اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱
خط ۴۶: خط ۴۶:
مورخان، زمان [[اسلام آوردن]] [[اشعث]] را مختلف ذکر کرده‌اند؛ بعضی گفته‌اند، وقتی [[پیامبر]]{{صل}} نامه‌ای به بزرگان [[قبایل]]، از جمله اهالی حضرموت نوشتند، آنها [[اطاعت]] از [[حضرت]] را پذیرفته بودند و [[اشعث بن قیس]] نیز به همراه بیش از ده سوار، در حالی که [[مسلمان]] بودند، نزد ایشان آمد و [[حضرت]] او را اکرام فرمود<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۲، ص۲۷۰.</ref>.
مورخان، زمان [[اسلام آوردن]] [[اشعث]] را مختلف ذکر کرده‌اند؛ بعضی گفته‌اند، وقتی [[پیامبر]]{{صل}} نامه‌ای به بزرگان [[قبایل]]، از جمله اهالی حضرموت نوشتند، آنها [[اطاعت]] از [[حضرت]] را پذیرفته بودند و [[اشعث بن قیس]] نیز به همراه بیش از ده سوار، در حالی که [[مسلمان]] بودند، نزد ایشان آمد و [[حضرت]] او را اکرام فرمود<ref>معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۲، ص۲۷۰.</ref>.


عده‌ای هم کیفیت آمدن آنها را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} این‌چنین [[نقل]] کرده‌اند: [[اشعث بن قیس کندی]] به همراه شصت یا هفتاد نفر، در [[مسجد رسول]] [[خدا]]{{صل}} به ایشان رسیدند؛ در حالی که موها را آویخته و چشم‌ها را سرمه کشیده بودند و جامه‌های سیاه و سفید با کناره‌های حریر به تن داشتند. بعد از ورود ایشان [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “مگر [[اسلام]] را نپذیرفته‌اید؟” گفتند: پذیرفته‌ایم، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “پس چرا این حریرها را به گردن آویخته‌اید؟” پس آنها حریرها از لباس‌های خویش کنده و دور افکندند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۲ و ۳۲۸؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۲۰۰؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۲۹.</ref>.
عده‌ای هم کیفیت آمدن آنها را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} این‌چنین [[نقل]] کرده‌اند: [[اشعث بن قیس کندی]] به همراه شصت یا هفتاد نفر، در [[مسجد]] [[رسول خدا]]{{صل}} به ایشان رسیدند؛ در حالی که موها را آویخته و چشم‌ها را سرمه کشیده بودند و جامه‌های سیاه و سفید با کناره‌های حریر به تن داشتند. بعد از ورود ایشان [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “مگر [[اسلام]] را نپذیرفته‌اید؟” گفتند: پذیرفته‌ایم، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “پس چرا این حریرها را به گردن آویخته‌اید؟” پس آنها حریرها از لباس‌های خویش کنده و دور افکندند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۲ و ۳۲۸؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۲۰۰؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۲۹.</ref>.


جمعی دیگر، گفته‌اند، وقتی [[اشعث]] در [[سال دهم هجرت]]، با تعدادی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند، [[پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] را بر ایشان عرضه کرد و ایشان نیز [[مسلمان]] شدند<ref>سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۱۰۳۸؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۸۲.</ref>. زمانی که [[مسلمان]] شدند، [[پیامبر]]{{صل}} به ایشان فرمود: “چرا جامه‌های حریر پوشیده‌اید و زینت‌های طلایی بر دوش‌ها گذاشته‌اید؟ بعد از این، این کار را نکنید که بر شما [[حرام]] است”. ایشان آن زینت‌ها را برداشتند و جامه‌های حریر را از خود دور کردند و [[جامه]] دیگری پوشیدند<ref>سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۱۰۳۸.</ref> [[اشعث بن قیس]] به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: “یا [[رسول الله]]! ما و شما [[نوادگان]] آکل المراریم”<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۳۴. آکل المرار، پادشاهی بود در عرب که عرب برای افتخار ورزیدن، خود را به او منتسب می‌کرد. این سخن را به این دلیل گفت که عباس، عموی پیامبر، در جاهلیت بازرگانی داشت و چون به قبیله کنده رسید و نسب خود را گفت، ایشان از او به بهترین وجه پذیرایی کردند (سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۱۰۳۹).</ref>.
جمعی دیگر، گفته‌اند، وقتی [[اشعث]] در [[سال دهم هجرت]]، با تعدادی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند، [[پیامبر]]{{صل}} [[اسلام]] را بر ایشان عرضه کرد و ایشان نیز [[مسلمان]] شدند<ref>سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۱۰۳۸؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۳۸۲.</ref>. زمانی که [[مسلمان]] شدند، [[پیامبر]]{{صل}} به ایشان فرمود: “چرا جامه‌های حریر پوشیده‌اید و زینت‌های طلایی بر دوش‌ها گذاشته‌اید؟ بعد از این، این کار را نکنید که بر شما [[حرام]] است”. ایشان آن زینت‌ها را برداشتند و جامه‌های حریر را از خود دور کردند و [[جامه]] دیگری پوشیدند<ref>سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۱۰۳۸.</ref> [[اشعث بن قیس]] به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: “یا [[رسول الله]]! ما و شما [[نوادگان]] آکل المراریم”<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۳۴. آکل المرار، پادشاهی بود در عرب که عرب برای افتخار ورزیدن، خود را به او منتسب می‌کرد. این سخن را به این دلیل گفت که عباس، عموی پیامبر، در جاهلیت بازرگانی داشت و چون به قبیله کنده رسید و نسب خود را گفت، ایشان از او به بهترین وجه پذیرایی کردند (سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۱۰۳۹).</ref>.
۱۱۵٬۷۰۵

ویرایش