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم  پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام * آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷-۸۸.</ref>. {{متن حدیث|قَالَ الرِّضَا{{ع}}: إِنَّ مُوسَى دَخَلَ مَدِينَةً مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ‏... فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ مُوسَى {{متن قرآن|رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي}}<ref>«پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز!» سوره قصص، آیه ۱۶.</ref> قَالَ يَقُولُ إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ فَاغْفِرْ لِي أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ لِئَلَّا يَظْفَرُوا بِي فَيَقْتُلُونِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>ابن‌بابويه، عيون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمودند: [[موسی]] به یکی از شهرهای [[فرعون]] وارد شد... [[مأمون]] گفت: پس معنای این گفته [[موسی]] چیست‌؟ "خداوندا! من به خودم [[ظلم]] کردم، مرا بیامرز". [[حضرت]] فرمود: منظورش این است که من با وارد شدن به این [[شهر]]، خود را در شرایطی قرار دادم که نباید در آن شرایط قرار می‌دادم، {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}؛ یعنی مرا از دشمنانت بپوشان تا به من دست نیابند و مرا نکشند، [[خداوند]] نیز او را آمرزید (و یا طبق آنچه در اینجا آمده، او را پوشانید)؛ زیرا او پوشاننده، [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است.
===[[ظلم]] در امور [[مباح]] مطابق معنای لغوی===
===[[ظلم]] در امور [[مباح]] مطابق معنای لغوی===
بنابراین اگر فعلی در [[جایگاه]] خودش انجام نگیرد، همان معنای لغوی واژه [[ظلم]] خواهد بود که گاهی به امور [[مباح]] و عادی که [[انسان]] آن را به نحو [[شایسته]] و مطلوب انجام ندهد، اطلاق می‌شود<ref>البته این که حضرات معصومین{{عم}} نسبت به خویش، تعبیر «ظالم» و... داشته‌اند فقط در مقام و جایگاه پرستش خدای یگانه است؛ یعنی چون از یک سوی عظمت و کبریاییِ بی انتهای خداوند را می‌بینند و او را شایسته بهترین‌ها و شایسته‌ترین عبادت‌ها می‌دانند و از سوی دیگر بندگی و عبادات خویش را - هر اندازه که باشند - در مقابل این بی انتها، حقیر و اندک می‌دانند لذا معتقدند هرچه که بندگی کنند باز هم حقّ آن را کما هو اهله (آنگونه که شایسته اوست) ادا نکرده‌اند؛ و به کنه و عمق بی انتهای عبادت الهی نخواهند رسید و نسبت به بر آوردن شکر نعمات الهی و وصول به جوار حضرت حق همیشه مقصرند. مانند فرزندی که هر چه قدر خدمت و اطاعت و احترام به والدین کند باز هم نمی‌تواند محبت‌ها و دلسوزی‌های آنها را جبران کند و حقّ آنها را ادا کند. در حقیقت همین که عملی در حد و جایگاه مطلوب خود انجام نمی‌گیرد به نوعی مرحله و مرتبه‌ای از ظلم محسوب می‌شود که با معنای لغوی آن مطابقت دارد. {{متن حدیث|قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ...}} (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص۷۱)؛ خداوند فرموده است: کسانی که برای رسیدن به ثواب، عملی انجام می‌دهند، نباید به اعمالی که انجام می‌دهند تکیه کنند، زیرا ایشان اگر در تمام عمر خویش کوشش کنند و در راه عبادتم خود را به زحمت اندازند، باز مقصر باشند و در عبادت خود به کنه و عمق بندگیم نرسند نسبت بآنچه از من طلب می‌کنند، که آن مطلوب کرامت و نعمت در بهشت و رفعت به درجات عالی در جوار من باشد، ولی تنها به رحمتم باید اعتماد کنند.... {{متن حدیث|كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلِ [امام كاظم]{{ع}} يَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ... لَا تَجْعَلْ عَوَاقِبَ أَعْمَالِي حَسْرَةً وَ ارْضَ عَنِّي فَإِنَّ مَغْفِرَتَكَ لِلظَّالِمِينَ وَ أَنَا مِنَ الظَّالِمِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَضُرُّكَ...}} (طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج۲، ص۷۹۹)؛ امام کاظم{{ع}} همیشه در حال سجده (به خداوند) عرضه می‌داشتند: پایان کارهایم را حسرت قرار نده و از من راضی باش. همانا بخشش تو برای ظالمان است و من نیز از ظالمانم، خداوندا، بر من ببخش آنچه را که برای تو ضرری ندارد....</ref>؛ مانند [[افراط و تفریط]] و [[خروج]] از [[اعتدال]] در امور مختلف [[زندگی]] از جمله [[زیاده‌روی]] در تفریحات، [[ورزش]] و... که اثرهای وضعی ([[زمینه‌سازی]] [[غفلت]] از [[خداوند]] و یا کارهای [[واجب]] دیگر) را به دنبال خواهد داشت.
بنابراین اگر فعلی در [[جایگاه]] خودش انجام نگیرد، همان معنای لغوی واژه [[ظلم]] خواهد بود که گاهی به امور [[مباح]] و عادی که [[انسان]] آن را به نحو [[شایسته]] و مطلوب انجام ندهد، اطلاق می‌شود<ref>البته این که حضرات معصومین{{عم}} نسبت به خویش، تعبیر «ظالم» و... داشته‌اند فقط در مقام و جایگاه پرستش خدای یگانه است؛ یعنی چون از یک سوی عظمت و کبریاییِ بی انتهای خداوند را می‌بینند و او را شایسته بهترین‌ها و شایسته‌ترین عبادت‌ها می‌دانند و از سوی دیگر بندگی و عبادات خویش را - هر اندازه که باشند - در مقابل این بی انتها، حقیر و اندک می‌دانند لذا معتقدند هرچه که بندگی کنند باز هم حقّ آن را کما هو اهله (آنگونه که شایسته اوست) ادا نکرده‌اند؛ و به کنه و عمق بی انتهای عبادت الهی نخواهند رسید و نسبت به بر آوردن شکر نعمات الهی و وصول به جوار حضرت حق همیشه مقصرند. مانند فرزندی که هر چه قدر خدمت و اطاعت و احترام به والدین کند باز هم نمی‌تواند محبت‌ها و دلسوزی‌های آنها را جبران کند و حقّ آنها را ادا کند. در حقیقت همین که عملی در حد و جایگاه مطلوب خود انجام نمی‌گیرد به نوعی مرحله و مرتبه‌ای از ظلم محسوب می‌شود که با معنای لغوی آن مطابقت دارد. {{متن حدیث|قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ...}} (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص۷۱)؛ خداوند فرموده است: کسانی که برای رسیدن به ثواب، عملی انجام می‌دهند، نباید به اعمالی که انجام می‌دهند تکیه کنند، زیرا ایشان اگر در تمام عمر خویش کوشش کنند و در راه عبادتم خود را به زحمت اندازند، باز مقصر باشند و در عبادت خود به کنه و عمق بندگیم نرسند نسبت بآنچه از من طلب می‌کنند، که آن مطلوب کرامت و نعمت در بهشت و رفعت به درجات عالی در جوار من باشد، ولی تنها به رحمتم باید اعتماد کنند.... {{متن حدیث|كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلِ [امام كاظم]{{ع}} يَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ... لَا تَجْعَلْ عَوَاقِبَ أَعْمَالِي حَسْرَةً وَ ارْضَ عَنِّي فَإِنَّ مَغْفِرَتَكَ لِلظَّالِمِينَ وَ أَنَا مِنَ الظَّالِمِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَضُرُّكَ...}} (طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج۲، ص۷۹۹)؛ امام کاظم{{ع}} همیشه در حال سجده (به خداوند) عرضه می‌داشتند: پایان کارهایم را حسرت قرار نده و از من راضی باش. همانا بخشش تو برای ظالمان است و من نیز از ظالمانم، خداوندا، بر من ببخش آنچه را که برای تو ضرری ندارد....</ref>؛ مانند [[افراط و تفریط]] و [[خروج]] از [[اعتدال]] در امور مختلف [[زندگی]] از جمله [[زیاده‌روی]] در تفریحات، [[ورزش]] و... که اثرهای وضعی ([[زمینه‌سازی]] [[غفلت]] از [[خداوند]] و یا کارهای [[واجب]] دیگر) را به دنبال خواهد داشت.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش