اضطرار در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹٬۷۰۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژوئن ۲۰۲۱
خط ۲۱: خط ۲۱:


==[[حکم]] اضطرار==
==[[حکم]] اضطرار==
در برخی از [[آیات]]، اضطرار [[رافع]] [[عقوبت]] و در برخی دیگر، موجب حلّیت دانسته شده است؛ در [[آیه]] ۱۷۳ بقره / ۲ با ذکر [[حرمت]] مردار و... از [[مضطر]] [[نفی]] [[گناه]] شده است: «اِنَّما حَرَّمَ عَلَیکُمُ المَیتَةَ والدَّمَ ولَحمَ الخِنزِیرِ و ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیرِ اللّهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغٍ و لا عادٍ فَلاَ اِثمَ عَلَیه.».. و [[آیه ۳ مائده]] / ۵ پس از ذکر محرّماتی، مضطرّ را مشمول [[آمرزش]] دانسته است: «حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ والدَّم... فَمَنِ اضطُرَّ فی مَخمَصَةٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ لاِِثمٍ فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم». آیات ۱۴۵ انعام / ۶ و ۱۱۵ نحل / ۱۶ نیز بر همین معنا دلالت دارد؛ لیکن آیه ۱۱۹ انعام / ۶ پس از ملامت بر نخوردن گوشت مذکّی، موارد اضطرار را از [[محرمات]] استثنا کرده و بر [[اباحه]] دلالت دارد: «و ما لَکُم اَلاّ تَأکُلوا مِمّا ذُکِرَ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ وقَد فَصَّلَ لَکُم ما حَرَّمَ عَلَیکُم اِلاّ مَا اضطُرِرتُم اِلَیهِ.»... [[فقیهان]] با توجّه به این آیات و [[حدیث]] رفع: «رفع عن أمتی تسعة أشیاء... و ما اضطروا الیه.»..<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۶۹.</ref> و تصریح به حلّیت در حدیث سماعه: «و لیس شی ٔ مما حرّم [[اللّه]] الاّ و قد احلّه لمن اضطرّ الیه.»..<ref>نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۵؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۸۳.</ref> با شرایطی اضطرار را رافع [[تکالیف]] الزامی دانسته‌اند و قاعده [[اضطرار]]: «[[الضرورات]] تبیح المحظورات» برگرفته از همین [[ادله]] است،<ref>الحدائق الناضره، ج ۱۴، ص ۲۷۹؛ المکاسب، ج ۲، ص ۲۱.</ref> هرچند با اضطرار [[احکام وضعی]] مانند ضمان برداشته نمی‌شود، و ازاین‌رو هرگاه اضطرار به خوردن طعام دیگران باشد بذل طعام بر صاحب آن و پرداخت عوض بر مضطرّ [[واجب]] است.<ref>شرایع‌الاسلام، ج ۳، ص ۲۳۰؛ الخلاف، ج ۶، ص ۹۵.</ref> در ذیل [[آیه]] ۱۷۳ بقره / ۲ و نیز ۳ [[مائده]] / ۵ پس از بیان [[حکم]] اضطرار آمده است: «اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم». این جمله دلالت دارد که [[رخصت]] داده شده در مورد اضطرار از باب [[تخفیف]] بر [[مؤمنان]] است و گرنه ملاک [[نهی]] و [[حرمت]] در صورت اضطرار نیز وجود دارد.<ref> مقالات الاصول، ج ۲، ص ۱۶۵؛ تنقیح الاصول، ص ۵۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۴۶۲.</ref> حلیّت در حال اضطرار در پاره‌ای از [[محرّمات]] مورد تردید قرار گرفته است؛ مانند:
در برخی از [[آیات]]، اضطرار [[رافع]] [[عقوبت]] و در برخی دیگر، موجب حلّیت دانسته شده است؛ در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> با ذکر [[حرمت]] مردار و... از [[مضطر]] [[نفی]] [[گناه]] شده است. و {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره مائده، آیه ۳.</ref> پس از ذکر محرّماتی، مضطرّ را مشمول [[آمرزش]] دانسته است. آیات {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است" سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزون‌خواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره نحل، آیه ۱۱۵.</ref> نیز بر همین معنا دلالت دارد؛ لیکن آیه {{متن قرآن|ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"سپس بی‌گمان پروردگارت نسبت به کسانی که از سر نادانی کار بد انجام داده‌اند آنگاه پس از آن توبه کرده و به راه آمده‌اند آمرزنده‌ای  بخشاینده است" سوره نحل، آیه ۱۱۹.</ref> پس از ملامت بر نخوردن گوشت مذکّی، موارد اضطرار را از [[محرمات]] استثنا کرده و بر [[اباحه]] دلالت دارد: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ}}<ref>"شما را چه می‌شود که از آنچه (در ذبح) نام خداوند بر آن برده شده است نمی‌خورید در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام کرده- جز آنچه از (خوردن) آن، ناگزیر شده باشید- برایتان روشن ساخته است ؛ و بی‌گمان بسیاری با هوا و هوس‌هایشان به نادانی (مردم را) گمراه م" سوره انعام، آیه ۱۱۹.</ref>. [[فقیهان]] با توجّه به این آیات و [[حدیث]] رفع: {{متن حدیث| رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةُ أَشْيَاءَ: اَلْخَطَأُ وَ اَلنِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لاَ يُطِيقُونَ وَ مَا لاَ يَعْلَمُونَ وَ مَا اُضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ اَلْحَسَدُ وَ اَلطِّيَرَةُ وَ اَلتَّفَكُّرُ و[فِي] اَلْوَسْوَسَةِ فِي اَلْخَلْقِ مَا لَمْ يَنْطِقْ بِشَفَةٍ}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۶۹.</ref> و تصریح به حلّیت در حدیث سماعه: {{متن حدیث|وَ لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ إِلاَّ وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اُضْطُرَّ إِلَيْهِ}}<ref>نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۵؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۸۳.</ref> با شرایطی اضطرار را رافع [[تکالیف]] الزامی دانسته‌اند و قاعده [[اضطرار]]: {{عربی|"الضرورات تبيح المحظورات"}} برگرفته از همین [[ادله]] است،<ref>الحدائق الناضره، ج ۱۴، ص ۲۷۹؛ المکاسب، ج ۲، ص ۲۱.</ref> هرچند با اضطرار [[احکام وضعی]] مانند ضمان برداشته نمی‌شود، و ازاین‌رو هرگاه اضطرار به خوردن طعام دیگران باشد بذل طعام بر صاحب آن و پرداخت عوض بر مضطرّ [[واجب]] است.<ref>شرایع‌الاسلام، ج ۳، ص ۲۳۰؛ الخلاف، ج ۶، ص ۹۵.</ref>
۱. [[نوشیدن]] شراب؛ برخی [[شرب خمر]] را برای [[مضطر]] جایز ندانسته‌اند، چون خمر رفع [[تشنگی]] نمی‌کند، یا به این دلیل که در آیه تحریمِ خمر (مائده / ۵، ۹۰) بر خلاف آیه تحریمِ مردار (مائده / ۵، ۳)، اضطرار استثنا نشده است.<ref>الخلاف، ج۶، ص۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۵۳؛ شرایع الاسلام، ج ۳، ص ۲۳۱؛</ref>
۲. درمان با مردار؛ برخی به استناد روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده: [[خداوند]] شفای [[امت]] مرا در محرّمات قرار نداده درمان با مردار را [[حرام]] دانسته‌اند؛ ولی برخی دیگر آن را جایز دانسته و معتقدند که درمان همچون [[گرسنگی]]، مصلحتی است که [[مباح]] بودن را ایجاب می‌کند. آنان درباره [[روایت نبوی]] گفته‌اند که اگر حرمت خوردن مردار (در حال اضطرار) [[ثابت]] شود این [[روایت]] شامل بحث ما می‌شود، درحالی‌که ثبوت حرمت در این شرایط، خود عین مدعاست.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۲۷.</ref> البتّه این پاسخ در فرض ثبوتِ روایت، قابل مناقشه است، زیرا روایت ناظر به محرّماتی است که به عنوان اوّلیه [[حرام]] شده است.


از [[آیات]] ۱۷۳ بقره / ۲؛ ۱۴۵ انعام / ۶ و ۱۱۵ نحل / ۱۶ برمی‌آید که [[رفع تکلیف]] در صورت [[اضطرار]]، به «[[باغی]]» و «عادی» نبودن: «غَیرَ باغٍ و لا عادٍ» مشروط شده است. دانشوران در برداشت از این دو شرط و نیز در اینکه چه چیزی به این دو شرط [[مقید]] شده است بر یک نظر نیستند؛ برخی گفته‌اند: [[خوردن]] [[محرّمات]] به این دو شرط مقید است: «فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغٍ ولا عادٍ فَلاَ اِثمَ عَلَیهِ». بر این اساس در [[تفسیر]] «باغی» سه وجه است:  
در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> و {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره مائده، آیه ۳.</ref> پس از بیان [[حکم]] اضطرار آمده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}. این جمله دلالت دارد که [[رخصت]] داده شده در مورد اضطرار از باب [[تخفیف]] بر [[مؤمنان]] است و گرنه ملاک [[نهی]] و [[حرمت]] در صورت اضطرار نیز وجود دارد.<ref> مقالات الاصول، ج ۲، ص ۱۶۵؛ تنقیح الاصول، ص ۵۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۴۶۲.</ref>
۱. کسی که با وجود دسترسی به [[حلال]] از آن تنفّر دارد و حرام را لذیذ پنداشته، از آن استفاده می‌کند.
 
۲. آن‌که حرام را برای تلذّذ می‌خورد.<ref> جامع‌البیان، مج۲، ج۲، ص۱۲۰؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۴۶۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۱۳ ـ ۱۴.</ref>
حلیّت در حال اضطرار در پاره‌ای از [[محرّمات]] مورد تردید قرار گرفته است؛ مانند:
۳. کسی که به چیزی که دیگری، به آن [[مضطر]] شده‌تجاوز می‌کند.<ref>التفسیرالکبیر، ج۵، ص۱۴؛ کنزالدقائق، ج۲، ص۲۲۱.</ref> برخی گفته‌اند: افزون بر اکل، اضطرار، به آن دو شرط مقید است، بنابر این، منظور از «غَیرَ باغٍ و لا عادٍ» این است که در [[سفر]] خویش بر [[پیشوای مسلمانان]] خروج نکرده و سر [[راه]] بر [[مسلمانان]] نگیرد.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۱۴.</ref> در روایتی «باغی» به کسی که [[جهت]] [[خوشگذرانی]] شکار می‌کند و «عادی» به دزد تفسیر شده است.<ref> الکافی، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref> بر پایه روایتی دیگر «باغی» کسی است که بر [[امام]] خروج کند؛<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۹۳.</ref> ولی به نظر می‌رسد «غَیرَ باغٍ و لا عادٍ» معنایی عام دارد که همه موارد پیشگفته را شامل می‌شود و ذکر موارد خاص در [[روایات]] از باب ذکر مصادیق است.<ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۲۷.</ref> در [[آیه ۳ مائده]] / ۵ از این دو قید با عنوان کلّیِ «غَیرَ مُتَجانِفٍ لاِِثمٍ» تعبیر شده است؛ یعنی مضطری که محرّمات را برای لذّتجویی نخورده، یا از حدّی که برای [[نجات]] او لازم است [[تجاوز]] نکرده است.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۱۶.</ref> برخی هم آن را به معنای عدم [[تمایل]] به [[گناه]] دانسته‌اند.<ref>مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref> با نظر به [[حرمت]] خودکشی و به‌هلاکت‌انداختن خویش که از [[آیه]] ۱۹۵ بقره / ۲: «... ولاتُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَة.».. و آیه ۲۹ [[نساء]] / ۴: «... و لاتَقتُلوا اَنفُسَکُم.».. بر می‌آید، ممکن است گفته شود هرچند [[مضطر]]، «عادی» یا «[[باغی]]» باشد، لازم است از مردار بخورد، اگر چه [[معصیت‌کار]] است، زیرا [[حفظ نفس]] عقلاً [[واجب]] است وعقل او را به ارتکاب قبیحی (خوردن [[حرام]]) ملزم می‌کند که [[مفسده]] آن از [[هلاکت]] کمتر است و در این مورد با وجودِ [[اضطرار]]، [[عقوبت]] هم وجود دارد، زیرا اضطرار از [[سوء]] اختیارِ خود شخص ناشی شده‌است.<ref>منهاج‌الصالحین، ج۲، ص۳۷۷؛ مواهب‌الرحمن، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> در پاسخ می‌توان گفت اولاً «باغی» و «عادی» که مردار را [[حلال]] دانسته یا آن را به [[جهت]] تلذّذ می‌خورند در [[حقیقت]] مضطر نیستند، زیرا مضطر کسی است که در حال [[اختیار]] از خوردن مردار خودداری کند.<ref>جواهر الکلام، ج ۳۶، ص ۴۳۰.</ref> ثانیا چنان‌که برخی گفته‌اند، برای مضطری که بر [[امام]] خروج کرده، [[خوردن]] مردار جایز نیست، زیرا [[جان]] او احترامی ندارد و در [[مرگ]] او مفسده‌ای نیست و [[ادله]] «[[وجوب]]» کشتن چنین فردی اگر او را به خودکشی موظف نکند ادله «حرمت» خودکشی شامل او نمی‌شود.<ref> منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۳۷۷.</ref> اگر مضطر «عادی» و «باغی» نباشد و بر اثر خودداری از خوردن مردار بمیرد، خودکشی کرده و مرتکب حرام شده است، زیرا [[نهی]] آیه ۲۹ نساء / ۴ او را شامل می‌شود <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref> و با توجّه به وجوب حفظ نفس، برخی خوردن مردار را واجب دانسته‌اند.<ref>الخلاف، ج ۶، ص ۹۴، ۹۵؛ شرایع‌الاسلام، ج ۳، ص ۲۳۰؛ مواهب‌الرحمن، ج ۱۰، ص ۳۴۹.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
#[[نوشیدن]] شراب؛ برخی [[شرب خمر]] را برای [[مضطر]] جایز ندانسته‌اند، چون خمر رفع [[تشنگی]] نمی‌کند، یا به این دلیل که در آیه تحریمِ خمر {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>"ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب  و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آن‌ها دوری گزینید باشد که رستگار گردید" سوره مائده، آیه ۹۰.</ref> بر خلاف آیه تحریمِ مردار {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره مائده، آیه ۳.</ref>، اضطرار استثنا نشده است.<ref>الخلاف، ج۶، ص۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۵۳؛ شرایع الاسلام، ج ۳، ص ۲۳۱؛</ref>
#درمان با مردار؛ برخی به استناد روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده: [[خداوند]] شفای [[امت]] مرا در محرّمات قرار نداده درمان با مردار را [[حرام]] دانسته‌اند؛ ولی برخی دیگر آن را جایز دانسته و معتقدند که درمان همچون [[گرسنگی]]، مصلحتی است که [[مباح]] بودن را ایجاب می‌کند. آنان درباره [[روایت نبوی]] گفته‌اند که اگر حرمت خوردن مردار (در حال اضطرار) [[ثابت]] شود این [[روایت]] شامل بحث ما می‌شود، در حالی‌ که ثبوت حرمت در این شرایط، خود عین مدعاست.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۲۷.</ref> البتّه این پاسخ در فرض ثبوتِ روایت، قابل مناقشه است، زیرا روایت ناظر به محرّماتی است که به عنوان اوّلیه [[حرام]] شده است.
 
از [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است" سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>"جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزون‌خواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است" سوره نحل، آیه ۱۱۵.</ref> برمی‌آید که [[رفع تکلیف]] در صورت [[اضطرار]]، به "[[باغی]]" و "عادی" نبودن: {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} مشروط شده است. دانشوران در برداشت از این دو شرط و نیز در اینکه چه چیزی به این دو شرط [[مقید]] شده است بر یک نظر نیستند؛ برخی گفته‌اند: [[خوردن]] [[محرّمات]] به این دو شرط مقید است: {{متن قرآن| فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ }}. بر این اساس در [[تفسیر]] "باغی" سه وجه است:  
#کسی که با وجود دسترسی به [[حلال]] از آن تنفّر دارد و حرام را لذیذ پنداشته، از آن استفاده می‌کند.
#آن‌که حرام را برای تلذّذ می‌خورد.<ref> جامع‌البیان، مج۲، ج۲، ص۱۲۰؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۴۶۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۱۳ ـ ۱۴.</ref>
#کسی که به چیزی که دیگری، به آن [[مضطر]] شده‌ تجاوز می‌کند.<ref>التفسیرالکبیر، ج۵، ص۱۴؛ کنزالدقائق، ج۲، ص۲۲۱.</ref>
 
برخی گفته‌اند: افزون بر اکل، اضطرار، به آن دو شرط مقید است، بنابر این، منظور از {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} این است که در [[سفر]] خویش بر [[پیشوای مسلمانان]] خروج نکرده و سر [[راه]] بر [[مسلمانان]] نگیرد.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۱۴.</ref> در روایتی "باغی" به کسی که [[جهت]] [[خوشگذرانی]] شکار می‌کند و "عادی" به دزد تفسیر شده است.<ref> الکافی، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref> بر پایه روایتی دیگر "باغی" کسی است که بر [[امام]] خروج کند؛<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۹۳.</ref> ولی به نظر می‌رسد {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} معنایی عام دارد که همه موارد پیشگفته را شامل می‌شود و ذکر موارد خاص در [[روایات]] از باب ذکر مصادیق است.<ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۲۷.</ref> در {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> از این دو قید با عنوان کلّیِ {{متن قرآن|غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ }} تعبیر شده است؛ یعنی مضطری که محرّمات را برای لذّت‌جویی نخورده، یا از حدّی که برای [[نجات]] او لازم است [[تجاوز]] نکرده است.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۱۶.</ref> برخی هم آن را به معنای عدم [[تمایل]] به [[گناه]] دانسته‌اند.<ref>مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref> با نظر به [[حرمت]] خودکشی و به‌ هلاکت‌ انداختن خویش که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>. و آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی  نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید  بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>. بر می‌آید، ممکن است گفته شود هرچند [[مضطر]]، "عادی" یا "[[باغی]]" باشد، لازم است از مردار بخورد، اگر چه [[معصیت‌کار]] است، زیرا [[حفظ نفس]] عقلاً [[واجب]] است وعقل او را به ارتکاب قبیحی (خوردن [[حرام]]) ملزم می‌کند که [[مفسده]] آن از [[هلاکت]] کمتر است و در این مورد با وجودِ [[اضطرار]]، [[عقوبت]] هم وجود دارد، زیرا اضطرار از [[سوء]] اختیارِ خود شخص ناشی شده‌است.<ref>منهاج‌الصالحین، ج۲، ص۳۷۷؛ مواهب‌الرحمن، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> در پاسخ می‌توان گفت اولاً "باغی" و "عادی" که مردار را [[حلال]] دانسته یا آن را به [[جهت]] تلذّذ می‌خورند در [[حقیقت]] مضطر نیستند، زیرا مضطر کسی است که در حال [[اختیار]] از خوردن مردار خودداری کند.<ref>جواهر الکلام، ج ۳۶، ص ۴۳۰.</ref> ثانیاً چنان‌که برخی گفته‌اند، برای مضطری که بر [[امام]] خروج کرده، [[خوردن]] مردار جایز نیست، زیرا [[جان]] او احترامی ندارد و در [[مرگ]] او مفسده‌ای نیست و [[ادله]] "[[وجوب]]" کشتن چنین فردی اگر او را به خودکشی موظف نکند ادله "حرمت" خودکشی شامل او نمی‌شود.<ref> منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۳۷۷.</ref> اگر مضطر "عادی" و "باغی" نباشد و بر اثر خودداری از خوردن مردار بمیرد، خودکشی کرده و مرتکب حرام شده است، زیرا [[نهی]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی  نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید  بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> او را شامل می‌شود <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref> و با توجّه به وجوب حفظ نفس، برخی خوردن مردار را واجب دانسته‌اند<ref>الخلاف، ج ۶، ص ۹۴، ۹۵؛ شرایع‌الاسلام، ج ۳، ص ۲۳۰؛ مواهب‌الرحمن، ج ۱۰، ص ۳۴۹.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله "اضطرار"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==اضطرار زمینه [[توجه به خدا]]==
==اضطرار زمینه [[توجه به خدا]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش