←فلسفه سیاسی
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
==[[فلسفه سیاسی]]== | ==[[فلسفه سیاسی]]== | ||
==مفهوم لغوی== | |||
[[سیاست]]، واژهای است [[عربی]] که از ریشه “اساس- یسوس” گرفتهشده است. معانی آن در فرهنگنامههای [[فارسی]] عبارتند از: “حکمراندن بر [[رعیت]]، اداره کردن امور مملکت، حکومتکردن، [[ریاست]] کردن، [[حکومت]]، ریاست، پرداختن به امور [[مردم]] بر طبق مصالحشان، پاسداشتن [[ملک]]، [[عدالت]] و [[داوری]]، حکمداری، سزا و [[جزا]]، محافظت حدود ملک، نگهداری و حراست، [[امر و نهی]]، پرورش و پروراندن و [[اداره امور]] داخلی و خارجی کشور”<ref>فرهنگ فارسی معین و لغتنامه دهخدا.</ref>. | |||
معادل “سیاست” در زبان [[انگلیس]] (policy) است که برگرفته از واژه یونانی(polis) میباشد. این واژه و مشتقات آن، در فارسی به معانی زیر ترجمه شده است: | |||
الف: (policy)؛ یعنی: [[خط مشی]]، رویه، سیاست، سیاستمداری، [[مصلحت]]، [[کاردانی]]، [[تدبیر]] و [[زیرکی]]. | |||
ب: (politic)؛ یعنی: کاردان، مصلحت دان، [[با تدبیر]]، [[زیرک]]، مصلحتآمیز، مقرون به [[صلاح]]، مقتضی، مقرون به صواب، عاقلانه و سیاستمدارانه. | |||
ج: (polity)؛ به معنای طرز حکومت، [[جامعه]]، [[ملت]]، و [[دولت]] آمده است<ref>فرهنگ بزرگ انگلیسی - فارسی، حیّم.</ref>. | |||
فرهنگنامههای عربی نیز سیاست را به معانی مختلفی به کار بردهاند؛ همانند {{عربی|القیام علی الشیء بما یصلحه!}} برپایداشتن هر چیز بر مدار [[مصالح]] آن، و فعل السائس”؛ [[تربیت]] حیوانات<ref>المنجد.</ref>، و {{عربی|استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل او الأجل}}؛ [[خیرخواهی]] برای [[مردمان]] با [[راهنمایی]] و [[هدایت]] آنان به [[راه]] [[نجات]] و [[سعادت]] در حال یا [[آینده]] و {{عربی|دفن الحکم و اداره اعمال الدولة الداخلیة و الخارجیة}}؛ حرفه حکومت و [[مدیریت]] کارکردهای داخلی و خارجی یک دولت<ref>لسانالعرب.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۷.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |