|
|
خط ۲۹: |
خط ۲۹: |
|
| |
|
| [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} نیز به [[اذن الهی]] [[حق]] [[امر]] و [[نهی]] بر [[مردم]] دارند<ref>{{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۲۵.</ref>. و همینطور، پس از پیامبر{{صل}} و امام [[معصوم]]{{ع}}، [[نمایندگان عام]] واجد شرایط ایشان ولایت تشریعی دارند؛ برای مثال [[ولی فقیه]] ولایت تشریعی دارد<ref>مقبوله عمر بن حنظله. ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۶۷؛ فروع کافی، ج۷، ص۴۱۲؛ تهذیب، ج۲، ص۹۱-۶۸؛ کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۷.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۸۲.</ref>. | | [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} نیز به [[اذن الهی]] [[حق]] [[امر]] و [[نهی]] بر [[مردم]] دارند<ref>{{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۲۵.</ref>. و همینطور، پس از پیامبر{{صل}} و امام [[معصوم]]{{ع}}، [[نمایندگان عام]] واجد شرایط ایشان ولایت تشریعی دارند؛ برای مثال [[ولی فقیه]] ولایت تشریعی دارد<ref>مقبوله عمر بن حنظله. ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۶۷؛ فروع کافی، ج۷، ص۴۱۲؛ تهذیب، ج۲، ص۹۱-۶۸؛ کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۷.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۸۲.</ref>. |
|
| |
| ==[[ولایت]] چیست؟==
| |
| “ولایت”، واژهای [[عربی]] و از ریشه “ولی” گرفته شده است. برخی از مشتقات این کلمه در عربی و [[فارسی]] عبارتند از: ولایت (به کسر واو)، [[ولاء]] (به [[فتح]] واو)، [[اولیاء]]، [[والی]]، [[مولی]]، [[مولوی]]، ولایی و... “ولی”، در لغت به معنای: [[دوست]]، [[دوستدار]]، [[یاور]] و چیزی در کنار چیز دیگری است. واژه ولایت و دیگر مشتقات آن نیز به معنای: [[نصرت]] و [[یاری]]، [[محبّت]]، تصدّی امر، [[سلطنت]]، [[سرپرستی]]، [[رهبری]] و [[حکومت]] است<ref>رجوع کنید به: تاج العروس، ج۱۰، ص۳۹۸؛ مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ المصباح المنیر، ج۲، ص۳۹۶.</ref>.
| |
| از نظر اصطلاحی، معنای ولایت تا حدودی در سه حوزه [[علم]] [[فقه]]، [[عرفان]] و [[کلام]] با یکدیگر تفاوت دارد. در علم فقه از آنجا که مباحث به دو بخش عمده [[عبادات]] و معاملات تقسیم میشود، “ولایت” در بخش معاملات (بالمعنی الاعم) قرار میگیرد و از جمله [[احکام وضعی]] به شمار میآید.
| |
| ولایت در فقه با تعابیر مختلفی به کار برده میشود؛ همچون: “جواز تصرف”<ref>نراقی، عوائد الایام، ص۱۹۹.</ref>، “تصرف در امر و نهی”<ref>کشف الغطاء، ج۱، ص۹.</ref>، [[تصرف در اموال]] و انفس”<ref>شیخ انصاری یکی از مناصب فقیه را “ولایة التصرف فی الأموال و الانفس” میداند؛ المکاسب، ج۳، ص۵۴۶.</ref>، “تصرف و [[حاکمیت]] بر شخص یا کار دیگری”<ref>مکارم شیرازی: انوار الفقاهة، کتاب البیع، جزء اول، ص۴۴۵.</ref>، “احق و اولی به تصرف”<ref>منتظری، ولایت فقیه، ج۱، ص۱۷۱.</ref>، اما مضمون همگی: “تصرف و [[قیام]] به شوؤن غیر”<ref>امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۰۶.</ref> است.
| |
|
| |
| برخی ولایت را، محدود به: “حق [[تصرف]] [[ولی امر]] در [[اموال]] و [[حقوق]] اختصاصی شخص [[مولی علیه]]، که به جهتی از جهات؛ از قبیل عدم [[بلوغ]] و [[رشد عقلانی]]، دیوانگی و غیره، از تصرف در حقوق و اموال خود [[محروم]] است”<ref>مهدی حائری یزدی، حکمت و حکومت، ص۱۷۸.</ref> منحصر میدانند که البته با چنین نگرشی، [[فقیه]] به عنوان [[وظیفه شرعی]] و [[فقهی]]، [[حق]] [[تشکیل حکومت]] و [[اعمال]] [[حاکمیت سیاسی]] ندارد.
| |
| برخی دیگر، بدون اشاره و توجه به مسأله محجوریت، حاکمیت سیاسی فقیه را در مسیر [[اجرای احکام]] و [[اقامه حدود]] و [[برقراری نظم]] در [[جامعه اسلامی]] و در تعبیر فنیتر [[امور حسبیه]] که [[شارع مقدس]] [[راضی]] به [[زمین]] ماندن آنها نیست، مطرح میکنند. در این مقوله نیز دو دیدگاه عمده وجود دارد که هرکدام طرفدارانی دارد. در یک دیدگاه [[ولایت فقیه]] یک [[منصب]] نیست؛ بلکه [[تصدی]] امور عمومی، به ویژه [[اجرای احکام اسلامی]] مربوط به [[نظم]] و [[امنیت]] است که [[وظیفه]] [[فقیه جامعالشرایط]] و مبسوط الید میباشد؛ اما این امر یک [[تکلیف شرعی]] و [[واجب کفایی]] است که اگر کسی، [[شایستگی]] اقامه حدود و [[احکام الهی]] را داشت و عهدهدار گردید، از دیگران ساقط میشود؛ در غیر این صورت، همه فقهای واجد شرایط مسؤول هستند و [[مؤاخذه]] میشوند<ref>آیتالله خویی، التنقیح، اجتهاد و تقلید، ص۴۱۹-۴۲۵.</ref>. دیدگاه دیگر، ولایت فقیه را نه از باب وظیفه، بلکه به مثابه یک منصب [[شرعی]] و از [[احکام]] وضعیه میداند؛ چنانچه [[امام خمینی]] و صاحب جواهر از این گروهند<ref>رجوع کنید به: امام خمینی، حکومت اسلامی، ص۵۶ و شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵۹.</ref>. در این دیدگاه، ولایت فقیه، منصبی تعریف شده است که از جانب [[شرع]]، به [[فقها]] واگذار میشود؛ اما اگر یکی از فقهای واجد صلاحیت آن را اقامه نمود، دیگر فقها در امور عمومی از وی [[پیروی]] و [[اطاعت]] میکنند و [[تکلیف]] جداگانهای بر ایجاد [[دولت اسلامی]] ندارند.
| |
| در مباحث [[عرفانی]]، اصطلاح [[ولایت]] کاربرد بسیار گستردهای دارد و معمولاً برای [[تبیین]] [[مقامات]] سالک و شیوه [[سرپرستی]] او در مراحل مختلف [[سیر و سلوک]]، به کار میرود. از دیدگاه عرفا شخصی که به [[مقام ولایت]] دست مییابد، [[حق تعالی]] در او تجلّی میکند، صاحب [[کشف]] و [[کرامت]] میشود و از بسیاری از [[امور غیبی]] و پنهانی با خبر میگردد؛ بنابراین به عنوان مرشد و پیر طریق، میتواند [[چراغ هدایت]] باشد و سالک را از خطرات [[راه]] [[آگاه]] کرده و نشانههای درجات کمالی بالاتر را برای او ترسیم و توصیف نماید.
| |
|
| |
| در [[علم کلام]]، “ولایت” مفهومی عام و فراگیرتر دارد و به معنای [[امامت]] و [[رهبری اجتماعی]] و [[تاریخی]] طرح میشود. از دیدگاه علمای علم کلام، [[ولایت]] یک مسئله [[اعتقادی]] است که جایگاهی بس رفیع دارد و منظور از آن، [[استمرار]] کلیه شوؤن [[هدایت]] و [[رهبری]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} (به جز [[نبوت]])، در [[جانشینان]] آن [[حضرت]] است؛ یعنی پس از [[رحلت]] [[پیامبر گرامی اسلام]]، جریان امامت و رهبری، همچنان تداوم یافته و [[مسؤولیت]] خطیر [[سرپرستی]] امور [[مسلمین]]، برعهده [[ائمه معصومین]]{{عم}} و نوّاب آنان قرار گرفته است.
| |
| نکته قابل توجه آنکه، در [[فرهنگ دینی]]، [[ارتباط]] بین [[امام]] و [[مأموم]]، تنها یک رابطه [[سیاسی]] یا سازمانی نیست که بر اساس برخی مصلحتسنجیها و سودجوییها شکل گرفته باشد؛ بلکه رابطهای کاملاً [[عاطفی]] و مبتنی بر [[عشق]] و [[محبت]] طرفینی است؛ بنابراین در مفهوم [[کلامی]] ولایت، معنای عمیقی از عشق، [[محبّت]] و [[دوستی]] نیز نهفته است.
| |
| [[اندیشه سیاسی]] - [[اجتماعی]] “حاکمیت ولایت فقیه” در واقع بر پایه همین مفهوم از ولایت که در حوزه علم کلام مطرح است، [[استوار]] شده و سرپرستی [[فقها]] بر [[زندگی اجتماعی]] [[مسلمانان]] را تداعی میکند. در نتیجه هر چند که ولیفقیه از آن نوع [[ولایت شرعی]] که در [[فقه]] تعریف میشود، برخوردار است و ممکن است از ولایت اصطلاحی [[عرفانی]] نیز برخوردار باشد؛ امّا این دو مفهوم خارج از دایره منطقی بحث [[ولایت فقیه]] قرار گرفته و همه مطالب فقط بر محور مفهوم کلامی ولایت، مطرح میشود.
| |
| [[فقیه]] کیست؟
| |
|
| |
| واژه “فقه”، به معنای: [[فهم]]، [[آگاهی]] و [[دانایی]] است. در “قرآن کریم”، [[تفقه در دین]]<ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}} «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> به کار رفته که مقصود از آن، [[فهم]] [[معارف دینی]] است و در اصطلاح، “فقه” یکی از زیر مجموعههای [[علوم]] [[حوزوی]] است که: “علم به [[احکام شرعی]] از طریق [[استنباط]] و اجتهاد”<ref>{{عربی|الفقه هو العلم بالاحكام الشرعية الفرعية عن ادلتها التفصيلية}}؛ فقه عبارت است از فهمیدن و دانستن احکام شریعت اسلام از طریق دلایل تفصیلی آنها؛ معالم الدین فی الاصول، ص۲۲.</ref> تعریف شده است. بر این اساس، [[فقیه]] به کسی گفته میشود که با [[فراگیری علوم]] و دانشهای مورد نیاز، [[توانایی]] لازم برای استنباط [[احکام]] از [[منابع دینی]] را داشته باشد؛ البته برای گام نهادن به قلّه رفیع [[فقاهت]] و [[اجتهاد]]، علاوه بر توانایی [[علمی]]، بهرهمندی از برخی [[ویژگیهای اخلاقی]] و [[رفتاری]] نیز ضروری است؛ از جمله فقیه باید: [[عادل]]، [[پارسا]] و با [[ورع]] بوده و به [[دنیا]] [[دلبستگی]] شدید نداشته باشد.
| |
|
| |
| از سوی دیگر، یک فقیه اگر بخواهد [[رسالت]] [[دینی]] خود مبنی بر حضور در صحنه [[سیاسی]] و [[سرپرستی]] امور [[مسلمین]] را به انجام رساند، باید از حوادث [[اجتماعی]] با خبر بوده و به دو عنصر [[زمان]] و مکان کاملاً [[آگاه]] باشد؛ به عبارت دیگر، فقاهت و اجتهاد، دارای مراتب و سطوح گوناگونی است؛ بنابراین [[انسان]] عادل و باتقوایی که صلاحیت و توان استنباط احکام از منابع دینی را دارد؛ اما [[بینش سیاسی]] و اجتماعی ندارد؛ فقط به مراتب نازلی از فقاهت دست یافته است. [[امام خمینی]]، در [[ارتباط]] با این نکته مهم میفرمایند: “یک فرد اگر [[اعلم]] در علوم معهود حوزهها باشد؛ ولی نتواند [[مصلحت جامعه]] را تشخیص دهد یا نتواند افراد [[صالح]] و مفید را از افراد [[ناصالح]] تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد [[بینش]] صحیح و [[قدرت]] [[تصمیمگیری]] باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و [[حکومتی]] [[مجتهد]] نیست و نمیتواند زمام [[امور جامعه]] را به دست گیرد<ref>صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۶.</ref>.
| |
| برخورداری از بینش سیاسی و اجتماعی از دیدگاه سایر [[علما]] و [[اندیشمندان]] نیز، جزء شروط اساسی [[فقاهت]] به شمار میآید؛ چنانچه مرحوم [[میرزای شیرازی]] بزرگ میفرمایند: “ریاست و مرجعیّت، [[نیازمند]] یک صد شرط است که یک شرط آن [[علم]] و شرط دیگرش [[عدالت]] و تقواست؛ ولی نود و هشت شرط دیگرش [[مدیریت]] است”<ref>شیرازی، سید محمد، نقش مدیریت در پیشرفت ملتها، ص۱۵.</ref>.
| |
|
| |
| [[آیتالله]] [[جوادی آملی]] در این زمینه مینویسند: “مقصود از “فقیه”، در بحث [[ولایت فقیه]]، [[مجتهد]] جامعالشرایط است، نه هر کس که [[فقه]] خوانده باشد. [[فقیه جامعالشرایط]] باید سه ویژگی داشته باشد: “اجتهاد مطلق”، “عدالت” و “قدرت مدیریت و [[استعداد]] رهبری”، یعنی از سویی باید صدر و ساقه [[اسلام]] را به طور عمیق و با [[استدلال]] و [[استنباط]] بشناسد و از سویی دیگر، در تمام زمینهها، حدود و ضوابط [[الهی]] را رعایت کند و از دیگر سو، استعداد و [[توانایی]] مدیریت و کشورداری و لوازم آن را واجد باشد”<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۳۶.</ref>.
| |
| بنابراین، ولایت فقیه به معنای [[حاکمیت]] فقیه جامعالشرایط بر [[جامعه اسلامی]] و [[سرپرستی]] کلیه [[شؤون]] [[زندگی اجتماعی]]، توسط ایشان است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۳.</ref>
| |
|
| |
| ==پیشینه [[تاریخی]] بحث [[ولایت فقیه]]==
| |
| ولایت فقیه، از بُعد [[علمی]] و بُعد عملی، پیشینهای بس کهن دارد. از بُعد عملی، تاریخچه ولایت فقیه به [[زمان]] حضور [[ائمه]]{{عم}} باز میگردد؛ یعنی از آن زمان که برخی از [[شاگردان]] برجسته ائمه{{عم}} به [[وکالت]] و [[نمایندگی]] در مناطق دور دست حضور یافته و به [[تبلیغ]] [[احکام]]، صدور [[فتوا]]، حل و [[فصل منازعات]] و [[اجرای حدود]] میپرداختند؛ چنانچه [[مالک اشتر]] به [[نمایندگی از امام]] [[علی]]{{ع}} برای در [[اختیار]] گرفتن [[حکومت مصر]] به این منطقه اعزام شد و جناب [[مسلم بن عقیل]] در مأموریتی خاص، به عنوان [[نماینده]] [[سالار شهیدان]] عازم [[کوفه]] گردید تا زمینه را برای ورود آن [[حضرت]] به این [[شهر]] آماده نماید.
| |
| همچنین در [[زمان غیبت صغری]] این مسئله، یعنی [[نیابت]] برخی از [[عالمان]] بزرگ [[دین]] از طرف [[ائمه معصومین]]{{عم}} پر رنگتر شد و [[سرپرستی]] امور [[شیعیان]] در طول نزدیک به هفتاد سال، به طور کلی برعهده چهار تن از [[نواب خاص امام زمان]]{{ع}} قرار گرفت.
| |
|
| |
| با آغاز [[غیبت کبری]]، [[فقها]] و [[عالمان دین]] جایگاهی رفیعتر از قبل یافتند و به عنوان [[نواب عام]] [[امام زمان]]{{ع}} [[محل]] [[رجوع]] عموم شیعیان شدند. آنها علاوه بر [[پاسخگویی به سؤالات]] و دریافت و صرف [[وجوهات]] در موضع خود، در صورت امکان به [[قضاوت]] و اجرای حدود نیز میپرداختند تا شیعیان ناچار از مراجعه به [[طاغوت]] ([[حاکمان]] [[غاصب]] و [[ستمگر]]) نباشند و امور دین و دنیای خود را بر محور [[ولایت ائمه]]{{عم}} و [[تبعیت]] از [[صراط مستقیم]] ایشان، سامان دهند.
| |
| بنابراین، ولایت فقیه از ابتدا در صحنه عمل و [[زندگی]] روزمره شیعیان، مطرح بوده و یکی از عناصر [[فرهنگ دینی]] آنان به شمار آمده است؛ هر چند که همواره دامنه [[حاکمیت]] فقها، متأثر از شرایط خاص [[اجتماعی]] بوده و به تناسب سطح [[قدرت سیاسی]] شیعیان، سعه و ضیق مییافته است.
| |
| امّا از بعد علمی نیز ایده ولایت فقیه به زمان علمای [[سلف]] باز میگردد و نخستین جوانههای [[اندیشه]] حاکمیت فقها در بوستان [[علم]] و [[دانش]] بزرگانی چون [[شیخ مفید]] و [[محقق کرکی]] روییده است.
| |
|
| |
| شیخ مفید (م: ۴۱۳ ه.ق) که از [[اندیشمندان]] بزرگ [[قرن چهارم]] و پنجم [[هجری]] است، بالاترین مرحله [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ یعنی کشتن و صدمه زدن و نیز [[اجرای حدود]] که از [[شؤون]] [[ولایت سیاسی]] است، را از [[وظایف]] [[سلطان]] [[اسلامی]]، دانسته و میفرماید: “اجرای حدود [[اسلام]] [[وظیفه]] سلطان اسلام است که از جانب [[خداوند]] [[منصوب]] میشود. منظور از سلطان اسلام، [[ائمه هدی]] از [[آل محمد]]{{صل}} هستند یا کسانی که از جانب ایشان منصوب گردیدهاند؛ [[امامان معصوم]] این امر را به [[فقهای شیعه]] [[تفویض]] کردهاند تا در صورت امکان [[مسؤولیت]] اجرایی آن را برعهده گیرند<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص۱۲۹.</ref>.
| |
| ایشان در ادامه از [[جهاد]] و [[مبارزه]] با [[کافران]]، تنفیذ و [[اجرای احکام]]، [[داوری]] و [[قضاوت]]، و [[اقامه نمازهای جمعه]] و عیدین سخن میگوید و تمام این امور را نیز از [[وظایف ولی]] [[فقیه]] بیان میکند<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۸۱۰.</ref>. همچنین شیخ مفیده [[تصرف در انفال]] را که شامل منابع و [[اموال]] بسیار میشود، بسته به اجازه [[امام]] [[عادل]] میداند و در واقع دامنه [[اختیارات ولی فقیه]] را به [[سلطه]] بر [[انفال]] نیز گسترش میدهد<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۲۷۹.</ref>.
| |
| پس از شیخ مفید، یکی دیگر از علمای بزرگ [[شیعه]] به نام [[حمزة بن عبدالعزیز]] دیلمی ملقب به [[سلار]] (م: ۴۶۳ ه.ق) در کتاب “مراسم” میگوید: “ائمه{{عم}} [[اقامه حدود]] و بریایی [[احکام]] در بین [[مردم]] را به فقهای شیعه تفویض کردهاند و به همه [[شیعیان]] [[امر]] کردهاند که به [[یاری]] و معاونت [[فقها]] در این امر خطیر بپردازند<ref>مجموعه “الجوامع الفقهیه”، ص۵۹۶.</ref>.
| |
|
| |
| [[اندیشه]] [[ولایت فقیه]] در مباحث عالم فرزانه محقق کرکی (م: ۹۴۰ ه.ق) جلوه بارزتری دارد. از جمله ایشان در رساله [[نماز جمعه]] مینویسد: “فقیهان شیعه، [[اتفاق نظر]] دارند که [[فقیه جامعالشرایط]]، که از آن به “مجتهد” تعبیر میشود از سوی امام [[معصوم]]{{ع}} در همه اموری که [[نیابت]] در آن دخالت دارد، [[نایب]] است؛ پس [[دادخواهی]] در نزد او و [[اطاعت]] از [[حکم]] او [[واجب]] است. وی در صورت [[لزوم]] میتواند [[مال]] کسی را که [[ادای حق]] نمیکند، بفروشد و بر آنچه که برای [[حاکم]] [[منصوب]] از سوی [[امام]]{{ع}} [[ثابت]] است، [[ولایت]] دارد”<ref>محقق کرکی، رسائل المحقق الثانی، رسالة فی صلاة الجمعة، ج۱، ص۱۴۲. </ref>.
| |
| علاوه بر این در آثار علمای دیگری، چون [[مقدس اردبیلی]] ق (م: ۹۳۳ ه.ق)، [[جواد بن محمد حسینی عاملی]] (صاحب مفتاح الکرامه، متوفی ۱۲۲۶ ه.ق) و [[ملا احمد نراقی]] (م: ۱۲۴۵ ه.ق) نیز نکات قابل توجهی در مورد [[ولایت فقیه]] به چشم میخورد. مرحوم شیخ [[محمد حسن نجفی]]، صاحب جواهر (م: ۱۲۶۶ ه.ق) در این رابطه مینویسد: “از عمل و فتوای [[اصحاب]] در [[ابواب فقه]]، [[عمومیت]] ولایت فقیه استفاده میشود؛ بلکه شاید از نظر آنان این مطلب از مسلّمات یا ضروریات و بدیهیات باشد”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>. “نظر من این است که [[خداوند]]، اطاعت از [[فقیه]] را به عنوان “اولی الامر” بر ما واجب کرده است و [[دلیل]] آن اطلاق ادلّه [[حکومت]] فقیه، به ویژه [[روایت]] [[صاحب الامر]]{{ع}} میباشد. نیاز [[جامعه اسلامی]] به فقیه برای [[رهبری]]، بیشتر از نیاز به فقیه در [[احکام شرعی]] میباشد”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۱.</ref>.
| |
|
| |
| ایشان در فرازی دیگر از [[ضرورت]] [[حاکمیت]] [[فقها]]، اینگونه سخن میگوید: “فقیه، همان جایگاه را در [[امور اجتماعی]]، [[سیاسی]] دارد که امام [[معصوم]]{{ع}} دارد، از این جهت تفاوتی بین امام{{ع}} و فقیه نیست. این امر در بین صاحبنظران و فقها حل شده و کتابهایشان سرشار از [[رجوع]] به حاکمی است که [[نائب]] امام در [[روزگار غیبت]] میباشد؛ اگر فقها از امام معصوم{{ع}} [[نیابت عامه]] نداشته باشند، تمام امور مربوط به [[شیعه]] تعطیل میماند؛ از این رو کسی که سخنان وسوسهانگیز درباره [[ولایت عامه]] فقیه میگوید، گویا طعم [[فقه]] را نچشیده و معنا و رمز سخنان [[معصومان]]{{ع}} را نفهمیده و در سخنان آن بزرگواران که فرموده اند: “فقیه را حاکم، [[خلیفه]]، [[قاضی]]، [[حجت]] و... قرار دادیم”، [[تأمل]] نکرده است”<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۵.</ref>.
| |
| پس از صاحب جواهر که بحث جامع و مفصلی پیرامون [[ولایت فقیه]] ایراد کرده است بسیاری از [[علما]] و [[اندیشمندان]] دیگر از جمله [[شیخ انصاری]]، حاج آقا [[رضا]] [[همدانی]] (م: نیز در این باره سخن گفتهاند و در نهایت [[امام خمینی]] این [[اندیشه]] را به [[بلوغ]] رسانده و آن را در چارچوب یک [[تئوری]] کامل نظری و تحت عنوان “ولایت مطلقه فقیه” ارائه کرده و با تأسیس [[نظام جمهوری اسلامی]]، کاربرد عملی آن را نیز به [[اثبات]] رسانده است. ایشان در [[ارتباط]] با پیشینه اندیشه ولایت فقیه میفرمایند: “موضوع ولایت فقیه، چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اوّل مورد بحث بوده است. [[حکم]] [[میرزای شیرازی]] در [[تحریم تنباکو]]، چون [[حکم حکومتی]] بود، برای [[فقیه]] دیگر هم واجبالاتّباع بود... حکم قضاوتی نبود که بین چند نفر سر موضوعی [[اختلاف]] شده باشد. مرحوم [[میرزا محمد تقی شیرازی]] که [[حکم جهاد]] دادند؛ البته اسم آن [[دفاع]] بود و همه علما [[تبعیت]] کردند، برای این است که حکم حکومتی بود؛ به طوری که [[نقل]] کردند، مرحوم کاشفالغطا بسیاری از این مطالب را فرمودهاند. از متأخرین، مرحوم نراقی همه [[شؤون]] [[رسول الله]] را برای [[فقها]] [[ثابت]] میدانند. آقای [[نائینی]] نیز میفرماید: این مطلب از مقبوله [[عمر بن حنظله]] استفاده میشود؛ در هر حال این مسئله تازگی ندارد و ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دادیم و شُعبِ [[حکومت]] را ذکر کرده، در دسترس آقایان گذاشتیم تا مسئله روشنتر شود و الا مطلب همان است که بسیاری از [[فقیهان]] فهمیدهاند”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۷۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۲۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |
| # [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | | # [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] |
| # [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | | # [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] |
| # [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']]
| |
|
| |
|
| ==جستارهای وابسته== | | ==جستارهای وابسته== |