جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
#'''معترضان و [[انقلابیون]] سنتشناس و [[استوار]] اندیش''': در این خیزش، چهرههای برجستهای از [[صحابیان]] و [[مؤمنان]] ژرفباور حضور دارند. به واقع، تودههای [[عظیم]] [[مردم]] انقلابی، به [[رهبری]] اینان حرکت میکنند. این چهرهها کسانی نیستند که بتوان اندکی در [[اخلاص]]، نیکنگری و [[استوار]] اندیشی آنان تردید کرد. برخی از اینان عبارتاند از: [[عمار]] بن سایر، [[زید]] بن صوحان، [[جبلة بن عمرو]] [[انصاری]]، جهجاه غفاری، [[عمرو بن حمق]] و [[عبد]] الرحمن بن عُدَیس. | #'''معترضان و [[انقلابیون]] سنتشناس و [[استوار]] اندیش''': در این خیزش، چهرههای برجستهای از [[صحابیان]] و [[مؤمنان]] ژرفباور حضور دارند. به واقع، تودههای [[عظیم]] [[مردم]] انقلابی، به [[رهبری]] اینان حرکت میکنند. این چهرهها کسانی نیستند که بتوان اندکی در [[اخلاص]]، نیکنگری و [[استوار]] اندیشی آنان تردید کرد. برخی از اینان عبارتاند از: [[عمار]] بن سایر، [[زید]] بن صوحان، [[جبلة بن عمرو]] [[انصاری]]، جهجاه غفاری، [[عمرو بن حمق]] و [[عبد]] الرحمن بن عُدَیس. | ||
#'''فرصتطلبان''': در این جمع [[عظیم]]، سیاستپیشگانی نیز هستند که برای به دست آوردنموقعیت بهتر، بر امواج [[اعتراض]]، سوار شده و یا به گسترش آن کمک میکنند. طبیعی است که آنان، نه [[مشکلات]] [[مردم]] را در مییابند و نه به آن میاندیشند؛ به مَثَل، [[طلحه]] از اینان است. او به [[کوفیان]] مینویسد که آنان به [[مدینه]] بیایند و به خلافکاریهای [[عثمان]]، پایان دهند. گویا او پس از [[قتل عثمان]]، انتظاری جز نشستن بر [[مسند]] [[خلافت]] ندارد. برخی از طرفداران او نیز بر این پندارند، از جمله، سودان بن حُمران، که چون از [[قتل عثمان]] فارغ شد، از [[خانه]] [[عثمان]] بیرون آمد و فریاد برآورد که: طلحة بن عبید [[الله]] کجاست؟ پسر عفان را کشتیم<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref>. [[عایشه]] نیز چنین است. او نیز در [[انتظار]] بر کشیدن [[خویشان]] خود است. جمله معروف او این است: پیر خِرِفت را بکشید، که [[کفر]] ورزیده است<ref>الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref>. و آن گاه که [[عثمان]] کشته میشود و ورق برمیگردد، در موضعی دیگر میایستد. [[عمرو بن عاص]] وزبیر نیز از این گونه کساناند. | #'''فرصتطلبان''': در این جمع [[عظیم]]، سیاستپیشگانی نیز هستند که برای به دست آوردنموقعیت بهتر، بر امواج [[اعتراض]]، سوار شده و یا به گسترش آن کمک میکنند. طبیعی است که آنان، نه [[مشکلات]] [[مردم]] را در مییابند و نه به آن میاندیشند؛ به مَثَل، [[طلحه]] از اینان است. او به [[کوفیان]] مینویسد که آنان به [[مدینه]] بیایند و به خلافکاریهای [[عثمان]]، پایان دهند. گویا او پس از [[قتل عثمان]]، انتظاری جز نشستن بر [[مسند]] [[خلافت]] ندارد. برخی از طرفداران او نیز بر این پندارند، از جمله، سودان بن حُمران، که چون از [[قتل عثمان]] فارغ شد، از [[خانه]] [[عثمان]] بیرون آمد و فریاد برآورد که: طلحة بن عبید [[الله]] کجاست؟ پسر عفان را کشتیم<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۹.</ref>. [[عایشه]] نیز چنین است. او نیز در [[انتظار]] بر کشیدن [[خویشان]] خود است. جمله معروف او این است: پیر خِرِفت را بکشید، که [[کفر]] ورزیده است<ref>الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref>. و آن گاه که [[عثمان]] کشته میشود و ورق برمیگردد، در موضعی دیگر میایستد. [[عمرو بن عاص]] وزبیر نیز از این گونه کساناند. | ||
#'''همگامان فرصتطلب عثمان''': برخی همراه و همرأی عثماناند؛ اما در این حادثه، نه [[یاور]]، که در هم شکننده او و تلاشگر بر ضد اویند (اگر چه به طور غیر مستقیم)؛ و این از عبرتهای شگفت [[تاریخ]] است. [[معاویه]] را باید شاخص این گروه دانست؛ یعنی به واقع، [[معاویه]] و حزب او چنیناند. حقیقتْ این است که او در [[قتل عثمان]]، دستی تأثیرگذار دارد. [[معاویه]] به [[راحتی]] میتواند گروهی را برای [[حفاظت]] از [[خلیفه]] از [[شام]] گسیل بدارد و یا برای [[نبرد]] با [[مخالفان]]، کسانی را بفرستد؛ ولی چنین نمیکند. حتی آن گاه که [[عثمان]] از وی [[یاری]] میطلبد، به [[تنهایی]] به [[مدینه]] میآید. [[عثمان]] هم قصد او را از آمدن، در مییابد و به او میگوید: تو میخواهی که من کشته شوم و سپس بگویی: من ولی خونم!<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۵.</ref> با آنچه آمد، میتوان دریافت که گزارشهای [[سیف]] بن [[عمر]] که کوشیده است عوامل یادشده را یکسر نادیده بگیرد و حرکت بر ضد [[عثمان]] را به فردی چون [[عبد الله]] بن سبا نسبت دهد، تا چه اندازه از [[حقیقت]] و واقعیت صادقِ [[تاریخ]] به دور است. [[سیف]] بن [[عمر]]، در منابع رجالی، یکسر به "[[کذب]]" نسبت داده شده و "مطعون" است. از این روی، به گزارشهای او هرگز وَقْعی نهاده نمیشود. بیفزاییم که اگر او راستگوی نیز میبود، گزارشهای وی نوعاً به گونهای هستند که با روش [[تحقیق]] [[علمی]] در [[تاریخ]]، [[نادرستی]] آنها خیلی زود | #'''همگامان فرصتطلب عثمان''': برخی همراه و همرأی عثماناند؛ اما در این حادثه، نه [[یاور]]، که در هم شکننده او و تلاشگر بر ضد اویند (اگر چه به طور غیر مستقیم)؛ و این از عبرتهای شگفت [[تاریخ]] است. [[معاویه]] را باید شاخص این گروه دانست؛ یعنی به واقع، [[معاویه]] و حزب او چنیناند. حقیقتْ این است که او در [[قتل عثمان]]، دستی تأثیرگذار دارد. [[معاویه]] به [[راحتی]] میتواند گروهی را برای [[حفاظت]] از [[خلیفه]] از [[شام]] گسیل بدارد و یا برای [[نبرد]] با [[مخالفان]]، کسانی را بفرستد؛ ولی چنین نمیکند. حتی آن گاه که [[عثمان]] از وی [[یاری]] میطلبد، به [[تنهایی]] به [[مدینه]] میآید. [[عثمان]] هم قصد او را از آمدن، در مییابد و به او میگوید: تو میخواهی که من کشته شوم و سپس بگویی: من ولی خونم!<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۵.</ref> با آنچه آمد، میتوان دریافت که گزارشهای [[سیف]] بن [[عمر]] که کوشیده است عوامل یادشده را یکسر نادیده بگیرد و حرکت بر ضد [[عثمان]] را به فردی چون [[عبد الله]] بن سبا نسبت دهد، تا چه اندازه از [[حقیقت]] و واقعیت صادقِ [[تاریخ]] به دور است. [[سیف]] بن [[عمر]]، در منابع رجالی، یکسر به "[[کذب]]" نسبت داده شده و "مطعون" است. از این روی، به گزارشهای او هرگز وَقْعی نهاده نمیشود. بیفزاییم که اگر او راستگوی نیز میبود، گزارشهای وی نوعاً به گونهای هستند که با روش [[تحقیق]] [[علمی]] در [[تاریخ]]، [[نادرستی]] آنها خیلی زود آشکار میشود. به علاوه، نقش [[عبد الله]] بن سبا در آن گزارشها، کاملًا و به صورت واضحی افسانهای و پندارگرایانه است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۲۰۱-227.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |