رابطه اخلاق و سیاست در سنت اسلامی چیست؟ (پرسش)

رابطه اخلاق و سیاست در سنت اسلامی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره سیاسی پیامبر خاتم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی پیامبر خاتم مراجعه شود.

رابطه اخلاق و سیاست در سنت اسلامی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی پیامبر خاتم
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

پاسخ نخست

 
غلام رضا بهروز لک

حجت الاسلام و المسلمین دکتر غلام رضا بهروز لک، در مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام» در این‌باره گفته‌ است:

«به رابطه اخلاق و سیاست در طول تاریخ از رویکردهای مختلفی نگریسته شده است. از یک منظر، چهار گونه رابطه را می‌توان در نسبت اخلاق و سیاست مطرح کرد[۱]. رابطه نخست بیانگر جدایی فعل اخلاقی از فعل سیاسی است. از این منظر فعل اخلاقی معطوف به ارزش‌ها و هنجارهاست، در حالی که غایت سیاست واقعیت‌ها و کسب منفعت و رعایت مصلحت است، این دو نوع فعل از یک سنخ نبوده و در نتیجه دخالت دادن امور اخلاقی در زندگی سیاسی موجب اختلال در مصالح و از دست رفتن منافع می‌گردد. توسیدید، اندیشمند معروف یونانی، در تبیین جنگ‌های پلوپونزی چنین رویکردی اتخاذ کرده است[۲]. چنین نگرشی سیاست را فارغ از دغدغه‌های اخلاقی می‌داند و نگرش کوته‌نگرانه و مادی به زندگی سیاسی دارد.

رویکرد دوم تبعیت اخلاق از سیاست است. ماکیاولی از بنیان‌گذاران این رویکرد در اندیشه سیاسی مدرن است. ماکیاولی با ردّ رویکردهای مَدرسی به اخلاق و فضیلت، اخلاق را تابعی از امر سیاسی قرار داد[۳]. در فلسفه و حقوق دوره مدرسی که بر اندیشه‌های روم باستان مبتنی بود، انسان می‌بایست همواره به دنبال فضیلت اخلاقی باشد و در نتیجه فضیلت‌جویی بخشی از زندگی سیاسی نیز است. بدین جهت بود که ارسطو نیز شهروند خوب را شهروندی فضیلت‌مند و برخوردار از فضیلت مدنی می‌دانست، اما از دیدگاه ماکیاولی، اولویت نه فضیلت بلکه کسب منافع دنیوی گردید. در نتیجه با اولویت سیاست، اخلاق و فضیلت می‌بایست در خدمت و استخدام سیاست قرار بگیرد.

رویکرد سوم قواعد دوگانه اخلاقی را در زندگی فردی و اجتماعی مطرح می‌سازد. از این منظر قواعد اخلاقی در عرصه فردی مطلق و لایتغیر هستند، اما در عرصه اجتماعی لازم است مصالح سیاسی و اجتماعی بر قواعد اخلاقی تقدم یابند. از این جهت یک سیاستمدار خوب نباید تابع قواعد اخلاقی باشد و می‌تواند در مواردی که مصالح جمعی و سیاسی اقتضا کند به هر گونه افعال غیر اخلاقی تمسک نماید. برتراند راسل از طرفداران این رویکرد است.

رویکردهای اول و سوم، ساحت‌های مختلفی را برای انسان مطرح می‌نماید که از یکدیگر جدا هستند. رویکرد دوم نیز با تمرکز بر ساحت سیاسی، آن را در اولویت قرار می‌داد، اما در رویکرد اسلامی، بر وحدت و پیوند اخلاق و سیاست تأکید شده است. از این دیدگاه، اخلاق و سیاست هر دو معطوف به تأمین سعادت انسانی بوده و در نتیجه قانون‌مندی یکسانی بر آنها حاکم است. افلاطون و ارسطو نیز چنین رویکردی را پذیرفته‌اند[۴]. مبنای بنیادین چنین رویکردی نگرش توحیدی به تمامی ابعاد جهان هستی است. بدین‌سان انسان هم در زندگی فردی و هم در زندگی سیاسی خویش هنجارهای اخلاقی را رعایت می‌کند. نمونه بارز چنین رویکردی را در سیره سیاسی بزرگان دین به ویژه پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضرت علی (ع) می‌یابیم[۵]»[۶]

پانویس

  1. سید حسن اسلامی، الامام، الاخلاق و السیاسه، ترجمه صادق خورشا، (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر تراث الامام الخمینی) ص۲۰۲ -۱۵۹.
  2. توسیدید، تاریخ جنگ پلوپونزی، ترجمه محمد حسن لطفی، (تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۷) ص۳۳۷-۳۳۶.
  3. ویلیام بلوم، نظریه‌های نظام سیاسی، ترجمه احمد تدیّن، (تهران، انتشارات آران، ۱۳۷۳) مقدمه جلد دوم.
  4. فرانتس نیومان، آزادی و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، (تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۳) ص۴۴-۴۳.
  5. نهج البلاغه، خطبه ۵؛ محمد باقر المحمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، (بیروت، مؤسسه المحمودی) ج۱، ص۱۵۵.
  6. بهروز لک، غلام رضا، مقاله «اصول حاکم بر سیره اخلاقی سیاسی پیامبر اسلام»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۶۲.