جز
جایگزینی متن - 'اندیشمندان مسلمان' به 'اندیشمندان مسلمان'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - 'اندیشمندان مسلمان' به 'اندیشمندان مسلمان') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
مسئله اصلی در تصویب و [[نگارش]] این اعلامیه، پایان دادن به [[درگیریها]] و مناقشاتی بود که [[زندگی]] عادی [[انسانها]] را ناممکن ساخته و [[آرامش]] نسبی زندگی را از میان برده بود و در واقع، هیچ مبنای مشخص [[فکری]] به عنوان اساس [[حقوق بشر]]، پیشاپیش مد نظر نگارندگان قرار نداشت و "[[هدف]] نگارندگان اعلامیه، تأمین این ۵ [[آرمان]] اساسی در زندگی[[بشر]] بود: [[آزادی]]؛ [[عدالت]]؛ [[نظم]]؛ [[امنیت]]؛ [[رفاه]]".<ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۱۴. </ref> تصویب این اعلامیه و اعلامیههای دیگری که ضمانت اجرایی داشتند، مقارن با تحولاتی در حوزه [[اندیشه]] بود. [[رشد]] [[اومانیسم]] و فردیتگرایی در [[اندیشه غربی]] سبب شد تا برخی از [[دولتها]] حقوق بشر را تنها زاییده اندیشههای غربی بدانند، در نتیجه نگاه خوشبینانهای به آن نداشته باشند. <ref>برای مطالعه بیشتر ر. ک: حقوق بشر، فریمن، ص ۹۸. </ref> یکی از انتقادهای مهم به حقوق بشر این است که تفاوت [[واقعی]] انسانها با یکدیگر را نادیده گرفته و با توجه به اندیشه [[جهانی شدن]]، [[امپریالیسم]] [[فرهنگی]] را به بار میآورد. این مسئله مایه [[تسلط]] کشورهای غربی بر گفتمان حقوق بشر شده است،<ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۱۳۷ - ۱۳۸. </ref> از اینرو تا امروز که نزدیک ۶۰ سال از تصویب این اعلامیه میگذرد، بحث درباره چگونگی اجرای مفاد حقوق بشر ادامه دارد. | مسئله اصلی در تصویب و [[نگارش]] این اعلامیه، پایان دادن به [[درگیریها]] و مناقشاتی بود که [[زندگی]] عادی [[انسانها]] را ناممکن ساخته و [[آرامش]] نسبی زندگی را از میان برده بود و در واقع، هیچ مبنای مشخص [[فکری]] به عنوان اساس [[حقوق بشر]]، پیشاپیش مد نظر نگارندگان قرار نداشت و "[[هدف]] نگارندگان اعلامیه، تأمین این ۵ [[آرمان]] اساسی در زندگی[[بشر]] بود: [[آزادی]]؛ [[عدالت]]؛ [[نظم]]؛ [[امنیت]]؛ [[رفاه]]".<ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۱۴. </ref> تصویب این اعلامیه و اعلامیههای دیگری که ضمانت اجرایی داشتند، مقارن با تحولاتی در حوزه [[اندیشه]] بود. [[رشد]] [[اومانیسم]] و فردیتگرایی در [[اندیشه غربی]] سبب شد تا برخی از [[دولتها]] حقوق بشر را تنها زاییده اندیشههای غربی بدانند، در نتیجه نگاه خوشبینانهای به آن نداشته باشند. <ref>برای مطالعه بیشتر ر. ک: حقوق بشر، فریمن، ص ۹۸. </ref> یکی از انتقادهای مهم به حقوق بشر این است که تفاوت [[واقعی]] انسانها با یکدیگر را نادیده گرفته و با توجه به اندیشه [[جهانی شدن]]، [[امپریالیسم]] [[فرهنگی]] را به بار میآورد. این مسئله مایه [[تسلط]] کشورهای غربی بر گفتمان حقوق بشر شده است،<ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۱۳۷ - ۱۳۸. </ref> از اینرو تا امروز که نزدیک ۶۰ سال از تصویب این اعلامیه میگذرد، بحث درباره چگونگی اجرای مفاد حقوق بشر ادامه دارد. | ||
برای ایجاد [[وفاق]] بین المللی در هنگام تصویب اعلامیه، نظریات حداقلی در نظر گرفته شد. بر این اساس، کمیسیون حقوق بشر به مبانی [[فلسفی]] حقوق بشر توجهی نشان نداد و بیش از آنکه مبانی [[دینداران]] یا لائیکها لحاظ شود، نگاهی عملگرایانه به مفاد اعلامیه بر کل آن [[حاکم]] بود، از این رو سعی شد تا نظر خاص [[دین]] یا گروه خاصی چیره نشود و فارغ از توافقی بر سر [[ارزشها]] و باورهای بنیادین، وفاق بر سر [[هنجارها]] و [[قواعد]] عملی به وجود آید؛<ref> Nonsense Upon Stilts: Bentham, Burke and Marx on the Rights of Man, P. ۱۵۱ , ۱۶۶ - ۲۰۹. </ref> اما از سوی دیگر، این مسئله سبب شد تا [[پیروان]] برخی از [[ادیان]] به دلیل [[تعارض]] بعضی مفاد اعلامیه با [[احکام دینی]] خود و تعارض [[اصول دین]] با مبانی سکولاریستی که با نگاهی غیر [[دینی]] ـ نه ضد دینی ـ [[حقوق بشر]] را مدون ساخته بود، به چالش برسند. <ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۵۷. </ref> این چالش به بحثهای دامنهداری میان [[فقیهان]] و [[اندیشمندان | برای ایجاد [[وفاق]] بین المللی در هنگام تصویب اعلامیه، نظریات حداقلی در نظر گرفته شد. بر این اساس، کمیسیون حقوق بشر به مبانی [[فلسفی]] حقوق بشر توجهی نشان نداد و بیش از آنکه مبانی [[دینداران]] یا لائیکها لحاظ شود، نگاهی عملگرایانه به مفاد اعلامیه بر کل آن [[حاکم]] بود، از این رو سعی شد تا نظر خاص [[دین]] یا گروه خاصی چیره نشود و فارغ از توافقی بر سر [[ارزشها]] و باورهای بنیادین، وفاق بر سر [[هنجارها]] و [[قواعد]] عملی به وجود آید؛<ref> Nonsense Upon Stilts: Bentham, Burke and Marx on the Rights of Man, P. ۱۵۱ , ۱۶۶ - ۲۰۹. </ref> اما از سوی دیگر، این مسئله سبب شد تا [[پیروان]] برخی از [[ادیان]] به دلیل [[تعارض]] بعضی مفاد اعلامیه با [[احکام دینی]] خود و تعارض [[اصول دین]] با مبانی سکولاریستی که با نگاهی غیر [[دینی]] ـ نه ضد دینی ـ [[حقوق بشر]] را مدون ساخته بود، به چالش برسند. <ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۵۷. </ref> این چالش به بحثهای دامنهداری میان [[فقیهان]] و [[اندیشمندان مسلمان]] انجامید، تا سرانجام دست به کار تدوین اعلامیههایی شدند که در آنها [[قرآن]] و [[شریعت اسلام]] معیار حقوق بشر قرار گرفت. گذشته از آنکه تدوین حقوق بشر با دیدگاهی خاص ـ اعم از دینی یا غیر دینی ـ شاید کاری مغایر با اهداف عملگرایانه [[حقوق]] بشری پنداشته شود؛ اما [[نگارش]] اعلامیههای حقوق بشر [[اسلامی]] را میتوان تلاشی برای عملی ساختن ایدههای حقوق بشر بر اساس قرآن دانست. این تلاش به صدور بیش از ۷ اعلامیه (یا طرح اعلامیه) مربوط به حقوق بشر اسلامی انجامید که مهمترین آنها اعلامیه قاهره است که در سال ۱۹۹۰ میلادی در اجلاس وزرای امور [[خارجه]] سازمان کنفرانس اسلامی به تصویب رسید. اعلامیههای دیگری نیز از سوی [[شورای اسلامی]] [[اروپا]] (۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ لندن)، اجلاس [[کویت]] (۱۹۸۰ کویت) و سازمان کنفرانس اسلامی (۱۹۷۹ [[مکه]]) و (۱۹۸۱ [[طائف]]) صادر شده است. <ref> نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۳۳۳ ـ ۳۴۴. </ref> | ||
اعلامیه حقوق بشر اسلامی، ضمن تأکید بر [[کرامت]] ذاتی [[انسان]]، در نخستین مادهاش خود [[انسانها]] را تنها در [[تحمل]] [[تکلیف]] مساوی دانسته و هیچ به [[تساوی]] در برخورداری از حقوق تصریحی ندارد. ماده ۲۴ آن نیز همه حقوق و آزادیهای مذکور در این [[سند]] را در گرو مطابقت با [[احکام]] [[شریعت اسلامی]] دانسته است. چون برخی از [[احکام فقهی]] [[اسلام]] صراحتا با مفاد حقوق بشر در تغایر یا تعارضاند، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز به صورتی تقریبا مبهم بدانها پرداخته است؛ مانند مسئله [[تغییر]] [[دین]] که در ماده ۱۰ این [[سند]] بدان اشاره شده؛ اما تصریح روشنی در مورد مشخص ساختن جواز تغییر دین [[مسلمان]] یا [[اجبار]] دیگران به [[اسلام]] از این ماده به دست نمیآید؛ نیز نظیر عدم تبیین منشأ [[قدرت]] [[حکومت]] که در اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]]، مردماند؛ اما در اعلامیه قاهره حکومت، امانتی است که به [[حاکم]] یا [[هیئت حاکمه]] سپرده شده و نباید در آن [[خیانت]] روا داشت؛ ولی مشخص نشده که این [[امانت]] را چه کس یا کسانی واگذاردهاند. | اعلامیه حقوق بشر اسلامی، ضمن تأکید بر [[کرامت]] ذاتی [[انسان]]، در نخستین مادهاش خود [[انسانها]] را تنها در [[تحمل]] [[تکلیف]] مساوی دانسته و هیچ به [[تساوی]] در برخورداری از حقوق تصریحی ندارد. ماده ۲۴ آن نیز همه حقوق و آزادیهای مذکور در این [[سند]] را در گرو مطابقت با [[احکام]] [[شریعت اسلامی]] دانسته است. چون برخی از [[احکام فقهی]] [[اسلام]] صراحتا با مفاد حقوق بشر در تغایر یا تعارضاند، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز به صورتی تقریبا مبهم بدانها پرداخته است؛ مانند مسئله [[تغییر]] [[دین]] که در ماده ۱۰ این [[سند]] بدان اشاره شده؛ اما تصریح روشنی در مورد مشخص ساختن جواز تغییر دین [[مسلمان]] یا [[اجبار]] دیگران به [[اسلام]] از این ماده به دست نمیآید؛ نیز نظیر عدم تبیین منشأ [[قدرت]] [[حکومت]] که در اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]]، مردماند؛ اما در اعلامیه قاهره حکومت، امانتی است که به [[حاکم]] یا [[هیئت حاکمه]] سپرده شده و نباید در آن [[خیانت]] روا داشت؛ ولی مشخص نشده که این [[امانت]] را چه کس یا کسانی واگذاردهاند. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
==سنجش مفاد اعلامیه [[حقوق بشر]] با [[قرآن]]== | ==سنجش مفاد اعلامیه [[حقوق بشر]] با [[قرآن]]== | ||
گذشته از [[سازگاری]] یا [[ناسازگاری]] مبانی حقوق بشر با اندیشههای [[حقوقی]] [[اسلام]]، بسیاری معتقدند در این اعلامیه، مسئله مهم، سازگاری یا ناسازگاری مفاد آن با [[قوانین اسلامی]] است، زیرا آنچه به لحاظ عملی در [[جهان]] اهمیت دارد، رعایت حقوق بشر است نه توجیه مبانی آن،<ref>نک: ناقد، ش ۳، ص ۳۷ - ۴۰، «نظریههای حقوق بشر».</ref> از این رو برخی از [[فقیهان]] و [[اندیشمندان | گذشته از [[سازگاری]] یا [[ناسازگاری]] مبانی حقوق بشر با اندیشههای [[حقوقی]] [[اسلام]]، بسیاری معتقدند در این اعلامیه، مسئله مهم، سازگاری یا ناسازگاری مفاد آن با [[قوانین اسلامی]] است، زیرا آنچه به لحاظ عملی در [[جهان]] اهمیت دارد، رعایت حقوق بشر است نه توجیه مبانی آن،<ref>نک: ناقد، ش ۳، ص ۳۷ - ۴۰، «نظریههای حقوق بشر».</ref> از این رو برخی از [[فقیهان]] و [[اندیشمندان مسلمان]] به بررسی تطبیقی مفاد اعلامیه با [[احکام اسلام]] پرداختهاند و در این میان، برخی علیرغم ظاهر [[زیبا]] و خوشنمای مواد اعلامیه حقوق بشر آن را با [[تعالیم اسلام]] ناسازگار دانسته و یکی از [[ادله]] آن را [[تفسیر]] متفاوت تنظیم کنندگان آن از مفاهیمی همچون [[آزادی]]، [[امنیت عمومی]]، [[رفاه]]، [[آموزش و پرورش]] و... با تفسیر این مفاهیم در اسلام دانستهاند. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۰. </ref> از سوی دیگر قدرتهای [[حاکم]] در جهان امروز را ـ که با استناد به همین مواد حقوقی توانستهاند بر جهان [[تسلط]] پیدا کنند ـ افرادی ناشایسته [[اعتماد]] و دارای دیدگاههای [[صهیونیستی]] دانسته که گفته قرآن درباره اسلاف [[یهودی]] آنان، مبنی بر عدم اعتماد به آنان حتی در [[حفظ]] یک [[امانت]] کم بها، بر ایشان نیز صادق است {{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref>؛ چه رسد به [[حفظ امانت]] [[جهانی]]،<ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۱، ۲۶۷ - ۲۷۱. </ref> در مقابل، بعضی [[مفسران]] نیز شواهدی تا اندازهای فراوان در [[اثبات]] سازگاری نسبی مفاد حقوق بشر با قرآن گرد آوردهاند. <ref>برای نمونه نک: پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷. </ref> گرچه سنجش تطبیقی مفاد حقوق بشر با یکایک [[آیات قرآن]] به شکل کامل آسان نیست، بحثهای دامنهداری که در موافقت و [[مخالفت]] [[سازگاری]] این مفاد با [[قرآن]] درگرفتهاند، به خودی خود نشانگر [[ضرورت]] بحث از چنین سنجشی هستند. آیاتی که در ادامه بررسی میشوند برپایه رابطه محتوای این [[آیات]] با یکی از مفاد [[حقوق بشر]] [[انتخاب]] شدهاند؛ مفادی که میتوان آنها را مهمترین موارد چالش برانگیز اعلامیه جهانی حقوق بشر با قرآن برشمرد.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
=== [[حق حیات]]=== | === [[حق حیات]]=== | ||
برخی [[فقیهان]] این [[حق]] را که در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به [[صراحت]] ذکر شده، به جهت اطلاقش، مغایر با [[شریعت اسلام]] تشخیص دادهاند. برایناساس، مطابق دو [[آیه]] از آیات قرآن، [[سوء]] استفاده از حق حیات سبب میشود، شرعا این حق از [[انسان]] گرفته شود:{{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>، {{متن قرآن|قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دلهای گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۴.</ref>؛ البته چنین فرمانهایی به سبب [[نقض]] [[پیمانها]] و قراردادهاست: {{متن قرآن|لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ}}<ref>«درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس میدارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۱۰.</ref>.<ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۱. </ref> نادیده گرفتن حق حیات، تنها در مسئله [[جهاد]] نیست، بلکه اگر [[زندگی]] کسی با [[حیات]] [[اجتماع]] در [[تعارض]] باشد، باز این حق از او ستانده میشود؛ مانند {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۵. </ref> بعضی از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref> و آیات دیگر [[قتل]] و [[قصاص]]، یادآور شدهاند که دلیل یکسان دانستن [[قتل نفس]] با کشتن همه [[مردم]] در این آیه، افزون بر تأثیرات مخرّب [[اجتماعی]] و پیدایی [[عداوت]] در [[جامعه]] <ref> المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> این است که هر [[انسانی]] به خودی خود [[حق حیات]] دارد و [[قتل]] هر کس در [[حکم]] [[تجاوز]] به حقی است که همه [[نفوس]] در آن مشترکاند. [[ارزش]] ذاتی این [[حق]] و [[حرمت]] آن سبب شدهاست تا حکم [[قصاص]] برای جلوگیری از [[خونریزی]] بیشتر [[جعل]] شود، تا [[حیات انسانی]] از قتل مصون بماند. <ref>فی ظلال القرآن، ج۲، ص ۸۷۷؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> تأکید [[اسلام]] بر [[حفظ جان]] تا اندازهای است که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>.<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۸۴. </ref> گفته شده در دَوَران امر میان ترک [[واجب]] یا ارتکاب [[حرام]] و حفظ جان [[مؤمن]]، [[شریعت اسلام]] به جواز ترک واجب یا ارتکاب حرام برای [[حفظ]] این [[مصلحت]] [[حکم]] میکند. <ref> ذکری، ج ۴، ص ۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۵۴۳؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۴۰۱. </ref> [[ابنعباس]] در روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} میگوید قاتلی که عمدی قتل کرده، [[توبه]] ندارد. <ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۰۷؛ جامع البیان، ج ۵، ص ۱۳۷؛ السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۶. </ref> افزون بر این، [[مفسران]] به [[آیات]] دیگری در این زمینه استناد کردهاند {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانههاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی میدهید» سوره بقره، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا}}<ref>«و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref>.<ref>برای نمونه نک: التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۵۶۷؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص ۸۶ - ۸۷؛ ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | برخی [[فقیهان]] این [[حق]] را که در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به [[صراحت]] ذکر شده، به جهت اطلاقش، مغایر با [[شریعت اسلام]] تشخیص دادهاند. برایناساس، مطابق دو [[آیه]] از آیات قرآن، [[سوء]] استفاده از حق حیات سبب میشود، شرعا این حق از [[انسان]] گرفته شود:{{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>، {{متن قرآن|قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دلهای گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۴.</ref>؛ البته چنین فرمانهایی به سبب [[نقض]] [[پیمانها]] و قراردادهاست: {{متن قرآن|لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ}}<ref>«درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس میدارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۱۰.</ref>.<ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۱. </ref> نادیده گرفتن حق حیات، تنها در مسئله [[جهاد]] نیست، بلکه اگر [[زندگی]] کسی با [[حیات]] [[اجتماع]] در [[تعارض]] باشد، باز این حق از او ستانده میشود؛ مانند {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۵. </ref> بعضی از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref> و آیات دیگر [[قتل]] و [[قصاص]]، یادآور شدهاند که دلیل یکسان دانستن [[قتل نفس]] با کشتن همه [[مردم]] در این آیه، افزون بر تأثیرات مخرّب [[اجتماعی]] و پیدایی [[عداوت]] در [[جامعه]] <ref> المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> این است که هر [[انسانی]] به خودی خود [[حق حیات]] دارد و [[قتل]] هر کس در [[حکم]] [[تجاوز]] به حقی است که همه [[نفوس]] در آن مشترکاند. [[ارزش]] ذاتی این [[حق]] و [[حرمت]] آن سبب شدهاست تا حکم [[قصاص]] برای جلوگیری از [[خونریزی]] بیشتر [[جعل]] شود، تا [[حیات انسانی]] از قتل مصون بماند. <ref>فی ظلال القرآن، ج۲، ص ۸۷۷؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> تأکید [[اسلام]] بر [[حفظ جان]] تا اندازهای است که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>.<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۸۴. </ref> گفته شده در دَوَران امر میان ترک [[واجب]] یا ارتکاب [[حرام]] و حفظ جان [[مؤمن]]، [[شریعت اسلام]] به جواز ترک واجب یا ارتکاب حرام برای [[حفظ]] این [[مصلحت]] [[حکم]] میکند. <ref> ذکری، ج ۴، ص ۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۵۴۳؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۴۰۱. </ref> [[ابنعباس]] در روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} میگوید قاتلی که عمدی قتل کرده، [[توبه]] ندارد. <ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۰۷؛ جامع البیان، ج ۵، ص ۱۳۷؛ السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۶. </ref> افزون بر این، [[مفسران]] به [[آیات]] دیگری در این زمینه استناد کردهاند {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانههاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی میدهید» سوره بقره، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا}}<ref>«و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref>.<ref>برای نمونه نک: التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۵۶۷؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص ۸۶ - ۸۷؛ ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> |