حق امر و نهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==معناشناسی== ==چه حکومتی حق آمریت دارد؟== ===دلیل عقلی=== اگر حکومت در جامعه...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حق امر و نهی در حدیث]] - [[حق امر و نهی در تاریخ اسلامی]] - [[حق امر و نهی در فقه سیاسی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
==معناشناسی==
==معناشناسی==
==چه حکومتی حق آمریت دارد؟==
==چه حکومتی حق آمریت دارد؟==
===[[دلیل عقلی]]===
===[[دلیل عقلی]]===
اگر [[حکومت]] در [[جامعه]]، یک [[ضرورت]] غیرقابل [[انکار]] است و [[خداوند]] [[حق حاکمیت]] خود را - مستقیم یا غیرمستقیم از طریق عموم [[مردم]] - به فردی به‌عنوان [[حاکم]] جامعه و مجری [[قوانین]] واگذار کرده و [[رسالت]] سنگین [[اداره جامعه]] و تأمین [[حقوق مردم]] را بر عهده او نهاده، و از سوی دیگر، نیل به این [[هدف]] جز با برخورداری از اختیارات و [[حقوقی]] مانند “حق امر و نهی” امکان‌پذیر نیست، خود به خود حاکم از چنین حقی برخوردار خواهد بود. تفاوتی که میان مکاتب مختلف وجود دارد، در قلمرو [[امر و نهی]] حاکم است، نه در اصل این [[حق]]. اصل [[حقّ]] امر و نهی بنا بر مبانی مختلف، [[ثابت]] و غیرقابل انکار است، اگر اختلافی هست، در گستره و محدوده امر و نهی است. [[اختلاف]] دیگری که وجود دارد، به منشأ و خاستگاه این حق مربوط می‌شود. در [[بینش]] [[اسلامی]] و بنا بر مبنای [[نصب الهی حاکم]]، حق امر و نهی از سوی خداوند اعطا می‌شود که به خاطر [[خالقیت]] و مالکیتش نسبت به [[جهان هستی]] و [[انسان‌ها]]، منحصراً دارای این حق است، ولی در مکاتب [[سیاسی]] دیگر این حق از آن مردم است که به حاکم واگذار می‌کنند. [[بدیهی]] است برخورداری حکومت از [[حق آمریت]]، [[تکلیف]] [[اطاعت]] از حکومت را برای [[شهروندان]] به دنبال دارد؛ زیرا حق داشتن یک طرف به معنای تکلیف داشتن طرف دیگر است. بی‌معناست که [[حکومت حق]] [[قانونگذاری]] داشته باشد، ولی مردم [[وظیفه]] اطاعت از آن قوانین را نداشته باشند؛ زیرا مستلزم لغویت است.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۲.</ref>
اگر [[حکومت]] در [[جامعه]]، یک [[ضرورت]] غیرقابل [[انکار]] است و [[خداوند]] [[حق حاکمیت]] خود را - مستقیم یا غیرمستقیم از طریق عموم [[مردم]] - به فردی به‌عنوان [[حاکم]] جامعه و مجری [[قوانین]] واگذار کرده و [[رسالت]] سنگین [[اداره جامعه]] و تأمین [[حقوق مردم]] را بر عهده او نهاده، و از سوی دیگر، نیل به این [[هدف]] جز با برخورداری از اختیارات و [[حقوقی]] مانند حق امر و نهی امکان‌پذیر نیست، خود به خود حاکم از چنین حقی برخوردار خواهد بود. تفاوتی که میان مکاتب مختلف وجود دارد، در قلمرو [[امر و نهی]] حاکم است، نه در اصل این [[حق]]. اصل [[حقّ]] امر و نهی بنا بر مبانی مختلف، [[ثابت]] و غیرقابل انکار است، اگر اختلافی هست، در گستره و محدوده امر و نهی است. [[اختلاف]] دیگری که وجود دارد، به منشأ و خاستگاه این حق مربوط می‌شود. در [[بینش]] [[اسلامی]] و بنا بر مبنای [[نصب الهی حاکم]]، حق امر و نهی از سوی خداوند اعطا می‌شود که به خاطر [[خالقیت]] و مالکیتش نسبت به [[جهان هستی]] و [[انسان‌ها]]، منحصراً دارای این حق است، ولی در مکاتب [[سیاسی]] دیگر این حق از آن مردم است که به حاکم واگذار می‌کنند. [[بدیهی]] است برخورداری حکومت از [[حق آمریت]]، [[تکلیف]] [[اطاعت]] از حکومت را برای [[شهروندان]] به دنبال دارد؛ زیرا حق داشتن یک طرف به معنای تکلیف داشتن طرف دیگر است. بی‌معناست که [[حکومت حق]] [[قانونگذاری]] داشته باشد، ولی مردم [[وظیفه]] اطاعت از آن قوانین را نداشته باشند؛ زیرا مستلزم لغویت است.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۲.</ref>


===[[دلایل نقلی]]===
===[[دلایل نقلی]]===
خط ۸: خط ۱۷:


====[[اولویت مطلق پیامبر]] و [[امام]]====
====[[اولویت مطلق پیامبر]] و [[امام]]====
[[قرآن کریم]] درباره [[پیامبر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>. معنای [[آیه]] از دیدگاه [[مفسران]] این است که [[پیامبر]] برای [[تدبیر امور]] [[مردم]] شایسته‌تر بوده و حکمش از [[حکم]] آنان بر خودشان نافذتر است. [[بدیهی]] است [[اولویت]] پیامبر بر مردم نشانه برخورداری ایشان از “حق امر و نهی” در راستای [[اداره جامعه]] است. [[آیات]] دیگر و نیز [[روایات]] متعددی وجود دارد که [[امام]] [[معصوم]] را نیز دارای چنین حقی می‌داند<ref>به‌عنوان نمونه: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. چنان‌که بنابر نظریۀ ولایتِ [[فقیهان]] [[عادل]] در [[عصر غیبت]]، [[فقیه]] واجد شرایطی که مردم برای [[جامعه]] [[انتخاب]] می‌کنند، دارای چنین حقی است. بنا بر دیدگاهی که [[حق حاکمیت]] در عصر غیبت را از آن مردم دانسته که می‌تواند به شخص [[امین]] - نه لزوماً [[فقیه عادل]] - بسپارد، باز هم [[حق]] [[امر و نهی]] و [[جعل قانون]] برای [[حکومت]] [[ثابت]] است.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۳.</ref>
[[قرآن کریم]] درباره [[پیامبر]] می‌فرماید: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>. معنای [[آیه]] از دیدگاه [[مفسران]] این است که [[پیامبر]] برای [[تدبیر امور]] [[مردم]] شایسته‌تر بوده و حکمش از [[حکم]] آنان بر خودشان نافذتر است. [[بدیهی]] است [[اولویت]] پیامبر بر مردم نشانه برخورداری ایشان از حق امر و نهی در راستای [[اداره جامعه]] است. [[آیات]] دیگر و نیز [[روایات]] متعددی وجود دارد که [[امام]] [[معصوم]] را نیز دارای چنین حقی می‌داند<ref>به‌عنوان نمونه: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. چنان‌که بنابر نظریۀ ولایتِ [[فقیهان]] [[عادل]] در [[عصر غیبت]]، [[فقیه]] واجد شرایطی که مردم برای [[جامعه]] [[انتخاب]] می‌کنند، دارای چنین حقی است. بنا بر دیدگاهی که [[حق حاکمیت]] در عصر غیبت را از آن مردم دانسته که می‌تواند به شخص [[امین]] - نه لزوماً [[فقیه عادل]] - بسپارد، باز هم [[حق]] [[امر و نهی]] و [[جعل قانون]] برای [[حکومت]] [[ثابت]] است.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۳.</ref>


====معنا و مفهوم عناوین====
====معنا و مفهوم عناوین====
در [[منابع دینی]] از [[حاکم]] جامعه به‌عنوان “ولیّ” به معنای [[سرپرست]] یا “ولیّ امر”، “سلطان”، “امام” و “امیر” یاد شده که نشانه برخورداری از [[حق آمریت]] است. بدیهی است سرپرست، [[سلطان]]، [[پیشوا]] و [[رهبر]]، یا امیری که دارای حق آمریت و [[اختیار]] [[قانونگذاری]] و [[تصمیم‌گیری]] نباشد، از عهده اداره مطلوب جامعه بر نخواهد آمد. کاربرد این واژگان برای [[زمامداران]] جامعه گویای مفروض دانستن این حق برای آنان است. اگر در [[فرهنگ]] جامعه، [[رئیس]] [[قوم]] و قبلیه “خادم” شمرده شده، به‌منظور متوجه کردن رؤسا و زمامداران جامعه به این نکته است که باید خدمتگذار مردم باشند، نه اینکه مردم را [[خادم]] و نوکر خویش بپندارند.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۴.</ref>
در [[منابع دینی]] از [[حاکم]] جامعه به‌عنوان ولیّ به معنای [[سرپرست]] یا ولیّ امر، سلطان، امام و امیر یاد شده که نشانه برخورداری از [[حق آمریت]] است. بدیهی است سرپرست، [[سلطان]]، [[پیشوا]] و [[رهبر]]، یا امیری که دارای حق آمریت و [[اختیار]] [[قانونگذاری]] و [[تصمیم‌گیری]] نباشد، از عهده اداره مطلوب جامعه بر نخواهد آمد. کاربرد این واژگان برای [[زمامداران]] جامعه گویای مفروض دانستن این حق برای آنان است. اگر در [[فرهنگ]] جامعه، [[رئیس]] [[قوم]] و قبلیه خادم شمرده شده، به‌منظور متوجه کردن رؤسا و زمامداران جامعه به این نکته است که باید خدمتگذار مردم باشند، نه اینکه مردم را [[خادم]] و نوکر خویش بپندارند.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۴.</ref>


====[[تعیین]] قلمرو [[اطاعت]]====
====[[تعیین]] قلمرو [[اطاعت]]====
دلایلی که برای [[اطاعت از حاکم]] قلمروی [[تعیین]] کرده، مثلاً اطاعت را فقط در [[نیکی‌ها]] تجویز کرده<ref>مغربی، تأویل الدعائم الاسلام، ج۳، ص۱۲۹؛ نیشابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۶۹ {{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي‏ الْمَعْرُوفِ‏}}.</ref>، یا اطاعت از دستورهایی که [[معصیت خداوند]] را در پی دارد، [[ممنوع]] شمرده<ref>{{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ‏ فِي‏ مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ‏}} (حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۷۴).</ref>، [[دلیل]] روشنی بر برخورداری [[حاکم]] از [[حقّ]] [[امر و نهی]] است. معنای روایاتی که اطاعت از حاکم را در قلمرویی محدود کرده یا در مواردی منع نموده، آن است که حاکم در محدوده‌ای معیّن [[حق]] امر و نهی دارد. همچنین روایاتی که اطاعت از [[فرمانداران]] و [[استانداران]] را مقیّد به رعایت حق و [[ادای حقوق]] [[مردم]] کرده<ref>امام علی{{ع}} پس از اعزام مالک اشتر به ولایت مصر در نامه‌ای به مردم نوشت: {{متن حدیث|فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ‏ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ}}؛ “به سخنش گوش بسپارید و دستورش را در مواردی که مطابق با حق است، پیروی کنید” (نهج‌البلاغه، نامه ۳۸).</ref>، [[گواه]] دیگری بر [[حق آمریت]] [[حکومت]] است، نیز روایاتی که [[پیروی]] مردم از [[زمامداران]] را در صورتی لازم شمرده که [[حاکمان]] به [[وظایف]] خود در قبال آنان عمل کنند<ref>{{متن حدیث|فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا يَنْكُلُ‏ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ‏ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ‏ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ لَا كَلِيلُ‏ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِي‏ الضَّرِيبَةِ فَإِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُقِيمُوا فَأَقِيمُوا}}؛ “بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام ترسناک، خواب نمی‌رود، و از دشمنان در اوقات بیم و هراس باز نمی‌گردد. بر بدکاران از سوزش آتش سخت‌تر است و او مالک بن حارث برادر (و از قبیله و خویشان) مذحج است. پس سخنش را بشنوید و دستور و فرمانش را در آنچه مطابق حق است، اطاعت کنید، زیرا او شمشیری از شمشیرهای خدا است که تیزی آن کند نمی‌شود و ضربه آن بی‌اثر نمی‌گردد. اگر به شما دستور داد که به سوی دشمن روانه شوید، حرکت کنید و اگر دستور داد که نروید، از حرکت باز ایستید” (نهج‌البلاغه، نامه ۳۸).</ref>، دلیلِ دیگر “حق آمریت مشروط حکومت” و “وظیفۀ [[اطاعت]] مشروط مردم”<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۴.</ref>
دلایلی که برای [[اطاعت از حاکم]] قلمروی [[تعیین]] کرده، مثلاً اطاعت را فقط در [[نیکی‌ها]] تجویز کرده<ref>مغربی، تأویل الدعائم الاسلام، ج۳، ص۱۲۹؛ نیشابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۶۹ {{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي‏ الْمَعْرُوفِ‏}}.</ref>، یا اطاعت از دستورهایی که [[معصیت خداوند]] را در پی دارد، [[ممنوع]] شمرده<ref>{{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ‏ فِي‏ مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ‏}} (حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۷۴).</ref>، [[دلیل]] روشنی بر برخورداری [[حاکم]] از [[حقّ]] [[امر و نهی]] است. معنای روایاتی که اطاعت از حاکم را در قلمرویی محدود کرده یا در مواردی منع نموده، آن است که حاکم در محدوده‌ای معیّن [[حق]] امر و نهی دارد. همچنین روایاتی که اطاعت از [[فرمانداران]] و [[استانداران]] را مقیّد به رعایت حق و [[ادای حقوق]] [[مردم]] کرده<ref>امام علی{{ع}} پس از اعزام مالک اشتر به ولایت مصر در نامه‌ای به مردم نوشت: {{متن حدیث|فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ‏ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ}}؛ به سخنش گوش بسپارید و دستورش را در مواردی که مطابق با حق است، پیروی کنید (نهج‌البلاغه، نامه ۳۸).</ref>، [[گواه]] دیگری بر [[حق آمریت]] [[حکومت]] است، نیز روایاتی که [[پیروی]] مردم از [[زمامداران]] را در صورتی لازم شمرده که [[حاکمان]] به [[وظایف]] خود در قبال آنان عمل کنند<ref>{{متن حدیث|فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا يَنْكُلُ‏ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ‏ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ‏ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ لَا كَلِيلُ‏ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِي‏ الضَّرِيبَةِ فَإِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُقِيمُوا فَأَقِيمُوا}}؛ بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام ترسناک، خواب نمی‌رود، و از دشمنان در اوقات بیم و هراس باز نمی‌گردد. بر بدکاران از سوزش آتش سخت‌تر است و او مالک بن حارث برادر (و از قبیله و خویشان) مذحج است. پس سخنش را بشنوید و دستور و فرمانش را در آنچه مطابق حق است، اطاعت کنید، زیرا او شمشیری از شمشیرهای خدا است که تیزی آن کند نمی‌شود و ضربه آن بی‌اثر نمی‌گردد. اگر به شما دستور داد که به سوی دشمن روانه شوید، حرکت کنید و اگر دستور داد که نروید، از حرکت باز ایستید (نهج‌البلاغه، نامه ۳۸).</ref>، دلیلِ دیگر حق آمریت مشروط حکومت و وظیفۀ [[اطاعت]] مشروط مردم.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۴.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
# [[پرونده:1100625.jpg|22px]] [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]
 
==پانویس==
{{پانویس}}
 
[[رده:حق امر و نهی]]
[[رده:مدخل]]
۷۳٬۰۹۴

ویرایش