اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۵: خط ۶۵:
*بعد از آن‌که [[معاویه]] در [[صفین]] متوجه شد که دیگر تاب [[مقاومت]] در برابر شمشیرهای دلاوران [[لشکر]] [[علی]]{{ع}} را ندارد به [[فکر]] چاره افتاد تا به ترتیبی از این [[مهلکه]] [[نجات]] پیدا کند؛ زیرا در لیله الهریر آن [[شب]] بر [[سپاه معاویه]] بسیار سخت گذاشت که هفتاد هزار نفر از دو طرف [[لشکر]] کشته شدند که اکثر کشته‌ها از [[سپاهیان]] [[معاویه]] بودند و نابودی [[شامیان]] قطعی به نظر می‌رسید. در این [[موقعیت]] [[اشعث]] سخنانی گفت که چون [[معاویه]] از سخنان او [[آگاه]] شد، از آن برای [[تفرقه]] و جدایی بین [[لشکریان]] [[حضرت علی]]{{ع}} کمال استفاده را نمود.
*بعد از آن‌که [[معاویه]] در [[صفین]] متوجه شد که دیگر تاب [[مقاومت]] در برابر شمشیرهای دلاوران [[لشکر]] [[علی]]{{ع}} را ندارد به [[فکر]] چاره افتاد تا به ترتیبی از این [[مهلکه]] [[نجات]] پیدا کند؛ زیرا در لیله الهریر آن [[شب]] بر [[سپاه معاویه]] بسیار سخت گذاشت که هفتاد هزار نفر از دو طرف [[لشکر]] کشته شدند که اکثر کشته‌ها از [[سپاهیان]] [[معاویه]] بودند و نابودی [[شامیان]] قطعی به نظر می‌رسید. در این [[موقعیت]] [[اشعث]] سخنانی گفت که چون [[معاویه]] از سخنان او [[آگاه]] شد، از آن برای [[تفرقه]] و جدایی بین [[لشکریان]] [[حضرت علی]]{{ع}} کمال استفاده را نمود.
*سخن [[اشعث]] که مورد [[سوء]] استفاده [[معاویه]] قرار گرفت این بود که گفت: ای [[مسلمانان]]، ملاحظه کردید چه بر شما [[گذشت]]؟ [[مردم]] [[عرب]] با این همه کشته و مجروح هلاک شدند. به [[خدا]] قسم در طول عمرم چنین ایامی را ندیده‌ام، ای [[مردم]]، باید کسانی که این رویداد [[عظیم]] را نظاره کرده، دیگران را مطلع کنند، اگر ما به [[جنگ]] ادامه دهیم [[نسل]] [[عرب]] [[قطع]] می‌شود، لکن به [[خدا]] قسم این سخنانم از روی [[بیم]] از [[مرگ]] نیست بلکه برای [[زنان]] و [[فرزندان]] بی [[سرپرست]] بیمناکم.. تاآخر.
*سخن [[اشعث]] که مورد [[سوء]] استفاده [[معاویه]] قرار گرفت این بود که گفت: ای [[مسلمانان]]، ملاحظه کردید چه بر شما [[گذشت]]؟ [[مردم]] [[عرب]] با این همه کشته و مجروح هلاک شدند. به [[خدا]] قسم در طول عمرم چنین ایامی را ندیده‌ام، ای [[مردم]]، باید کسانی که این رویداد [[عظیم]] را نظاره کرده، دیگران را مطلع کنند، اگر ما به [[جنگ]] ادامه دهیم [[نسل]] [[عرب]] [[قطع]] می‌شود، لکن به [[خدا]] قسم این سخنانم از روی [[بیم]] از [[مرگ]] نیست بلکه برای [[زنان]] و [[فرزندان]] بی [[سرپرست]] بیمناکم.. تاآخر.
*وقتی جاسوسان [[معاویه]] سخنان [[اشعث]] را به او گزارش کردند، وی [[فرصت]] را مفتنم شمرد و گفت: به خدای [[کعبه]]، [[اشعث]] راست می‌گوید، اگر فردا دوباره [[جنگ]] ادامه پیدا کند، [[رومیان]] بر [[زنان]] و [[فرزندان]] ما گستاخ می‌شوند و [[ایرانیان]] بر [[زنان]] و [[کودکان]] عراقی [[دست]] می‌اندازند. [[اشعث]] مردی [[خردمند]] است؛ بنابراین قرآنها را بالای نیزه کنید (بالای نیزه‌کردن قرآنها قبلا توسط [[عمر و عاص]] طرح‌ریزی شده بود) [[شامیان]] هم از این [[فرصت]] استفاده کردند در [[تاریکی]] [[شب]] فریاد برآوردند: ای [[مردم]] [[عراق]]، اگر ما و شما هم دیگر را بکشیم پس چه کسی فرزندانمان را [[مراقبت]] کند، شما را به [[خدا]]، از کشتن [[دست]] بردارید، هنوز هوا روشن نشده بود که با [[توطئه]] [[عمر]] و عاص و موافقت [[معاویه]] [[شامیان]] قرآنها را بر نیزه‌ها کردند و فریاد می‌زدند: ای [[مردم]] [[عراق]]، [[قرآن]] [[خدا]] را میان خود داور کنیم<ref>وقعه صفین، ص۴۸۰ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۱۵.</ref>.
*وقتی جاسوسان [[معاویه]] سخنان [[اشعث]] را به او گزارش کردند، وی [[فرصت]] را مفتنم شمرد و گفت: به خدای [[کعبه]]، [[اشعث]] راست می‌گوید، اگر فردا دوباره [[جنگ]] ادامه پیدا کند، [[رومیان]] بر [[زنان]] و [[فرزندان]] ما گستاخ می‌شوند و [[ایرانیان]] بر [[زنان]] و [[کودکان]] عراقی [[دست]] می‌اندازند. [[اشعث]] مردی [[خردمند]] است؛ بنابراین قرآنها را بالای نیزه کنید (بالای نیزه‌کردن قرآنها قبلا توسط [[عمروعاص]] طرح‌ریزی شده بود) [[شامیان]] هم از این [[فرصت]] استفاده کردند در [[تاریکی]] [[شب]] فریاد برآوردند: ای [[مردم]] [[عراق]]، اگر ما و شما هم دیگر را بکشیم پس چه کسی فرزندانمان را [[مراقبت]] کند، شما را به [[خدا]]، از کشتن [[دست]] بردارید، هنوز هوا روشن نشده بود که با [[توطئه]] [[عمر]] و عاص و موافقت [[معاویه]] [[شامیان]] قرآنها را بر نیزه‌ها کردند و فریاد می‌زدند: ای [[مردم]] [[عراق]]، [[قرآن]] [[خدا]] را میان خود داور کنیم<ref>وقعه صفین، ص۴۸۰ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۱۵.</ref>.
*آری، [[اشعث]] با سخنان نامتوازن خود در آن شرایط سخت که [[امید]] [[پیروزی]] برای [[سپاهیان]] [[علی]]{{ع}} بود، [[راه]] را برای [[معاویه]] باز کرد و چاغ سبزی به او نشان داد و همین سبب شد که [[اختلاف]] شدید میان [[سپاه]] پیروزمند [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به وجود بیاید و سرانجام [[لشکریان]] [[معاویه]] از نابودی حتمی [[نجات]] یابند، که در ادامه اشاره خواهد شد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>.
*آری، [[اشعث]] با سخنان نامتوازن خود در آن شرایط سخت که [[امید]] [[پیروزی]] برای [[سپاهیان]] [[علی]]{{ع}} بود، [[راه]] را برای [[معاویه]] باز کرد و چاغ سبزی به او نشان داد و همین سبب شد که [[اختلاف]] شدید میان [[سپاه]] پیروزمند [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به وجود بیاید و سرانجام [[لشکریان]] [[معاویه]] از نابودی حتمی [[نجات]] یابند، که در ادامه اشاره خواهد شد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>.


۱۱۵٬۸۹۷

ویرایش