←منابع
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[') |
(←منابع) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
*معتزله در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] قائلاند به: [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ صحت [[امامت]] [[خلفای راشدین]] به ترتیبی که واقع شده و [[حضرت علی]] {{ع}} [[افضل]] بوده؛ نقد صحابۀ [[پیغمبر]] و بررسی کارهای آنها جایز است. تحلیل و مقایسۀ [[روش سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} و [[روش سیاسی]] [[عمر]]، از جمله برنامههای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] معتزله است. | *معتزله در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] قائلاند به: [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ صحت [[امامت]] [[خلفای راشدین]] به ترتیبی که واقع شده و [[حضرت علی]] {{ع}} [[افضل]] بوده؛ نقد صحابۀ [[پیغمبر]] و بررسی کارهای آنها جایز است. تحلیل و مقایسۀ [[روش سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} و [[روش سیاسی]] [[عمر]]، از جمله برنامههای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] معتزله است. | ||
*معتزله هیچگاه [[تسلیم]] [[فکر]] یونانی نشدند و فلسفۀ یونان را به طور کامل نپذیرفتند، بلکه با [[شهامت]] در رد آن کتاب نوشتند. معتزله، اصل [[توحید]] را از [[جهمیه]] اقتباس کردند و اصل [[عدل]] را از [[قدریه]]، بلکه در [[حقیقت]]، [[مکتب]] معتزله تکاملیافتۀ دو فرقۀ [[قدریه]] و [[جهمیه]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۴. </ref>. | *معتزله هیچگاه [[تسلیم]] [[فکر]] یونانی نشدند و فلسفۀ یونان را به طور کامل نپذیرفتند، بلکه با [[شهامت]] در رد آن کتاب نوشتند. معتزله، اصل [[توحید]] را از [[جهمیه]] اقتباس کردند و اصل [[عدل]] را از [[قدریه]]، بلکه در [[حقیقت]]، [[مکتب]] معتزله تکاملیافتۀ دو فرقۀ [[قدریه]] و [[جهمیه]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۴. </ref>. | ||
==معتزله در فرهنگ مطهر== | |||
کلمه “معتزله” ابتداءً به گروهی گفته شده که در جریان [[جنگ جمل]] و [[صفّین]] روش بیطرفی و [[کنارهگیری]] را [[انتخاب]] کردند، مانند سعدبن ابی وقّاص و [[زید بن ثابت]] و [[عبدالله بن عمر]]. بعدها که مسأله [[کفر]] و [[ایمان فاسق]] بهوسیله [[خوارج]] طرح شد و [[مسلمین]] دو دسته شدند، گروهی [[راه]] سومی انتخاب کردند و آن کنارهگیری و بیطرفی بود؛ یعنی همان روشی که امثال [[سعدبن ابی وقاص]] در [[سیاست]] و مسائل حادّ [[اجتماعی]] [[زمان]] خود پیش گرفتند، اینها در یک مسأله [[فکری]] پیشی گرفتند. از این رو به اینها “معتزله” گفته شد یعنی “بیطرفها” و بعد این نام برای اینها باقی ماند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۸۴.</ref>. از طرف دیگر [[متکلمین اسلامی]] دو دسته شدند: دستهای که از همان ابتدا “معتزله” نامیده شدند [که] طرفدار [[عدل]] و اختیاراند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.</ref>. معتزله به شدت طرفدار عدل و [[عقل]] و [[استطاعت]] ([[اختیار]]) و [[حکمت]] (معلّل بودن [[افعال]] [[باری تعالی]] به اغراض) شدند. معتزله به نام “عدلیه” خوانده شدند. این کلمه تنها [[نماینده]] مفهوم عدل نبود از این کلمه علاوه بر مفهوم عدل به شکل معتزلی، مفاهیم اختیار، [[حسن و قبح عقلی]] و معلّل بودن فعل باری به اغراض نیز فهمیده میشد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref> | |||
===معتزلی و [[اشعری]]=== | |||
مسلک معتزلی [[مظهر]] [[افراط]] کاری و نحله اشعری مظهر [[جمود]] فوقالعاده است. معتزله افرادی بودند که در زمان خودشان به روشنفکری معروف بودند، روشنفکری به [[خرج]] میدادند و در این کار افراط میکردند مثلاً اسم [[جن]] در [[قرآن]] برده شده است، {{متن قرآن|قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ}}<ref>«بگو: به من وحی شده است که دستهای از پریان (به قرآن) گوش فراداشتهاند» سوره جن، آیه ۱.</ref> و یک [[سوره]] به نام جن داریم. اینها وجود جن را [[انکار]] میکردند و به طور کلی هرچه که با عقل [[جور]] در نمیآمد به این معنی که عقل آنان نمیتوانست آن را حل بکند فوراً در صدد انکار آن بر میآمدند. [[اشاعره]] درست برعکس بودند هرچیزی را به مفهوم محسوسش حمل میکردند. یعنی برای هر چیزی یک معنای [[حسی]] در نظر میگرفتند مثلاً ما که میگوییم فلان کس آمده است و گفته است مقصود از این “آمده است” این نیست که با پای خودش آمد. بلکه یعنی گفته است با عقیدهاش. این است آنها آنقدر [[جمود]] به [[خرج]] میدادند که تعبیراتی را که در [[قرآن]] راجع به [[خدا]] هست که تعبیرات اولی و حجازی است که به واقع فرض میکردند که {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> یعنی چه؟ [[خداوند]] بر تخت نشسته یعنی چه؟ میگفت {{عربی|الکیفیه مجهوله و السئوال بدعه}} کیفیت را ما میدانیم کسی هم [[حق]] سؤال کردن ندارد. میگفت “قرآن گفته است خدا روی تخت نشسته است منتها تخت چگونه است و نشستن چگونه ما نمیدانیم” قرآن خودش میگوید خدا [[جسم]] نیست ولی بر همه چیز احاطه دارد: خدا با همه اشیاء هست این چطور میشود که خدا تخت داشته باشد و روی آن بنشیند. میگفت این دیگر به ما مربوط نیست در مقابل [[افراط]] کارهای [[معتزله]] که در اینجور مسائل تردید میکردند اشاعره برعکس اگر در قرآن {{متن قرآن|جَاءَ رَبُّكَ}}<ref>«و (امر) پروردگارت برسد» سوره فجر، آیه ۲۲.</ref> بود میگفتند خدا [[روز قیامت]] میآید. خدا را درست یک [[انسان]] فرض میکردند اگر کسی میگفت این حرفها با [[عقل]] [[جور]] در نمیآید میگفتند عقل حق مداخله ندارد. در اینجا هم باز روشی که [[ائمه]] [[راهنمایی]] کردند روشی بود که نه این بود و نه آن. [[راه]] [[معتدل]] بود، راهی که نه افراط کاری بیجا بود و نه جمود احمقانه<ref>اسلام و مقتضبات زمان، ج۱، ص۱۱۴.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | |||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | |||
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']] | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |