بردگی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۲: خط ۷۲:
==[[اسلام]] و بردگی==
==[[اسلام]] و بردگی==
با دقت در [[آیات]]، [[روایات]] و [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[اهل بیت]] [[عصمت]]{{عم}} و [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] روشن می‌شود که برخورد اسلام با مسأله [[برده‌داری]]، برخوردی کاملاً منطقی و [[انسانی]] بوده است. اسلام کوشیده است تا از یک سو اسباب بردگی رایج میان [[بشر]] را محدود سازد و از سوی دیگر [[راه]] آزادسازی بردگان را فراهم کند و بالاتر از همه [[منزلت]] و [[کرامت]] از دست رفته بردگان را به آنان باز گرداند. در [[آیین]] [[مقدس]] اسلام، از اسباب سه‌گانه برده‌داری که پیش از این بیان شد، تنها یک سبب آن پذیرفته شده و دو سبب دیگر مردود دانسته شده است:
با دقت در [[آیات]]، [[روایات]] و [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[اهل بیت]] [[عصمت]]{{عم}} و [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] روشن می‌شود که برخورد اسلام با مسأله [[برده‌داری]]، برخوردی کاملاً منطقی و [[انسانی]] بوده است. اسلام کوشیده است تا از یک سو اسباب بردگی رایج میان [[بشر]] را محدود سازد و از سوی دیگر [[راه]] آزادسازی بردگان را فراهم کند و بالاتر از همه [[منزلت]] و [[کرامت]] از دست رفته بردگان را به آنان باز گرداند. در [[آیین]] [[مقدس]] اسلام، از اسباب سه‌گانه برده‌داری که پیش از این بیان شد، تنها یک سبب آن پذیرفته شده و دو سبب دیگر مردود دانسته شده است:
۱. اسلام، [[سلطه]] و [[حاکمیت سیاسی]] و [[اجتماعی]] را که یکی از اسباب بردگی بوده [[لغو]] و بی‌اعتبار ساخته و معتقد است [[حاکم]] [[جامعه]] و [[رئیس]] یک [[قوم]] به هیچ وجه [[حق]] ندارد [[مردم]] تحت [[رهبری]] خود را به بردگی بگیرد، در [[حریم]] شخصی آنان دخالت کند، [[آزادی]] طبیعی آنان را مخدوش سازد و یا [[حق]] [[مالکیت]] آنان را نسبت به کار و کسب‌شان سلب کند. [[والی]] از دیدگاه [[اسلام]] حقوقش محدود به [[قوانین اسلامی]] است. در این صورت [[مردم]] نیز [[وظیفه]] دارند او را [[یاری]] کرده و [[احکام]] عادلانه و مشروعش را [[اطاعت]] کنند.
#اسلام، [[سلطه]] و [[حاکمیت سیاسی]] و [[اجتماعی]] را که یکی از اسباب بردگی بوده [[لغو]] و بی‌اعتبار ساخته و معتقد است [[حاکم]] [[جامعه]] و [[رئیس]] یک [[قوم]] به هیچ وجه [[حق]] ندارد [[مردم]] تحت [[رهبری]] خود را به بردگی بگیرد، در [[حریم]] شخصی آنان دخالت کند، [[آزادی]] طبیعی آنان را مخدوش سازد و یا [[حق]] [[مالکیت]] آنان را نسبت به کار و کسب‌شان سلب کند. [[والی]] از دیدگاه [[اسلام]] حقوقش محدود به [[قوانین اسلامی]] است. در این صورت [[مردم]] نیز [[وظیفه]] دارند او را [[یاری]] کرده و [[احکام]] عادلانه و مشروعش را [[اطاعت]] کنند.
٢. در مورد [[تسلط]] بر [[فرزندان]] و [[همسر]]، اسلام اصل [[ولایت پدر]] بر فرزندان نابالغ و نیز قیومیت مرد را بر [[زن]] در حوزه مسایل [[زناشویی]] به رسمیت شناخته و آن را تعدیل کرده است، چنان‌که [[بردگی]] ناشی از آن را [[لغو]] نموده است. [[ولایتی]] که در اسلام به [[پدر]] نسبت به فرزندان داده شده تنها در حضانت و نگهداری [[اولاد]] است، در عوض بار سنگین [[تعلیم و تربیت]] و [[حفظ]] اموالشان در ایام محجوریت و [[کودکی]] آنان را هم به دوششان گذاشته است. ضمناً سفارشات أکیدی هم به فرزندان کرده که زحمات [[پدران]] را در [[راه]] [[تعلیم]] و تربیتشان مورد توجه داشته و به آنها [[احسان]] و نیکویی کنند<ref>{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}} «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است * و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۴-۱۵؛ {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}} «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>. از دیدگاه [[اسلام]]، [[زن]] در [[حیات اجتماعی]] جایگاه مهم و ممتازی دارد و همچون مرد، یکی از ارکان [[جامعه]] را تشکیل می‌دهد، لذا او نیز مانند [[مرد]] [[مالک]] [[مال]] و [[ثروت]] خویش است؛ اگر چه به مقتضای تفاوت‌های جسمی و [[روحی]] مرد و [[زن]]، در عین وجود [[احکام]] مشترک، [[احکام]] ویژه‌ای نیز برای آنان وجود دارد. اسلام با تأکید بسیار، [[استقلال]] و [[هویت]] زن را که پیش از اسلام، جایگاهی نداشت، مورد اهتمام قرار داد تا آنجا که اگر درباره [[حقوق زن]] در اسلام به صورت جامع نگریسته شود میتوان گفت اسلام جانب حقوق زن را بیشتر از جانب مرد نگاه داشته است. در اسلام هر یک از مرد و زن باید [[پناهگاه]] امنی برای یکدیگر باشند و با نقطه قوت خود، نقطه [[ضعف]] دیگری را جبران کنند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۳-۳۴۵.</ref>.
#در مورد [[تسلط]] بر [[فرزندان]] و [[همسر]]، اسلام اصل [[ولایت پدر]] بر فرزندان نابالغ و نیز قیومیت مرد را بر [[زن]] در حوزه مسایل [[زناشویی]] به رسمیت شناخته و آن را تعدیل کرده است، چنان‌که [[بردگی]] ناشی از آن را [[لغو]] نموده است. [[ولایتی]] که در اسلام به [[پدر]] نسبت به فرزندان داده شده تنها در حضانت و نگهداری [[اولاد]] است، در عوض بار سنگین [[تعلیم و تربیت]] و [[حفظ]] اموالشان در ایام محجوریت و [[کودکی]] آنان را هم به دوششان گذاشته است. ضمناً سفارشات أکیدی هم به فرزندان کرده که زحمات [[پدران]] را در [[راه]] [[تعلیم]] و تربیتشان مورد توجه داشته و به آنها [[احسان]] و نیکویی کنند {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref> «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است * و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۴-۱۵</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}}<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>. از دیدگاه [[اسلام]]، [[زن]] در [[حیات اجتماعی]] جایگاه مهم و ممتازی دارد و همچون مرد، یکی از ارکان [[جامعه]] را تشکیل می‌دهد، لذا او نیز مانند [[مرد]] [[مالک]] [[مال]] و [[ثروت]] خویش است؛ اگر چه به مقتضای تفاوت‌های جسمی و [[روحی]] مرد و [[زن]]، در عین وجود [[احکام]] مشترک، [[احکام]] ویژه‌ای نیز برای آنان وجود دارد. اسلام با تأکید بسیار، [[استقلال]] و [[هویت]] زن را که پیش از اسلام، جایگاهی نداشت، مورد اهتمام قرار داد تا آنجا که اگر درباره [[حقوق زن]] در اسلام به صورت جامع نگریسته شود می‌توان گفت اسلام جانب حقوق زن را بیشتر از جانب مرد نگاه داشته است. در اسلام هر یک از مرد و زن باید [[پناهگاه]] امنی برای یکدیگر باشند و با نقطه قوت خود، نقطه [[ضعف]] دیگری را جبران کنند <ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۳-۳۴۵.</ref>.
٣. در مورد [[بردگی]] ناشی از [[جنگ]]، اسلام به طور کلی آن را [[لغو]] نکرد، بلکه در حد یک مسأله [[اضطراری]] برخورد کرد و از جنبۀ کمّی و کیفی در مهار کردن و پیراستن ناهنجاری‌های آن تلاش نمود. علت لغو نشدن این نوع بردگی بدان [[جهت]] بود که سبب آن به طور کامل در [[اختیار]] اسلام نبود؛ چرا که پیوسته قدرت‌های [[متجاوز]] در [[جوامع بشری]] بوده و [[کیان امت اسلامی]] را [[تهدید]] می‌کنند و بر [[امت اسلامی]] است که با آنان مقابله کند. حال در برخورد با اسرای [[جنگی]] چند فرض وجود داشت:
#در مورد [[بردگی]] ناشی از [[جنگ]]، اسلام به طور کلی آن را [[لغو]] نکرد، بلکه در حد یک مسأله [[اضطراری]] برخورد کرد و از جنبۀ کمّی و کیفی در مهار کردن و پیراستن ناهنجاری‌های آن تلاش نمود. علت لغو نشدن این نوع بردگی بدان [[جهت]] بود که سبب آن به طور کامل در [[اختیار]] اسلام نبود؛ چرا که پیوسته قدرت‌های [[متجاوز]] در [[جوامع بشری]] بوده و [[کیان امت اسلامی]] را [[تهدید]] می‌کنند و بر [[امت اسلامی]] است که با آنان مقابله کند. حال در برخورد با اسرای [[جنگی]] چند فرض وجود داشت:
اول: آن‌که همه [[اسیران]]، کشته شوند؛ روشن است که این فرض با معیارها و [[اهداف]] [[تعالیم اسلامی]] سازگار نبود؛ زیرا نخستین اصل در [[اسلام]]، [[صلح]]، [[صفا]] و [[حفظ]] [[حیات]] [[انسان‌ها]] است نه [[قتل]] و [[خون‌ریزی]]؛ مگر در موارد خاص که نوعی [[اضطرار]] حکمفرما باشد.
##آن‌که همه [[اسیران]]، کشته شوند؛ روشن است که این فرض با معیارها و [[اهداف]] [[تعالیم اسلامی]] سازگار نبود؛ زیرا نخستین اصل در [[اسلام]]، [[صلح]]، [[صفا]] و [[حفظ]] [[حیات]] [[انسان‌ها]] است نه [[قتل]] و [[خون‌ریزی]]؛ مگر در موارد خاص که نوعی [[اضطرار]] حکم‌فرما باشد.
دوم: اینکه همه اسیران [[زندانی]] شوند؛ این فرض نیز حکیمانه نیست؛ زیرا علاوه بر [[تحمیل]] هزینه‌های سنگین، فضای [[زندان]] نمی‌توانست مکان مناسبی برای [[رشد]] و [[تربیت]] اسیران باشد، در حالی که رشد و تربیت [[بشریت]]، عالی‌ترین [[هدف]] [[شریعت اسلام]] است.
##اینکه همه اسیران [[زندانی]] شوند؛ این فرض نیز حکیمانه نیست؛ زیرا علاوه بر [[تحمیل]] هزینه‌های سنگین، فضای [[زندان]] نمی‌توانست مکان مناسبی برای [[رشد]] و [[تربیت]] اسیران باشد، در حالی که رشد و تربیت [[بشریت]]، عالی‌ترین [[هدف]] [[شریعت اسلام]] است.
سوم: آنها بدون در نظر گرفتن شرایط و [[مصالح]] رها شوند. این فرض نیز به [[مصلحت]] [[مسلمانان]] نبود؛ زیرا موجب می‌شد بار دیگر [[دشمن]] نیروهای خود را [[تجهیز]] کرده، [[دست]] به [[شورش]] بزند. گذشته از اینکه با هدف [[تربیتی]] اسلام که خواستار ایجاد [[فرصت]] برای [[هدایت]] [[کافران]] بود، منافات داشت.
##آنها بدون در نظر گرفتن شرایط و [[مصالح]] رها شوند. این فرض نیز به [[مصلحت]] [[مسلمانان]] نبود؛ زیرا موجب می‌شد بار دیگر [[دشمن]] نیروهای خود را [[تجهیز]] کرده، [[دست]] به [[شورش]] بزند. گذشته از اینکه با هدف [[تربیتی]] اسلام که خواستار ایجاد [[فرصت]] برای [[هدایت]] [[کافران]] بود، منافات داشت.
چهارم: [[حاکم اسلامی]] با در نظر گرفتن مصالح [[جهان اسلام]] در مقابل فدیه و یا آزادسازی اسیران [[مسلمان]] در دست دشمن و مانند آن، آنها را نیز [[آزاد]] سازد.
##[[حاکم اسلامی]] با در نظر گرفتن مصالح [[جهان اسلام]] در مقابل فدیه و یا آزادسازی اسیران [[مسلمان]] در دست دشمن و مانند آن، آنها را نیز [[آزاد]] سازد.
پنجم: آنان را تحت [[سرپرستی]] مسلمانان قرار داده تا هم [[جامعه]] را از خطر [[فتنه]] و [[توطئه]] [[امن]] سازد و هم فرصتی برای آنان فراهم آورد تا در [[جامعه اسلامی]] [[زندگی]] کرده و با [[اخلاق]] و [[منش]] [[اسلامی]] تربیت شوند<ref>جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱.</ref>.
##آنان را تحت [[سرپرستی]] مسلمانان قرار داده تا هم [[جامعه]] را از خطر [[فتنه]] و [[توطئه]] [[امن]] سازد و هم فرصتی برای آنان فراهم آورد تا در [[جامعه اسلامی]] [[زندگی]] کرده و با [[اخلاق]] و [[منش]] [[اسلامی]] تربیت شوند<ref>جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱.</ref>.
از فرض‌های یاد شده، اسلام دو فرض اخیر را برگزید، چنانکه [[قرآن کریم]] می‌فرماید: "هنگامی که با کافران در حال [[جنگ]] برخورد می‌کنید با آنان قاطعانه بجنگید و آنان را بکشید تا بر آنان چیره گردید، آنگاه آنان را به بند بکشید تا جنگ فروکش کند، در این هنگام یا بر آنان [[منت]] گذارید و بدون گرفتن فدیه رهایشان سازید و یا اینکه در مقابل آزاد ساختن آنها فدیه بگیرید"<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ}} «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.</ref>. در این [[آیه]] از فرض پنجم سخنی به میان نیامده، اما این فرض در [[روایات]] آمده است. شاید وجهش آن است که اصل اولی در مورد [[اسیران]]، آزاد‌سازی است مگر اینکه شرایط و [[مصالح]]، [[بردگی]] آنان را اقتضا کند که تشخیص آن بر عهده [[حاکم اسلامی]] است، چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، برخی از اسیران[[بدر]] را بدون فدیه و برخی را با فدیه [[آزاد]] کرد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۵۳؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۶؛ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۶۳-۱۶۷؛ محمد قطب، شبهات حول الاسلام، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۳-۳۴۵.</ref>.
 
از فرض‌های یاد شده، اسلام دو فرض اخیر را برگزید، چنانکه [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ}}<ref> «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.</ref>. در این [[آیه]] از فرض پنجم سخنی به میان نیامده، اما این فرض در [[روایات]] آمده است. شاید وجهش آن است که اصل اولی در مورد [[اسیران]]، آزاد‌سازی است مگر اینکه شرایط و [[مصالح]]، [[بردگی]] آنان را اقتضا کند که تشخیص آن بر عهده [[حاکم اسلامی]] است، چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، برخی از اسیران[[بدر]] را بدون فدیه و برخی را با فدیه [[آزاد]] کرد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۵۳؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۶؛ علی ربانی گلپایگانی، آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، ص۱۶۳-۱۶۷؛ محمد قطب، شبهات حول الاسلام، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۳-۳۴۵.</ref>.
 
مارسل بوازار نیز تأمین جانی و جلوگیری از [[تجاوز]] به اسیران [[جنگی]] را دلیل برده گرفتن آنان توسط [[مسلمانان]] می‌داند<ref>مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۹.</ref>. وی [[معتقد]] است در [[دوران پیامبر]]{{صل}} و [[جانشینان]] او برده‌فروشی جز در موارد [[غنایم]] جنگی معمول نبوده ولی از دوران [[معاویه]] به بعد این [[کار ناپسند]] مانند سایر بدعت‌های [[بنی امیه]] در [[دین اسلام]] متداول گردید<ref>مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۷.</ref>.
مارسل بوازار نیز تأمین جانی و جلوگیری از [[تجاوز]] به اسیران [[جنگی]] را دلیل برده گرفتن آنان توسط [[مسلمانان]] می‌داند<ref>مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۹.</ref>. وی [[معتقد]] است در [[دوران پیامبر]]{{صل}} و [[جانشینان]] او برده‌فروشی جز در موارد [[غنایم]] جنگی معمول نبوده ولی از دوران [[معاویه]] به بعد این [[کار ناپسند]] مانند سایر بدعت‌های [[بنی امیه]] در [[دین اسلام]] متداول گردید<ref>مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۷.</ref>.
نحوه برده‌گیری در [[اسلام]] به این صورت بوده که نخست قشون [[اسلام]]، خود را برای روبرو شدن با [[کفار]] هم‌مرز [[تجهیز]] کرده و آنان را با کلمات حکمت‌آمیز به [[پذیرش حق]] فرا میخواند، آن‌گاه اگر کفار دعوتشان را میپذیرفتند، برادرانشان می‌شدند، به این معنا که در هر سود و زیانی با سایر [[مسلمانان]] شرکت میکردند و اگر بعد از [[اتمام حجت]]، نپذیرفتند در این صورت اگر از [[اهل کتاب]] بوده و حاضر شوند که به [[حکومت اسلامی]] [[جزیه]] و [[مالیات]] بپردازند در این فرض به حال خود واگذار شده، تحت [[ذمه اسلام]] به [[سلامت]] [[زندگی]] می‌کنند؛ یا اینکه با قشون اسلام معاهده‌ای می‌بندند که در این صورت چه اهل کتاب باشند و چه نباشند به عهدشان [[وفا]] می‌شود و اگر اهل کتاب نبوده و حاضر به جزیه دادن نباشند، با اعلام قبلی به [[جهاد]] و [[کارزار]] با ایشان [[اقدام]] می‌شود. البته تنها کسانی از آنان کشته میشوند که [[شمشیر]] کشیده و در میدان [[جنگ]] حاضر شده باشند، اما کسانی که [[تسلیم]] شده و همچنین مردان، [[زنان]] و [[فرزندان]] [[مستضعف]]، هیچ‌کدام محکوم به [[قتل]] نبودند. [[تاریخ]] درخشان [[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}} سرشار از [[سیره]] عادلانه و [[پسندیده]] ایشان در برخورد با [[اسیران]] [[جنگی]] است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۶.</ref>. آن [[حضرت]] جز در موارد نادر، برده نگرفته است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۱۴۴.</ref> و در بیشتر [[جنگ‌ها]] اسیران [[کافر]] را [[آزاد]] میکرد. در [[غزوه بنی نضیر]]، هیچ یک از جنگجویان کافر را به [[اسارت]] نگرفت<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}} «اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.</ref>. در [[فتح مکه]] همه اهالی آن را [[آزاد]] کرد<ref>احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۳، ص۴۴۰-۴۴۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۸۱.</ref>. در [[غزوه]] [[هوازن]]، ۶۰۰۰ [[اسیر]] را بدون گرفتن فدیه آزاد کرد<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، ترجمه: سیدهاشم رسولی، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۶.</ref>. در [[جنگ بدر]] [[پیامبر]]{{صل}} با [[اسیران]] برده شرط کرد که هر کس ده [[مسلمان]] را سواد بیاموزد آزاد خواهد شد<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲.</ref>. از [[دلایل]] اهتمام [[اسلام]] به [[آزادی بردگان]] آن است که در اسلام فروش برده به عنوان یکی از منفورترین [[معاملات]] دانسته شده است<ref>جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۳۲۰.</ref> و بدترین [[مردم]] را کسانی دانسته که کارشان [[خرید و فروش]] [[انسان]] است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[رضا باقی‌زاده|باقی‌زاده]] و [[حسن مجتبی‌زاده|مجتبی‌زاده]]، [[بردگی - باقی‌زاده و مجتبی‌زاده (مقاله)|مقاله «بردگی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>
 
نحوه برده‌گیری در [[اسلام]] به این صورت بوده که نخست قشون [[اسلام]]، خود را برای روبرو شدن با [[کفار]] هم‌مرز [[تجهیز]] کرده و آنان را با کلمات حکمت‌آمیز به [[پذیرش حق]] فرا میخواند، آن‌گاه اگر کفار دعوتشان را می‌پذیرفتند، برادرانشان می‌شدند، به این معنا که در هر سود و زیانی با سایر [[مسلمانان]] شرکت می‌کردند و اگر بعد از [[اتمام حجت]]، نپذیرفتند در این صورت اگر از [[اهل کتاب]] بوده و حاضر شوند که به [[حکومت اسلامی]] [[جزیه]] و [[مالیات]] بپردازند در این فرض به حال خود واگذار شده، تحت [[ذمه اسلام]] به [[سلامت]] [[زندگی]] می‌کنند؛ یا اینکه با قشون اسلام معاهده‌ای می‌بندند که در این صورت چه اهل کتاب باشند و چه نباشند به عهدشان [[وفا]] می‌شود و اگر اهل کتاب نبوده و حاضر به جزیه دادن نباشند، با اعلام قبلی به [[جهاد]] و [[کارزار]] با ایشان [[اقدام]] می‌شود. البته تنها کسانی از آنان کشته می‌شوند که [[شمشیر]] کشیده و در میدان [[جنگ]] حاضر شده باشند، اما کسانی که [[تسلیم]] شده و همچنین مردان، [[زنان]] و [[فرزندان]] [[مستضعف]]، هیچ‌کدام محکوم به [[قتل]] نبودند.  
 
[[تاریخ]] درخشان [[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}} سرشار از [[سیره]] عادلانه و [[پسندیده]] ایشان در برخورد با [[اسیران]] [[جنگی]] است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۶.</ref>. آن [[حضرت]] جز در موارد نادر، برده نگرفته است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۱۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۱۴۴.</ref> و در بیشتر [[جنگ‌ها]] اسیران [[کافر]] را [[آزاد]] می‌کرد.
 
در [[غزوه بنی نضیر]]، هیچ یک از جنگجویان کافر را به [[اسارت]] نگرفت {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}}<ref> «اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.</ref>.
 
در [[فتح مکه]] همه اهالی آن را [[آزاد]] کرد<ref>احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۳، ص۴۴۰-۴۴۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۸۱.</ref>.
 
در [[غزوه]] [[هوازن]]، ۶۰۰۰ [[اسیر]] را بدون گرفتن فدیه آزاد کرد<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، ترجمه: سیدهاشم رسولی، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۶.</ref>.
 
در [[جنگ بدر]] [[پیامبر]]{{صل}} با [[اسیران]] برده شرط کرد که هر کس ده [[مسلمان]] را سواد بیاموزد آزاد خواهد شد<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲.</ref>.
 
از [[دلایل]] اهتمام [[اسلام]] به [[آزادی بردگان]] آن است که در اسلام فروش برده به عنوان یکی از منفورترین [[معاملات]] دانسته شده است<ref>جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۳۲۰.</ref> و بدترین [[مردم]] را کسانی دانسته که کارشان [[خرید و فروش]] [[انسان]] است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[رضا باقی‌زاده|باقی‌زاده]] و [[حسن مجتبی‌زاده|مجتبی‌زاده]]، [[بردگی - باقی‌زاده و مجتبی‌زاده (مقاله)|مقاله «بردگی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:88-90.</ref>
 
==[[معاشرت]] با بردگان==
==[[معاشرت]] با بردگان==
اسلام برای [[احترام]] بردگان و [[نجات]] آنان از [[ذلت]] و [[بدبختی]]، همۀ وسائل ممکن را به کار برد و جایگاه آنان را به جایگاه سایر اعضای مجتمع بشری، نزدیک ساخت<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۷.</ref>. اسلام سفارش کرده که مولا با عبدِ خود تعامل [[پدر]] و [[فرزندی]] داشته و او را یکی از [[اهل بیت]] خود حساب کند و بین آنها در لوازم و احتیاجات [[زندگی]] فرق نگذارد، چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} با [[غلامان]] و خدمتکاران خود همین طور [[رفتار]] میکرد، با ایشان [[غذا]] میخورد، در [[خوراک]] و [[پوشاک]] و امثال آن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۳۱.</ref> و نیز توصیه میفرمود که بر [[غلام]] و [[کنیز]] سخت نگیرند، [[شکنجه]] ندهند، [[ناسزا]] نگویند و [[ظلم]] روا ندارند؛ و اجازه داده که این [[طائفه]] در بین خود و به [[اذن]] اهل‌شان [[ازدواج]] کنند و همچنین به آزادگان اجازه داده که با آنان ازدواج نمایند<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند که کنیزی مؤمن از زن (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن زن مشرک) دلتان را برده باشد، و به مردان مشرک (نیز) زن مؤمن ندهید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از مرد (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن مرد مشرک) از شما دل برده باشد، آنان (شما را) به دوزخ فرا می‌خوانند و خداوند به بهشت و آمرزش- به اذن خویش- فرا می‌خواند و آیات خود را برای مردم روشن می‌دارد باشد که آنان پند گیرند» سوره بقره، آیه ۲۲۱؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>.
اسلام برای [[احترام]] بردگان و [[نجات]] آنان از [[ذلت]] و [[بدبختی]]، همۀ وسائل ممکن را به کار برد و جایگاه آنان را به جایگاه سایر اعضای مجتمع بشری، نزدیک ساخت<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۷.</ref>. اسلام سفارش کرده که مولا با عبدِ خود تعامل [[پدر]] و [[فرزندی]] داشته و او را یکی از [[اهل بیت]] خود حساب کند و بین آنها در لوازم و احتیاجات [[زندگی]] فرق نگذارد، چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} با [[غلامان]] و خدمتکاران خود همین طور [[رفتار]] میکرد، با ایشان [[غذا]] میخورد، در [[خوراک]] و [[پوشاک]] و امثال آن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۳۱.</ref> و نیز توصیه میفرمود که بر [[غلام]] و [[کنیز]] سخت نگیرند، [[شکنجه]] ندهند، [[ناسزا]] نگویند و [[ظلم]] روا ندارند؛ و اجازه داده که این [[طائفه]] در بین خود و به [[اذن]] اهل‌شان [[ازدواج]] کنند و همچنین به آزادگان اجازه داده که با آنان ازدواج نمایند<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند که کنیزی مؤمن از زن (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن زن مشرک) دلتان را برده باشد، و به مردان مشرک (نیز) زن مؤمن ندهید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از مرد (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن مرد مشرک) از شما دل برده باشد، آنان (شما را) به دوزخ فرا می‌خوانند و خداوند به بهشت و آمرزش- به اذن خویش- فرا می‌خواند و آیات خود را برای مردم روشن می‌دارد باشد که آنان پند گیرند» سوره بقره، آیه ۲۲۱؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش