ولایت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
جز (جایگزینی متن - 'صدر' به 'صدر')
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
خط ۳۱: خط ۳۱:
*در جمله {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}} "راه درست از [[بیراهه]]، روشن شده است" اشاره به این مطلب است که شیوه برپایی [[حاکمیت الهی]] در [[جامعه بشری]] [[شیوه]] [[تبیین]] و [[ارشاد]] و توضیح [[حقیقت]] و تمییز آن از [[باطل]] در برابر [[مردم]] است تا با [[آگاهی]] از [[حق و باطل]] با [[انتخاب]] خویش [[حکومت حق]] را برگزینند و از [[حکومت]] [[باطل]] و گردن نهادن به آن سرباز زنند.
*در جمله {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}} "راه درست از [[بیراهه]]، روشن شده است" اشاره به این مطلب است که شیوه برپایی [[حاکمیت الهی]] در [[جامعه بشری]] [[شیوه]] [[تبیین]] و [[ارشاد]] و توضیح [[حقیقت]] و تمییز آن از [[باطل]] در برابر [[مردم]] است تا با [[آگاهی]] از [[حق و باطل]] با [[انتخاب]] خویش [[حکومت حق]] را برگزینند و از [[حکومت]] [[باطل]] و گردن نهادن به آن سرباز زنند.
*در جمله {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}} "بنابراین، کسى که به [[طاغوت]] = [[فرمانروایی]] جز [[خداوند]] [[کافر]] شود و به [[خدا]] [[ایمان]] آورد، به محکم‌ترین دستگیره چنگ زده است" *اشاره به [[وصف]] و حال کسانی است که پس از [[تبیین]] [[حاکمیت]] حقه [[الهی]] و تمییز آن از [[حاکمیت]] [[باطل]] [[مدّعیان دروغین]] [[رهبری]] و [[حاکمیت]] در [[جامعه بشر]]، [[دست]] رد به سینه نامحرمان زده و از گردن نهادن به [[حاکمیت]] [[طاغوت]] [[امتناع]] ورزیده و به [[حاکمیت]] [[خداوند متعال]] [[ایمان]] آورده و در برابر [[فرمان]] او سر [[تسلیم]] فرود آورده‌اند. این [[آیه]] فرمانبران [[امر و نهی]] [[الهی]] و سرسپردگان به [[حاکمیت]] مطلق [[خدا]] را با جمله {{متن قرآن|فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}} توصیف نموده است.
*در جمله {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}} "بنابراین، کسى که به [[طاغوت]] = [[فرمانروایی]] جز [[خداوند]] [[کافر]] شود و به [[خدا]] [[ایمان]] آورد، به محکم‌ترین دستگیره چنگ زده است" *اشاره به [[وصف]] و حال کسانی است که پس از [[تبیین]] [[حاکمیت]] حقه [[الهی]] و تمییز آن از [[حاکمیت]] [[باطل]] [[مدّعیان دروغین]] [[رهبری]] و [[حاکمیت]] در [[جامعه بشر]]، [[دست]] رد به سینه نامحرمان زده و از گردن نهادن به [[حاکمیت]] [[طاغوت]] [[امتناع]] ورزیده و به [[حاکمیت]] [[خداوند متعال]] [[ایمان]] آورده و در برابر [[فرمان]] او سر [[تسلیم]] فرود آورده‌اند. این [[آیه]] فرمانبران [[امر و نهی]] [[الهی]] و سرسپردگان به [[حاکمیت]] مطلق [[خدا]] را با جمله {{متن قرآن|فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}} توصیف نموده است.
*در جمله بعد از {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} می‌فرماید: {{متن قرآن|يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}؛ [[اخراج]] از [[ظلمات]] به [[نور]]، همان [[اخراج]] از [[ظلمات]] به نوری است که در یک جا [[قرآن کریم]] را [[وسیله]] و سبب آن معرفی کرده است: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«از طرف خدا، نور و کتاب روشنگرى به سوى شما آمد * خداوند به برکت آن، کسانى را که از رضاى او پیروى کنند، به راه‌هاى سلامت و امنیت، هدایت مى‌کند؛ و به فرمانش، آنان را از ظلمت‌ها خارج ساخته به سوى نور مى‌برد؛ و آنها را به سوى راه راست، هدایت مى‌نماید» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.</ref>.
*در جمله بعد از {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} می‌فرماید: {{متن قرآن|يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}؛ [[اخراج]] از [[ظلمات]] به [[نور]]، همان [[اخراج]] از [[ظلمات]] به نوری است که در یک جا [[قرآن کریم]] را وسیله و سبب آن معرفی کرده است: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«از طرف خدا، نور و کتاب روشنگرى به سوى شما آمد * خداوند به برکت آن، کسانى را که از رضاى او پیروى کنند، به راه‌هاى سلامت و امنیت، هدایت مى‌کند؛ و به فرمانش، آنان را از ظلمت‌ها خارج ساخته به سوى نور مى‌برد؛ و آنها را به سوى راه راست، هدایت مى‌نماید» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.</ref>.
*و در جایی دیگر [[رسول اکرم]]{{صل}} را سبب آن معرفی نموده است: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«(این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها (ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى)، بیرون آورى (و هدایت کنى)» سوره ابراهیم، آیه ۱.</ref>.
*و در جایی دیگر [[رسول اکرم]]{{صل}} را سبب آن معرفی نموده است: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«(این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها (ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى)، بیرون آورى (و هدایت کنى)» سوره ابراهیم، آیه ۱.</ref>.
*بنابراین، [[اخراج]] من الظلمات الی النّور به [[وسیله]] [[امر و نهی]] [[تشریعی]] یا همان [[اعمال]] [[حاکمیت الهی]] انجام می‌گیرد که سبب و ابزار آن، [[قانون]] و مجریان قانونند؛ [[کتاب خدا]] بیان [[قانون]] را به عهده دارد و مجریان آن و [[حاکمان]] بر طبق آن، وجود [[مقدس]] [[رسول‌الله]]{{صل}} و [[حاکمان]] تعیینشده از سوی اویند.
*بنابراین، [[اخراج]] من الظلمات الی النّور به وسیله [[امر و نهی]] [[تشریعی]] یا همان [[اعمال]] [[حاکمیت الهی]] انجام می‌گیرد که سبب و ابزار آن، [[قانون]] و مجریان قانونند؛ [[کتاب خدا]] بیان [[قانون]] را به عهده دارد و مجریان آن و [[حاکمان]] بر طبق آن، وجود [[مقدس]] [[رسول‌الله]]{{صل}} و [[حاکمان]] تعیینشده از سوی اویند.
*بنابراین، جمله {{متن قرآن|يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}} اشاره به وظیفه‌ای است که [[حاکم اسلامی]] در [[جامعه بشری]] بر عهده دارد. لهذا [[حاکمیت الهی]] در [[حقیقت]]، [[اخراج]] [[مردم]] از [[ظلمات]] به [[نور]] و از [[نقص]] به کمال و از [[گمراهی]] و [[ضلالت]] به [[هدایت]] و [[تقوی]] و [[فضیلت]] است.
*بنابراین، جمله {{متن قرآن|يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}} اشاره به وظیفه‌ای است که [[حاکم اسلامی]] در [[جامعه بشری]] بر عهده دارد. لهذا [[حاکمیت الهی]] در [[حقیقت]]، [[اخراج]] [[مردم]] از [[ظلمات]] به [[نور]] و از [[نقص]] به کمال و از [[گمراهی]] و [[ضلالت]] به [[هدایت]] و [[تقوی]] و [[فضیلت]] است.
*و در آخر، جمله {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} اشاره روشنی است به اینکه [[ولایت]] در اینجا به معنای همان اختیارداری و [[رهبری]] است؛ زیرا واژه "[[طاغوت]]" در لغت [[عرب]]، در اصل به معنای [[تجاوز]] از حدّ در [[عصیان]] و [[تمرّد]] است. [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "[[طاغوت]] به دو شیوه مذکر و مؤنث به کار می‌رود، مصدر آن "[[طغیان]]" است که به معنای گذشتن از حد است و هر چیزی که در [[معصیت]] از اندازه و مرز [[تجاوز]] کند [[طاغی]] است"<ref>{{عربی|الطَّاغُوتُ يذكرُ وَ يؤَنَّثُ وَ الاسْمُ، الطُّغْيانُ وَ هُوَ مُجَاوَزَة الْحَدِّ، وَ كلُّ شَيءٍ جَاوَزَ الْمِقْدَارَ وَ الْحَدَّ فِي الْعِصْيانِ فَهُوَ طَاغٍ}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۷۳ و۳۷۴.</ref>.
*و در آخر، جمله {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} اشاره روشنی است به اینکه [[ولایت]] در اینجا به معنای همان اختیارداری و [[رهبری]] است؛ زیرا واژه "[[طاغوت]]" در لغت [[عرب]]، در اصل به معنای [[تجاوز]] از حدّ در [[عصیان]] و [[تمرّد]] است. [[فیومی]] در المصباح المنیر می‌گوید: "[[طاغوت]] به دو شیوه مذکر و مؤنث به کار می‌رود، مصدر آن "[[طغیان]]" است که به معنای گذشتن از حد است و هر چیزی که در [[معصیت]] از اندازه و مرز [[تجاوز]] کند [[طاغی]] است"<ref>{{عربی|الطَّاغُوتُ يذكرُ وَ يؤَنَّثُ وَ الاسْمُ، الطُّغْيانُ وَ هُوَ مُجَاوَزَة الْحَدِّ، وَ كلُّ شَيءٍ جَاوَزَ الْمِقْدَارَ وَ الْحَدَّ فِي الْعِصْيانِ فَهُوَ طَاغٍ}}؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۷۳ و۳۷۴.</ref>.
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
#[[جعل]] [[یاور]] و [[نصیر]].
#[[جعل]] [[یاور]] و [[نصیر]].
*بنابراین، از معانی "ولی" آنچه در اینجا مناسبت دارد، بیش از دو چیز نیست، [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] و [[راهبر]] و [[فرمانروا]] و [[ولیّ]] به معنای [[یاور]] و [[ناصر]]. با توجه به اینکه درخواست [[یاور]] و [[ناصر]] در خواسته دوم و به طور مستقل مطرح شده است؛ بنابراین، احتمال [[اراده]] [[یاور]] و [[ناصر]] در درخواست اول منتفی است و تنها معنایی که از واژه "ولی" در [[آیه]] مناسبت دارد، معنای [[فرمانروا]] و [[رهبر]] و [[حاکم]] است.
*بنابراین، از معانی "ولی" آنچه در اینجا مناسبت دارد، بیش از دو چیز نیست، [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] و [[راهبر]] و [[فرمانروا]] و [[ولیّ]] به معنای [[یاور]] و [[ناصر]]. با توجه به اینکه درخواست [[یاور]] و [[ناصر]] در خواسته دوم و به طور مستقل مطرح شده است؛ بنابراین، احتمال [[اراده]] [[یاور]] و [[ناصر]] در درخواست اول منتفی است و تنها معنایی که از واژه "ولی" در [[آیه]] مناسبت دارد، معنای [[فرمانروا]] و [[رهبر]] و [[حاکم]] است.
*قرینه دوم: مراد از [[مستضعفین]] در [[آیه]]، [[مستضعفین]] [[سیاسی]] است - نه [[مستضعفین]] [[فکری]]؛ چنانکه در [[آیه]] نود و هشتم همین [[سوره]] آمده است - به قرینه تعریفی که در [[آیه]] از این [[مستضعفین]] شده و کسانی معرفی شدهاند که خواسته آنها {{متن قرآن|أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>« پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش » سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است و روشن است که [[اهل]] در اینجا به معنای صاحب و مالک و اختیاردار است؛ همانگونه که به صاحبخانه، [[اهل]] [[خانه]] یا به صاحب کتاب، [[اهل کتاب]] یا به صاحب باغ یا مزرعه، [[اهل]] باغ و مزرعه گفته می‌شود. بنابراین خواسته [[مستضعفان]]، [[رهایی]] از آبادی محکوم [[ظلم]] به [[وسیله]] [[صاحبان قدرت]] در آن آبادی است که مالکان ادّعایی آن قریه و [[اهل]] آن بهشمار می‌آیند.
*قرینه دوم: مراد از [[مستضعفین]] در [[آیه]]، [[مستضعفین]] [[سیاسی]] است - نه [[مستضعفین]] [[فکری]]؛ چنانکه در [[آیه]] نود و هشتم همین [[سوره]] آمده است - به قرینه تعریفی که در [[آیه]] از این [[مستضعفین]] شده و کسانی معرفی شدهاند که خواسته آنها {{متن قرآن|أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>« پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش » سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است و روشن است که [[اهل]] در اینجا به معنای صاحب و مالک و اختیاردار است؛ همانگونه که به صاحبخانه، [[اهل]] [[خانه]] یا به صاحب کتاب، [[اهل کتاب]] یا به صاحب باغ یا مزرعه، [[اهل]] باغ و مزرعه گفته می‌شود. بنابراین خواسته [[مستضعفان]]، [[رهایی]] از آبادی محکوم [[ظلم]] به وسیله [[صاحبان قدرت]] در آن آبادی است که مالکان ادّعایی آن قریه و [[اهل]] آن بهشمار می‌آیند.
*آنچه با [[مستضعفین]] [[سیاسی]] خواستار [[رهایی]] از [[حکومت]] [[حاکمان ستمگر]] تناسب دارد، این است که خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] [[سیاسی]] و [[فرمانروا]] از سوی [[خدا]] باشند، نه خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به سایر معانی آن. با توجه به اینکه به قرینه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} معنای [[یاور]] نیز از "[[ولیّ]]" در این [[آیه]] قطعاً مراد نیست.
*آنچه با [[مستضعفین]] [[سیاسی]] خواستار [[رهایی]] از [[حکومت]] [[حاکمان ستمگر]] تناسب دارد، این است که خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به معنای [[حاکم]] [[سیاسی]] و [[فرمانروا]] از سوی [[خدا]] باشند، نه خواستار [[جعل]] [[ولیّ]] به سایر معانی آن. با توجه به اینکه به قرینه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} معنای [[یاور]] نیز از "[[ولیّ]]" در این [[آیه]] قطعاً مراد نیست.
*قرینه سوم: عبارت {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ}} در این [[آیه]] دلالت بر امر به [[قتال]] دارد و [[غایت]] و [[هدف]] از [[قتال]] نیز در [[آیه]] بهصراحت معرفی شده که همان {{متن قرآن|سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ}}<ref>« در راه (رهایی) مستضعفان » سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است که عطف [[مستضعفان]] بر سبیل الله، عطف [[تفسیری]] به بیان مصداق سبیل الله است.
*قرینه سوم: عبارت {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ}} در این [[آیه]] دلالت بر امر به [[قتال]] دارد و [[غایت]] و [[هدف]] از [[قتال]] نیز در [[آیه]] بهصراحت معرفی شده که همان {{متن قرآن|سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ}}<ref>« در راه (رهایی) مستضعفان » سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> است که عطف [[مستضعفان]] بر سبیل الله، عطف [[تفسیری]] به بیان مصداق سبیل الله است.
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
*پس از [[هجرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] بین [[مهاجرین]] و [[انصار]]<ref>مقصود از مهاجرین در این آیه دسته اوّل از مهاجرین‌اند که قبل از نزول این سوره مهاجرت کرده بودند، به دلیل اینکه در پایان آیات مورد بحث می‌فرماید: "و کسانی که بعداً ایمان می‌آورند و مهاجرت می‌کنند". و منظور از کسانی که به مسلمانان منزل دادند و رسول الله{{صل}} را یاری کردند طایفۀ انصار است و مسلمانان در ایام نزول این آیات منحصر به همین دو طایفه یعنی مهاجر و انصار بودند، مگر عده بسیار کمی که در مکه ایمان آورده و هنوز مهاجرت نکرده بودند: المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>[[پیمان]] [[مؤاخات]] و [[برادری]] بسته شد که در ذیل آن و به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا...}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند.».. سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> از یکدیگر [[ارث]] می‌برند.
*پس از [[هجرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] بین [[مهاجرین]] و [[انصار]]<ref>مقصود از مهاجرین در این آیه دسته اوّل از مهاجرین‌اند که قبل از نزول این سوره مهاجرت کرده بودند، به دلیل اینکه در پایان آیات مورد بحث می‌فرماید: "و کسانی که بعداً ایمان می‌آورند و مهاجرت می‌کنند". و منظور از کسانی که به مسلمانان منزل دادند و رسول الله{{صل}} را یاری کردند طایفۀ انصار است و مسلمانان در ایام نزول این آیات منحصر به همین دو طایفه یعنی مهاجر و انصار بودند، مگر عده بسیار کمی که در مکه ایمان آورده و هنوز مهاجرت نکرده بودند: المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>[[پیمان]] [[مؤاخات]] و [[برادری]] بسته شد که در ذیل آن و به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا...}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند.».. سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> از یکدیگر [[ارث]] می‌برند.
*البته [[علامه]] این مطلب را که [[آیه]] مذکور دلالت بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌نماید، قبول نکرده و می‌فرماید:
*البته [[علامه]] این مطلب را که [[آیه]] مذکور دلالت بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌نماید، قبول نکرده و می‌فرماید:
*بعضی‌ها گفته‌اند: "مدرک [[ارث]] به [[مؤاخات]] همین [[آیه]] است" و لیکن در [[آیه]] هیچ قرینه‌ای که دلالت کند بر انصراف اطلاق [[ولایت]] به [[ولایت]] [[ارث]] وجود ندارد و هیچ شاهدی نیست بر اینکه بگوییم این [[آیه]] راجع است به [[ولایت]] ارثی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[وسیله]] [[عقد]] [[برادری]] میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] [[اجرا]] می‌کرد، و تا مدتی از یکدیگر [[ارث]] می‌بردند تا آن‌که بعدها نَسخ شد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*بعضی‌ها گفته‌اند: "مدرک [[ارث]] به [[مؤاخات]] همین [[آیه]] است" و لیکن در [[آیه]] هیچ قرینه‌ای که دلالت کند بر انصراف اطلاق [[ولایت]] به [[ولایت]] [[ارث]] وجود ندارد و هیچ شاهدی نیست بر اینکه بگوییم این [[آیه]] راجع است به [[ولایت]] ارثی که [[رسول خدا]]{{صل}} به وسیله [[عقد]] [[برادری]] میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] [[اجرا]] می‌کرد، و تا مدتی از یکدیگر [[ارث]] می‌بردند تا آن‌که بعدها نَسخ شد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]]، معنای برقرار بودن [[ولایت]] بین [[مهاجرین]] و [[انصار]]، طبق [[آیه]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> را اعم از [[ولایت]] [[میراث]] و [[ولایت]] [[نصرت]] و [[ولایت]] [[امن]] می‌داند؛ به این معنا که حتی اگر یک [[مسلمان]]، کافری را [[امان]] داده باشد امانش در میان تمام [[مسلمانان]] نافذ است. بنابراین، همه [[مسلمانان]] به یکدیگر [[ولایت]] دارند: یک [[مهاجر]]، "ولیِّ" تمام [[مهاجرین]] و [[انصار]] است، و یک [[انصاری]]، "ولیِّ" همه [[انصار]] و [[مهاجرین]]، و [[دلیل]] همه اینها آن است که [[ولایت]] در [[آیه]] مطلق بیان شده است<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]]، معنای برقرار بودن [[ولایت]] بین [[مهاجرین]] و [[انصار]]، طبق [[آیه]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> را اعم از [[ولایت]] [[میراث]] و [[ولایت]] [[نصرت]] و [[ولایت]] [[امن]] می‌داند؛ به این معنا که حتی اگر یک [[مسلمان]]، کافری را [[امان]] داده باشد امانش در میان تمام [[مسلمانان]] نافذ است. بنابراین، همه [[مسلمانان]] به یکدیگر [[ولایت]] دارند: یک [[مهاجر]]، "ولیِّ" تمام [[مهاجرین]] و [[انصار]] است، و یک [[انصاری]]، "ولیِّ" همه [[انصار]] و [[مهاجرین]]، و [[دلیل]] همه اینها آن است که [[ولایت]] در [[آیه]] مطلق بیان شده است<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۱.</ref>.
*[[ارث]] بردن میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] بعدها توسط [[آیه]] ۷۵ [[سوره انفال]] نَسخ شده و منحصر در اَرحام گردید. [[علامه طباطبائی]] این [[آیه]] را [[دلیل]] بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌داند نَه [[آیه]] ۷۲ [[سوره انفال]] را، لذا در [[تفسیر آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ...}}<ref>«و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.</ref> این جمله در‌باره [[ولایت]] [[ارث]] است که [[خداوند]] آن را در میان [[ارحام]] و [[خویشاوندان]] [[تشریع]]، و آن را منحصر در [[ارحام]] می‌کند و اما بقیۀ اقسام [[ولایت]] منحصر در [[ارحام]] نیست. این [[آیه]] [[حکم]] سابق را که عبارت بود از [[ارث]] بردن به سبب [[عقد]] [[برادری]]، نَسخ می‌کند، چون قبل از این [[آیه]] [[پیغمبر]]{{صل}} در اوایل [[هجرت]] [[حکم]] [[ارث]] به [[مؤاخات]] را در میان [[مسلمانان]] [[اجرا]] می‌کرد و این خود روشن است که [[آیه شریفه]] [[ارث]] به [[قرابت]] را به طور مطلق [[اثبات]] می‌کند، چه [[وارث]] دارای سهم باشد و چه نباشد، چه اینکه [[عصبه]] باشد و یا نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>.
*[[ارث]] بردن میان [[مهاجرین]] و [[انصار]] بعدها توسط [[آیه]] ۷۵ [[سوره انفال]] نَسخ شده و منحصر در اَرحام گردید. [[علامه طباطبائی]] این [[آیه]] را [[دلیل]] بر [[ولایت]] [[ارث]] می‌داند نَه [[آیه]] ۷۲ [[سوره انفال]] را، لذا در [[تفسیر آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ...}}<ref>«و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.</ref> این جمله در‌باره [[ولایت]] [[ارث]] است که [[خداوند]] آن را در میان [[ارحام]] و [[خویشاوندان]] [[تشریع]]، و آن را منحصر در [[ارحام]] می‌کند و اما بقیۀ اقسام [[ولایت]] منحصر در [[ارحام]] نیست. این [[آیه]] [[حکم]] سابق را که عبارت بود از [[ارث]] بردن به سبب [[عقد]] [[برادری]]، نَسخ می‌کند، چون قبل از این [[آیه]] [[پیغمبر]]{{صل}} در اوایل [[هجرت]] [[حکم]] [[ارث]] به [[مؤاخات]] را در میان [[مسلمانان]] [[اجرا]] می‌کرد و این خود روشن است که [[آیه شریفه]] [[ارث]] به [[قرابت]] را به طور مطلق [[اثبات]] می‌کند، چه [[وارث]] دارای سهم باشد و چه نباشد، چه اینکه [[عصبه]] باشد و یا نباشد<ref>المیزان، ج۹، ص۱۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۵-۱۳۷.</ref>.
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
*'''[[حجت]] سوم:''' جمله {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} [[حجت]] سوم است، و حاصلش این است که در باب [[ولایت]]، [[واجب]] است "[[ولیّ]]" [[قدرت]] بر [[ولایت]] و عهده‌داری اشخاص را داشته باشد، و بتواند امور آنان را اداره کند، و آن کسی که بر هر چیز [[قادر]] است [[خدای سبحان]] است و بس و غیر [[خدا]] هیچ‌کس قدرتی ندارد مگر به همان اندازه که [[خدا]] به او داده، و تنها کسی که مالک هر چیز است خداست، و غیر او [[مالکی]] نیست مگر تنها آن مقداری را که [[خدا]] تملیکش کرده، تازه آن مقدار [[قدرت]] که به او داده، خودش نسبت به آن نیز [[قدرت]] دارد، و هرچه را تملیک کرده، باز خودش مالک آن چیز هست. پس: یگانه "[[ولیّ]]"، خداست و غیر او کسی "[[ولیّ]]" نیست <ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۸.</ref>.
*'''[[حجت]] سوم:''' جمله {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} [[حجت]] سوم است، و حاصلش این است که در باب [[ولایت]]، [[واجب]] است "[[ولیّ]]" [[قدرت]] بر [[ولایت]] و عهده‌داری اشخاص را داشته باشد، و بتواند امور آنان را اداره کند، و آن کسی که بر هر چیز [[قادر]] است [[خدای سبحان]] است و بس و غیر [[خدا]] هیچ‌کس قدرتی ندارد مگر به همان اندازه که [[خدا]] به او داده، و تنها کسی که مالک هر چیز است خداست، و غیر او [[مالکی]] نیست مگر تنها آن مقداری را که [[خدا]] تملیکش کرده، تازه آن مقدار [[قدرت]] که به او داده، خودش نسبت به آن نیز [[قدرت]] دارد، و هرچه را تملیک کرده، باز خودش مالک آن چیز هست. پس: یگانه "[[ولیّ]]"، خداست و غیر او کسی "[[ولیّ]]" نیست <ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۸.</ref>.
*'''[[حجت]] چهارم:''' جمله {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}} روشن میسازد که [[حکم]] [[تشریعی]] و [[حقّ]] قانون‌گذاری تنها از آنِ [[خدای سبحان]] است، و تنها "[[ولیّ]]" در این [[حکم]]، اوست، پس [[واجب]] است تنها او را "[[ولیّ]]" خود بگیرند و تنها او را بپرستند و به آنچه او نازل کرده [[متدین]] گردند.
*'''[[حجت]] چهارم:''' جمله {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}} روشن میسازد که [[حکم]] [[تشریعی]] و [[حقّ]] قانون‌گذاری تنها از آنِ [[خدای سبحان]] است، و تنها "[[ولیّ]]" در این [[حکم]]، اوست، پس [[واجب]] است تنها او را "[[ولیّ]]" خود بگیرند و تنها او را بپرستند و به آنچه او نازل کرده [[متدین]] گردند.
*و حاصل این [[حجت]] آن است که "[[ولیّ]]"ای که پرستیده می‌شود و به [[دین]] او [[متدین]] می‌شوند باید کسی باشد که بتواند اختلافی را که در بین پرستندگانش پیدا می‌شود برطرف سازد، و آنچه از [[شئون اجتماع]] آنان به فساد ‌گراییده [[اصلاح]] کند، و ایشان را به [[وسیله]] [[قانون]] ـ که همان [[دین]] است ـ به سوی [[سعادت]] [[زندگی]] دائم سوق دهد. و [[حکم]] در این مورد اختصاص به [[خدای تعالی]] دارد. پس لازم است که تنها او به عنوان "[[ولیّ]]" اتخاذ شود و نه دیگری<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰.</ref>.
*و حاصل این [[حجت]] آن است که "[[ولیّ]]"ای که پرستیده می‌شود و به [[دین]] او [[متدین]] می‌شوند باید کسی باشد که بتواند اختلافی را که در بین پرستندگانش پیدا می‌شود برطرف سازد، و آنچه از [[شئون اجتماع]] آنان به فساد ‌گراییده [[اصلاح]] کند، و ایشان را به وسیله [[قانون]] ـ که همان [[دین]] است ـ به سوی [[سعادت]] [[زندگی]] دائم سوق دهد. و [[حکم]] در این مورد اختصاص به [[خدای تعالی]] دارد. پس لازم است که تنها او به عنوان "[[ولیّ]]" اتخاذ شود و نه دیگری<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰.</ref>.
*پس [[ولایت]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] است، همان‌طور که [[آیات قرآنی]] مؤید این قول هستند؛ مثلاً [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> می‌فرماید: این جمله اشاره است به اینکه پس از [[مرگ]] برانگیخته شده و به سوی پروردگارشان بر می‌گردند، و اگر [[خدای تعالی]] را توصیف می‌کند به اینکه مولای [[حقّ]] آنان است، برای این است که به علت همه تصرفاتی که قبلاً ذکر کرده بود، اشاره نماید، و بفهماند که [[خداوند]] اگر می‌خواباند و بیدار می‌کند و می‌میراند و زنده می‌کند، برای این است که او مولای [[حقیقی]] و صاحب‌ اختیار عالم است، و این بیان هم معنای مولویت را می‌رساند، و هم حقِّ مولویت را برای [[خداوند]] [[اثبات]] می‌کند، چون مولا کسی است که "رَقَبه" و "عینِ شَیء" را مالک است، و معلوم است که چنین کسی [[حقّ]] همه‌گونه تصرفات را دارد، و وقتی [[ملک]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] باشد و او کسی باشد که با ایجاد و [[تدبیر]] و می‌راندن و زنده کردن در [[بنده]] خود [[تصرف]] می‌کند، پس مولای [[حقیقی]] نیز اوست، زیرا معنای مولویت در [[حقّ]] او طوری ثابت است که هرگز زوال در آن راه ندارد. و "[[حق]]" یکی از اَسمای حُسنای [[خداوند]] است، دلیلش هم روشن است، زیرا [[خدای تعالی]] ثبوت ذات و صفاتش طوری است که هرگز قابل زوال و دگرگونی و انتقال نیست<ref>المیزان، ج۷، ص۱۳۲.</ref>.
*پس [[ولایت]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] است، همان‌طور که [[آیات قرآنی]] مؤید این قول هستند؛ مثلاً [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> می‌فرماید: این جمله اشاره است به اینکه پس از [[مرگ]] برانگیخته شده و به سوی پروردگارشان بر می‌گردند، و اگر [[خدای تعالی]] را توصیف می‌کند به اینکه مولای [[حقّ]] آنان است، برای این است که به علت همه تصرفاتی که قبلاً ذکر کرده بود، اشاره نماید، و بفهماند که [[خداوند]] اگر می‌خواباند و بیدار می‌کند و می‌میراند و زنده می‌کند، برای این است که او مولای [[حقیقی]] و صاحب‌ اختیار عالم است، و این بیان هم معنای مولویت را می‌رساند، و هم حقِّ مولویت را برای [[خداوند]] [[اثبات]] می‌کند، چون مولا کسی است که "رَقَبه" و "عینِ شَیء" را مالک است، و معلوم است که چنین کسی [[حقّ]] همه‌گونه تصرفات را دارد، و وقتی [[ملک]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] باشد و او کسی باشد که با ایجاد و [[تدبیر]] و می‌راندن و زنده کردن در [[بنده]] خود [[تصرف]] می‌کند، پس مولای [[حقیقی]] نیز اوست، زیرا معنای مولویت در [[حقّ]] او طوری ثابت است که هرگز زوال در آن راه ندارد. و "[[حق]]" یکی از اَسمای حُسنای [[خداوند]] است، دلیلش هم روشن است، زیرا [[خدای تعالی]] ثبوت ذات و صفاتش طوری است که هرگز قابل زوال و دگرگونی و انتقال نیست<ref>المیزان، ج۷، ص۱۳۲.</ref>.
*[[خدای تعالی]] که مالک [[بندگان]] خویش است، ملکش هم مطلق است، و هم محیط به همه نواحی و جوانب [[بنده]] است، [[بندگان]] او نه در ذات خود مستقل از اویند، و نه در توابع ذاتشان، از صفات و [[افعال]] و هر چیز دیگری که منسوب به ایشان است؛ از قبیلِ [[همسر]] و [[اولاد]] و [[مال]] و [[جاه]].
*[[خدای تعالی]] که مالک [[بندگان]] خویش است، ملکش هم مطلق است، و هم محیط به همه نواحی و جوانب [[بنده]] است، [[بندگان]] او نه در ذات خود مستقل از اویند، و نه در توابع ذاتشان، از صفات و [[افعال]] و هر چیز دیگری که منسوب به ایشان است؛ از قبیلِ [[همسر]] و [[اولاد]] و [[مال]] و [[جاه]].
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش