ابولهب: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت'
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '')
جز (جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت')
خط ۱۷: خط ۱۷:
*ابولهب پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} برخلاف [[سنت]] [[عربی]]، به [[سیره]] [[خاندان]] خویش عمل نکرد و به‌رغم [[همراهی]] بنی‌عبدالمطلب با [[رسول خدا]]، او به دیگر تیره‌های [[قریش]] پیوست و از در [[دشمنی]] و ستیزگی با [[پیامبر]] درآمد و به شیوه‌های گوناگون به [[آزار]] [[حضرت]] پرداخت<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۴۱۵‌ـ‌۴۱۶.</ref> از ‌جمله بر سر [[رسول خدا]] شکمبه و خاشاک می‌ریخت<ref>الکامل، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. این عمل، [[خشم]] دیگر [[بنی‌هاشم]] را برمی‌انگیخت؛ چنان‌که روزی [[حمزه]] با [[مشاهده]] چنین صحنه‌ای از سر [[خشم]]، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷‌ـ‌۱۴۸.</ref>. ابولهب برای جلوگیری از [[نفوذ]] [[کلام پیامبر]]{{صل}} در پی او حرکت و دروغ‌گویش خطاب می‌کرد<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۳۲.</ref>. او را ساحر<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۲۲.</ref>، شاعر<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۷۷.</ref>، و کاهن می‌خواند<ref>البحر المحیط، ج‌۷، ص‌۵۸.</ref> و دیگران را نیز از گرویدن به او و [[اسلام]] بازمی‌داشت<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۱۱.</ref> و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا [[پیامبر]] را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای [[حضرت]] به حرکت درآمدند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.</ref>.
*ابولهب پس از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} برخلاف [[سنت]] [[عربی]]، به [[سیره]] [[خاندان]] خویش عمل نکرد و به‌رغم [[همراهی]] بنی‌عبدالمطلب با [[رسول خدا]]، او به دیگر تیره‌های [[قریش]] پیوست و از در [[دشمنی]] و ستیزگی با [[پیامبر]] درآمد و به شیوه‌های گوناگون به [[آزار]] [[حضرت]] پرداخت<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۴۱۵‌ـ‌۴۱۶.</ref> از ‌جمله بر سر [[رسول خدا]] شکمبه و خاشاک می‌ریخت<ref>الکامل، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. این عمل، [[خشم]] دیگر [[بنی‌هاشم]] را برمی‌انگیخت؛ چنان‌که روزی [[حمزه]] با [[مشاهده]] چنین صحنه‌ای از سر [[خشم]]، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷‌ـ‌۱۴۸.</ref>. ابولهب برای جلوگیری از [[نفوذ]] [[کلام پیامبر]]{{صل}} در پی او حرکت و دروغ‌گویش خطاب می‌کرد<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۳۲.</ref>. او را ساحر<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۲۲.</ref>، شاعر<ref>مناقب، ج‌۱، ص‌۷۷.</ref>، و کاهن می‌خواند<ref>البحر المحیط، ج‌۷، ص‌۵۸.</ref> و دیگران را نیز از گرویدن به او و [[اسلام]] بازمی‌داشت<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۱۱.</ref> و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا [[پیامبر]] را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای [[حضرت]] به حرکت درآمدند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰.</ref>.
*[[انگیزه]] [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]]{{صل}} در کتاب‌های [[تاریخی]]، گوناگون آمده است. برخی [[دفاع]] از [[بت‌ها]] را عامل اصلی دانسته‌اند؛ چنان‌که خود به [[هند]] ([[همسر]] [[ابوسفیان]]) می‌گوید: با رد [[دعوت]] [[محمد]]، [[لات]] و [[عزی]] را [[یاری]] کردم<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۶۹.</ref>. شاید [[همراهی]] با همسرش را که در پی [[ریاست]] [[برادر]] خویش [[ابوسفیان]] بود، بتوان [[انگیزه]] این [[دشمنی]] ذکر کرد؛ چرا که تثبیت [[مقام پیامبر]]{{صل}} [[موقعیت]] وی را به مخاطره می‌افکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و [[ابوطالب]] کشتی می‌گرفتند. ابولهب او را بر [[زمین]] افکند و روی سینه‌اش نشست. در این هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} به [[یاری]] [[ابوطالب]] شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید، و وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را [[یاری]] کردی؟ [[حضرت]] گفت: چون او نزد من از تو محبوب‌تر است، و همین امر موجب [[دشمنی]] و [[خشونت]] او با [[پیامبر]] شد<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>؛ اما گویا داعیه [[سروری]] [[قریش]] و [[ریاست]] [[مکه]] که در [[خاندان]] [[عبدالمطلب]]، کم و بیش به آن چشم داشتند، [[انگیزه]] اصلی او بود؛ به‌ویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره [[بنی‌امیه]] [[ارتباط]] می‌یافت<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶.</ref> که در رقابت با [[بنی‌هاشم]] کوششی بی‌وقفه داشتند، و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، از‌طرف [[مادر]] با تیره بنی‌خزاعه<ref>المعارف، ص‌۱۱۹.</ref> که خود زمانی [[ریاست]] [[مکه]] و [[کعبه]] را عهده‌دار بودند، پیوند داشت. [[مشرکان]] نیز وی را از همین زاویه تحریک می‌کردند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰؛ مناقب، ج‌۱، ص‌۱۷۵.</ref>. [[بدیهی]] است که روی کار آمدن [[پیامبر]] و توسعه امر [[نبوت]]، مسیر [[ریاست]] را به هم می‌زد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، [[دشمنی]] ابولهب با [[رسول خدا]] به آن حد بود که [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمود: من بین دو [[همسایه]] بد، ابولهب و [[عقبة بن ابی‌معیط]] قرار گرفته‌ام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در [[خانه]] من می‌ریزند<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۸.</ref>. [[دشمنی]] او با [[پیامبر]]{{صل}} به‌گونه‌ای بود که چون [[حضرت]] در [[یوم‌الانذار]] خواست براساس امر الهیِ: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[خویشاوندان]] خود را جمع و [[پیام]] [[خدا]] را [[ابلاغ]] کند، برخی از [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] از [[رسول خدا]] خواستند تا ابولهب را به آن جمع [[دعوت]] نکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۳۴.</ref> و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن [[کرامت]] [[پیامبر]]{{صل}} که با اندک [[غذا]] و شربت آماده شده به‌وسیله [[علی]]{{ع}} همه را سیر و سیراب کرد، پیش از [[سخن پیامبر]]{{صل}} روی به بنی‌عبدالمطلب کرد و گفت:[[محمد]] شما را [[جادو]] کرده<ref>تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۵۴۲.</ref> و بدین‌گونه [[مانع]] [[انذار]] [[حضرت]] شد، و هنگام [[دعوت عمومی]]، چون [[پیامبر]] بر فراز [[کوه صفا]]<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.</ref> یا [[مروه]]<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۷.</ref> رفت و از [[مردم]] خواست تا خدای واحد را بپرستند، [[حضرت]] را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، [[نفرین]] کرد که [[خداوند]] در پاسخ او، [[سوره مسد]] را فرو فرستاد و نفرینی [[ابدی]] را برای او ثبت کرد<ref>السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج‌۳، ص‌۳۱.</ref>.
*[[انگیزه]] [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]]{{صل}} در کتاب‌های [[تاریخی]]، گوناگون آمده است. برخی [[دفاع]] از [[بت‌ها]] را عامل اصلی دانسته‌اند؛ چنان‌که خود به [[هند]] ([[همسر]] [[ابوسفیان]]) می‌گوید: با رد [[دعوت]] [[محمد]]، [[لات]] و [[عزی]] را [[یاری]] کردم<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۶۹.</ref>. شاید [[همراهی]] با همسرش را که در پی [[ریاست]] [[برادر]] خویش [[ابوسفیان]] بود، بتوان [[انگیزه]] این [[دشمنی]] ذکر کرد؛ چرا که تثبیت [[مقام پیامبر]]{{صل}} [[موقعیت]] وی را به مخاطره می‌افکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و [[ابوطالب]] کشتی می‌گرفتند. ابولهب او را بر [[زمین]] افکند و روی سینه‌اش نشست. در این هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} به [[یاری]] [[ابوطالب]] شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید، و وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را [[یاری]] کردی؟ [[حضرت]] گفت: چون او نزد من از تو محبوب‌تر است، و همین امر موجب [[دشمنی]] و [[خشونت]] او با [[پیامبر]] شد<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>؛ اما گویا داعیه [[سروری]] [[قریش]] و [[ریاست]] [[مکه]] که در [[خاندان]] [[عبدالمطلب]]، کم و بیش به آن چشم داشتند، [[انگیزه]] اصلی او بود؛ به‌ویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره [[بنی‌امیه]] [[ارتباط]] می‌یافت<ref>السیرة الحلبیه، ج‌۱، ص‌۴۶۶.</ref> که در رقابت با [[بنی‌هاشم]] کوششی بی‌وقفه داشتند، و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، از‌طرف [[مادر]] با تیره بنی‌خزاعه<ref>المعارف، ص‌۱۱۹.</ref> که خود زمانی [[ریاست]] [[مکه]] و [[کعبه]] را عهده‌دار بودند، پیوند داشت. [[مشرکان]] نیز وی را از همین زاویه تحریک می‌کردند<ref>اعلام النبوه، ج‌۱، ص‌۱۳۰؛ مناقب، ج‌۱، ص‌۱۷۵.</ref>. [[بدیهی]] است که روی کار آمدن [[پیامبر]] و توسعه امر [[نبوت]]، مسیر [[ریاست]] را به هم می‌زد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، [[دشمنی]] ابولهب با [[رسول خدا]] به آن حد بود که [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمود: من بین دو [[همسایه]] بد، ابولهب و [[عقبة بن ابی‌معیط]] قرار گرفته‌ام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در [[خانه]] من می‌ریزند<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۴۸.</ref>. [[دشمنی]] او با [[پیامبر]]{{صل}} به‌گونه‌ای بود که چون [[حضرت]] در [[یوم‌الانذار]] خواست براساس امر الهیِ: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[خویشاوندان]] خود را جمع و [[پیام]] [[خدا]] را [[ابلاغ]] کند، برخی از [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] از [[رسول خدا]] خواستند تا ابولهب را به آن جمع [[دعوت]] نکند<ref>انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۱۳۴.</ref> و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن [[کرامت]] [[پیامبر]]{{صل}} که با اندک [[غذا]] و شربت آماده شده به‌وسیله [[علی]]{{ع}} همه را سیر و سیراب کرد، پیش از [[سخن پیامبر]]{{صل}} روی به بنی‌عبدالمطلب کرد و گفت:[[محمد]] شما را [[جادو]] کرده<ref>تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۵۴۲.</ref> و بدین‌گونه [[مانع]] [[انذار]] [[حضرت]] شد، و هنگام [[دعوت عمومی]]، چون [[پیامبر]] بر فراز [[کوه صفا]]<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.</ref> یا [[مروه]]<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۷.</ref> رفت و از [[مردم]] خواست تا خدای واحد را بپرستند، [[حضرت]] را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، [[نفرین]] کرد که [[خداوند]] در پاسخ او، [[سوره مسد]] را فرو فرستاد و نفرینی [[ابدی]] را برای او ثبت کرد<ref>السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج‌۳، ص‌۳۱.</ref>.
*با [[نزول]] این [[سوره]]، [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] و [[اسلام]] شدت یافت و رسماً با دیگر سران [[مشرک]] [[قریش]] هم‌دست شد<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷.</ref> و برای آزردن و به [[سختی]] انداختن [[حضرت]]، پسرانش را به [[طلاق]] دادن [[دختران]] او وا داشت<ref>البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۱۷؛ الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۱.</ref>؛ گرچه بر پایه روایتی، این [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[دختران]] خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا [[خداوند]] [[دوست]] نمی‌داشت دخترانش جز با [[اهل بهشت]] تزویج کنند<ref>معجم الصحابه، ج‌۳، ص‌۱۹۶.</ref>. ابولهب پس از آن در [[پیمان]] [[صحیفه]] بر ضد [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد و تنها فرد از بنی‌عبدالمطلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص‌۵۵۰.</ref> و پس از درگذشت [[ابوطالب]] که [[دشمنی]] [[قریش]] با [[پیامبر]]{{صل}} افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۴‌ـ‌۱۵۵.</ref>.
*با [[نزول]] این [[سوره]]، [[دشمنی]] ابولهب با [[پیامبر]] و [[اسلام]] شدت یافت و رسماً با دیگر سران [[مشرک]] [[قریش]] هم‌دست شد<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۵۷.</ref> و برای آزردن و به [[سختی]] انداختن [[حضرت]]، پسرانش را به [[طلاق]] دادن [[دختران]] او وا داشت<ref>البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۱۷؛ الاصابه، ج‌۸، ص‌۴۶۱.</ref>؛ گرچه بر پایه روایتی، این [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[دختران]] خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا [[خداوند]] [[دوست]] نمی‌داشت دخترانش جز با [[اهل بهشت]] تزویج کنند<ref>معجم الصحابه، ج‌۳، ص‌۱۹۶.</ref>. ابولهب پس از آن در [[پیمان]] [[صحیفه]] بر ضد [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] شرکت کرد و تنها فرد از بنی‌عبدالمطلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص‌۵۵۰.</ref> و پس از درگذشت [[ابوطالب]] که [[دشمنی]] [[قریش]] با [[پیامبر]]{{صل}} افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۵۴‌ـ‌۱۵۵.</ref>.
*بر اساس پاره‌ای [[اخبار]]، وی پس از آنکه به [[ریاست]] [[بنی‌هاشم]] رسید، ابتدا [[حمایت]] خود را از [[رسول خدا]] اعلام کرد و گفت: ای پسر [[برادر]]! همان گونه که در زمان [[ابوطالب]] عمل می‌کردی، بکوش. به [[لات]] [[سوگند]] که از تو [[حمایت]] می‌کنم و در مقابل ابن‌غیطله که به [[رسول خدا]] [[اهانت]] کرده بود، ایستاد؛ اما پس از تحریک دیگر [[مشرکان]]، [[دست]] از [[حمایت]] او برداشت<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۰۶‌ـ‌۱۰۷.</ref>.
*بر اساس پاره‌ای [[اخبار]]، وی پس از آنکه به [[ریاست]] [[بنی‌هاشم]] رسید، ابتدا [[حمایت]] خود را از [[رسول خدا]] اعلام کرد و گفت: ای پسر [[برادر]]! همان گونه که در زمان [[ابوطالب]] عمل می‌کردی، بکوش. به [[لات]] [[سوگند]] که از تو [[حمایت]] می‌کنم و در مقابل ابن‌غیطله که به [[رسول خدا]] [[اهانت]] کرده بود، ایستاد؛ اما پس از تحریک دیگر [[مشرکان]]، [[دست]] از [[حمایت]] او برداشت<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۱۰۶‌ـ‌۱۰۷.</ref>.
*ابولهب در [[توطئه]] [[دارالندوه]] نیز حاضر بود؛ اما به [[نقلی]]، چون [[تصمیم]] بر محاصره [[خانه]] [[پیامبر]] و [[هجوم]] به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در [[تاریکی]] نمی‌توان اهل [[خانه]] را در [[امان]] دانست و خواست تا صبح‌گاه [[صبر]] کنند<ref>تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۲.</ref> و خود نیز تمام[[شب]] را به [[انتظار]] [[خروج]] [[پیامبر]]{{صل}} نشست<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.</ref>.
*ابولهب در [[توطئه]] [[دارالندوه]] نیز حاضر بود؛ اما به [[نقلی]]، چون [[تصمیم]] بر محاصره [[خانه]] [[پیامبر]] و [[هجوم]] به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در [[تاریکی]] نمی‌توان اهل [[خانه]] را در [[امان]] دانست و خواست تا صبح‌گاه [[صبر]] کنند<ref>تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۰۲.</ref> و خود نیز تمام[[شب]] را به [[انتظار]] [[خروج]] [[پیامبر]]{{صل}} نشست<ref>الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.</ref>.
*ابولهب پس از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[مدینه]] تا [[جنگ بدر]]، دیگر نمودی ندارد و در این [[جنگ]] نیز که همه اشراف [[مکه]] حضور یافتند، [[شرکت]] نکرد<ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۵.</ref> و به [[اصرار]] دیگران، فقط [[عاص بن هشام بن مغیره]]، [[برادر]] [[ابوجهل]] را در مقابل [[بخشش]] ۴ هزار درهم‌ طلبی که از او داشت، به جای خویش فرستاد<ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۰۳.</ref>. برخی علت عدم شرکت او را [[درماندگی]] و ناتوانی‌اش ذکر کرده‌اند<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۵.</ref> و برخی دیگر، [[خواب]] عاتکه، خواهرش را مبنی بر [[شکست]] فضاحت‌بار [[مشرکان]]، علت اصلی دانسته‌اند<ref>الطبقات، ج‌۸، ص‌۳۶‌ـ‌۳۷؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۲۴؛ السیرة‌الحلبیه، ج‌۲، ص‌۳۷۷.</ref>؛ به‌هر حال وی با اینکه در [[جنگ]] نبود، [[اخبار]] آن را پی‌گیری می‌کرد<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۲.</ref> و چون از زبان [[ابورافع]] شنید که در این [[جنگ]] [[فرشتگان]] [[یار]] [[مسلمانان]] بودند، سخت برآشفت و به شدت او را‌ زد<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۵۵؛ الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۶.</ref>.
*ابولهب پس از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[مدینه]] تا [[جنگ بدر]]، دیگر نمودی ندارد و در این [[جنگ]] نیز که همه اشراف [[مکه]] حضور یافتند، شرکت نکرد<ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۵.</ref> و به [[اصرار]] دیگران، فقط [[عاص بن هشام بن مغیره]]، [[برادر]] [[ابوجهل]] را در مقابل [[بخشش]] ۴ هزار درهم‌ طلبی که از او داشت، به جای خویش فرستاد<ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۰۳.</ref>. برخی علت عدم شرکت او را [[درماندگی]] و ناتوانی‌اش ذکر کرده‌اند<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۵.</ref> و برخی دیگر، [[خواب]] عاتکه، خواهرش را مبنی بر [[شکست]] فضاحت‌بار [[مشرکان]]، علت اصلی دانسته‌اند<ref>الطبقات، ج‌۸، ص‌۳۶‌ـ‌۳۷؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۲۴؛ السیرة‌الحلبیه، ج‌۲، ص‌۳۷۷.</ref>؛ به‌هر حال وی با اینکه در [[جنگ]] نبود، [[اخبار]] آن را پی‌گیری می‌کرد<ref>البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۴۲.</ref> و چون از زبان [[ابورافع]] شنید که در این [[جنگ]] [[فرشتگان]] [[یار]] [[مسلمانان]] بودند، سخت برآشفت و به شدت او را‌ زد<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۵۵؛ الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۶.</ref>.
*ابولهب، پس از شنیدن خبر [[شکست]] [[مشرکان]] در [[بدر]]، پس از ۷<ref>الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۳۴۳.</ref> یا ۹ روز<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۶.</ref> بر اثر [[بیماری]] پوستی درگذشت<ref>المعارف، ص‌۱۲۵.</ref>. فرزندانش از [[ترس]] سرایت [[مرض]]، از جنازه‌اش دوری جسته، در نهایت او را در بالای [[مکه]] کنار دیواری نهاده و از دور، بی‌آنکه لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد<ref>الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۶.</ref>. [[ابن‌بطوطه]] در سفرنامه خویش از قبری در بیرون [[مکه]] یاد می‌کند که منسوب به ابولهب بود و [[مردم]] بر آن سنگ می‌زدند<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ص‌۱۴۲.</ref>. [[ابن‌جبیر]] از دو [[قبر]] در سمت چپ باب العمرة خبر می‌دهد که می‌گفتند: از ابولهب و همسرش ام‌جمیل است<ref>رحلة ابن‌جبیر، ص‌۸۸.</ref>. [[نسل]] ابولهب از طریق فرزندانش ادامه یافت. دو پسرش عتبه و معتب در [[فتح مکه]] به [[دعوت پیامبر]] [[مسلمان]] شدند<ref>الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۴۳۹.</ref> و در [[حنین]] از ثابت‌قدمان به‌شمار آمدند<ref>الطبقات، ج‌۶، ص‌۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۶۲.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲.</ref>.
*ابولهب، پس از شنیدن خبر [[شکست]] [[مشرکان]] در [[بدر]]، پس از ۷<ref>الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۳۴۳.</ref> یا ۹ روز<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۶.</ref> بر اثر [[بیماری]] پوستی درگذشت<ref>المعارف، ص‌۱۲۵.</ref>. فرزندانش از [[ترس]] سرایت [[مرض]]، از جنازه‌اش دوری جسته، در نهایت او را در بالای [[مکه]] کنار دیواری نهاده و از دور، بی‌آنکه لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد<ref>الاغانی، ج‌۴، ص‌۲۰۶.</ref>. [[ابن‌بطوطه]] در سفرنامه خویش از قبری در بیرون [[مکه]] یاد می‌کند که منسوب به ابولهب بود و [[مردم]] بر آن سنگ می‌زدند<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ص‌۱۴۲.</ref>. [[ابن‌جبیر]] از دو [[قبر]] در سمت چپ باب العمرة خبر می‌دهد که می‌گفتند: از ابولهب و همسرش ام‌جمیل است<ref>رحلة ابن‌جبیر، ص‌۸۸.</ref>. [[نسل]] ابولهب از طریق فرزندانش ادامه یافت. دو پسرش عتبه و معتب در [[فتح مکه]] به [[دعوت پیامبر]] [[مسلمان]] شدند<ref>الخصائص الکبری، ج‌۱، ص‌۴۳۹.</ref> و در [[حنین]] از ثابت‌قدمان به‌شمار آمدند<ref>الطبقات، ج‌۶، ص‌۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۶۲.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابولهب (مقاله)|ابولهب]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم''']]، ج۲.</ref>.


۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش