اسم مستأثر در عرفان اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:
قیصری می‌گوید: اسما از جهتی منقسم به چهار قسمت می‌شوند که آنها را امّهات اسما می‌گویند و عبارت‌اند از: اول و آخر و ظاهر و باطن که جامع آنها [[الله]] و [[رحمان]] است و هر اسمی، مظهری از ذات [[حق]] است، یا [[مظهر]] ازلیت اوست و یا مظهر [[ابدیت]]، چنان‌که اول، مظهر ازلیت است و آخر، مظهر ابدیت است، [[ظهور]] او از اسم ظاهر و بطون از اسم باطن است<ref>فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، ج۱، ص۱۸۷.</ref>. چون منشاء انتزاع این چهار اسم، [[ذات حق تعالی]] است، پس آنها جزو اسم ذات می‌باشند، و از طرفی، چون معنای اول، اولیت به تمام [[کمالات]] بود و معنای باطن، سرّ [[معیت]] وجودی حضور حق تعالی با جهان در [[نهان]] بود، و از طرف دیگر، [[اسم مستأثر]]، منحصر به حق تعالی بود و از دید غیر [[خدا]] نهان بود، به همین خاطر، اسم مستأثر را نیز جزو اسماء ذاتیه شمرده‌اند که تحت [[پوشش]] اول و باطن می‌باشد، پس هم‌آهنگی کامل اسم مستأثر با اسم اول و باطن، در ویژگی‌هایشان معلوم می‌گردد.<ref>[مقاله: اسم مستأثر در ادعيه و اخبار http://emortezaei.blogfa.com/post/25].</ref>.
قیصری می‌گوید: اسما از جهتی منقسم به چهار قسمت می‌شوند که آنها را امّهات اسما می‌گویند و عبارت‌اند از: اول و آخر و ظاهر و باطن که جامع آنها [[الله]] و [[رحمان]] است و هر اسمی، مظهری از ذات [[حق]] است، یا [[مظهر]] ازلیت اوست و یا مظهر [[ابدیت]]، چنان‌که اول، مظهر ازلیت است و آخر، مظهر ابدیت است، [[ظهور]] او از اسم ظاهر و بطون از اسم باطن است<ref>فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، ج۱، ص۱۸۷.</ref>. چون منشاء انتزاع این چهار اسم، [[ذات حق تعالی]] است، پس آنها جزو اسم ذات می‌باشند، و از طرفی، چون معنای اول، اولیت به تمام [[کمالات]] بود و معنای باطن، سرّ [[معیت]] وجودی حضور حق تعالی با جهان در [[نهان]] بود، و از طرف دیگر، [[اسم مستأثر]]، منحصر به حق تعالی بود و از دید غیر [[خدا]] نهان بود، به همین خاطر، اسم مستأثر را نیز جزو اسماء ذاتیه شمرده‌اند که تحت [[پوشش]] اول و باطن می‌باشد، پس هم‌آهنگی کامل اسم مستأثر با اسم اول و باطن، در ویژگی‌هایشان معلوم می‌گردد.<ref>[مقاله: اسم مستأثر در ادعيه و اخبار http://emortezaei.blogfa.com/post/25].</ref>.


==دیدگاه [[امام خمینی]] درباره [[اسم مستأثر]]==
[[حضرت امام خمینی]] به لحاظ ویژگی‌های منحصر به فردی که داشت، تحولات چشم‌گیری در [[جهان اسلام]] و [[علوم اسلامی]] به وجود آورد که نیاز به بیان نیست. این [[عارف]] ربانی در [[عرفان اسلامی]]، از [[صاحب نظران]] بنام معاصر است و با دقت و ژرف‌نگری در مباحث [[عرفان]] نظری [[مکتب]] [[ابن عربی]]، آرا و ابتکارات ویژه‌ای ارائه نمود که از دید سایر عارفان مخفی بود. تعلیقات ایشان بر شرح [[فصوص الحکم قیصری (کتاب)|فصوص الحکم قیصری]] و به خصوص [[مصباح الانس ابن فناری (کتاب)|مصباح الانس ابن فناری]] و به طور عموم سایر تألیفات [[عرفانی]] او، مشحون از نظرات او می‌باشد.
یکی از تحقیقات ابتکاری امام خمینی «دیدگاه ایشان درباره اسم مستأثر» است که با دیدگان عارفان بزرگی، چون [[ابن عربی]]، قونوی، قیصری کاملاً متفاوت است. ما دیدگاه [[حضرت]] [[امام]] را تقریر می‌کنیم و در لابه‌لای مطالب، به بررسی و [[داوری]] [[اختلاف]] دیدگاه ایشان با [[عارفان]] دیگر می‌پردازیم: «وجود، یا به تجلی [[غیبی]] احدی که همه [[اسما]] و صفات در ساحتش [[مقهور]] و مستهلکند تجلی می‌کند و این تجلی به [[اسم مستأثر]] که هفتاد و سومین حرف از حروف [[اسم اعظم]] است، واقع می‌شود که [[مقام]] به شرط لایی همین است، و در این مقام، برای [[حق تعالی]] اسمی است که این اسم بر احدی معلوم نیست و حق تعالی متفرّد به [[علم]] به آن اسم است و آن نام [[مقدس]] در [[علم غیب]] [[خدای تعالی]] [[برگزیده]] و انحصاری او است و این تجلی، همان تجلی [[غیب]] احدی است که به وجهه غیبیه حضرت [[فیض]] [[اقدس]] واقع می‌شود، و اما ذات [[حق]] از حیث ذات در هیچ مرآتی از مرآت‌ها تجلی نمی‌کند و هیچ رهروی از [[اهل الله]]، تاب [[شهود]] او را ندارد.»..<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم...، ص۱۴؛ محمدی گیلانی، اسم مستأثر، ص۳۸.</ref>.
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود حضرت امام در عبارت بالا، اسم مستأثر را هفتاد و سومین حرف از حروف اسم اعظم می‌داند که کاملاً با [[متن حدیث]] اول که قبلاً بیان کردیم یکی است و دیدگاه ایشان، مطابق مفاد [[حدیث]] است. دیگر این که معنایی که برای اسم مستأثر ارائه می‌دهد، دقیقاً معنای لغوی است که از کتب لغت بیان کردیم. سوم این که [[خدا]] با اسم مستأثر تجلی می‌کند، اما کلم و اثر آن را در اینجا بیان نفرموده است، بلکه در جای دیگر می‌فرماید: «ولی نزد من -یعنی امام بزرگوار- تحقیقاً برای اسم مستأثر در عالم خارج اثر است، در نهایت، اثر آن نیز مستأثر است، زیرا برای احدیث ذاتیه با هر چیزی، وجهه و [[ارتباط]] خاصی و ربط مخصوصی است که همان سرّ وجودی ذات احدی است که هیچ کس جز [[خدای تعالی]] بدان [[علم]] ندارد»<ref>امام خمینی، تعلیقات علی مصباح الانس، ص۲۱۸؛ محمدی گیلانی، اسم مستأثر، ص۴۲.</ref>.
ایشان در این سخن تصریح می‌کند که [[اسم مستأثر]]، دارای [[حکم]] و اثر است، در صورتی که [[عارفان]] مذکور به اتفاق می‌گفتند: اسم مستأثر، حکم و اثر ندارد. این دو دیدگاه، کاملاً با هم مخالفند، ولی برای این که مقداری از [[مخالفت]] صددرصد کاسته شود، مبنای ایشان را توضیح می‌دهیم که مراد او از این که اسم مستأثر حکم و اثر دارد، اثر در خارج و عالم [[حسن]] نیست، بلکه حکم و اثر مستأثر است؛ یعنی ایشان در این که اسم مستأثر، حکم و اثر و [[مظهر]] در عالم حسن و خارج ندارد، با عارفان مذکور هم‌عقیده هستند؛ تنها اختلاف‌نظر [[حضرت امام خمینی]] با عارفان در این است که عارفان می‌گویند اسم مستأثر به هیچ وجه کلم و اثر ندارد، نه در [[عالم حس]] و نه در عالم معنا، نه مستأثر و نه غیر مستأثر، ولی [[امام]] بزرگوار بر این [[عقیده]] است که درست است که اسم مستأثر، حکم و اثر محسوس ندارد، ولی حکم و اثر و مظهر مستأثر دارد، زیرا هیچ اسمی بدون مظهر نیست، چنان که قیصری در فصل دوم از مقدمات [[دوازده‌گانه]] شرح فصوص می‌گوید: برای هر یک از [[اسما]]، مظهری در وجود [[علمی]] و [[عینی]] (عالَم [[باطن]] و ظاهر) است<ref>شرح فصوص، ج۱، ص۳۷.</ref>؛ زیرا هر یک از اسما، مظهری می‌طلبد که به وسیله آن مظهر، [[احکام]] اسم، ظاهر می‌شود<ref>شرح فصوص، ج۱، ص۳۸.</ref>. «و هیچ اسمی از اسمای [[حق]] خالی از [[ظهور]] و سریان در مظاهر نیست. چیزی که هست، مظاهر در احکام، تابع اسمای حاکمه‌اند و از [[حقیقت]] و احکام و خصوصیات اسم [[حاکم]]، حکایت می‌نمایند، یکی از احکام اسمای مستأثره، خفای حقیقت آن است. در عالم وجود، مظهر این اسم که ساری در جمیع حقایق است، مستأثر است»<ref>آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۱.</ref>.
پس روشن شد که نظر قیصری در بی حکم و اثر و [[مظهر]] بودن [[اسم مستأثر]]، با مبانی خود قیصری، در مظهر و [[حکم]] و اثر داشتن هر یک از [[اسما]] منافات دارد و مسلک [[امام خمینی]] درست است که خود ایشان در تبیین نظرشان می‌فرماید:  «کیفیت [[ارتباط]] [[غیبی]] احدی را کسی نمی‌داند، بلکه آن، رابطه‌ای است بین اسمای مستأثره با مظاهر مستأثره، زیرا اسمای مستأثره در نزد ما دارای مظاهر مستأثره‌اند و اصلاً هیچ اسمی از اسما، بدون مظهرنیست و اسم مستأثر [[الهی]] نیز مظهر دارد، ولی مظهر آن مانند خود اسم مستأثر، در [[علم غیب]] [[حضرت]] احدیت است»<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص، ص۲۶؛ محمدی گیلانی، اسم مستأثر، ص۴۳.</ref>.
==نتیجه‌گیری==
در نتیجه، اسم مستأثر، مظهر مستأثر دارد، این مطلب کاملاً با [[روایت]] دوم که در گذشته بیان شد، هم‌آهنگ است، زیرا در آن روایت آمده است: [[خدا]] را به بنده‌ای قسم می‌داد که آن [[بنده]] مستأثر در علم غیب حضرت احدیت است، که این بنده مستأثر، همان [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} است که البته معلوم است، مراد [[روح]] و [[حقیقت]] [[محمدی]] است، نه [[جسم]] عنصری آن حضرت؛ پس اگر به نظر امام خمینی، اسم مستأثر، مظهر مستأثر دارد، طبق این روایت، آن مظهر مستأثر، حقیقت و روح محمدی{{صل}} است که بنده کامل و مستأثر است.
از طرفی، یکی از اصول مسلّم [[عرفان]] نظری این است که همه اسما، تحت [[پوشش]] [[اسم اعظم]] هستند<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ص۲۹.</ref>؛ پس اسم مستأثر هم تحت پوشش اسم اعظم است و به تعبیر لطیف و شیرین روایت اول، اسم اعظم، هفتاد و سه حرف ([[علم]]) است که اسم مستأثر، هفتاد و سومین حرف (علم) آن است. از طرف دیگر، [[انسان کامل]] که همان حقیقت روح محمدی{{صل}} است، مظهر و صاحب اسم اعظم است<ref>قیصری، شرح فصوص، ج۱، ص۴۸ و ۱۷۶ و ۱۷۸.</ref>.
از مجموع مطالب بالا این نتیجه به خوبی گرفته می‌شود که مظهر اسم مستأثر، همان انسان کامل و حقیقت روح محمدی{{صل}} است. مقایسه اسم اعظم و [[اسم مستأثر]] در [[تعیین]] و تعریفِ [[اسم اعظم]]، آرای گوناگونی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
* [[مردم]] می‌گویند: اسم اعظم، اسمی است لفظی از اسمای حسنای ملفوظ [[خداوند متعال]] که هر کس بدان وقوف یابد، برای هر حاجتی که به آن تکلّم نماید، نیازش برآورده می‌شود، و این تأثیر عجیب در حروف این اسم است که با ترکیبی مرموز ساخته شده است؛
*برخی می‌گویند: اسم اعظم در حروف مقطعه‌ای که در اوایل بعضی از سور [[قرآن]] آمده مستور است؛
*گروهی می‌گویند: اسم اعظم [[خدای تعالی]] «هو» است و تعبیر کامل آن وقت [[دعا]]: {{متن حدیث|يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ}} است؛
*پاره‌ای می‌گویند: همانا اسم اعظم، لفظ [[مبارک]] [[جلاله]]«[[اللّه]]» است؛
*بعضی می‌گویند: هیچ یک از [[اسمای الهی]] در اعظم بودن متعین نیست، بلکه هر اسمی از [[اسمای حسنای الهی]] که در [[ارتباط]] با [[حاجت]] [[عبد]] است، مورد [[التجا]] قرار گیرد و حاجتمند به آن اسم، [[انقطاع]] کامل پیدا کند، همان اسم به تناسب حال و حاجتش، اسم اعظم است... و [[روایت]] می‌کنند: «شخصی از [[امام]] به [[حق]] [[ناطق]] [[جعفر صادق]]{{ع}} پرسید: که اسم اعظم را به او بیاموزد، امام{{ع}} به او فرمود: برخیز و داخل این [[حوض]] [آب سرد] بشو و [[غسل]] کن تا اسم اعظم را به تو بیاموزم، پس آن شخص [[امتثال]] کرد و وارد حوض گردید و غسل به جا آورد و و چون خواست از آب بیرون آید، امام{{ع}} به [[اصحاب]] و [[یاران]] اشاره کرد که مانع خروج وی از آب شوند، و آن بیچاره هرگاه [[اراده]] می‌کرد که از جانبی خارج شود، [[اصحاب امام]] او را منع می‌کردند و به آب پرتش می‌نمودند، و هر چه [[تضرع]] و [[استغاثه]] ([[زاری]] و درخواست) کرد که به وی ترحم کنند، سودی نداشت و مطمئن شد که آنها می‌خواهند او را به این وسیله هلاک کنند، و چون از اسباب طبیعی [[ناامید]] شد و حال [[اضطرار]] در او پدید آمد، بالطبع به سوی [[حضرت]] مجیب المضطرین منقطع گردید و [[تضرع]] و لابه به درگاه او برد، و آنها چون [[زاری]] و [[ابتهال]] او را به سوی [[حق تعالی]] استماع کردند، او را از آب بیرون آوردند و بر اندامش [[لباس]] کردند و مهلتش دادند تا به حال عادی برگشت، آنگاه به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کرد: حالا به من [[اسم اعظم]] بیاموز، [[امام]] به او فرمودند: اسم اعظم را آموختی و [[خدای تعالی]] را بدان خواندی که اجابتت فرمود و از آب نجاتت داد، عرض کرد: چطور؟ امام{{ع}} فرمودند: هر اسمی از اسمای خدای تعالی در نهایت [[عظمت]] است، در نهایت وقتی [[انسان]]، اسم اعظم [[خدا]] را ذکر می‌کند و [[قلب]] او به غیر خدا تعلق دارد، از نام بهره‌ای نمی‌برد و هنگامی که خدا را نام می‌برد و از غیر خدا منقطع است، همان نام مذکور، اسم اعظم است، و تو چون مطمئن شدی که ما تو را خواهیم کشت، در قلب تو جز [[اعتماد]] به [[فضل]] [[خداوند متعال]] چیزی نبود، در این حال، هر اسمی را که در [[ارتباط]] با [[حاجت]] خود بیان کردی، همان اسم، اسم اعظم است»<ref>محمدی گیلانی، اسم مستأثر، ص۱۹-۲۲.</ref>؛
*از [[ائمه اطهار]]{{عم}} [[روایت]] شده است: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ}} به اسم اعظم از سیاهی چشم به سفیدی چشم نزدیک‌تر است؛
*عده‌ای می‌گویند: اسم اعظم خدای تعالی آن است که آغاز آن {{متن قرآن|اللَّهِ}} و انجام آن {{متن قرآن|هُوَ}} است و حروفش نقطه ندارد، چه اعراب‌گذاری شود، چه اعراب‌گذاری نشود؛ خواندنش یکسان است و [[اختلاف قرائت]] ندارد و این در [[قرآن مجید]]، در هفت [[آیه مبارکه]] از هفت [[سوره]] است که عبارتند از:
#{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>؛
#{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده بر خویش استوار نیست» سوره آل عمران، آیه ۲.</ref>؛
#{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا}}<ref>«خداوند است که جز او هیچ خدایی نیست؛ بی‌گمان (او) شما را به (هنگام) رستخیز که در (برپایی) آن تردیدی نیست فراهم می‌آورد و از خداوند راستگوتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۸۷.</ref>؛
#{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست» سوره طه، آیه ۸.</ref>؛
#{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ}}<ref>«خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان)» سوره نمل، آیه ۲۶.</ref>؛
#{{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره تغابن، آیه ۱۳.</ref>؛
#{{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار شما، آفریننده هر چیز که هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوید؟» سوره غافر، آیه ۶۲.</ref>. از ملاحظه [[آیات]] فوق، عبارت {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} است که شرایط مذکور را دارد و [[اسم اعظم]] می‌باشد<ref>حسن‌زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته ۴۷۹، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref>.
*مرحوم [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا}}<ref>«و خداوند را نام‌های نیکوتر است، او را بدان‌ها بخوانید!» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.</ref> بحثی درباره [[اسماء]] حسناء به طور جداگانه مطرح فرموده که مطالعه آن برای خواننده گرامی مفید خواهد بود، ایشان دو [[روایت]]، هم‌مضمون با روایت اولی که ما بیان کردیم نقل نموده که بدین شرح است: در کتاب بصائرالدرجات با اسناد خودش از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: همانا [[خدای تعالی]] اسم اعظمش را بر هفتاد و سه حرف قرار داده است، پس به [[حضرت آدم]] بیست و پنج حرف از آن را بخشیده است، و به [[حضرت نوح]] هشت حرف از آن داده است و به [[حضرت موسی]] چهار حرف از آن [[عنایت]] فرموده است، و به [[حضرت عیسی]] دو حرف از آن داده که به وسیله آن [[مردگان]] را زنده و مریضان را [[شفا]] می‌داد و به [[حضرت محمد]]{{صل}} هفتاد و دو حرف از آن را بخشیده است و یک حرف را مخفی کرده است تا آن‌چه در ذات احدیت است معلوم نگردد، بلکه آن‌چه در ذات ماسوی [[الله]] است معلوم گردد.
سپس [[علامه]] می‌فرماید: [[روایات]] دیگری با همین مضمون داریم و معلوم است که مراد از این که [[اسم اعظم]] در هفتاد وسه حرف پراکنده شده یا از هفتاد و سه حرف تألیف شده، به این معنا نیست که از حروف الفبا تشکیل شده است...، بلکه مقصود این است که اسم اعظم یک اسم واحدی است. که حروف آن بین [[پیامبران]] تقسیم شده و یک حرف از آن استثناء شده است. که اگر از قبیل اسمای لفظی بود که با مجموع حروفشان برمعنای واحدی دلالت می‌کنند، در این صورت بخشیدن چند حرف از یک اسم متشکل از هفتاد و سه حرف، به هر یک از پیامبران، هیچ منفعتی برای آنان نخواهد داشت<ref>طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۳۶۶.</ref>.
از ملاحظه [[تعارف]] اسم اعظم و مطالبی که در فصول گذشته، درباره [[اسم مستأثر]] بیان شد، چنین نتیجه می‌گیریم که [[اسم اعظم]]، دارای مراتب متعددی است که آخرین مرتبه آن اسم مستأثر است که ویژه [[حق تعالی]] است و غیر [[خدا]] از آن بهره‌ای ندارد و ورای [[علم]] [[عالمان]] و [[کشف و شهود]] [[عارفان]] است ولی مراتب و مراحل دیگر اسم اعظم، قابل دسترسی است که هر کس نزدیک‌تر به خدا و اسم اعظم خدا باشد، بهره‌اش از آن بیش‌تر است، و چون [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از همه به خدا و اسم اعظم نزدیک‌ترند، بهره آنان بیش‌تر است و [[آصف بن برخیا]]، [[وزیر]] [[حضرت سلیمان]] یک مرتبه از اسم اعظم را داشت و بهره [[پیامبران]] دیگر هم در [[روایت]] بالا به عنوان نمونه مشخص گردید.<ref>[مقاله: اسم مستأثر در ادعيه و اخبار http://emortezaei.blogfa.com/post/25].</ref>.
==دیدگاه [[امام خمینی]] درباره [[اسم مستأثر]]==
==دیدگاه [[امام خمینی]] درباره [[اسم مستأثر]]==
[[حضرت امام خمینی]] می‌گوید: وجود یا به تجلی [[غیبی]] احدی تجلی می‌کند و این تجلی به اسم مستأثر که هفتاد و سومین حرف از حروف [[اسم اعظم]] است، واقع می‌شود، که [[مقام]] به شرط لایی همین است، و در این مقام، برای [[حق تعالی]] اسمی است، که بر احدی معلوم نیست و [[حق]] متفرّد به [[علم]] آن است و آن نام [[مقدس]] در [[علم غیب خدا]]، انحصاری او است.»...
[[حضرت امام خمینی]] می‌گوید: وجود یا به تجلی [[غیبی]] احدی تجلی می‌کند و این تجلی به اسم مستأثر که هفتاد و سومین حرف از حروف [[اسم اعظم]] است، واقع می‌شود، که [[مقام]] به شرط لایی همین است، و در این مقام، برای [[حق تعالی]] اسمی است، که بر احدی معلوم نیست و [[حق]] متفرّد به [[علم]] آن است و آن نام [[مقدس]] در [[علم غیب خدا]]، انحصاری او است.»...
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش