←نمونهها و آثار تفسیر فیضی ـ اشاری
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[تفسیر]] فیضی ـ اشاری را نمیتوان با تفسیر باطنی یکسان شمرد؛ زیرا بیشتر [[مفسران]] [[عارف]] که شیوه فیضی ـ اشاری را به کار میگیرند، به معنای ظاهری الفاظ هم توجه دارند، برخلاف تفسیر باطنی که [[عدول]] از [[ظواهر]] [[قرآنی]] است. [[تفاسیر]] [[باطنیه]] به سبب عدم [[تطبیق]] با [[قواعد]] [[علم تفسیر]] غالباً متضمن ادعاهایی بیمبنایند <ref>مکتب تفسیر اشاری، ص۱۶ - ۱۷. </ref> و اساساً آنان ظواهر قرآنی را مراد اصلی [[آیات]] نمیدانند. <ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۸۷. </ref> آنان گرچه به عدم انفکاک [[ظاهر و باطن قرآن]] تأکید دارند؛<ref>وجه دین، ص۸۲ - ۸۳. </ref> ولی تقدم رتبی [[باطن]] بر ظاهر را قائلاند. <ref>وجه دین، ص۸۱ - ۸۲. </ref> از این نکته نیز نباید [[غفلت]] کرد که در تفسیر فیضی ـ اشاری نیز غالباً اصول تصوف عملی از رهگذر [[آیات قرآنی]] مورد استفاده قرار میگیرند. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص۶۵۴. </ref> این در حالی است که از نظر برخی صوفیان، [[تأویل]] نباید مجوزی برای [[وانهادن]] معنای ظاهری قرآن باشد، بنابراین این تأویلها با تأویلهای برخی [[فلاسفه]]، [[متکلمان]] و باطنیان متفاوتاند. <ref>احیاء العلوم، ج ۱، ص۶۲، مشکاة الانوار، ص۶۰، کشف الاسرار، ج ۵، ص۳۰۷. </ref> زرین کوب [[معتقد]] است [[محکمات]] و [[آیات الاحکام]] از دایره این تفسیر و تأویل بیروناند و فقط [[متشابهات]] و آیات مربوط به احوال [[انسان]] و [[اسرار]] [[کائنات]] در این تفسیر مورد توجه و توجیه صوفیانه قرار میگیرند. <ref>سر نی، ج ۱، ص۳۴۹. </ref> غزالی، تأویل را اساساً شیوه باطنیان تلقی و آن را [[نفی]] کرده و [[نگارش]] [[کتابی]] بنام فضائح الباطنیه از سوی وی نیز در همین راستا ارزیابی میشود. او از اینکه به مشرب تأویل، به معنای [[مذموم]] آن منسوب گردد، ابا دارد و میگوید این طرز تلقی را نباید نوعی [[رخصت]] در رفع [[ظواهر]] به شمار آورد <ref>مشکاة الانوار، ص۶۰. </ref>[[غزالی]] [[اعتقاد]] دارد هرکس ادعا کند که [[حقیقت]] مخالف [[شریعت]] و [[باطن]] مغایر ظاهر است به [[کفر]] نزدیکتر است تا به [[ایمان]]. <ref>احیاء العلوم، ج ۱، ص۱۷۳. </ref> [[ابن عربی]] نیز باطنیان را در زمره گمراهانی میداند که هیچ حکمی از [[احکام شریعت]] را بر ظاهر خود باقی نمیگذارند. <ref>الفتوحات المکیه، ج ۱، ص۳۳۴. </ref> دیگر عارفی که به نحوی [[تأویل]] جویی به مفهوم خاص آن را بر نمیتابد، [[مولوی]] است. برخورد این [[عارف]] با [[قرآن کریم]] آن چنان که مثنوی از آن حکایت دارد در [[نقد]] روش باطنگرایی با اهمیت است. <ref>مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات ۱۰۲۰ - ۱۰۲۳. </ref> از نظر صوفیان اگر بتوان معیاری صحیح از تأویل به دست داد، همان تأویل کشفی است که به نوعی جامع بین ظاهر و باطن الفاظ [[قرآنی]] است.<ref>[[محسن قاسمپور|قاسمپور، محمد]]، [[تفسیر عرفانی - قاسمپور (مقاله)|مقاله «تفسیر عرفانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | [[تفسیر]] فیضی ـ اشاری را نمیتوان با تفسیر باطنی یکسان شمرد؛ زیرا بیشتر [[مفسران]] [[عارف]] که شیوه فیضی ـ اشاری را به کار میگیرند، به معنای ظاهری الفاظ هم توجه دارند، برخلاف تفسیر باطنی که [[عدول]] از [[ظواهر]] [[قرآنی]] است. [[تفاسیر]] [[باطنیه]] به سبب عدم [[تطبیق]] با [[قواعد]] [[علم تفسیر]] غالباً متضمن ادعاهایی بیمبنایند <ref>مکتب تفسیر اشاری، ص۱۶ - ۱۷. </ref> و اساساً آنان ظواهر قرآنی را مراد اصلی [[آیات]] نمیدانند. <ref> مناهل العرفان، ج ۲، ص۸۷. </ref> آنان گرچه به عدم انفکاک [[ظاهر و باطن قرآن]] تأکید دارند؛<ref>وجه دین، ص۸۲ - ۸۳. </ref> ولی تقدم رتبی [[باطن]] بر ظاهر را قائلاند. <ref>وجه دین، ص۸۱ - ۸۲. </ref> از این نکته نیز نباید [[غفلت]] کرد که در تفسیر فیضی ـ اشاری نیز غالباً اصول تصوف عملی از رهگذر [[آیات قرآنی]] مورد استفاده قرار میگیرند. <ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص۶۵۴. </ref> این در حالی است که از نظر برخی صوفیان، [[تأویل]] نباید مجوزی برای [[وانهادن]] معنای ظاهری قرآن باشد، بنابراین این تأویلها با تأویلهای برخی [[فلاسفه]]، [[متکلمان]] و باطنیان متفاوتاند. <ref>احیاء العلوم، ج ۱، ص۶۲، مشکاة الانوار، ص۶۰، کشف الاسرار، ج ۵، ص۳۰۷. </ref> زرین کوب [[معتقد]] است [[محکمات]] و [[آیات الاحکام]] از دایره این تفسیر و تأویل بیروناند و فقط [[متشابهات]] و آیات مربوط به احوال [[انسان]] و [[اسرار]] [[کائنات]] در این تفسیر مورد توجه و توجیه صوفیانه قرار میگیرند. <ref>سر نی، ج ۱، ص۳۴۹. </ref> غزالی، تأویل را اساساً شیوه باطنیان تلقی و آن را [[نفی]] کرده و [[نگارش]] [[کتابی]] بنام فضائح الباطنیه از سوی وی نیز در همین راستا ارزیابی میشود. او از اینکه به مشرب تأویل، به معنای [[مذموم]] آن منسوب گردد، ابا دارد و میگوید این طرز تلقی را نباید نوعی [[رخصت]] در رفع [[ظواهر]] به شمار آورد <ref>مشکاة الانوار، ص۶۰. </ref>[[غزالی]] [[اعتقاد]] دارد هرکس ادعا کند که [[حقیقت]] مخالف [[شریعت]] و [[باطن]] مغایر ظاهر است به [[کفر]] نزدیکتر است تا به [[ایمان]]. <ref>احیاء العلوم، ج ۱، ص۱۷۳. </ref> [[ابن عربی]] نیز باطنیان را در زمره گمراهانی میداند که هیچ حکمی از [[احکام شریعت]] را بر ظاهر خود باقی نمیگذارند. <ref>الفتوحات المکیه، ج ۱، ص۳۳۴. </ref> دیگر عارفی که به نحوی [[تأویل]] جویی به مفهوم خاص آن را بر نمیتابد، [[مولوی]] است. برخورد این [[عارف]] با [[قرآن کریم]] آن چنان که مثنوی از آن حکایت دارد در [[نقد]] روش باطنگرایی با اهمیت است. <ref>مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات ۱۰۲۰ - ۱۰۲۳. </ref> از نظر صوفیان اگر بتوان معیاری صحیح از تأویل به دست داد، همان تأویل کشفی است که به نوعی جامع بین ظاهر و باطن الفاظ [[قرآنی]] است.<ref>[[محسن قاسمپور|قاسمپور، محمد]]، [[تفسیر عرفانی - قاسمپور (مقاله)|مقاله «تفسیر عرفانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==نمونهها و آثار [[تفسیر]] فیضی ـ اشاری== | ==نمونهها و آثار [[تفسیر]] فیضی ـ اشاری== | ||
#از مهمترین و کهنترین [[تفاسیر]] فیضی و اشاری، | #از مهمترین و کهنترین [[تفاسیر]] فیضی و اشاری، [[تفسیر سهل تستری (کتاب)|تفسیر سهل تستری]] است. برخی [[پژوهشگران]] مانند باورینگ که درباره [[شخصیت]] و آثار تستری از جمله تفسیر او تحقیق کردهاند، ضمن مقایسه موارد نسبتاً زیادی بین تفسیر «سهل تستری» و «[[حقائق التفسیر (کتاب)|حقائق التفسیر]] [[سلمی]] به شواهدی دست یافتهاند که هر تردیدی را در باب اصالت تفسیر منتفی میسازد و میتوان گفت سخنان بیان شده در این تفسیر که به صورت {{عربی|"قال سهل"}} آمدهاند از زبان تستریاند. <ref>ارج نامه ایرج، ج ۲، ص۳۰ - ۳۲. </ref> در این تفسیر تأویلاتی از واژگان و [[آیات قرآنی]] به چشم میخورند؛ مانند تأویل «لیل» به «نفس طبعی» و «[[نهار]]» به «نفس [[روحی]]» و [[ام القری]] به «[[قلب]]».<ref>تفسیر سهل تستری، ص۸۴، ۱۲۲. </ref> تلاش سهل تستری عمدتاً مصروف جمع بین ظاهر و باطن [[آیات]] است و از تأویلات غیر مقبول کمتر در آن ملاحظه میشود. این تفسیر که از [[نظم]] خاص هم [[پیروی]] نمیکند و [[مفسر]] خود را ملزم به ذکر تمام [[آیه]] نمیبیند در [[حقیقت]] سخنانی است که تستری در [[تفسیر آیات]] مختلف [[قرآنی]] باز گفته و در خلال آن دیدگاههای صوفیانه و [[تعالیم]] [[عرفانی]] را مطرح کرده است. | ||
#حقائق التفسیر | #[[حقائق التفسیر (کتاب)|حقائق التفسیر]] [[ابوعبدالرحمن سلمی]] از [[تفاسیر]] مهم فیضی ـ اشاری است. حقائق التفسیر نیز بر تفسیرهای بعدی خود مانند لطائف الاشارات مؤثر بوده است. <ref>لطائف الاشارات، مقدمه، ص۱۱. </ref> این [[تفسیر]] مجموعهای است از تفاسیر منسوب به [[امام صادق]]{{ع}}، تفسیر [[ابوالحسین ثوری]]. تفسیر [[حسین بن منصور حلاج]] و تفسیر [[ابن عطاء]] این کتاب که از کهنترین کتب [[تفسیر عرفانی]] به شمار میآید، مجموعهای است از اقوال و تفاسیری که تا پیش از [[سلمی]] با نگاه عرفانی فراهم آمدهاند. این تفسیر با وجود شهرتی که دارد از [[طعن]] و قدح برخی محققان در [[امان]] نمانده است؛ [[حافظ ذهبی]] آن را سراسر اقوال [[قرمطیان]] و [[تحریف قرآن]] دانسته است. <ref> تاریخ الاسلام، ج ۲۸، ص۳۰۷. </ref> [[سیوطی]] نیز در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که تفسیر او تفسیر [[اهل بدعت]] است. <ref>طبقات المفسرین، ص۸۴ ـ ۸۵. </ref> وی در الاتقان نیز نظر [[واحدی نیشابوری]] را آورده که اگر او (سلمی) [[معتقد]] باشد که این تفسیر است [[کفر]] ورزیده است. <ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۸۵. </ref> سلمی در این تفسیر ادعا نکرده که ظاهر [[آیات قرآنی]] مراد نیست، بلکه آنچنان که وی در مقدمه تفسیرش آورده عمده همتش مصروف جمع اقوال و گفتار [[اهل]] حقیقت (صوفیان و [[عارفان]]) درباره آیات قرآنی شده است. | ||
# پس از حقائق التفسیر میتوان به لطائف الاشارات قشیری به عنوان تفسیر مهم دیگر عرفانی اشاره کرد. قشیری تفسیر دیگری نیز بنام التیسیر فی التفسیر داشته است که نتیجه پژوهشهای [[عقلانی]] و بعدی اوست، گرچه بر منقولات نیز متکی بوده است. لطائف الاشارات قشیری نخستین تفسیر عرفانی است که متکلمی [[صوفی]] نگاشته است. عنوان لطائف الاشارات بیانگر روش تفسیر قشیری در [[فهم]] [[حقایق]] [[وحی]] است، با محوریت اشارت به جای عبارت. وی در [[تفسیر اشاری]] خود بر عنصر [[تهذیب نفس]] به عنوان مهمترین عنصر در [[درک]] اشارات و لطایف [[قرآنی]] تکیه میکند. قشیری خود را ملتزم به [[نص قرآنی]] دانسته و به آن به دیده اعتبار نگریسته و به قولی بر [[حفظ]] [[نص قرآن]] [[حریص]] بوده است. <ref>لطائف الاشارات، مقدمه، ص۳۷. </ref> در [[تفسیر]] قشیری نمونههایی فراوان یافت میشوند که براساس آن اصول تصوف با [[آیات قرآن]] [[تطبیق]] شدهاند. تفسیر قشیری برای [[مفسران]] پس از وی مأخذی معتبر بوده است. | #پس از [[حقائق التفسیر (کتاب)|حقائق التفسیر]] میتوان به لطائف الاشارات قشیری به عنوان تفسیر مهم دیگر عرفانی اشاره کرد. قشیری تفسیر دیگری نیز بنام التیسیر فی التفسیر داشته است که نتیجه پژوهشهای [[عقلانی]] و بعدی اوست، گرچه بر منقولات نیز متکی بوده است. لطائف الاشارات قشیری نخستین تفسیر عرفانی است که متکلمی [[صوفی]] نگاشته است. عنوان لطائف الاشارات بیانگر روش تفسیر قشیری در [[فهم]] [[حقایق]] [[وحی]] است، با محوریت اشارت به جای عبارت. وی در [[تفسیر اشاری]] خود بر عنصر [[تهذیب نفس]] به عنوان مهمترین عنصر در [[درک]] اشارات و لطایف [[قرآنی]] تکیه میکند. قشیری خود را ملتزم به [[نص قرآنی]] دانسته و به آن به دیده اعتبار نگریسته و به قولی بر [[حفظ]] [[نص قرآن]] [[حریص]] بوده است. <ref>لطائف الاشارات، مقدمه، ص۳۷. </ref> در [[تفسیر]] قشیری نمونههایی فراوان یافت میشوند که براساس آن اصول تصوف با [[آیات قرآن]] [[تطبیق]] شدهاند. تفسیر قشیری برای [[مفسران]] پس از وی مأخذی معتبر بوده است. | ||
# تفسیر | #[[تفسیر عرائش البیان فی حقائق القرآن (کتاب)تفسیر عرائش البیان فی حقائق القرآن]] اثر [[روزبهان بقلی شیرازی]] نیز از [[تفاسیر]] فیضی ـ اشاری است. این تفسیر لطائف الاشارات قشیری را از منابع خود معرفی کرده است. در برخی متون [[تاریخی]] از این تفسیر با عنوان تفسیر عرائس نام برده شده است. <ref>حبیب السیر، ج ۲، ص۳۳۱. </ref> این تفسیر از جنبه عملی و [[سیر]] و سلوکی از مهمترین متون [[عرفانی]] به شمار میآید. از همین روست که او [[طریقت]] روزبهانیه را تأسیس کرده و برای [[اهل الله]] رباطی ساخته است. <ref>جستجو در تصوف ایران، ص۲۲۲. </ref> [[مفسر]] در عین اعتراف به معنای ظاهر در اکثر قریب به اتفاق [[آیات]]، رویکردی اشاری و ذوقی و [[تأویل]] گرایانه به آیات دارد. ref>شد الازار فی حط الاوزار، ص۲۴۴؛ [[روز]] بهان [[نامه]]، ص۸. </ref> | ||
# [[کشف | #[[کشف الاسرار و عدة الابرار (کتاب)|کشف الاسرار و عدة الابرار]] به [[فارسی]] از دیگر [[تفاسیر عرفانی]] است. [[میبدی]] که از واعظان و مجلس گویان عصر خود به شمار میآمد <ref>لطایفی از قرآن، ص۳۷. </ref> در تدوین این تفسیر به تفسیر [[خواجه]] [[عبدالله انصاری]] نظر داشته است و در [[حقیقت]] خواسته تفسیر موجز پیر هرات را با شرح و بسط بیشتری عرضه دارد. این تفسیر مدتها بر اثر [[اشتباه]] صاحب کشف الظنون به [[سعدالدین تفتازانی]] نسبت داده میشد. <ref>کشف الظنون، ج ۲، ص۱۴۸۷. </ref> پس از آن، این تفسیر با کوششهای [[محمد معین]] با نام تفسیر خواجه عبدالله انصاری [[شناسایی]] شد تا اینکه بر اثر [[کوشش]] و تحقیق [[علی اصغر حکمت]] نقاب از چهره [[حقیقی]] آن برگرفته و معلوم شد از آنِ [[رشیدالدین فضل الله میبدی]] است. مؤلف روش خود را در سه نوبت ذکر کرده است: نخست ترجمه [[آیه]]. سپس بیان [[تفسیر]] و در نهایت [[تأویل آیات]]. وی نوبت سوم این تفسیر را به روش [[عرفانی]] و به مذاق صوفیان سامان داده است. | ||
# | #[[الفصول (کتاب)|الفصول]]، نوشته [[ابوحنیفه عبدالوهاب بن محمد]] (از علمای [[قرن پنجم هجری]])، [[تفسیری]] است عرفانی ـ [[کلامی]] که بر مذاق کرّامیه نوشته شده و هنوز چاپ نشده است. ویژگی این تفسیر اشتمال آن بر اقوال [[محمد بن کرّام]] و دیگر [[علما]] و عرفای کرّامی و نیز [[عقاید]] آنهاست. در این اثر تصویری نسبتاً [[واقعی]] از عقاید کرّامیان ترسیم شده است. <ref>ارج نامه ایرج، ج ۲، ص۶۱ - ۱۱۳. </ref> | ||
# بحرالحقائق و المعانی فی تفسیر السبع المثانی یا التأویلات النجمیه نوشته [[نجم الدین رازی]] معروف به [[نجم الدین دایه]] نیز از زمره [[تفاسیر عرفانی]] است. <ref> کشف الظنون، ج ۱، ص۲۲۴؛ مرصاد العباد، «مقدمه»، ص۴۷. </ref> مؤلف این تفسیر از مریدان و [[اصحاب]] شیخ [[نجم]] | #[[بحرالحقائق و المعانی فی تفسیر السبع المثانی (کتاب)|بحرالحقائق و المعانی فی تفسیر السبع المثانی]] یا [[التأویلات النجمیه (کتاب)|التأویلات النجمیه]] نوشته [[نجم الدین رازی]] معروف به [[نجم الدین دایه]] نیز از زمره [[تفاسیر عرفانی]] است. <ref> کشف الظنون، ج ۱، ص۲۲۴؛ مرصاد العباد، «مقدمه»، ص۴۷. </ref> مؤلف این تفسیر از مریدان و [[اصحاب]] شیخ [[نجم الدین کبری]] بوده که وی [[تربیت]] او را به شیخ [[مجدالدین بغدادی]] در خوارزم سپرده است. <ref>نفحات الانس، ص۴۳۵. </ref> نجم الدین رازی در عصر خود چه در [[عراق]] و چه در [[آسیای صغیر]] از [[مشایخ]] برجسته طریقه کبرویه بوده است. اهتمام این [[مفسر]] به جمع میان ظاهر و [[باطن]] [[آیات]] و [[تأیید]] اصول تصوف بوده است. کار او را علاءالدوله سمنانی ادامه داده است. <ref>مکتب تفسیر اشاری، ص۱۴۵، التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۳۹۳. </ref> آنچه از بررسی و [[کاوش]] در تفسیر بحرالحقائق نجم الدین رازی میتوان به دست آورد دو نکته مهم و اساسی است که توجه بدان روشنگر [[خط مشی]] کلی تفسیر اوست. أ. نگاه عمیق او به دو جنبه ظاهری و [[باطنی]] آیات در سراسر تفسیر او مشهود است. او گفته معنی ظاهر [[آیت]] شنیده باشی و لیکن معنی باطنش بشنو که [[قرآن]] را ظاهری و [[باطنی]] است. <ref>مرصاد العباد، «مقدمه»، ص۶۵. </ref> ب. [[تطبیق]] [[آیات]] با اصول تصوف و [[سلوک]] [[عرفانی]]. | ||
# | #[[مثنوی معنوی (کتاب)|مثنوی معنوی]]، سروده [[جلال الدین محمد مولوی]] را هم به سبب اشتمال آن بر [[تفسیر]] و [[تأویل]] بخش عمده ای از [[آیات قرآن]] میتوان از [[تفاسیر عرفانی]] قرآن به شمار آورد <ref>سر نی، ج ۱، ص۳۷۳. </ref>. | ||
# [[اسماعیل بن مصطفی حقی بُروسَوی]] صاحب [[تفسیر روح البیان]] با بهرهگیری از تفاسیر عرفانی پیشین مانند تأویلات عبدالرزاق کاشانی و بحرالحقایق والمعانی فی تفسیر السبع المثانی [[نجم الدین رازی]] و با بهرهگیری از اشعار عرفانی [[مولوی]] و [[حافظ]] و [[سعدی]] [[تفسیری]] ذوقی تألیف کرده است. <ref>روح البیان، ج ۳، ص۴۵۰، ۴۵۳؛ ج ۶، ص۱۷۷، ۱۸۸، ۲۰۱. </ref> بروسوی در [[استانبول]] [[ترکیه]]، [[زبان فارسی]] را نیز آموخت و به ویژه در کتابهای عرفانی [[فارسی]] همچون آثار [[عطار]]، مولوی، حافظ و جامی [[تعمق]] کرد. آشنایی با این آثار عرفانی و نیز شرح و ترجمه او بر فصوص الحکم [[ابن عربی]] به زبان ترکی، یا ترجمه و شرح او بر [[پند]] [[نامه]] منسوب به [[عطار نیشابوری]] موجب شد که تفسیر او، [[روح]] البیان [[صبغه]] عرفانی بگیرد. | #[[اسماعیل بن مصطفی حقی بُروسَوی]] صاحب [[تفسیر روح البیان (کتاب)|تفسیر روح البیان]] با بهرهگیری از تفاسیر عرفانی پیشین مانند تأویلات [[عبدالرزاق کاشانی]] و [[بحرالحقایق والمعانی فی تفسیر السبع المثانی (کتاب)|بحرالحقایق والمعانی فی تفسیر السبع المثانی]] [[نجم الدین رازی]] و با بهرهگیری از اشعار عرفانی [[مولوی]] و [[حافظ]] و [[سعدی]] [[تفسیری]] ذوقی تألیف کرده است. <ref>روح البیان، ج ۳، ص۴۵۰، ۴۵۳؛ ج ۶، ص۱۷۷، ۱۸۸، ۲۰۱. </ref> بروسوی در [[استانبول]] [[ترکیه]]، [[زبان فارسی]] را نیز آموخت و به ویژه در کتابهای عرفانی [[فارسی]] همچون آثار [[عطار]]، مولوی، حافظ و جامی [[تعمق]] کرد. آشنایی با این آثار عرفانی و نیز شرح و ترجمه او بر فصوص الحکم [[ابن عربی]] به زبان ترکی، یا ترجمه و شرح او بر [[پند]] [[نامه]] منسوب به [[عطار نیشابوری]] موجب شد که تفسیر او، [[روح]] البیان [[صبغه]] عرفانی بگیرد. | ||
# بیان السعادة فی | #[[بیان السعادة فی مقامات العبادة (کتاب)|بیان السعادة فی مقامات العبادة]] تألیف حاج ملا [[سلطان محمد گنابادی]] معروف به [[سلطان علی شاه]] نیز از [[تفاسیر]] فیضی ـ اشاری و [[شیعی]] قرآن و نویسنده آن از اقطاب متأخر [[سلسله]] [[نعمت]] اللهی است، گرچه برخی [[صحت]] انتساب این تفسیر را به وی [[انکار]] کردهاند. سبب [[نگارش]] این تفسیر به گفته مؤلف آن جمع آوری لطایف و نکات نغز در اشارات قرآن است. <ref> بیان السعاده، ج ۱، ص۲. </ref> محور اساسی این تفسیر، [[ولایت]] در معنای عرفانی است. از جنبههای [[روایی]]، [[فقهی]]، [[فلسفی]] و ادبی این تفسیر نباید [[غافل]] بود؛ اما وجه [[غالب]] آن توجه به مباحث عرفانی است و اگرهم از حیث روایی بتوان از آن سخنی گفت، [[عرفان]] مبتنی بر این [[روایات]] است که از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{ع}} فراوان در آن نقل شده است. | ||
[[درهم]] آمیختگی آرای [[فلسفی]] با لطایف و نکات [[عرفانی]] چنان که در شیوه [[ملاصدرا]] مشهود است از خصوصیات این [[تفسیر عرفانی]] است. <ref> بیان السعاده، ج ۱، ص۲۱۸ - ۲۲۰، ج ۲، ص۲۷۶ - ۲۷۷، ۴۳۱ - ۴۳۲. </ref> در میان [[تفاسیر]] فیضی ـ اشاری تفاسیری وجود دارند که در آنها فقط یک [[سوره]] یا یک [[آیه]] [[تفسیر]] شده است؛ مانند [[مشکاة الانوار و مصفاة الاسرار (کتاب)|مشکاة الانوار و مصفاة الاسرار]] [[امام]] [[محمد غزالی]] که [[تفسیر آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] است. غزالی در این [[کتاب خدا]] را نوری میخواند که جز آن دیگر نوری نیست و مرادش از [[نور]]، وجود است و نور رمز وجود است و وجود او جزء او نیست. <ref>جستجو در تصوف ایران، ص۹۹ - ۱۰۰. </ref> دیگری تفسیر [[بحر المحبة فی اسرار المودة (کتاب)|بحر المحبة فی اسرارالموده]] از [[احمد غزالی]]، [[الستین الجامع للطائف البساتین (کتاب)|الستین الجامع للطائف البساتین از [[احمد بن محمد بن زید طوسی]] و [[حدائق الحقائق (کتاب)|حدائق الحقائق]] از [[معین الدین فراهی هروی]] مشهور به [[ملا مسکین]] (از [[عارفان]] [[قرن دهم]]) هر سه اثر تفسیر [[سوره یوسف]] و به [[زبان فارسی]] است<ref>مکتب تفسیر اشاری، ص۵۶ - ۲۵۷. </ref>.<ref>[[محسن قاسمپور|قاسمپور، محمد]]، [[تفسیر عرفانی - قاسمپور (مقاله)|مقاله «تفسیر عرفانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | |||
==نمونهها و آثار تفاسیر مبتنی بر عرفان نظری== | ==نمونهها و آثار تفاسیر مبتنی بر عرفان نظری== | ||
تفسیر [[رحمة]] من الرحمن فراهم آمده از آثار [[قرآنی]] و عرفانی [[ابن عربی]] همچون ایجاز البیان فی الترجمة عن القرآن، الجمع والتفصیل فی [[اسرار]] معانی التنزیل، تفسیر القرآن الکریم والفتوحات المکیه از جمله تفاسیر مبتنی بر عرفان نظری است. <ref>التفسیر و المفسرون، معرفت، ج ۲، ص۵۷۰ - ۵۷۳. </ref> [[شیخ محمد عبده]] بر این [[باور]] است که تفسیر القرآن الکریم متعلق به عبدالرزاق کاشانی است. و انتساب آن به ابن عربی به [[ادله]] ای درست نیست. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۰۰. </ref> گرچه برخی دیگر به دلیل همسانی مباحث آن با الفتوحات المکیه انتساب آن را به ابن عربی پذیرفتنیتر میدانند. <ref>تفسیر و مفسران، معرفت، ج ۲، ص۴۱۴. </ref> برخی دیگر از [[تفاسیر]] مهم و مشهور [[عرفان]] نظری عبارتاند از اعجازالبیان فی [[کشف]] بعض [[اسرار]] ام القرآن از [[صدرالدین قونوی]] در [[تفسیر]] [[سوره حمد]]. او [[قرآن]] را ذوبطون و راه نیل به این بطون و لایههای درونی را [[تأویل]] میداند. | تفسیر [[رحمة]] من الرحمن فراهم آمده از آثار [[قرآنی]] و عرفانی [[ابن عربی]] همچون ایجاز البیان فی الترجمة عن القرآن، الجمع والتفصیل فی [[اسرار]] معانی التنزیل، تفسیر القرآن الکریم والفتوحات المکیه از جمله تفاسیر مبتنی بر عرفان نظری است. <ref>التفسیر و المفسرون، معرفت، ج ۲، ص۵۷۰ - ۵۷۳. </ref> [[شیخ محمد عبده]] بر این [[باور]] است که تفسیر القرآن الکریم متعلق به عبدالرزاق کاشانی است. و انتساب آن به ابن عربی به [[ادله]] ای درست نیست. <ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۴۰۰. </ref> گرچه برخی دیگر به دلیل همسانی مباحث آن با الفتوحات المکیه انتساب آن را به ابن عربی پذیرفتنیتر میدانند. <ref>تفسیر و مفسران، معرفت، ج ۲، ص۴۱۴. </ref> برخی دیگر از [[تفاسیر]] مهم و مشهور [[عرفان]] نظری عبارتاند از اعجازالبیان فی [[کشف]] بعض [[اسرار]] ام القرآن از [[صدرالدین قونوی]] در [[تفسیر]] [[سوره حمد]]. او [[قرآن]] را ذوبطون و راه نیل به این بطون و لایههای درونی را [[تأویل]] میداند. |