بدعت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را '
جز (جایگزینی متن - 'پرونده:13681048.jpg|22px]] 22px دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ')
خط ۲۱: خط ۲۱:
برخی با بیانی جامع‌تر به تعریف [[بدعت]] پرداخته و بدعت را چیزی دانسته‌اند که در [[شرع]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} پدید آید و در آن مورد، [[دلیل]] خاصی وجود نداشته باشد و یا مشمول ادلّه عام نگردد، یا از آن، بالخصوص یا به طور عموم، [[نهی]] شده باشد. بنابر تعریف فوق، چیزی که زیر مجموعه ادلّه عام قرار گیرد بدعت شمرده نخواهد شد، مانند ساختن مدارس؛ زیرا داخل در عنوان عمومات "ایواء المؤمنین" (سرپناه دادن به [[مؤمنان]]) و کمک به آنهاست و نیز [[نگارش]] برخی از کتب [[علمی]] که تأثیری در [[علوم دینی]] دارند و یا استفاده از لباس‌ها و غذاهای نو؛ زیرا همه این موارد داخل در عمومات حلّیت بوده و فرض آن است که از آنها نهی نشده است. البته مواردی که به صورت عموم [[مستحب]] باشد، ولی به آن رنگ خصوصی بدهند بدعت دانسته شده است، مانند اینکه شخصی [[نمازهای مستحبی]] را که وقت خاصی ندارند [[مقید]] به [[زمان]] خاصی کرده و به [[شریعت]] نسبت دهد، یا اینکه زمان خاصی را که در [[روایات]] نیامده به ذکر خاصی اختصاص دهد<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۸۲.</ref>.
برخی با بیانی جامع‌تر به تعریف [[بدعت]] پرداخته و بدعت را چیزی دانسته‌اند که در [[شرع]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} پدید آید و در آن مورد، [[دلیل]] خاصی وجود نداشته باشد و یا مشمول ادلّه عام نگردد، یا از آن، بالخصوص یا به طور عموم، [[نهی]] شده باشد. بنابر تعریف فوق، چیزی که زیر مجموعه ادلّه عام قرار گیرد بدعت شمرده نخواهد شد، مانند ساختن مدارس؛ زیرا داخل در عنوان عمومات "ایواء المؤمنین" (سرپناه دادن به [[مؤمنان]]) و کمک به آنهاست و نیز [[نگارش]] برخی از کتب [[علمی]] که تأثیری در [[علوم دینی]] دارند و یا استفاده از لباس‌ها و غذاهای نو؛ زیرا همه این موارد داخل در عمومات حلّیت بوده و فرض آن است که از آنها نهی نشده است. البته مواردی که به صورت عموم [[مستحب]] باشد، ولی به آن رنگ خصوصی بدهند بدعت دانسته شده است، مانند اینکه شخصی [[نمازهای مستحبی]] را که وقت خاصی ندارند [[مقید]] به [[زمان]] خاصی کرده و به [[شریعت]] نسبت دهد، یا اینکه زمان خاصی را که در [[روایات]] نیامده به ذکر خاصی اختصاص دهد<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۸۲.</ref>.


برخی دیگر قید آگاهانه را نیز به تعریف افزوده و بدعت را عملی دانسته‌اند که شخص با [[علم]] به اینکه از دین نیست، آنرا به دین نسبت دهد<ref>آشتیانی، میرزا محمدحسن، بحرالفوائد، ص۸۰؛ انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، ص۳۰.</ref>. بر این اساس، آنچه از معنای بدعت بین [[فریقین]] مشترک است این است که فردی در [[قلمرو دین]]، اعم از [[عقیده]] و [[احکام]]، [[تصرف]] کند و با علم به اینکه از [[دین]] نیست و یا [[شک]] دارد که از دین هست یا نه، آنرا به دین نسبت دهد<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت ـ سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>.
برخی دیگر قید آگاهانه را نیز به تعریف افزوده و بدعت را عملی دانسته‌اند که شخص با [[علم]] به اینکه از دین نیست، آن را به دین نسبت دهد<ref>آشتیانی، میرزا محمدحسن، بحرالفوائد، ص۸۰؛ انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، ص۳۰.</ref>. بر این اساس، آنچه از معنای بدعت بین [[فریقین]] مشترک است این است که فردی در [[قلمرو دین]]، اعم از [[عقیده]] و [[احکام]]، [[تصرف]] کند و با علم به اینکه از [[دین]] نیست و یا [[شک]] دارد که از دین هست یا نه، آن را به دین نسبت دهد<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت ـ سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>.


تعاریف دیگری برای بدعت صورت گرفته که برخی از آنها عبارت‌اند از:
تعاریف دیگری برای بدعت صورت گرفته که برخی از آنها عبارت‌اند از:
در تعریف‌های دیگر، بدعت در موارد ذیل به کار رفته است: چیزی که از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} نیامده<ref>رسائل ابن حزم الأندلسی، ص۴۱۰.</ref> و در [[عهد رسول خدا]]{{صل}} سابقه نداشته است<ref>ابن أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۹، ص۹۴.</ref>؛ افزودن چیزی بر [[دین]] یا کاستن از آن بدون [[دلیل شرعی]]<ref>الرسائل سید مرتضی، ج۳، ص۸۳؛ ابن‌عطیه، أبهى المراد، ج۲، ص۶۹۳.</ref>؛ چیزی که [[صحابه]] و [[تابعین]] انجام نداده‌اند و هیچ دلیل شرعی اقتضای آنرا ندارد<ref>جرجانی، میر سیدشریف، التعریفات، ۱۹؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.</ref>؛ چیزی که اصلی در کتاب، [[سنت]] و [[اجماع امت]] نداشته باشد<ref>ابوالقاسم قشیری، شرح الأسماء الحسنی، ص۳۸۸.</ref>؛ پدید آوردن [[اعتقاد]]، عمل یا سخن جدیدی در [[دین]] که در [[کتاب و سنت]] اثری از آن نباشد<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۴، ص۲۲۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>
در تعریف‌های دیگر، بدعت در موارد ذیل به کار رفته است: چیزی که از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} نیامده<ref>رسائل ابن حزم الأندلسی، ص۴۱۰.</ref> و در [[عهد رسول خدا]]{{صل}} سابقه نداشته است<ref>ابن أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۹، ص۹۴.</ref>؛ افزودن چیزی بر [[دین]] یا کاستن از آن بدون [[دلیل شرعی]]<ref>الرسائل سید مرتضی، ج۳، ص۸۳؛ ابن‌عطیه، أبهى المراد، ج۲، ص۶۹۳.</ref>؛ چیزی که [[صحابه]] و [[تابعین]] انجام نداده‌اند و هیچ دلیل شرعی اقتضای آن را ندارد<ref>جرجانی، میر سیدشریف، التعریفات، ۱۹؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲.</ref>؛ چیزی که اصلی در کتاب، [[سنت]] و [[اجماع امت]] نداشته باشد<ref>ابوالقاسم قشیری، شرح الأسماء الحسنی، ص۳۸۸.</ref>؛ پدید آوردن [[اعتقاد]]، عمل یا سخن جدیدی در [[دین]] که در [[کتاب و سنت]] اثری از آن نباشد<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۴، ص۲۲۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>


==[[بدعت در قرآن]]==
==[[بدعت در قرآن]]==
معنای اصطلاحی بدعت مبنای [[قرآنی]] دارد و [[قرآن]] به [[صراحت]] آنرا [[نکوهیده]] است، همچنین در برخی [[آیات]] به بعضی از مصادیق بدعت به ویژه در [[شرایع]] پیشین اشاره شده است. در این آیات ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های [[بدعت‌گذاری]] از آثار و پیامدهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] این عمل نیز سخن به میان آمده و برخی [[احکام فقهی]] بدعت را هم [[یادآوری]] کرده است. برخی از این [[آیات]] عبارت‌اند از:
معنای اصطلاحی بدعت مبنای [[قرآنی]] دارد و [[قرآن]] به [[صراحت]] آن را [[نکوهیده]] است، همچنین در برخی [[آیات]] به بعضی از مصادیق بدعت به ویژه در [[شرایع]] پیشین اشاره شده است. در این آیات ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های [[بدعت‌گذاری]] از آثار و پیامدهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] این عمل نیز سخن به میان آمده و برخی [[احکام فقهی]] بدعت را هم [[یادآوری]] کرده است. برخی از این [[آیات]] عبارت‌اند از:
#{{متن قرآن|ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}<ref>«سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم  و (نیز) عیسی پسر مریم را  و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند  ولى حق آن را بسزا نگزاردند». سوره حدید، آیه ۲۷.</ref>؛ [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[ابداع]] روش [[رهبانیت]] از سوی [[نصارا]] اشاره کرده است و از جملۀ {{متن قرآن|مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ}} استفاده می‌‌شود رهبانیت [[عمل]] [[مقدس]] [[دینی]] نیست؛ بلکه یک روش ساختگی و نوعی [[تصرف]] در [[دین]] و [[بدعت]] است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[تبرک ۲ (مقاله)|تبرک]]، [[بدعت ۲ (مقاله)|بدعت]]، توسل، ص ۷۵ ـ ۷۹.</ref>. در ادامۀ آیه آمده آنان پس از ابداع رهبانیت، [[حق]] آن را به [[درستی]] ادا نکردند: {{متن حدیث|فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}؛ یعنی آنان یا نسل‌های بعدی این روش ابداعی را با [[شرک]] و آموزه‌های غیر [[الهی]] [[درهم]] آمیختند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.</ref>.  
#{{متن قرآن|ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}<ref>«سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم  و (نیز) عیسی پسر مریم را  و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند  ولى حق آن را بسزا نگزاردند». سوره حدید، آیه ۲۷.</ref>؛ [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[ابداع]] روش [[رهبانیت]] از سوی [[نصارا]] اشاره کرده است و از جملۀ {{متن قرآن|مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ}} استفاده می‌‌شود رهبانیت [[عمل]] [[مقدس]] [[دینی]] نیست؛ بلکه یک روش ساختگی و نوعی [[تصرف]] در [[دین]] و [[بدعت]] است<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[تبرک ۲ (مقاله)|تبرک]]، [[بدعت ۲ (مقاله)|بدعت]]، توسل، ص ۷۵ ـ ۷۹.</ref>. در ادامۀ آیه آمده آنان پس از ابداع رهبانیت، [[حق]] آن را به [[درستی]] ادا نکردند: {{متن حدیث|فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا}}؛ یعنی آنان یا نسل‌های بعدی این روش ابداعی را با [[شرک]] و آموزه‌های غیر [[الهی]] [[درهم]] آمیختند<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ مکارم شیرازی، ناصر، نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.</ref>.  
#{{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.</ref>؛ [[قرآن]] [[اهل کتاب]] را [[نکوهش]] می‌‌کند که [[کتاب الهی]] را دستکاری می‌‌کردند و آنرا به [[خدا]] نسبت می‌‌دادند و در مقابل این کار از افراد و مقاماتی [[پاداش]] مادی دریافت می‌‌نمودند. جملۀ {{متن قرآن|هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ}} مبین این است که علت نکوهش این بوده که [[تحریف‌ها]] را به خدا نسبت می‌‌دادند.
#{{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.</ref>؛ [[قرآن]] [[اهل کتاب]] را [[نکوهش]] می‌‌کند که [[کتاب الهی]] را دستکاری می‌‌کردند و آن را به [[خدا]] نسبت می‌‌دادند و در مقابل این کار از افراد و مقاماتی [[پاداش]] مادی دریافت می‌‌نمودند. جملۀ {{متن قرآن|هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ}} مبین این است که علت نکوهش این بوده که [[تحریف‌ها]] را به خدا نسبت می‌‌دادند.
#{{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است  کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>؛ [[نصارا]] پس از گذشت مدتی از [[غیبت حضرت عیسی]]{{ع}} از [[توحید]] رویگردان شده به [[تثلیث]] روی آوردند و مراد از «ثَلاثَةٌ» عبارت است از خدای [[پدر]]، خدای پسر "[[حضرت عیسی]]{{ع}}" و [[روح القدس]]<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.</ref>؛ همچنین آنان حضرت عیسی{{ع}} را فرزند [[خداوند]] خواندند: {{متن قرآن|وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ}}<ref>«و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است» سوره توبه، آیه ۳۰.</ref> برخی قائلند نصارا اندیشۀ [[فرزند خدا]] بودن حضرت عیسی{{ع}} و نیز تثلیث را از [[بت‌پرستان]] پیش از خود گرفته آنها را وارد [[شریعت]] [[عیسی]] کردند<ref>مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ ‌۱۸۸.</ref>. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار [[اقدام]] کرد "[[پولس]]" بود که پس از مطرح کردن این [[عقاید]] [[باطل]]، به [[ترویج]] آن در‌ میان [[مسیحیان]] پرداخت<ref>النصرانیه، ص‌۱۴۱ ـ ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ ـ ۱۴۷.</ref>
#{{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است  کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>؛ [[نصارا]] پس از گذشت مدتی از [[غیبت حضرت عیسی]]{{ع}} از [[توحید]] رویگردان شده به [[تثلیث]] روی آوردند و مراد از «ثَلاثَةٌ» عبارت است از خدای [[پدر]]، خدای پسر "[[حضرت عیسی]]{{ع}}" و [[روح القدس]]<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.</ref>؛ همچنین آنان حضرت عیسی{{ع}} را فرزند [[خداوند]] خواندند: {{متن قرآن|وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ}}<ref>«و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است» سوره توبه، آیه ۳۰.</ref> برخی قائلند نصارا اندیشۀ [[فرزند خدا]] بودن حضرت عیسی{{ع}} و نیز تثلیث را از [[بت‌پرستان]] پیش از خود گرفته آنها را وارد [[شریعت]] [[عیسی]] کردند<ref>مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ ‌۱۸۸.</ref>. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار [[اقدام]] کرد "[[پولس]]" بود که پس از مطرح کردن این [[عقاید]] [[باطل]]، به [[ترویج]] آن در‌ میان [[مسیحیان]] پرداخت<ref>النصرانیه، ص‌۱۴۱ ـ ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ ـ ۱۴۷.</ref>
#{{متن قرآن|وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است  جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست -  به زودى به كيفر افترايى كه مى‏ بسته‏‌اند جزايشان را خواهد داد» سوره انعام، آیه ۱۳۸.</ref>؛ از جمله بدعت‌های [[مشرکان]]، ذکر نکردن [[نام خدا]] هنگام [[ذبح]] [[چارپایان]] بود<ref>الکشاف، ج۲، ص۷۱؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص‌۵۷۴‌.</ref>. برخی گفته‌اند: مقصود این است که با این حیوانات به [[حج]] نمی‌رفتند یا هنگام ذبح به جای نام خدا، نام بت‌ها را می‌بردند<ref>جامع البیان، ج‌ ۵ ‌، ‌۸‌، ص‌۶۲ ‌ـ‌ ۶۱‌؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۷۴‌؛ روح المعانی، ج ‌۵‌، ‌۸‌، ص‌۵۲‌.</ref>
#{{متن قرآن|وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است  جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست -  به زودى به كيفر افترايى كه مى‏ بسته‏‌اند جزايشان را خواهد داد» سوره انعام، آیه ۱۳۸.</ref>؛ از جمله بدعت‌های [[مشرکان]]، ذکر نکردن [[نام خدا]] هنگام [[ذبح]] [[چارپایان]] بود<ref>الکشاف، ج۲، ص۷۱؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص‌۵۷۴‌.</ref>. برخی گفته‌اند: مقصود این است که با این حیوانات به [[حج]] نمی‌رفتند یا هنگام ذبح به جای نام خدا، نام بت‌ها را می‌بردند<ref>جامع البیان، ج‌ ۵ ‌، ‌۸‌، ص‌۶۲ ‌ـ‌ ۶۱‌؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۷۴‌؛ روح المعانی، ج ‌۵‌، ‌۸‌، ص‌۵۲‌.</ref>
#{{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«به تأخيرافكندن ماه ‏هاى حرام، افزونى در كفر است و موجب گمراهى كافران. آنان يك سال آن ماه را حلال مى‏ شمردند و يك سال حرام، تا با آن شمار كه خدا حرام كرده است توافق يابند. پس آنچه را كه خدا حرام كرده حلال مى ‏شمارند. كردار ناپسندشان در نظرشان آراسته گرديده و خدا كافران را هدايت نمى ‏كند» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref>؛ [[اعراب جاهلی]] طبق [[سنت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} چهار ماه از سال را [[ماه حرام]] می‌شمردند؛ ولی هرگاه [[حرمت]] این ماه‌ها با [[منافع]] آنان ناسازگار بود آنرا [[تغییر]] داده، ماه [[حلال]] را [[حرام]] و ماه حرام را حلال می‌کردند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶؛ طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج‌۹، ص‌۲۷۲.</ref>. قول دیگر این است که مراد از تغییر ماه‌ها در [[آیه]]، تأخیر انداختن ماه‌های حج است؛ زیرا آنان در هر سال، حج را در ماهی غیر [[ثابت]] به‌جا می‌آوردند<ref>مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۸۸‌.</ref>.<ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱ و ج۵، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۹؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>  
#{{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«به تأخيرافكندن ماه ‏هاى حرام، افزونى در كفر است و موجب گمراهى كافران. آنان يك سال آن ماه را حلال مى‏ شمردند و يك سال حرام، تا با آن شمار كه خدا حرام كرده است توافق يابند. پس آنچه را كه خدا حرام كرده حلال مى ‏شمارند. كردار ناپسندشان در نظرشان آراسته گرديده و خدا كافران را هدايت نمى ‏كند» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref>؛ [[اعراب جاهلی]] طبق [[سنت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} چهار ماه از سال را [[ماه حرام]] می‌شمردند؛ ولی هرگاه [[حرمت]] این ماه‌ها با [[منافع]] آنان ناسازگار بود آن را [[تغییر]] داده، ماه [[حلال]] را [[حرام]] و ماه حرام را حلال می‌کردند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶؛ طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج‌۹، ص‌۲۷۲.</ref>. قول دیگر این است که مراد از تغییر ماه‌ها در [[آیه]]، تأخیر انداختن ماه‌های حج است؛ زیرا آنان در هر سال، حج را در ماهی غیر [[ثابت]] به‌جا می‌آوردند<ref>مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۸۸‌.</ref>.<ref>[[یعقوب علی برجی|برجی، یعقوب علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱ و ج۵، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۹؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>  


==[[بدعت]] در [[روایات]]==
==[[بدعت]] در [[روایات]]==
خط ۵۶: خط ۵۶:
[[اهل سنت]] چندین تقسیم برای بدعت انجام داده‌اند مانند:
[[اهل سنت]] چندین تقسیم برای بدعت انجام داده‌اند مانند:
====[[هدایت]] و [[ضلالت]] یا [[شایسته]] و [[ناشایست]]====
====[[هدایت]] و [[ضلالت]] یا [[شایسته]] و [[ناشایست]]====
اگر بدعت در شمول [[حکم]] کلیِ [[رضایت خداوند]] جای گیرد، آنرا "بدعت به هدایت" می‌‌گویند، در برابر، اگر بدعت با امر [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} ناسازگار باشد و [[نکوهش]] و [[انکار]] شده باشد، "بدعت به ضلالت یا ضلال" است<ref>النهایة، ج۱، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>. ریشه این تقسیم، به گفتار [[خلیفه دوم]] برمی‌گردد؛ زیرا [[نماز تراویح]] قبلاً به صورت فرادی خوانده می‌شد‌، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک [[امام]]، نماز تراویح را می‌خوانند آن را بدعت پسندیده خواند<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲؛ فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص ۱۵۴ـ ۱۵۵.</ref>.
اگر بدعت در شمول [[حکم]] کلیِ [[رضایت خداوند]] جای گیرد، آن را "بدعت به هدایت" می‌‌گویند، در برابر، اگر بدعت با امر [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} ناسازگار باشد و [[نکوهش]] و [[انکار]] شده باشد، "بدعت به ضلالت یا ضلال" است<ref>النهایة، ج۱، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>. ریشه این تقسیم، به گفتار [[خلیفه دوم]] برمی‌گردد؛ زیرا [[نماز تراویح]] قبلاً به صورت فرادی خوانده می‌شد‌، بعداً به پیشنهاد او به همگان پشت سر یک [[امام]]، نماز تراویح را می‌خوانند آن را بدعت پسندیده خواند<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۴۴، کتاب صوم.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲؛ فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص ۱۵۴ـ ۱۵۵.</ref>.


این تقسیم مبنای [[درستی]] ندارد؛ چرا که [[واقعیت]] بدعت، نوعی کنار نهادن [[شریعت]] و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته [[حسن]] و [[قبیح]] تقسیم نمی‌شود؛ چرا که [[ستیزه‌جویی]] با [[شرع]]، هرگز امری [[نیکو]] نخواهد بود<ref>الشاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۱، ص۴۲.</ref>. البته در روایتی معروف: "هر کس در اسلام [[سنت]] نیکویی را پایه‌گذاری کرده و به آن عمل شود، همانند پاداشی که به عاملان آن داده می‌شود، به پایه‌گذار آن نیز داده خواهد شد و کسی که سنت [[بدی]] را پایه‌گذاری کرده و به آن عمل شود، همانند [[کیفر]] عاملان به آن، به وی نیز داده خواهد شد"<ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۸، ص۶۱.</ref>، از [[سنت حسنه]] و [[سیئه]] [[سخن]] به میان آمده است، اما مقصود از [[سنّت]] [[حسنه]]، کارهای مباحی است که برخی آنرا رواج داده‌اند مانند: ایجاد مدارس، کتابخانه‌ها و دیگر [[امور فرهنگی]]. مسلماً رواج این‌گونه [[سنت‌ها]] مایه [[گسترش علم]] و [[دانش]] در میان [[مردم]] است که کاری [[مباح]] و [[پسندیده]] است، چنان که مقصود از [[سنت سیئه]]، کارهای حرامی است که در [[جامعه]] وجود نداشته، ولی فردی آنرا رواج می‌دهد، مانند اختلاط [[زن]] و مرد در مجالس مهمانی و [[عروسی]]، آن هم بدون [[حجاب]]، همراه با نوازندگی. بنابراین، [[حدیث]] فوق، مربوط به [[بدعت]] اصطلاحی نیست<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>.
این تقسیم مبنای [[درستی]] ندارد؛ چرا که [[واقعیت]] بدعت، نوعی کنار نهادن [[شریعت]] و تضادّ با آن است و چنین چیزی هرگز به دو دسته [[حسن]] و [[قبیح]] تقسیم نمی‌شود؛ چرا که [[ستیزه‌جویی]] با [[شرع]]، هرگز امری [[نیکو]] نخواهد بود<ref>الشاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۱، ص۴۲.</ref>. البته در روایتی معروف: "هر کس در اسلام [[سنت]] نیکویی را پایه‌گذاری کرده و به آن عمل شود، همانند پاداشی که به عاملان آن داده می‌شود، به پایه‌گذار آن نیز داده خواهد شد و کسی که سنت [[بدی]] را پایه‌گذاری کرده و به آن عمل شود، همانند [[کیفر]] عاملان به آن، به وی نیز داده خواهد شد"<ref>نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۸، ص۶۱.</ref>، از [[سنت حسنه]] و [[سیئه]] [[سخن]] به میان آمده است، اما مقصود از [[سنّت]] [[حسنه]]، کارهای مباحی است که برخی آن را رواج داده‌اند مانند: ایجاد مدارس، کتابخانه‌ها و دیگر [[امور فرهنگی]]. مسلماً رواج این‌گونه [[سنت‌ها]] مایه [[گسترش علم]] و [[دانش]] در میان [[مردم]] است که کاری [[مباح]] و [[پسندیده]] است، چنان که مقصود از [[سنت سیئه]]، کارهای حرامی است که در [[جامعه]] وجود نداشته، ولی فردی آن را رواج می‌دهد، مانند اختلاط [[زن]] و مرد در مجالس مهمانی و [[عروسی]]، آن هم بدون [[حجاب]]، همراه با نوازندگی. بنابراین، [[حدیث]] فوق، مربوط به [[بدعت]] اصطلاحی نیست<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۲.</ref>.


====[[بدعت عادی]] و [[شرعی]]====
====[[بدعت عادی]] و [[شرعی]]====
برخی "بدعت" را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کرده‌اند<ref>ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.</ref>. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، [[تغییر]] در [[امور شرعی]] است، خواه در مورد [[عبادات]] باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل [[سیاسی]] [[اسلام]]<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.</ref>، اما امور عادی که امروز آنرا [[فرهنگ]] [[ملت‌ها]] می‌خوانند از قلمرو [[بدعت شرعی]] بیرون است و تنها می‌‌تواند تحت بدعت لغوى داخل شود، مثلاً امروز در [[زندگی]] مردم، دگرگونی‌های عمیقی رخ داده است، خواه در مسائل معماری و خانه‌سازی و خواه در [[آموزش و پرورش]] و یا در رسانه‌های گروهی و یا در انواع بازی‌ها و سرگرمی‌ها، همه اینها بدعت لغوی بوده، نه بدعت شرعی؛ زیرا هرگز پدیدآورندگان، آنها را به [[شرع]] نسبت نمی‌دهند، ولی در عین حال‌، بدعت نبودن، [[دلیل]] بر جواز شرعی آنها نیست و باید [[حکم]] آنها را از کتاب و [[سنّت]] استخراج کرد.<ref>جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.</ref>
برخی "بدعت" را به بدعت در امور عادی و شرعی تقسیم کرده‌اند<ref>ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۲۹.</ref>. این تقسیم نیز پایه صحیحی ندارد؛ زیرا بدعت، [[تغییر]] در [[امور شرعی]] است، خواه در مورد [[عبادات]] باشد یا معاملات، یا در امور مربوط به مسائل [[سیاسی]] [[اسلام]]<ref>ابو اسحاق شاطبی، الاعتصام، ص۳۶۲.</ref>، اما امور عادی که امروز آن را [[فرهنگ]] [[ملت‌ها]] می‌خوانند از قلمرو [[بدعت شرعی]] بیرون است و تنها می‌‌تواند تحت بدعت لغوى داخل شود، مثلاً امروز در [[زندگی]] مردم، دگرگونی‌های عمیقی رخ داده است، خواه در مسائل معماری و خانه‌سازی و خواه در [[آموزش و پرورش]] و یا در رسانه‌های گروهی و یا در انواع بازی‌ها و سرگرمی‌ها، همه اینها بدعت لغوی بوده، نه بدعت شرعی؛ زیرا هرگز پدیدآورندگان، آنها را به [[شرع]] نسبت نمی‌دهند، ولی در عین حال‌، بدعت نبودن، [[دلیل]] بر جواز شرعی آنها نیست و باید [[حکم]] آنها را از کتاب و [[سنّت]] استخراج کرد.<ref>جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، بدعت - سبحانی (مقاله)|مقاله «بدعت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۲.</ref>


====بدعت [[حقیقی]] و نسبی====
====بدعت [[حقیقی]] و نسبی====
۲۱۸٬۱۹۶

ویرایش