←معناشناسی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==معناشناسی== | ==معناشناسی== | ||
[[شعایر]] جمع شعیره به معنای علامت است و [[شعایر الهی]]، علامتهایی است که [[خداوند]] آنها را برای اطاعتش [[نصب]] کرده است. شعایر به عنوان جمع [[شعار]] به معنای [[لباس]] و جامهای که روی پوست [[بدن]] قرار میگیرد و با موهای بدن تماس دارد، نیز به کار میرود (کنایه از [[ارتباطات]] تنگاتنگ این علایم با متن [[دین]]) <ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۸۸.</ref> منظور از شعایر الهی در [[قرآن]]، نشانههای دقیق و شواهد رقیقی است که بر [[عظمت]] و کبریایی خداوند دلالت دارد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۹۲.</ref>. | [[شعایر]] جمع شعیره به معنای علامت است و [[شعایر الهی]]، علامتهایی است که [[خداوند]] آنها را برای اطاعتش [[نصب]] کرده است. شعایر به عنوان جمع [[شعار]] به معنای [[لباس]] و جامهای که روی پوست [[بدن]] قرار میگیرد و با موهای بدن تماس دارد، نیز به کار میرود (کنایه از [[ارتباطات]] تنگاتنگ این علایم با متن [[دین]])<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۸۸.</ref> منظور از شعایر الهی در [[قرآن]]، نشانههای دقیق و شواهد رقیقی است که بر [[عظمت]] و کبریایی خداوند دلالت دارد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۹۲.</ref>. | ||
[[قرآن کریم]] در آیاتی چند [[مؤمنان]] را به [[حفظ]] [[شعائر]] الهی توصیه کرده است. از دید برخی [[مفسران]]: تمام آنچه در برنامههای [[دینی]] وارد شده و [[انسان]] را به یاد عظمت [[آیین]] او میاندازد، شعایر الهی است. و [[حقیقت]] [[تعظیم]] آن است که [[مقام]] و موقعیت این شعایر را در [[افکار]] و اذهان و ظاهر و [[باطن]] بالا ببرند و آنچه در خور [[احترام]] و عظمت آنهاست، به جای آورند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]] و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۹۶.</ref>. | [[قرآن کریم]] در آیاتی چند [[مؤمنان]] را به [[حفظ]] [[شعائر]] الهی توصیه کرده است. از دید برخی [[مفسران]]: تمام آنچه در برنامههای [[دینی]] وارد شده و [[انسان]] را به یاد عظمت [[آیین]] او میاندازد، شعایر الهی است. و [[حقیقت]] [[تعظیم]] آن است که [[مقام]] و موقعیت این شعایر را در [[افکار]] و اذهان و ظاهر و [[باطن]] بالا ببرند و آنچه در خور [[احترام]] و عظمت آنهاست، به جای آورند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]] و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۹۶.</ref>. |