مفضل بن صالح: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر'
جز (جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر')
خط ۱۳: خط ۱۳:
او از افرادی چون [[ابوبصیر]]، [[عبدالله بن ابی‌یعفور عبدی]]، [[ابان ابی‌تغلب]]، [[اسحاق بن عمار]]، [[حمران بن اعین]]، [[زراره]]، [[رفاعه]]، [[زید الشحام]]، [[عمر بن حنظله]]، [[محمد بن مسلم]]، [[معلی بن خنیس]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[لیث بن بختری مرادی]] و بسیاری دیگر [[روایت]] نقل کرده است. افرادی چون [[حسن بن علی بن فضال]]، [[حسن بن محبوب]]، ابن‌مغیره، [[محمد بن سنان]]، [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی]]، [[جعفر بن بشیر]]، [[علی بن حکم]]، [[عمرو بن عثمان]] و بسیاری دیگر نیز از او روایت نقل کرده‌اند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۲۲، ص۱۰۲؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۵۶۴.</ref>. او یکی از [[راویان]] کتاب [[لیث بن بختری]] است<ref>الفهرست، نجاشی، ص۳۲۱.</ref>، همچنین در منابع او را صاحب [[کتابی]] می‌دانند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۵۰، الفهرست، طوسی، ص۲۵۲؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۲۰۴.</ref> که حسن بن علی بن فضال از او نقل کرده است<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۵۶۴.</ref>.
او از افرادی چون [[ابوبصیر]]، [[عبدالله بن ابی‌یعفور عبدی]]، [[ابان ابی‌تغلب]]، [[اسحاق بن عمار]]، [[حمران بن اعین]]، [[زراره]]، [[رفاعه]]، [[زید الشحام]]، [[عمر بن حنظله]]، [[محمد بن مسلم]]، [[معلی بن خنیس]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[لیث بن بختری مرادی]] و بسیاری دیگر [[روایت]] نقل کرده است. افرادی چون [[حسن بن علی بن فضال]]، [[حسن بن محبوب]]، ابن‌مغیره، [[محمد بن سنان]]، [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی]]، [[جعفر بن بشیر]]، [[علی بن حکم]]، [[عمرو بن عثمان]] و بسیاری دیگر نیز از او روایت نقل کرده‌اند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۲۲، ص۱۰۲؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۵۶۴.</ref>. او یکی از [[راویان]] کتاب [[لیث بن بختری]] است<ref>الفهرست، نجاشی، ص۳۲۱.</ref>، همچنین در منابع او را صاحب [[کتابی]] می‌دانند<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۵۰، الفهرست، طوسی، ص۲۵۲؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۲۰۴.</ref> که حسن بن علی بن فضال از او نقل کرده است<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۵۶۴.</ref>.


او همچنین از افرادی چون [[محمد بن حجاده]]، [[عطاء بن سائب]]<ref>فتح اللباب، ج۱، ص۱۹۶.</ref>، [[زیاد بن علاقه]] و [[سماک بن حرب]] روایت کرده و افرادی مثل [[احمد بن بدیل]] و [[محمد بن عبید محاربی]]<ref>الکاشف، ج۲، ص۲۸۹.</ref> و بسیاری از [[کوفیان]]<ref>الإکمال، ابن‌ماکولا، ج۱، ص۱۲۹.</ref> از او روایت کرده‌اند. بنابر این، وی از راویان مشترک میان [[شیعه]] و [[سنی]] است. در عین حال درباره [[شخصیت]] وی سخن‌های متفاوت بسیاری گفته‌اند. دسته‌ای او را [[ضعیف]]<ref>الخصال، ص۱۴۷؛ شرائع الإسلام، ج۴، ص۱۰۲۲؛ عوالی اللئالی، ج۳، ص۶۱۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۳.</ref>، بسیار [[دروغگو]]، جاعل [[حدیث]]<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۶؛ الرجال، ابن‌غضائری، ص۸۸.</ref>، مورد [[لعن]] و [[طعن]] ناقدین [[رجال]]<ref>کشف الرموز، ج۲، ص۸۷.</ref> و [[اهل]] [[غلو]]<ref>بحار الأنوار، ج۱، ص۸۶؛ الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق{{ع}}، ج۳، ص۲۸۸.</ref> می‌دانند، چنان که از بین ۲۲ [[نفر]] بزرگان [[علما]] و [[فقها]] که از عمر بن حنظله روایت نقل کرده‌اند، فقط [[مفضل بن صالح]] را ضعیف می‌دانند<ref>ولایة الفقیه، جعفر مرتضی، ص۲۷.</ref>.
او همچنین از افرادی چون [[محمد بن حجاده]]، [[عطاء بن سائب]]<ref>فتح اللباب، ج۱، ص۱۹۶.</ref>، [[زیاد بن علاقه]] و [[سماک بن حرب]] روایت کرده و افرادی مثل [[احمد بن بدیل]] و [[محمد بن عبید محاربی]]<ref>الکاشف، ج۲، ص۲۸۹.</ref> و بسیاری از [[کوفیان]]<ref>الإکمال، ابن‌ماکولا، ج۱، ص۱۲۹.</ref> از او روایت کرده‌اند. بنابر این، وی از راویان مشترک میان [[شیعه]] و [[سنی]] است. در عین حال درباره [[شخصیت]] وی سخن‌های متفاوت بسیاری گفته‌اند. دسته‌ای او را [[ضعیف]]<ref>الخصال، ص۱۴۷؛ شرائع الإسلام، ج۴، ص۱۰۲۲؛ عوالی اللئالی، ج۳، ص۶۱۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۳.</ref>، بسیار [[دروغگو]]، جاعل [[حدیث]]<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۶؛ الرجال، ابن‌غضائری، ص۸۸.</ref>، مورد [[لعن]] و [[طعن]] ناقدین [[رجال]]<ref>کشف الرموز، ج۲، ص۸۷.</ref> و [[اهل]] [[غلو]]<ref>بحار الأنوار، ج۱، ص۸۶؛ الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق{{ع}}، ج۳، ص۲۸۸.</ref> می‌دانند، چنان که از بین ۲۲ نفر بزرگان [[علما]] و [[فقها]] که از عمر بن حنظله روایت نقل کرده‌اند، فقط [[مفضل بن صالح]] را ضعیف می‌دانند<ref>ولایة الفقیه، جعفر مرتضی، ص۲۷.</ref>.


برخی به نقل از [[بخاری]] [[احادیث]] او را قابل اعتنا نمی‌دانند<ref>الکامل فی الضعفاء، ج۸ ص۱۵۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۰۹؛ المغنی فی الضعفاء، ج۲، ص۶۷۴.</ref>. هر چند او در التاریخ الکبیر ذیل [[شناسایی]] وی چنین مطلبی ندارد<ref>التاریخ الکبیر، بخاری، ج۷، ص۴۰۵.</ref>، در کتاب دیگر خویش [[ابوجمیله]] را به [[وصف]] “منکر الحدیث” معرفی می‌کند<ref>التاریخ الصغیر، ج۲، ص۲۴۱.</ref>. [[ابوحاتم بن حبان]] هم با [[کوفی]] خواندن وی و بیان اینکه او از اعمش [[روایت]] دارد و افرادی چون [[محمد بن اسماعیل احمسی]] از وی روایت می‌کنند، [[احادیث]] او را قابل اعتنا نمی‌داند و آنها را مطالبی [[منحرف]] بر می‌شمارد و بر آن است که وی از افراد مورد [[وثوق]] [[روایات]] را به گونه‌ای وارونه و مقلوب روایت می‌کند تا آنجا که گویی عمدی در این کار دارد. سپس به تصریح می‌گوید که ترک [[احتجاج]] به داده‌های او [[واجب]] است<ref>کتاب المجروحین، ج۳، ص۲۲؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۱، ص۳۷۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۰۹.</ref>. برخی پا از این فراتر نهاده، او را پیرو [[فرقه]] منحرف خطابی دانسته و با این نسبت وی را به طور کلی از [[دین اسلام]] خارج کرده‌اند<ref>مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۱۱، ص۴۵۸.</ref>. عده‌ای هم او را بین [[ضعیف]] و مجهول دانسته‌اند<ref>نهایة المرام، ج۱، ص۴۰۰؛ مهذب الأحکام، ج۸، ص۲۵۷.</ref>. [[شیخ طوسی]] در الفهرست و کتاب الرجال خود، با [[اهمال]] از او می‌گذرد و درباره اعتبار یا عدم اعتبار وی مطلبی نقل نمی‌کند<ref>رجال الطوسی، ص۳۰۷؛ الفهرست، طوسی، ص۲۵۱.</ref>. عمل به مضمون روایات او را [[مذهب]] شیخ طوسی و [[اصحاب]] او دانسته‌اند<ref>کشف الرموز، ج۲، ص۸۷؛ غایة المرام فی شرح شرائع الإسلام، ج۴، ص۴۲۶.</ref>. [[ذهبی]] می‌نویسد که وی مورد [[تضعیف]] پیشینیان قرار گرفته است<ref>الکاشف، ج۲، ص۲۸۹.</ref>.
برخی به نقل از [[بخاری]] [[احادیث]] او را قابل اعتنا نمی‌دانند<ref>الکامل فی الضعفاء، ج۸ ص۱۵۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۰۹؛ المغنی فی الضعفاء، ج۲، ص۶۷۴.</ref>. هر چند او در التاریخ الکبیر ذیل [[شناسایی]] وی چنین مطلبی ندارد<ref>التاریخ الکبیر، بخاری، ج۷، ص۴۰۵.</ref>، در کتاب دیگر خویش [[ابوجمیله]] را به [[وصف]] “منکر الحدیث” معرفی می‌کند<ref>التاریخ الصغیر، ج۲، ص۲۴۱.</ref>. [[ابوحاتم بن حبان]] هم با [[کوفی]] خواندن وی و بیان اینکه او از اعمش [[روایت]] دارد و افرادی چون [[محمد بن اسماعیل احمسی]] از وی روایت می‌کنند، [[احادیث]] او را قابل اعتنا نمی‌داند و آنها را مطالبی [[منحرف]] بر می‌شمارد و بر آن است که وی از افراد مورد [[وثوق]] [[روایات]] را به گونه‌ای وارونه و مقلوب روایت می‌کند تا آنجا که گویی عمدی در این کار دارد. سپس به تصریح می‌گوید که ترک [[احتجاج]] به داده‌های او [[واجب]] است<ref>کتاب المجروحین، ج۳، ص۲۲؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۱، ص۳۷۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۰۹.</ref>. برخی پا از این فراتر نهاده، او را پیرو [[فرقه]] منحرف خطابی دانسته و با این نسبت وی را به طور کلی از [[دین اسلام]] خارج کرده‌اند<ref>مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۱۱، ص۴۵۸.</ref>. عده‌ای هم او را بین [[ضعیف]] و مجهول دانسته‌اند<ref>نهایة المرام، ج۱، ص۴۰۰؛ مهذب الأحکام، ج۸، ص۲۵۷.</ref>. [[شیخ طوسی]] در الفهرست و کتاب الرجال خود، با [[اهمال]] از او می‌گذرد و درباره اعتبار یا عدم اعتبار وی مطلبی نقل نمی‌کند<ref>رجال الطوسی، ص۳۰۷؛ الفهرست، طوسی، ص۲۵۱.</ref>. عمل به مضمون روایات او را [[مذهب]] شیخ طوسی و [[اصحاب]] او دانسته‌اند<ref>کشف الرموز، ج۲، ص۸۷؛ غایة المرام فی شرح شرائع الإسلام، ج۴، ص۴۲۶.</ref>. [[ذهبی]] می‌نویسد که وی مورد [[تضعیف]] پیشینیان قرار گرفته است<ref>الکاشف، ج۲، ص۲۸۹.</ref>.
خط ۲۱: خط ۲۱:
[[نجاشی]] ذیل [[شناسایی]] و بیان [[شخصیت]] [[جابر بن یزید]]، [[ابوجمیله]] را از جمله افراد ضعیفی می‌داند که از او [[روایت]] نقل کرده و باید از [[روایات]] آنها [[چشم‌پوشی]] کرد. وی او را در ردیف [[عمرو بن شمر]]، [[منخل بن جمیل]] و [[یوسف بن یعقوب]] می‌داند<ref>الفهرست، نجاشی، ص۱۲۸.</ref>. خویی با استفاده از همین تعبیر، [[ضعف]] او را نزد [[اصحاب]] روشن می‌داند، هر چند ایشان صرف وجود نام اشخاص در اسناد کامل الزیارات را برای [[اثبات]] [[وثوق]] ایشان کافی می‌داند. به همین علت، [[تصدیق]] ضعف ابوجمیله با وجود ذکر نامش در اسناد آن کتاب، با [[اعتقاد]] خود ایشان مغایرت دارد<ref>القضاء فی الفقه الإسلامی، ص۱۱۱.</ref>. برخی هم نقل بزرگانی مثل ابن ابی‌عمیر، ابن‌مغیره، [[حسن بن محبوب]] و بزنطی را برای اثبات [[وثاقت]] و [[اعتماد]] بر او کافی دانسته‌اند<ref>منتهی المقال، ج۶، ص۳۰۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۴؛ کلیات فی علم الرجال، ص۲۵۴.</ref>. همچنین نقل [[حسین بن سعید]] از او که [[شیخ صدوق]] بر او اعتماد کرده و [[حکم]] به [[صحت]] او داده و [[احادیث]] کتابش را از او گرفته است<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۴.</ref>. البته برخی دیگر صرف نقل [[اصحاب اجماع]] را موجب وثوق او نمی‌شمرند<ref>کتاب الحج، محقق داماد، ج۲، ص۲۶۰.</ref> و روایاتی را که به [[تنهایی]] نقل کرده است، قابل اعتنا نمی‌دانند<ref>غایة المراد و حاشیة الإرشاد، ج۴، ص۴۵۷.</ref>.
[[نجاشی]] ذیل [[شناسایی]] و بیان [[شخصیت]] [[جابر بن یزید]]، [[ابوجمیله]] را از جمله افراد ضعیفی می‌داند که از او [[روایت]] نقل کرده و باید از [[روایات]] آنها [[چشم‌پوشی]] کرد. وی او را در ردیف [[عمرو بن شمر]]، [[منخل بن جمیل]] و [[یوسف بن یعقوب]] می‌داند<ref>الفهرست، نجاشی، ص۱۲۸.</ref>. خویی با استفاده از همین تعبیر، [[ضعف]] او را نزد [[اصحاب]] روشن می‌داند، هر چند ایشان صرف وجود نام اشخاص در اسناد کامل الزیارات را برای [[اثبات]] [[وثوق]] ایشان کافی می‌داند. به همین علت، [[تصدیق]] ضعف ابوجمیله با وجود ذکر نامش در اسناد آن کتاب، با [[اعتقاد]] خود ایشان مغایرت دارد<ref>القضاء فی الفقه الإسلامی، ص۱۱۱.</ref>. برخی هم نقل بزرگانی مثل ابن ابی‌عمیر، ابن‌مغیره، [[حسن بن محبوب]] و بزنطی را برای اثبات [[وثاقت]] و [[اعتماد]] بر او کافی دانسته‌اند<ref>منتهی المقال، ج۶، ص۳۰۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۴؛ کلیات فی علم الرجال، ص۲۵۴.</ref>. همچنین نقل [[حسین بن سعید]] از او که [[شیخ صدوق]] بر او اعتماد کرده و [[حکم]] به [[صحت]] او داده و [[احادیث]] کتابش را از او گرفته است<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۷۴.</ref>. البته برخی دیگر صرف نقل [[اصحاب اجماع]] را موجب وثوق او نمی‌شمرند<ref>کتاب الحج، محقق داماد، ج۲، ص۲۶۰.</ref> و روایاتی را که به [[تنهایی]] نقل کرده است، قابل اعتنا نمی‌دانند<ref>غایة المراد و حاشیة الإرشاد، ج۴، ص۴۵۷.</ref>.


محقق [[وحید]] بهبهانی در حاشیه‌اش بر خلاصة الأقوال وجوهی را در [[تأیید]] وثاقت ابوجمیله بیان می‌کند که عبارت‌اند از: ۱. نقل تعداد بسیار زیادی از [[مشایخ]]، مثل [[حسن بن علی بن فضال]] از او که ما [[مأمور]] به اخذ روایات از آنان هستیم. ۲. نقل هفت [[نفر]] از [[اصحاب اجماع]] و بزرگانی مثل [[ابن ابی‌عمیر]]، [[صفوان]] و بزنطی از او. [[شیخ طوسی]] و [[نجاشی]] و کشی او را [[تضعیف]] نکرده‌اند (هر چند همان طور که پیش‌تر گذشت، نجاشی ذیل ترجمه [[جابر بن یزید]] او را جزو افراد [[ضعیف]] نام برده است) و [[شیخ صدوق]] در من لایحضر از او [[روایت]] نقل کرده است.
محقق [[وحید]] بهبهانی در حاشیه‌اش بر خلاصة الأقوال وجوهی را در [[تأیید]] وثاقت ابوجمیله بیان می‌کند که عبارت‌اند از: ۱. نقل تعداد بسیار زیادی از [[مشایخ]]، مثل [[حسن بن علی بن فضال]] از او که ما [[مأمور]] به اخذ روایات از آنان هستیم. ۲. نقل هفت نفر از [[اصحاب اجماع]] و بزرگانی مثل [[ابن ابی‌عمیر]]، [[صفوان]] و بزنطی از او. [[شیخ طوسی]] و [[نجاشی]] و کشی او را [[تضعیف]] نکرده‌اند (هر چند همان طور که پیش‌تر گذشت، نجاشی ذیل ترجمه [[جابر بن یزید]] او را جزو افراد [[ضعیف]] نام برده است) و [[شیخ صدوق]] در من لایحضر از او [[روایت]] نقل کرده است.
به تضعیف ابن‌غضائری و به تبعش [[علامه]] و سایرین اعتنایی نیست، چون مبتنی بر [[حدس]] است و این به دلیل اخباری است که [[ابوجمیله]] در [[شأن]] [[ائمه معصوم]]{{عم}} نقل کرده و به نظر ایشان [[غلو]] آمیز بوده است<ref>خلل الصلاة و أحکامه، ص۷۲.</ref>.
به تضعیف ابن‌غضائری و به تبعش [[علامه]] و سایرین اعتنایی نیست، چون مبتنی بر [[حدس]] است و این به دلیل اخباری است که [[ابوجمیله]] در [[شأن]] [[ائمه معصوم]]{{عم}} نقل کرده و به نظر ایشان [[غلو]] آمیز بوده است<ref>خلل الصلاة و أحکامه، ص۷۲.</ref>.


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش