جز
جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت'
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت') |
|||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
==[[اشعث]] یکی از عوامل اصلی [[فتنه]] در [[صفین]]== | ==[[اشعث]] یکی از عوامل اصلی [[فتنه]] در [[صفین]]== | ||
*بعد از آنکه [[معاویه]] در [[صفین]] متوجه شد که دیگر تاب [[مقاومت]] در برابر شمشیرهای دلاوران [[لشکر]] [[علی]]{{ع}} را ندارد به [[فکر]] چاره افتاد تا به ترتیبی از این [[مهلکه]] [[نجات]] پیدا کند؛ زیرا در لیله الهریر آن [[شب]] بر [[سپاه معاویه]] بسیار سخت گذاشت که هفتاد هزار نفر از دو طرف [[لشکر]] کشته شدند که اکثر کشتهها از [[سپاهیان]] [[معاویه]] بودند و نابودی [[شامیان]] قطعی به نظر میرسید. در این | *بعد از آنکه [[معاویه]] در [[صفین]] متوجه شد که دیگر تاب [[مقاومت]] در برابر شمشیرهای دلاوران [[لشکر]] [[علی]]{{ع}} را ندارد به [[فکر]] چاره افتاد تا به ترتیبی از این [[مهلکه]] [[نجات]] پیدا کند؛ زیرا در لیله الهریر آن [[شب]] بر [[سپاه معاویه]] بسیار سخت گذاشت که هفتاد هزار نفر از دو طرف [[لشکر]] کشته شدند که اکثر کشتهها از [[سپاهیان]] [[معاویه]] بودند و نابودی [[شامیان]] قطعی به نظر میرسید. در این موقعیت [[اشعث]] سخنانی گفت که چون [[معاویه]] از سخنان او [[آگاه]] شد، از آن برای [[تفرقه]] و جدایی بین [[لشکریان]] [[حضرت علی]]{{ع}} کمال استفاده را نمود. | ||
*سخن [[اشعث]] که مورد [[سوء]] استفاده [[معاویه]] قرار گرفت این بود که گفت: ای [[مسلمانان]]، ملاحظه کردید چه بر شما [[گذشت]]؟ [[مردم]] [[عرب]] با این همه کشته و مجروح هلاک شدند. به [[خدا]] قسم در طول عمرم چنین ایامی را ندیدهام، ای [[مردم]]، باید کسانی که این رویداد [[عظیم]] را نظاره کرده، دیگران را مطلع کنند، اگر ما به [[جنگ]] ادامه دهیم [[نسل]] [[عرب]] [[قطع]] میشود، لکن به [[خدا]] قسم این سخنانم از روی [[بیم]] از [[مرگ]] نیست بلکه برای [[زنان]] و [[فرزندان]] بی [[سرپرست]] بیمناکم.. تاآخر. | *سخن [[اشعث]] که مورد [[سوء]] استفاده [[معاویه]] قرار گرفت این بود که گفت: ای [[مسلمانان]]، ملاحظه کردید چه بر شما [[گذشت]]؟ [[مردم]] [[عرب]] با این همه کشته و مجروح هلاک شدند. به [[خدا]] قسم در طول عمرم چنین ایامی را ندیدهام، ای [[مردم]]، باید کسانی که این رویداد [[عظیم]] را نظاره کرده، دیگران را مطلع کنند، اگر ما به [[جنگ]] ادامه دهیم [[نسل]] [[عرب]] [[قطع]] میشود، لکن به [[خدا]] قسم این سخنانم از روی [[بیم]] از [[مرگ]] نیست بلکه برای [[زنان]] و [[فرزندان]] بی [[سرپرست]] بیمناکم.. تاآخر. | ||
*وقتی جاسوسان [[معاویه]] سخنان [[اشعث]] را به او گزارش کردند، وی [[فرصت]] را مفتنم شمرد و گفت: به خدای [[کعبه]]، [[اشعث]] راست میگوید، اگر فردا دوباره [[جنگ]] ادامه پیدا کند، [[رومیان]] بر [[زنان]] و [[فرزندان]] ما گستاخ میشوند و [[ایرانیان]] بر [[زنان]] و [[کودکان]] عراقی [[دست]] میاندازند. [[اشعث]] مردی [[خردمند]] است؛ بنابراین قرآنها را بالای نیزه کنید (بالای نیزهکردن قرآنها قبلا توسط [[عمروعاص]] طرحریزی شده بود) [[شامیان]] هم از این [[فرصت]] استفاده کردند در [[تاریکی]] [[شب]] فریاد برآوردند: ای [[مردم]] [[عراق]]، اگر ما و شما هم دیگر را بکشیم پس چه کسی فرزندانمان را [[مراقبت]] کند، شما را به [[خدا]]، از کشتن [[دست]] بردارید، هنوز هوا روشن نشده بود که با [[توطئه]] [[عمر]] و عاص و موافقت [[معاویه]] [[شامیان]] قرآنها را بر نیزهها کردند و فریاد میزدند: ای [[مردم]] [[عراق]]، [[قرآن]] [[خدا]] را میان خود داور کنیم<ref>وقعه صفین، ص۴۸۰ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. | *وقتی جاسوسان [[معاویه]] سخنان [[اشعث]] را به او گزارش کردند، وی [[فرصت]] را مفتنم شمرد و گفت: به خدای [[کعبه]]، [[اشعث]] راست میگوید، اگر فردا دوباره [[جنگ]] ادامه پیدا کند، [[رومیان]] بر [[زنان]] و [[فرزندان]] ما گستاخ میشوند و [[ایرانیان]] بر [[زنان]] و [[کودکان]] عراقی [[دست]] میاندازند. [[اشعث]] مردی [[خردمند]] است؛ بنابراین قرآنها را بالای نیزه کنید (بالای نیزهکردن قرآنها قبلا توسط [[عمروعاص]] طرحریزی شده بود) [[شامیان]] هم از این [[فرصت]] استفاده کردند در [[تاریکی]] [[شب]] فریاد برآوردند: ای [[مردم]] [[عراق]]، اگر ما و شما هم دیگر را بکشیم پس چه کسی فرزندانمان را [[مراقبت]] کند، شما را به [[خدا]]، از کشتن [[دست]] بردارید، هنوز هوا روشن نشده بود که با [[توطئه]] [[عمر]] و عاص و موافقت [[معاویه]] [[شامیان]] قرآنها را بر نیزهها کردند و فریاد میزدند: ای [[مردم]] [[عراق]]، [[قرآن]] [[خدا]] را میان خود داور کنیم<ref>وقعه صفین، ص۴۸۰ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} با شنیدن این سخن اندیشید که توریه کند و نیروهای خوارجی که بازگشتهاند را [[حفظ]] کند یا آنکه [[حقیقت]] را بازگو کند تا در [[آینده]] نقطه سیاهی در چهره تابناک [[حکومت علوی]] نقش نبندد، لذا [[تصمیم]] گرفت [[حق]] را بیان کند و توریه را کنار بگذارد اگر چه عواقب [[بدی]] به دنبال داشته باشد، لذا به وی فرمود: "هرکس تصور کرده من از [[پیمان]] تحکیم برگشتهام [[دروغ]] پنداشته و هرکس آن را [[کفر]] و [[گمراهی]] میداند، خود [[گمراه]] است"<ref>{{متن حدیث|من زعم انی رجعت عن الحکومه فقط کذب، و من راها ضلالا فقد ضل}}</ref>. | *[[امیرمؤمنان]]{{ع}} با شنیدن این سخن اندیشید که توریه کند و نیروهای خوارجی که بازگشتهاند را [[حفظ]] کند یا آنکه [[حقیقت]] را بازگو کند تا در [[آینده]] نقطه سیاهی در چهره تابناک [[حکومت علوی]] نقش نبندد، لذا [[تصمیم]] گرفت [[حق]] را بیان کند و توریه را کنار بگذارد اگر چه عواقب [[بدی]] به دنبال داشته باشد، لذا به وی فرمود: "هرکس تصور کرده من از [[پیمان]] تحکیم برگشتهام [[دروغ]] پنداشته و هرکس آن را [[کفر]] و [[گمراهی]] میداند، خود [[گمراه]] است"<ref>{{متن حدیث|من زعم انی رجعت عن الحکومه فقط کذب، و من راها ضلالا فقد ضل}}</ref>. | ||
*پس از بیان این [[حقیقت]]، [[خوارج]] که [[توبه]] کرده بودند و به [[کوفه]] بازگشته و همراه با [[امام]]{{ع}} برای [[جنگ]] با [[معاویه]] آماده شده بودند، مجدداً به تردید افتادند، و با [[شعار]] {{عربی|لا حکم الا الله}}، [[مسجد]] را ترک کردند و به اردوگاه [[حروراء]]<ref>حروراء همان محلی است که جنگ نهروان واقع شد.</ref> بازگشتند<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۸.</ref>. | *پس از بیان این [[حقیقت]]، [[خوارج]] که [[توبه]] کرده بودند و به [[کوفه]] بازگشته و همراه با [[امام]]{{ع}} برای [[جنگ]] با [[معاویه]] آماده شده بودند، مجدداً به تردید افتادند، و با [[شعار]] {{عربی|لا حکم الا الله}}، [[مسجد]] را ترک کردند و به اردوگاه [[حروراء]]<ref>حروراء همان محلی است که جنگ نهروان واقع شد.</ref> بازگشتند<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۸.</ref>. | ||
*به [[راستی]] اگر [[اشعث]] این مرد چند چهره چنین مسئلهای را مطرح نمیکرد و در صدد [[کشف]] آن بر نمیآمد و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ناچار به توضیح [[عقیده]] خود نمیشد، و [[خوارج]] به تردید نمیافتادند، و به همان [[ظن]] و [[گمان]] خود [[قناعت]] کرده و در [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} پس از پایان جریان [[حکمیت]] به [[جنگ]] با [[معاویه]] میرفتند، نه تنها ماجرای [[خوارج]] به وقوع نمیپیوست و در نتیجه | *به [[راستی]] اگر [[اشعث]] این مرد چند چهره چنین مسئلهای را مطرح نمیکرد و در صدد [[کشف]] آن بر نمیآمد و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ناچار به توضیح [[عقیده]] خود نمیشد، و [[خوارج]] به تردید نمیافتادند، و به همان [[ظن]] و [[گمان]] خود [[قناعت]] کرده و در [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} پس از پایان جریان [[حکمیت]] به [[جنگ]] با [[معاویه]] میرفتند، نه تنها ماجرای [[خوارج]] به وقوع نمیپیوست و در نتیجه موقعیت [[تصمیمگیری]] [[ابن ملجم]] نگون [[بخت]] برای [[قتل]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پیش نمیآمد<ref>این حقیقتی است که «ابن ابی الحدید» در مدرک فوق بدان اشاره دارد.</ref>. بلکه ضربه شدیدی به [[سپاه معاویه]] وارد میشد و این همه [[ظلم]] و [[تعدی]] و [[انحراف]] از [[خلافت اسلامی]] پیش نمیآمد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>. | ||
==[[انحراف]] [[اخلاقی]] و [[ایمانی]] [[اشعث]]== | ==[[انحراف]] [[اخلاقی]] و [[ایمانی]] [[اشعث]]== | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
===[[اشعث]] از نگاه خود و دیگران=== | ===[[اشعث]] از نگاه خود و دیگران=== | ||
درباره [[اشعث بن قیس]]، [[شخصیت]] جنجالی [[صدر اسلام]]، با توجه به | درباره [[اشعث بن قیس]]، [[شخصیت]] جنجالی [[صدر اسلام]]، با توجه به موقعیت اجتماعیاش، گاه خود او و گاه دیگران [[قضاوت]] و نقدهایی بیان داشتهاند که به بعضی از این موارد اشاره میشود: | ||
١- او خود به [[ارتداد]] خویش از [[دین اسلام]] [[اقرار]] نموده است. [[اسماعیل بن خالد]] گوید: در [[تشییع]] جنازهای با [[اشعث بن قیس]] و [[جریر]] حضور داشتم. [[اشعث]]، [[جریر]] را مقدم داشته، گفت: "او [[مرتد]] نگشته، ولی من [[مرتد]] شده بودم"<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴.</ref>. | ١- او خود به [[ارتداد]] خویش از [[دین اسلام]] [[اقرار]] نموده است. [[اسماعیل بن خالد]] گوید: در [[تشییع]] جنازهای با [[اشعث بن قیس]] و [[جریر]] حضور داشتم. [[اشعث]]، [[جریر]] را مقدم داشته، گفت: "او [[مرتد]] نگشته، ولی من [[مرتد]] شده بودم"<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴.</ref>. | ||
۲- مرثیه سرایی در [[مرگ]] [[مرتدان]]: بعد از آنکه [[ابوبکر]] او را بعد از ارتدادش بخشید و [[خواهر]] خویش را به [[عقد]] وی در آورد، [[اشعث]] باز هم از [[مرگ]] [[یاران]] [[مرتد]] خویش سخت افسرده خاطر بود و در [[مرگ]] آنها مرثیه سرائی میکرد؛ یارانی چون [[بشیر بن اروح]] و کسانی که در نجیر به [[فرمان]] [[ابوبکر]] و به دست [[زیاد بن لبید بیاضی]] و [[عکرمة بن ابی جهل]] کشته شده بودند. | ۲- مرثیه سرایی در [[مرگ]] [[مرتدان]]: بعد از آنکه [[ابوبکر]] او را بعد از ارتدادش بخشید و [[خواهر]] خویش را به [[عقد]] وی در آورد، [[اشعث]] باز هم از [[مرگ]] [[یاران]] [[مرتد]] خویش سخت افسرده خاطر بود و در [[مرگ]] آنها مرثیه سرائی میکرد؛ یارانی چون [[بشیر بن اروح]] و کسانی که در نجیر به [[فرمان]] [[ابوبکر]] و به دست [[زیاد بن لبید بیاضی]] و [[عکرمة بن ابی جهل]] کشته شده بودند. |