جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'ثابت' به 'ثابت') |
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۱: | ||
===[[تقیه]]=== | ===[[تقیه]]=== | ||
[[تقیه]] نزد [[شیعیان]] جایگاهی ویژه دارد و روشی [[فطری]] و [[عقلانی]] به شمار میرود که در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خود به کار میبرند. هر چند افرادی مانند ابنتیمیه آن را نوعی [[نفاق]]، [[الحاد]] و روش [[یهودیان]] دانستهاند،<ref>منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۳۷، ۶۸؛ ج۷، ص۱۵۱.</ref> [[مشروعیت]] آن به وسیله [[قرآن]]، [[سنت نبوی]] و [[اهلبیت]]{{عم}} و نیز [[صحابه]]، تابعیان و بسیاری از علمای بزرگ [[اهلسنت]] [[تأیید]] شده است. تقیه بدین معناست که [[انسان]] [[مؤمن]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] خود، <ref>عقائد الامامیه، ص۸۵.</ref> [[دین]] و [[باورهای دینی]] خود را از [[دشمنان]] | [[تقیه]] نزد [[شیعیان]] جایگاهی ویژه دارد و روشی [[فطری]] و [[عقلانی]] به شمار میرود که در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خود به کار میبرند. هر چند افرادی مانند ابنتیمیه آن را نوعی [[نفاق]]، [[الحاد]] و روش [[یهودیان]] دانستهاند،<ref>منهاج السنة النبویه، ج۱، ص۳۷، ۶۸؛ ج۷، ص۱۵۱.</ref> [[مشروعیت]] آن به وسیله [[قرآن]]، [[سنت نبوی]] و [[اهلبیت]]{{عم}} و نیز [[صحابه]]، تابعیان و بسیاری از علمای بزرگ [[اهلسنت]] [[تأیید]] شده است. تقیه بدین معناست که [[انسان]] [[مؤمن]] برای [[حفظ جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] خود، <ref>عقائد الامامیه، ص۸۵.</ref> [[دین]] و [[باورهای دینی]] خود را از [[دشمنان]] پنهان کرده و در ظاهر و زبانی و موقت با آنها و [[باورها]] و رفتارهایشان [[همراهی]] کند.<ref>جامع البیان، ج۳، ص۲۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ القواعد الفقهیه، ج۵، ص۴۷.</ref> صریحترین مستند تقیه، آیه {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> است. [[خداوند]] در این آیه ضمن [[نهی]] [[مؤمنان]] از برقراری [[ارتباط]] دوستانه با [[کافران]]، کسانی را که چنین کنند [[تهدید]] کرده که پیوندشان به طور کلی با [[خدا]] گسسته میشود و از [[ولایت خدا]] بیرون خواهند رفت و در ادامه کسانی که از [[ترس]] دشمنان با آنها پیوند دوستانه برقرار کنند استثنا میشوند. | ||
[[مفسران]]، تقیه یاد شده در این آیه را به [[زمان]] [[چیرگی]] کافران بر مؤمنان مربوط دانسته و گفتهاند که به [[صدر اسلام]] اختصاص ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> نیز بر [[مشروع]] بودن تقیه دلالت دارد. در این آیه از [[خشم]] و [[عذاب]] خدا نسبت به کافران یاد، اما کسانی که از سر [[اجبار]] [[سخن]] [[کفرآمیز]] میگویند، ولی در [[دل]] [[ایمان]] [[استواری]] دارند، استثنا شدهاند. این [[آیه]] درباره گروهی از [[مسلمانان]]، از جمله [[عمار یاسر]] نازل شده است که به [[سختی]] مورد [[شکنجه]] [[مشرکان]] [[مکه]] قرار گرفتند و [[عمّار]] به [[اجبار]] و برای [[رهایی]] خود به [[پیامبر]]{{صل}} [[ناسزا]] گفت و از [[بتها]] به [[نیکی]] یاد کرد. گروهی گفتند که عمّار [[کافر]] شده است. پیامبر{{صل}} وقتی از عمّار شنید که هیچگونه تزلزلی در ایمانش پدید نیامده است، فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند تو نیز دوباره چنین کن.<ref>التبیان، ج۶، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۲۰.</ref> | [[مفسران]]، تقیه یاد شده در این آیه را به [[زمان]] [[چیرگی]] کافران بر مؤمنان مربوط دانسته و گفتهاند که به [[صدر اسلام]] اختصاص ندارد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۲؛ فتح القدیر، ج۱، ص۳۳۱.</ref> آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> نیز بر [[مشروع]] بودن تقیه دلالت دارد. در این آیه از [[خشم]] و [[عذاب]] خدا نسبت به کافران یاد، اما کسانی که از سر [[اجبار]] [[سخن]] [[کفرآمیز]] میگویند، ولی در [[دل]] [[ایمان]] [[استواری]] دارند، استثنا شدهاند. این [[آیه]] درباره گروهی از [[مسلمانان]]، از جمله [[عمار یاسر]] نازل شده است که به [[سختی]] مورد [[شکنجه]] [[مشرکان]] [[مکه]] قرار گرفتند و [[عمّار]] به [[اجبار]] و برای [[رهایی]] خود به [[پیامبر]]{{صل}} [[ناسزا]] گفت و از [[بتها]] به [[نیکی]] یاد کرد. گروهی گفتند که عمّار [[کافر]] شده است. پیامبر{{صل}} وقتی از عمّار شنید که هیچگونه تزلزلی در ایمانش پدید نیامده است، فرمود: اگر باز هم تو را شکنجه دادند تو نیز دوباره چنین کن.<ref>التبیان، ج۶، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۰۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۲۰.</ref> | ||
سومین آیهای که بر [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد، درباره [[مؤمن آل فرعون]] است. او که از درباریان [[فرعون]] بود و گویا پس از [[پیروزی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بر ساحران به وی گروید، [[ایمان]] خود را | سومین آیهای که بر [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد، درباره [[مؤمن آل فرعون]] است. او که از درباریان [[فرعون]] بود و گویا پس از [[پیروزی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} بر ساحران به وی گروید، [[ایمان]] خود را پنهان میکرد. وی با همین [[پنهانکاری]] توانست افزون بر [[حفظ جان]] خویش، حضرت موسی{{ع}} را به موقع از دسیسه [[فرعونیان]] برای کشتن وی [[آگاه]] ساخته و [[جان]] او را نیز [[نجات]] دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[شیعه (مقاله)|مقاله «شیعه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref> | ||
===[[لعن]] کردن=== | ===[[لعن]] کردن=== | ||
خط ۳۲۲: | خط ۳۲۲: | ||
===[[باطن قرآن]]=== | ===[[باطن قرآن]]=== | ||
باطن قرآن به معانی و مصادیق | باطن قرآن به معانی و مصادیق پنهان آیات در دو مرتبه عرفی و فراعرفی گفته میشود. معانی پنهان مانند معنای آیات متشابه، معنای [[حروف مقطعه]] و اشاره [[سوره نصر]] به [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} و مصادیق مانند مصداق بودن [[بنیامیه]] برای {{متن قرآن|فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>« لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref><ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۰.</ref> معانی و مصادیق عرفی برای عموم فهمپذیر و فرا عرفی ویژه [[راسخان در علم]] است.<ref>بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۱۸۴.</ref> | ||
[[شیعیان]] با استناد به [[روایات]] فراوان بر این باورند که همه [[آیات قرآن]] افزون بر معنای ظاهری، معنای [[باطنی]] هم دارند <ref>الجامع الصغیر، سیوطی، ج۱، ص۵۳۹؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۰۶؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۷.</ref> و [[پیامبر اکرم]]{{صل}}و [[امامان معصوم]]{{عم}}به همه این معانی آگاهاند.<ref>بحار الانوار، ج۹۲، ص۹۷.</ref> بخشی از روایات یاد شده از معنای باطنی داشتن [[آیات]] خبر داده و بخشی دیگر معنای باطنی بعضی از آیات را بیان کردهاند. برپایه این روایات، همه آیات قرآن معنای باطنی دارند که با معنای ظاهری آنها تفاوت دارند. این معانی برای همگان قابل [[تحمل]] و [[پذیرش]] نیستند <ref>من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۳۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۲.</ref> و برخی از آنها فقط در [[فهم]] راسخان در علم ([[پیشوایان معصوم]]) میگنجند و برای دیگران فهمپذیر نیستند.<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۷؛ ج۹۲، ص۹۷.</ref> | [[شیعیان]] با استناد به [[روایات]] فراوان بر این باورند که همه [[آیات قرآن]] افزون بر معنای ظاهری، معنای [[باطنی]] هم دارند <ref>الجامع الصغیر، سیوطی، ج۱، ص۵۳۹؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۰۶؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۷.</ref> و [[پیامبر اکرم]]{{صل}}و [[امامان معصوم]]{{عم}}به همه این معانی آگاهاند.<ref>بحار الانوار، ج۹۲، ص۹۷.</ref> بخشی از روایات یاد شده از معنای باطنی داشتن [[آیات]] خبر داده و بخشی دیگر معنای باطنی بعضی از آیات را بیان کردهاند. برپایه این روایات، همه آیات قرآن معنای باطنی دارند که با معنای ظاهری آنها تفاوت دارند. این معانی برای همگان قابل [[تحمل]] و [[پذیرش]] نیستند <ref>من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۳۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۲.</ref> و برخی از آنها فقط در [[فهم]] راسخان در علم ([[پیشوایان معصوم]]) میگنجند و برای دیگران فهمپذیر نیستند.<ref>بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۷؛ ج۹۲، ص۹۷.</ref> | ||
[[باطن قرآن]] و معانی و مصادیق | [[باطن قرآن]] و معانی و مصادیق پنهان آیات دارای دو مرتبه عرفی و فراعرفی است و معیار [[درستی]] آن، دو چیز است: نخست اینکه در چارچوب یکی از دلالتهای عرفی [[کلام]] بگنجند یا [[روایت]] معتبری از [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} آن معنای باطنی را برای [[آیه]] گفته باشد. دوم اینکه معنای باطنی با ضروری [[دین]]، [[دلیل عقلی]] قطعی یا صریح و ظاهر آیه یا روایت معتبری [[تعارض]] نداشته باشد.<ref> بررسی مکاتب و روشهای تفسیری، ج۱، ص۱۸۴ - ۱۸۸.</ref> به گفته برخی [[مخالفان]]، [[شیعه]] برای هماهنگ کردن [[قرآن]] با [[عقاید]] خویش به [[باطنگرایی]] در [[تفسیر قرآن]] و [[تأویل]] روی آورده و با منحصر دانستن [[آگاهی]] از آن به [[امامان]] خویش به تعطیل شدن [[عقل]] دیگران در فهم و تفسیر قرآن [[رأی]] داده است؛ همچنین همه یا بیشتر آیات قرآن را درباره امامان، [[دوستان]] و [[دشمنان]] آنها وارد دانستهاند،<ref>التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۷.</ref> در حالی که [[اعتقاد]] به وجود معنای باطنی برای قرآن، در [[روایات شیعه]] و [[سنی]] ریشه دارد.<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۷۲.</ref> | ||
[[مفسران اهلسنت]] نیز آن را پذیرفته <ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۸۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۷.</ref> و جمعی از آنان مانند [[میبدی]] در [[کشف]] الاسرار، [[نیشابوری]] در غرائب القرآن و [[آلوسی]] در [[روح المعانی]] به معانی [[باطنی]] هم اشاره کردهاند.<ref>برای آگاهی بیشتر نک: معرفت، ش۲۶، ص۱۶۷، «باطن قرآن کریم».</ref> البته [[باطنگرایی]] محض هرگز مورد [[تأیید]] [[شیعه دوازده امامی]] نیست. براساس این [[گرایش]] که به [[شیعیان]] [[اسماعیلیه]] نسبت داده شده است، معنای ظاهری [[قرآن]] مراد [[خداوند]] نیست و تنها باید معنای باطنی آن را به دست آورد..<ref> شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۸؛ فرق الشیعه، ص۷۵.</ref> این نسبت با توجه به نبود منابع [[تفسیری]] کامل از آنان و نیز تأکید بر اعتبار همزمان [[ظاهر و باطن قرآن]] در برخی نوشتههای آنها چندان اثباتپذیر نیست؛<ref> التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۳۹؛ وجه دین، ص۶۱ - ۶۷، ۲۸۰ - ۲۸۱.</ref> | [[مفسران اهلسنت]] نیز آن را پذیرفته <ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۸۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۷.</ref> و جمعی از آنان مانند [[میبدی]] در [[کشف]] الاسرار، [[نیشابوری]] در غرائب القرآن و [[آلوسی]] در [[روح المعانی]] به معانی [[باطنی]] هم اشاره کردهاند.<ref>برای آگاهی بیشتر نک: معرفت، ش۲۶، ص۱۶۷، «باطن قرآن کریم».</ref> البته [[باطنگرایی]] محض هرگز مورد [[تأیید]] [[شیعه دوازده امامی]] نیست. براساس این [[گرایش]] که به [[شیعیان]] [[اسماعیلیه]] نسبت داده شده است، معنای ظاهری [[قرآن]] مراد [[خداوند]] نیست و تنها باید معنای باطنی آن را به دست آورد..<ref> شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۸؛ فرق الشیعه، ص۷۵.</ref> این نسبت با توجه به نبود منابع [[تفسیری]] کامل از آنان و نیز تأکید بر اعتبار همزمان [[ظاهر و باطن قرآن]] در برخی نوشتههای آنها چندان اثباتپذیر نیست؛<ref> التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۲۳۹؛ وجه دین، ص۶۱ - ۶۷، ۲۸۰ - ۲۸۱.</ref> |