←غیب در فرهنگ مطهر
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
[[شهادت]]، یعنی این [[بدن]] و غیب یعنی روان (همین روان خودآگاه). امروز [[ثابت]] شده که نه تنها شهادتی داریم (یعنی [[بدن]]) و [[غیبی]] داریم (یعنی روان) بلکه یک [[غیب]] غیبی هم داریم که همان روان ناخودآگاه است<ref>شناخت، ص۱۶۳.</ref>. پس غیب عبارت است از اینکه [[انسان]] [[اقرار]] و اعتراف داشته باشد که در [[عالم هستی]] حقایق و واقعیّتهایی هست که من با پوست بدن خودم یعنی با حواس خودم نمیتوانم آنها را [[درک]] بکنم. ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند. [[چشم]] من، گوش من ذائقه من، لامسه و شامّه من [[قادر]] به [[ادراک]] آنها نیستند. یعنی من درباره خودم اینطور [[قضاوت]] بکنم که این حواسی که من دارم، وسائل بسیار بسیار محدودی است که برای تماس پیدا کردن با دنیای خارج به من داده شده است<ref>گفتارهای معنوی، ص۲۰۳.</ref>. | [[شهادت]]، یعنی این [[بدن]] و غیب یعنی روان (همین روان خودآگاه). امروز [[ثابت]] شده که نه تنها شهادتی داریم (یعنی [[بدن]]) و [[غیبی]] داریم (یعنی روان) بلکه یک [[غیب]] غیبی هم داریم که همان روان ناخودآگاه است<ref>شناخت، ص۱۶۳.</ref>. پس غیب عبارت است از اینکه [[انسان]] [[اقرار]] و اعتراف داشته باشد که در [[عالم هستی]] حقایق و واقعیّتهایی هست که من با پوست بدن خودم یعنی با حواس خودم نمیتوانم آنها را [[درک]] بکنم. ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند. [[چشم]] من، گوش من ذائقه من، لامسه و شامّه من [[قادر]] به [[ادراک]] آنها نیستند. یعنی من درباره خودم اینطور [[قضاوت]] بکنم که این حواسی که من دارم، وسائل بسیار بسیار محدودی است که برای تماس پیدا کردن با دنیای خارج به من داده شده است<ref>گفتارهای معنوی، ص۲۰۳.</ref>. | ||
غیب یعنی [[نهان]]، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده [[محسوسات]] واقع شده است. [[قرآن کریم]] این کلمه را زیاد به کار برده است. گاهی تنها، مثل اینکه میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>«همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳.</ref> یا میفرماید: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و گاهی همراه با کلمه [[شهادت]] مثل این که میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>«دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref> [[فلاسفه]] [[اسلامی]] از همین تعبیر [[قرآنی]] استفاده کرده، [[جهان]] [[طبیعت]] را “عالم شهادت” و جهان [[ملکوت]] را “عالم غیب” اصطلاح کردهاند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۳۶.</ref>. | غیب یعنی [[نهان]]، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده [[محسوسات]] واقع شده است. [[قرآن کریم]] این کلمه را زیاد به کار برده است. گاهی تنها، مثل اینکه میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>«همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳.</ref> یا میفرماید: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و گاهی همراه با کلمه [[شهادت]] مثل این که میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>«دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref> [[فلاسفه]] [[اسلامی]] از همین تعبیر [[قرآنی]] استفاده کرده، [[جهان]] [[طبیعت]] را “عالم شهادت” و جهان [[ملکوت]] را “عالم غیب” اصطلاح کردهاند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۳۶.</ref>. | ||
تمام چیزهایی را که انسان باید به آنها [[ایمان]] داشته باشد، [[قرآن]] با کلمه “غیب” بیان کرده است؛ ایمان به اینکه حقایق و واقعیتهایی هست که از حدود حواسّ من بیرون است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۴۱.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۶.</ref> | تمام چیزهایی را که انسان باید به آنها [[ایمان]] داشته باشد، [[قرآن]] با کلمه “غیب” بیان کرده است؛ ایمان به اینکه حقایق و واقعیتهایی هست که از حدود حواسّ من بیرون است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۶.</ref> | ||
===[[غیب و شهادت]]=== | ===[[غیب و شهادت]]=== | ||
در [[جهانبینی]] قرآن عالم هستی منحصر به آنچه که برای ما محسوس است نیست، بلکه محسوسات یک قشر نازکی از عالم است و قسمت عظیمتر در ماوراء آن است. آنچه محسوس است نامش [[شهادت]]؛ و آنچه نامحسوس است، [[غیب]] نامیده شده است. آنچه که [[انسان]] میبیند و میبرید و میشنود و بهطورکلی [[احساس]] میکند و یا به تعبیر [[قرآن]] [[شهود]] مینماید، اینها مربوط به بخش شهادت است<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۳۱.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۷.</ref> | در [[جهانبینی]] قرآن عالم هستی منحصر به آنچه که برای ما محسوس است نیست، بلکه محسوسات یک قشر نازکی از عالم است و قسمت عظیمتر در ماوراء آن است. آنچه محسوس است نامش [[شهادت]]؛ و آنچه نامحسوس است، [[غیب]] نامیده شده است. آنچه که [[انسان]] میبیند و میبرید و میشنود و بهطورکلی [[احساس]] میکند و یا به تعبیر [[قرآن]] [[شهود]] مینماید، اینها مربوط به بخش شهادت است<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۳۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۹۷.</ref> | ||
===غیب و غیب نسبی=== | ===غیب و غیب نسبی=== | ||
غیب یا [[نهان]] دو گونه است: | غیب یا [[نهان]] دو گونه است: | ||
نسبی و مطلق. غیب نسبی، یعنی چیزی که از حواسّ یک نفر به علّت دور بودن او از آن با علّتی نظیر این، نهان است؛ مثلاً برای کسی که در [[تهران]] است، تهران شهادت است و [[اصفهان]] غیب است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان شهادت است و تهران غیب است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۳۷.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.</ref> | نسبی و مطلق. غیب نسبی، یعنی چیزی که از حواسّ یک نفر به علّت دور بودن او از آن با علّتی نظیر این، نهان است؛ مثلاً برای کسی که در [[تهران]] است، تهران شهادت است و [[اصفهان]] غیب است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان شهادت است و تهران غیب است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۳۷.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.</ref> | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |