عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۲: خط ۷۲:


==[[معاویه]] و یادی از [[عبدالله]]==
==[[معاویه]] و یادی از [[عبدالله]]==
[[نقل]] شده، پس از واقعه [[صفین]]، [[مردم]] [[شام]] بی‌تابانه بر کشتگان خود [[شیون]] می‌کردند. و ابن [[خدیج]] می‌گفت: "ای مردم شام، [[خدا]] مملکتی را که [[انسان]] پس از [[حوشب]] و ذی الکلاع به دست آورد، سیاه‌روی و بی‌ارزش قرار دهد. به خدا اگر ما پس از کشته شدن آن دو حتی بدون [[سختی]] بر مردم [[عراق]] چیره شویم، [[پیروزی]] محسوب نمی‌شود". [[یزید]] بن [[انس]] به معاویه گفت: "در کاری که آغازش به پایانش نمی‌ماند، خبری نیست تا این [[فتنه]] پایان نیابد هیچ مجروحی درمان نمی‌شود و بر هیچ کشته‌ای [[سوگواری]] نمی‌کنند. اگر کار به مراد تو پایان یابد، آنگاه می‌توانی به معالجه مجروحان بپردازی و سر [[فرصت]] [[گریه]] و سوگواری به [[راه]] بیاندازی و اگر کار به مراد حریف تو پایان یابد، در آن صورت مصیبتی که گریبانت را می‌گیرد، سخت بزرگ خواهد بود". معاویه گفت: "ای [[شامیان]]! شما در [[گریستن]] و سوگواری بر کشتگان خویش سزاوارتر از عراقیان برای [[زاری]] و [[بی‌تابی]] بر کشتگان خود نیستید و در مقایسه، آنان بیش از شما باید سوگوار باشند، زیرا شخصیت‌های بزرگ تری را از دست داده‌اند. به خدا قسم، ذو الکلاع شما از [[عمار بن یاسر]] ایشان، و حوشب شما از [[هاشم]] آنها، و [[عبید]] [[الله]] بن [[عمر]] شما از این بدیل آنان بزرگ‌تر نبودند. و این مردان و کشتگان نامدار جز همتایان یک دیگر نیستند و این مرگی که نصیب آنها شده، جز از جانب خدا نیست. به شما مژده باد و خوش [[دل]] باشید که [[خداوند]] سه تن از آنان را کشت: عمار بن یاسر را که [[جوانمرد]] آنان بود، و هاشم را که همگان بدو چشم [[امید]] داشتند، و نیز این بدیل را که آن‌گونه هنرنمایی‌ها کرد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۴۴.</ref>
[[نقل]] شده، پس از واقعه [[صفین]]، [[مردم]] [[شام]] بی‌تابانه بر کشتگان خود [[شیون]] می‌کردند. و ابن [[خدیج]] می‌گفت: "ای مردم شام، [[خدا]] مملکتی را که [[انسان]] پس از [[حوشب]] و ذی الکلاع به دست آورد، سیاه‌روی و بی‌ارزش قرار دهد. به خدا اگر ما پس از کشته شدن آن دو حتی بدون [[سختی]] بر مردم [[عراق]] چیره شویم، [[پیروزی]] محسوب نمی‌شود". [[یزید بن انس]] به معاویه گفت: "در کاری که آغازش به پایانش نمی‌ماند، خبری نیست تا این [[فتنه]] پایان نیابد هیچ مجروحی درمان نمی‌شود و بر هیچ کشته‌ای [[سوگواری]] نمی‌کنند. اگر کار به مراد تو پایان یابد، آنگاه می‌توانی به معالجه مجروحان بپردازی و سر [[فرصت]] [[گریه]] و سوگواری به [[راه]] بیاندازی و اگر کار به مراد حریف تو پایان یابد، در آن صورت مصیبتی که گریبانت را می‌گیرد، سخت بزرگ خواهد بود". معاویه گفت: "ای [[شامیان]]! شما در [[گریستن]] و سوگواری بر کشتگان خویش سزاوارتر از عراقیان برای [[زاری]] و [[بی‌تابی]] بر کشتگان خود نیستید و در مقایسه، آنان بیش از شما باید سوگوار باشند، زیرا شخصیت‌های بزرگ تری را از دست داده‌اند. به خدا قسم، ذو الکلاع شما از [[عمار بن یاسر]] ایشان، و حوشب شما از [[هاشم]] آنها، و [[عبیدالله بن عمر]] شما از این بدیل آنان بزرگ‌تر نبودند. و این مردان و کشتگان نامدار جز همتایان یک دیگر نیستند و این مرگی که نصیب آنها شده، جز از جانب خدا نیست. به شما مژده باد و خوش [[دل]] باشید که [[خداوند]] سه تن از آنان را کشت: [[عمار بن یاسر]] را که [[جوانمرد]] آنان بود، و هاشم را که همگان بدو چشم [[امید]] داشتند، و نیز این بدیل را که آن‌گونه هنرنمایی‌ها کرد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۸۰-۶۸۱.</ref>


==عبدالله و [[نقل حدیث]]==
==عبدالله و [[نقل حدیث]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش