رابطه اخلاق و سیاست در سنت اسلامی چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۵ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۴
، ۵ اوت ۲۰۲۱جایگزینی متن - 'بهروز لک، غلام رضا، اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام، سیره سیاسی پیامبر اعظم' به 'بهروز لک، غلام رضا، مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»، سیره سیاسی پیامبر اعظم'
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
::::::رویکرد دوم [[تبعیت]] اخلاق از سیاست است. ماکیاولی از بنیانگذاران این رویکرد در [[اندیشه سیاسی]] مدرن است. ماکیاولی با ردّ رویکردهای مَدرسی به اخلاق و [[فضیلت]]،[[ اخلاق]] را [[تابعی]] از امر سیاسی قرار داد<ref>ویلیام بلوم، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدیّن، (تهران، انتشارات آران، ۱۳۷۳) مقدمه جلد دوم.</ref>. در [[فلسفه]] و [[حقوق]] دوره مدرسی که بر اندیشههای [[روم]] باستان مبتنی بود،[[ انسان]] میبایست همواره به دنبال [[فضیلت اخلاقی]] باشد و در نتیجه فضیلتجویی بخشی از زندگی سیاسی نیز است. بدین جهت بود که ارسطو نیز [[شهروند]] خوب را [[شهروندی]] فضیلتمند و برخوردار از [[فضیلت مدنی]] میدانست، اما از دیدگاه ماکیاولی، [[اولویت]] نه فضیلت بلکه کسب [[منافع دنیوی]] گردید. در نتیجه با اولویت سیاست، اخلاق و فضیلت میبایست در [[خدمت]] و [[استخدام]] سیاست قرار بگیرد. | ::::::رویکرد دوم [[تبعیت]] اخلاق از سیاست است. ماکیاولی از بنیانگذاران این رویکرد در [[اندیشه سیاسی]] مدرن است. ماکیاولی با ردّ رویکردهای مَدرسی به اخلاق و [[فضیلت]]،[[ اخلاق]] را [[تابعی]] از امر سیاسی قرار داد<ref>ویلیام بلوم، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدیّن، (تهران، انتشارات آران، ۱۳۷۳) مقدمه جلد دوم.</ref>. در [[فلسفه]] و [[حقوق]] دوره مدرسی که بر اندیشههای [[روم]] باستان مبتنی بود،[[ انسان]] میبایست همواره به دنبال [[فضیلت اخلاقی]] باشد و در نتیجه فضیلتجویی بخشی از زندگی سیاسی نیز است. بدین جهت بود که ارسطو نیز [[شهروند]] خوب را [[شهروندی]] فضیلتمند و برخوردار از [[فضیلت مدنی]] میدانست، اما از دیدگاه ماکیاولی، [[اولویت]] نه فضیلت بلکه کسب [[منافع دنیوی]] گردید. در نتیجه با اولویت سیاست، اخلاق و فضیلت میبایست در [[خدمت]] و [[استخدام]] سیاست قرار بگیرد. | ||
::::::رویکرد سوم [[قواعد]] دوگانه اخلاقی را در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] مطرح میسازد. از این منظر قواعد اخلاقی در عرصه فردی مطلق و [[لایتغیر]] هستند، اما در عرصه [[اجتماعی]] لازم است [[مصالح]] [[سیاسی]] و اجتماعی بر [[قواعد]] [[اخلاقی]] تقدم یابند. از این جهت یک [[سیاستمدار]] خوب نباید تابع قواعد اخلاقی باشد و میتواند در مواردی که مصالح جمعی و سیاسی اقتضا کند به هر گونه [[افعال]] غیر اخلاقی [[تمسک]] نماید. برتراند راسل از طرفداران این رویکرد است. | ::::::رویکرد سوم [[قواعد]] دوگانه اخلاقی را در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] مطرح میسازد. از این منظر قواعد اخلاقی در عرصه فردی مطلق و [[لایتغیر]] هستند، اما در عرصه [[اجتماعی]] لازم است [[مصالح]] [[سیاسی]] و اجتماعی بر [[قواعد]] [[اخلاقی]] تقدم یابند. از این جهت یک [[سیاستمدار]] خوب نباید تابع قواعد اخلاقی باشد و میتواند در مواردی که مصالح جمعی و سیاسی اقتضا کند به هر گونه [[افعال]] غیر اخلاقی [[تمسک]] نماید. برتراند راسل از طرفداران این رویکرد است. | ||
::::::رویکردهای اول و سوم، ساحتهای مختلفی را برای [[انسان]] مطرح مینماید که از یکدیگر جدا هستند. رویکرد دوم نیز با تمرکز بر [[ساحت]] سیاسی، آن را در [[اولویت]] قرار میداد، اما در رویکرد [[اسلامی]]، بر [[وحدت]] و پیوند [[اخلاق]] و [[سیاست]] تأکید شده است. از این دیدگاه،[[ اخلاق]] و سیاست هر دو معطوف به تأمین [[سعادت]] [[انسانی]] بوده و در نتیجه قانونمندی یکسانی بر آنها [[حاکم]] است. [[افلاطون]] و ارسطو نیز چنین رویکردی را پذیرفتهاند<ref>فرانتس نیومان، آزادی و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، (تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۳) ص۴۴-۴۳.</ref>. مبنای بنیادین چنین رویکردی نگرش [[توحیدی]] به تمامی ابعاد [[جهان هستی]] است. بدینسان انسان هم در [[زندگی فردی]] و هم در [[زندگی سیاسی]] خویش هنجارهای اخلاقی را رعایت میکند. نمونه بارز چنین رویکردی را در [[سیره سیاسی]] بزرگان [[دین]] به ویژه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[حضرت علی]]{{ع}} مییابیم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵؛ محمد باقر المحمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، (بیروت، مؤسسه المحمودی) ج۱، ص۱۵۵.</ref>»<ref>[[غلام رضا بهروز لک|بهروز لک، غلام رضا]]، [[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)| | ::::::رویکردهای اول و سوم، ساحتهای مختلفی را برای [[انسان]] مطرح مینماید که از یکدیگر جدا هستند. رویکرد دوم نیز با تمرکز بر [[ساحت]] سیاسی، آن را در [[اولویت]] قرار میداد، اما در رویکرد [[اسلامی]]، بر [[وحدت]] و پیوند [[اخلاق]] و [[سیاست]] تأکید شده است. از این دیدگاه،[[ اخلاق]] و سیاست هر دو معطوف به تأمین [[سعادت]] [[انسانی]] بوده و در نتیجه قانونمندی یکسانی بر آنها [[حاکم]] است. [[افلاطون]] و ارسطو نیز چنین رویکردی را پذیرفتهاند<ref>فرانتس نیومان، آزادی و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، (تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۳) ص۴۴-۴۳.</ref>. مبنای بنیادین چنین رویکردی نگرش [[توحیدی]] به تمامی ابعاد [[جهان هستی]] است. بدینسان انسان هم در [[زندگی فردی]] و هم در [[زندگی سیاسی]] خویش هنجارهای اخلاقی را رعایت میکند. نمونه بارز چنین رویکردی را در [[سیره سیاسی]] بزرگان [[دین]] به ویژه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[حضرت علی]]{{ع}} مییابیم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵؛ محمد باقر المحمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، (بیروت، مؤسسه المحمودی) ج۱، ص۱۵۵.</ref>»<ref>[[غلام رضا بهروز لک|بهروز لک، غلام رضا]]، [[اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام (مقاله)|مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۲.</ref> | ||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== |