مسئولیت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*بر اساس [[سنت الهی]]، واگذاری [[مسئولیت]] همراه مسئولیت‌خواهی است؛ چنانکه [[خداوند]] در [[قرآن]] می‌فرماید: "پس، هرآینه از کسانی که به سوی ایشان فرستاده شده، خواهیم پرسید و از خود فرستادگان نیز خواهیم پرسید"<ref>سوره اعراف، آیه ۶.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] پس از اعطای [[مسئولیت]] به [[بندگان]] [[شایسته]] خود، از آنها بازخواست می‌کند. البته هرچه گستره [[اختیار]] بیشتر باشد، مسئولیت‌خواهی نیز سخت‌تر خواهد بود<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱.</ref>.
[[تفویض]] [[اختیار]] و [[مسئولیت‌خواهی]] از لوازم [[اداره امور]] و سنتی [[الهی]] است. [[خدای متعال]] پس از [[امتحان]] [[بندگان]] [[شایسته]] خود، براساس اختیار آنها، به آنان مسئولیت‌هایی می‌سپارد. [[بدیهی]] است که قلمرو اختیار هر چه گسترده‌تر باشد، [[میزان]] مسئولیت‌خواهی هم بیشتر خواهد بود<ref>[[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref>.
*[[سیره رسول خدا]]{{صل}} نیز چنین بود و ایشان هم پس از [[انتخاب]] افراد مناسب و لایق برای هر کاری، [[وظایف]] را به ایشان گوشزد و در مقابل از آنها بازخواست می‌کرد و در صورت کوتاهی کارگزارانش، سخت بر می‌آشفت و خود با [[جدیت]] به مسئله رسیدگی و خسارت را جبران می‌کرد<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱.</ref>.


==واگذاری [[مسئولیت]]، و نظارت‌==
بر اساس [[سنت الهی]]، واگذاری [[مسئولیت]]، همراه مسئولیت‌خواهی است؛ چنانکه [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: "پس، هرآینه از کسانی که به سوی ایشان فرستاده شده، خواهیم پرسید و از خود فرستادگان نیز خواهیم پرسید"<ref>سوره اعراف، آیه ۶.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] پس از اعطای [[مسئولیت]] به [[بندگان]] [[شایسته]] خود، از آنها بازخواست می‌کند. البته هرچه گستره [[اختیار]] بیشتر باشد، مسئولیت‌خواهی نیز سخت‌تر خواهد بود.
*مدیر موفق و [[مقتدر]]، کسی است که علاوه بر [[اطمینان]] یافتن از توانایی‌های [[کارگزاران]] خود، [[نظارت]] کافی بر عملکرد آنها نیز داشته باشد. [[رفتار]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[مسئولان]] [[نظام]] خود نیز بر اساس همین اصل بود. این عمل به معنای [[بی‌اعتمادی]] به [[کارگزاران]] نیست؛ بلکه به این [[دلیل]] است که [[آدمی]] همیشه و در همه حال، [[نیازمند]] ناظری است تا او از مسیر وظایفی که برای او تعریف شده است، [[منحرف]] نشود؛ چرا که نفس [[آدمی]] به [[بدی]] و [[گناه]] [[فرمان]] می‌دهد{{متن قرآن| وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏}}<ref> و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱.</ref>.
 
*[[رسول اکرم]]{{صل}} این کار را با [[جدیت]] تمام انجام می‌داد. [[نقل]] شده است، روزی [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی را به جایی فرستاد و [[علی]]{{ع}} را [[فرمانده]] آن [[سپاه]] قرار داد. پس از انجام [[مأموریت]] و بازگشت [[سپاه]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[کارها]] را پیگیری کرد و از آنان درباره آن‌چه [[گذشت]] و نیز درباره عملکرد فرماندهشان پرسید. [[سپاهیان]] پاسخ دادند که [[علی]]{{ع}} در [[مقام]] [[فرماندهی]] خوب بود و به خوبی همه [[کارها]] را اداره کرد؛ جز آنکه در هر نمازی با ما [[سوره]] "[[توحید]]" را می‌خواند<ref>شیخ صدوق، التوحید، ص ۹۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۶ - ۱۱۷ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۸۱ - ۸۲.</ref>. "همان گونه که دیده می‌شود، [[رسول خدا]]{{صل}} مسئولیتی را به کسی واگذار نمی‌کرد؛ مگر اینکه بر [[رفتار]] آنها [[نظارت]] می‌کرد؛ حتی اگر کار گزارش شخصیتی مانند [[علی]]{{ع}} باشد<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۲.</ref>.
[[سیره رسول خدا]]{{صل}} نیز چنین بود و ایشان هم پس از [[انتخاب]] افراد مناسب و لایق برای هر کاری، [[وظایف]] را به ایشان گوشزد و در مقابل از آنها بازخواست می‌کرد و در صورت کوتاهی کارگزارانش، سخت بر می‌آشفت و خود با [[جدیت]] به مسئله رسیدگی و خسارت را جبران می‌کرد<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱.</ref>.
*لازمه سپردن [[کارها]] در [[سیره رسول خدا]]{{صل}}، [[امتحان]] و آزمودن افراد بود. از [[امام هشتم]] [[روایت]] شده است که هرگاه [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی را برای [[مأموریت]] می‌فرستاد و [[فرماندهی]] برای آن [[تعیین]] می‌کرد، برخی از افراد [[موثق]] خود را مخفیانه بر ایشان می‌گماشت تا رفتارشان را زیر نظر بگیرند و به وی اطلاع دهند<ref>حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۱۴۸.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۲.</ref>.
 
*ماجرای [[قبیله]] "بنی جذیمه" پس از [[فتح مکه]]، نمونه‌ای از روش مسئولیت‌خواهی و [[مراقبت]] [[پیامبر]] بر [[رفتار]] [[کارگزاران]] است.‌ در آن هنگام که [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[فتح مکه]]، افرادی را به اطراف [[مکه]] می‌فرستاد تا [[مردم]] را به [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کنند، [[خالد بن ولید]] را همراه عده‌ای به سوی [[قبیله]] "بنی جذیمه" در "غمیصاء" در بیابان نزدیک [[مکه]] فرستاد. خالد نزد آنان رفت و گفت: "به [[اسلام]] گروید"؛‌ آنان گفتند: "ما مسلمانیم"؛ گفت: "پس چرا مسلح هستید؟"‌ گفتند: "میان ما و قومی از [[اعراب]] [[دشمنی]] است و ترسیدیم شما از آنان باشید"؛ خالد [[سلاح]] آنان را گرفت و آنها را دستگیر کرد. آنها هنگام [[نماز صبح]] از خالد خواستند، دست‌هایشان گشوده شود تا [[نماز]] بگذارند. میان همراهان خالد [[اختلاف]] پیش آمد که چرا باید با مسلمانانی بی‌گناه این چنین [[رفتار]] شود و هنگام سپیده دم خالد [[فرمان]] داد تا [[اسیران]] را گردن بزنند. چون این جنایت را به [[پیامبر]]{{صل}} خبر دادند، ایشان سخت ناراحت شدند و دست‌های خود را رو به [[آسمان]] بلند کردند و فرمودند: "خدایا! از آن‌چه خالد کرده است، نزد تو بیزاری می‌جویم". سپس آن [[حضرت]] بر خالد خشمگین شد و بی‌درنگ به [[علی]]{{ع}} [[مأموریت]] داد تا نزد آن [[قبیله]] رفته و خسارت و خون‌بهای آنها را بپردازد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۶ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۱.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۲-۶۱۳.</ref>.
==واگذاری [[مسئولیت]] و نظارت‌==
مدیر موفق و [[مقتدر]]، کسی است که علاوه بر [[اطمینان]] یافتن از توانایی‌های [[کارگزاران]] خود، [[نظارت]] کافی بر عملکرد آنها نیز داشته باشد. [[رفتار]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[مسئولان]] [[نظام]] خود نیز بر اساس همین اصل بود. این عمل به معنای [[بی‌اعتمادی]] به [[کارگزاران]] نیست؛ بلکه به این [[دلیل]] است که [[آدمی]] همیشه و در همه حال، [[نیازمند]] ناظری است تا او از مسیر وظایفی که برای او تعریف شده است، [[منحرف]] نشود؛ چرا که نفس [[آدمی]] به [[بدی]] و [[گناه]] [[فرمان]] می‌دهد: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏}}<ref>و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>.
 
[[رسول اکرم]]{{صل}} این کار را با [[جدیت]] تمام انجام می‌داد. نقل شده است، روزی [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی را به جایی فرستاد و [[علی]]{{ع}} را فرمانده آن [[سپاه]] قرار داد. پس از انجام [[مأموریت]] و بازگشت [[سپاه]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[کارها]] را پیگیری کرد و از آنان درباره آن‌چه [[گذشت]] و نیز درباره عملکرد فرماندهشان پرسید. [[سپاهیان]] پاسخ دادند که [[علی]]{{ع}} در [[مقام]] [[فرماندهی]] خوب بود و به خوبی همه [[کارها]] را اداره کرد؛ جز آنکه در هر نمازی با ما [[سوره]] "[[توحید]]" را می‌خواند<ref>شیخ صدوق، التوحید، ص ۹۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۶ - ۱۱۷ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۸۱ - ۸۲.</ref>. "همان گونه که دیده می‌شود، [[رسول خدا]]{{صل}} مسئولیتی را به کسی واگذار نمی‌کرد؛ مگر اینکه بر [[رفتار]] آنها [[نظارت]] می‌کرد؛ حتی اگر کار گزارش شخصیتی مانند [[علی]]{{ع}} باشد.
 
لازمه سپردن [[کارها]] در [[سیره رسول خدا]]{{صل}}، [[امتحان]] و آزمودن افراد بود. از [[امام هشتم]] {{ع}} [[روایت]] شده است که هرگاه [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی را برای [[مأموریت]] می‌فرستاد و فرماندهی برای آن [[تعیین]] می‌کرد، برخی از افراد [[موثق]] خود را مخفیانه بر ایشان می‌گماشت تا رفتارشان را زیر نظر بگیرند و به وی اطلاع دهند<ref>حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۱۴۸.</ref>.
 
ماجرای [[قبیله]] "بنی جذیمه" پس از [[فتح مکه]]، نمونه‌ای از روش مسئولیت‌خواهی و [[مراقبت]] [[پیامبر]] بر [[رفتار]] [[کارگزاران]] است.‌ در آن هنگام که [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[فتح مکه]]، افرادی را به اطراف [[مکه]] می‌فرستاد تا [[مردم]] را به [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کنند، [[خالد بن ولید]] را همراه عده‌ای به سوی [[قبیله]] "بنی جذیمه" در "غمیصاء" در بیابان نزدیک [[مکه]] فرستاد. خالد نزد آنان رفت و گفت: "به [[اسلام]] گروید"؛‌ آنان گفتند: "ما مسلمانیم"؛ گفت: "پس چرا مسلح هستید؟"‌ گفتند: "میان ما و قومی از [[اعراب]] [[دشمنی]] است و ترسیدیم شما از آنان باشید"؛ خالد [[سلاح]] آنان را گرفت و آنها را دستگیر کرد. آنها هنگام [[نماز صبح]] از خالد خواستند، دست‌هایشان گشوده شود تا [[نماز]] بگذارند. میان همراهان خالد [[اختلاف]] پیش آمد که چرا باید با مسلمانانی بی‌گناه این چنین [[رفتار]] شود و هنگام سپیده دم خالد [[فرمان]] داد تا [[اسیران]] را گردن بزنند. چون این جنایت را به [[پیامبر]]{{صل}} خبر دادند، ایشان سخت ناراحت شدند و دست‌های خود را رو به [[آسمان]] بلند کردند و فرمودند: "خدایا! از آنچه خالد کرده است، نزد تو بیزاری می‌جویم". سپس آن حضرت بر خالد خشمگین شد و بی‌درنگ به [[علی]]{{ع}} [[مأموریت]] داد تا نزد آن [[قبیله]] رفته و خسارت و خون‌بهای آنها را بپردازد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۶ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۱.</ref>.<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱-۶۱۳؛ [[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref>


==[[حسابرسی]]==
==[[حسابرسی]]==
*[[مدیریت]]، زمانی کار آمد و کامل خواهد بود که علاوه بر [[مراقبت]] و نظارت، بر عملکرد کار گزار، همراه با [[محاسبه]] و نیز تنبیه و [[تشویق]] باشد. مدیر موفق باید از زیردستان خود گزارش کار بخواهد تا از [[پیشرفت]] [[کارها]] باخبر شود. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز درباره مسئولیتی که به افراد واگذار می‌کرد، از آنان گزارش می‌خواست؛ چنانکه در خبر فرستادن این أتبیّه برای جمع‌آوری صدقات آمده است: هنگامی که از [[مأموریت]] بازگشت، [[پیامبر]]{{صل}} از او گزارش خواست و هنگامی که قسمتی از صدقات را به [[بیت‌المال]] تحویل داد، به [[پیامبر]]{{ع}}{{صل}} گفت: "این، برای شماست" و قسمتی را نزد خود نگه داشت و گفت: "این به من هدیه شده است"؛ [[پیامبر]]{{صل}} از این کار او به شدت ناراحت شد و بالای [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]] فرمود: "چرا عاملی را که برای جمع آوری صدقات می‌فرستیم، می‌گوید: "این، برای شماست و این، به من هدیه شده است؟" آیا اگر او در خانه [[پدر]] یا مادرش نشسته بود، چیزی به او هدیه می‌دادند؟ [[سوگند]] به آنکه جانم در دست اوست! هیچ یک از شما به [[بیت‌المال]] چنگ نمی‌اندازد، مگر اینکه در [[روز قیامت]] او را در حالی که آن چیز وبال گردنش شده است، به [[محشر]] وارد می‌کنند؛ آن چیز، یا شتری است که از خود صدا در می‌آورد، یا گاوی است که نفیر می‌کشد، یا گوسفندی است که با صدای بلند بع بع می‌کند"<ref>البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۶۶؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۱ - ۱۲؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۰، ص ۳۷۳ و ابن خزیمه، صحیح، ج ۴، ص ۵۴.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۳.</ref>.
[[مدیریت]]، زمانی کار آمد و کامل خواهد بود که علاوه بر [[مراقبت]] و نظارت، بر عملکرد کارگزار، همراه با [[محاسبه]] و نیز تنبیه و [[تشویق]] باشد. مدیر موفق باید از زیردستان خود گزارش کار بخواهد تا از [[پیشرفت]] [[کارها]] باخبر شود. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز درباره مسئولیتی که به افراد واگذار می‌کرد، از آنان گزارش می‌خواست؛ چنانکه در خبر فرستادن ابن أتبیّه برای جمع‌آوری صدقات آمده است: هنگامی که از [[مأموریت]] بازگشت، [[پیامبر]]{{صل}} از او گزارش خواست و هنگامی که قسمتی از صدقات را به [[بیت‌المال]] تحویل داد، به [[پیامبر]]{{ع}}{{صل}} گفت: "این، برای شماست" و قسمتی را نزد خود نگه داشت و گفت: "این به من هدیه شده است"؛ [[پیامبر]]{{صل}} از این کار او به شدت ناراحت شد و بالای [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]] فرمود: "چرا عاملی را که برای جمع آوری صدقات می‌فرستیم، می‌گوید: "این، برای شماست و این، به من هدیه شده است؟" آیا اگر او در خانه [[پدر]] یا مادرش نشسته بود، چیزی به او هدیه می‌دادند؟ [[سوگند]] به آنکه جانم در دست اوست! هیچ یک از شما به [[بیت‌المال]] چنگ نمی‌اندازد، مگر اینکه در [[روز قیامت]] او را در حالی که آن چیز وبال گردنش شده است، به [[محشر]] وارد می‌کنند؛ آن چیز، یا شتری است که از خود صدا در می‌آورد، یا گاوی است که نفیر می‌کشد، یا گوسفندی است که با صدای بلند بع بع می‌کند"<ref>البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۶۶؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۱ - ۱۲؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۰، ص ۳۷۳ و ابن خزیمه، صحیح، ج ۴، ص ۵۴.</ref>.
*همچنین زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} مصعب را برای [[آموختن]] [[قرآن]] و [[فقه]] به [[انصار]] به [[مدینه]] فرستاد؛ وقتی او به [[مکه]] بازگشت، نخست به خانه [[پیامبر]]{{صل}} رفت و به خانه خود نزدیک هم نشد و درباره وضع [[انصار]] و سرعت ایشان در [[مسلمان]] شدن گزارش داد و چون [[پیامبر]]{{صل}} [[منتظر]] [[اسلام آوردن]] ایشان بود، از اخباری که مصعب داد، بسیار [[خشنود]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷ - ۸۸؛ أحمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ - ۴۰۸؛ تاریخ الطبری، ج ۶، ص ۱۰۸ - ۱۰۹ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۴.</ref>.
*همچنین در [[سریه ]]"[[عبدالله بن أبی حدرد]]" که پیش از [[فتح مکه]] بود، [[پیامبر]]{{صل}} "[[عبدالله بن أبی حدرد]]" را با گروهی از [[مسلمانان]]، مانند "[[ابو قتاده حارث بن ربیعی]]" و "[[محلم بن جثامة]]" به سوی [[قبیله]] "إضم" فرستاد. آنها رفتند تا به اراضی آنها رسیدند و در آنجا "[[عامر بن اضبط اشجعی]]" با آنان روبرو شد؛ در حالی که سوار بر شتری بود و مختصر متاعی با ظرفی شیر به همراه داشت؛ و چون آنها مطابق [[دستور]] [[اسلام]] بر آنها [[سلام]] کرد، از او گذشتند؛ ولی "[[محلم بن جثامة]]" به [[دلیل]] اختلافی که از پیش با او داشت، بر وی حمله کرده، او را کشت و شترش را با آن‌چه همراه داشت، به [[غنیمت]] گرفت. اما زمانی که آنها به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برگشتند و جریان را برای آن [[حضرت]] شرح دادند، [[رسول الله]]{{صل}} ناراحت شدند و [[خدای تعالی]] این [[آیه]] را نازل فرمود<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۵، السیرة النبویه، ص ۶۲۶؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۵۷۸ - ۵۷۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۶ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۴، ص ۳۰۵.</ref>: "ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید، چون در [[راه خدا]] بیرون می‌روید، به تحقیق و جستجو پردازید و به آن کس که اظهار [[اسلام]] کند، نگویید تو [[مؤمن]] نیستی، تا از متاع ناچیز [[دنیا]] بهره ببرید که غنیمت‌های بسیار نزد خداست. قبلاً خودتان نیز همین‌گونه بودید و [[خدا]] بر شما منّت نهاد. پس، خوب تحقیق و بررسی کنید که [[خدا]] همواره به آن‌چه انجام می‌دهید، [[آگاه]] است"<ref>سوره نساء، آیه ۹۴.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۴.</ref>.


==رد [[مسئولیت]]، [[برائت]] نمی‌آورد‌==
همچنین زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} مصعب را برای [[آموختن]] [[قرآن]] و [[فقه]] به [[انصار]] به [[مدینه]] فرستاد؛ وقتی او به [[مکه]] بازگشت، نخست به خانه [[پیامبر]]{{صل}} رفت و به خانه خود نزدیک هم نشد و درباره وضع [[انصار]] و سرعت ایشان در [[مسلمان]] شدن گزارش داد و چون [[پیامبر]]{{صل}} [[منتظر]] [[اسلام آوردن]] ایشان بود، از اخباری که مصعب داد، بسیار [[خشنود]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷ - ۸۸؛ أحمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ - ۴۰۸؛ تاریخ الطبری، ج ۶، ص ۱۰۸ - ۱۰۹ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸.</ref>.
*طبق [[سیره پیامبر]]{{صل}} انتقال [[مسئولیت]] به شخص دیگری باعث نمی‌شود که [[مسئول]] از خود رفع [[مسئولیت]] کند؛ یعنی چنین نیست که مدیران ارشد با سپردن امور خود به [[کارگزاران]] زیر دست خود، خویش را به خاطر کارهای سپرده شده [[مسئول]] ندانند و اگر اشتباهی روی داد، [[مسئولیت]] آن را بر عهده نگیرند.‌ [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که مسئولیتی را به کسی عطا می‌کردند، در نهایت، خود را [[مسئول]] همه امور می‌دانستند و اگر کوتاهی و یا اشتباهی از [[کارگزار]] ایشان پدیدار می‌شد و آنها پا را از [[حدود الهی]] فراتر می‌گذاشتند، خود، [[مسئولیت]] این امر را بر عهده گرفته، و به جبران آن می‌پرداختند؛ چنانکه در ماجرای فرستادن [[خالد بن ولید]] به سوی [[قبیله]] بنی جذیمه، [[امام علی]]{{ع}} را برای پرداخت دیه کشتگان ایشان فرستادند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰ و المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref>.
*همچنین [[رسول خدا]]{{صل}} زمانی که "[[معاذ بن جبل]]" را به [[فرمانداری]] [[یمن]] فرستاد، به وی چنین فرمود: از [[رفتار]] کارگزارانت در هر مورد که ممکن است، از آن به تو عیبی برسد، پوزش بطلب تا [[مردم]]، پوزش تو را بپذیرند"<ref>{{متن حدیث| اعْتَذِرْ إِلَى‌ أَهْلِ‌ عَمَلِكَ‌ مِنْ‌ كُلِ‌ أَمْرٍ خَشِيتَ‌ أَنْ يَقَعَ إِلَيْكَ مِنْهُ عَيْبٌ حَتَّى يَعْذِرُوكَ}}؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۹.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref>.


==سلب [[مسئولیت]]==
همچنین در [[سریه]] "[[عبدالله بن أبی حدرد]]" که پیش از [[فتح مکه]] بود، [[پیامبر]]{{صل}} "[[عبدالله بن أبی حدرد]]" را با گروهی از [[مسلمانان]]، مانند "[[ابو قتاده حارث بن ربیعی]]" و "[[محلم بن جثامة]]" به سوی [[قبیله]] "إضم" فرستاد. آنها رفتند تا به اراضی آنها رسیدند و در آنجا "[[عامر بن اضبط اشجعی]]" با آنان روبرو شد؛ در حالی که سوار بر شتری بود و مختصر متاعی با ظرفی شیر به همراه داشت و چون آنها مطابق [[دستور]] [[اسلام]] بر آنها [[سلام]] کرد، از او گذشتند؛ ولی "[[محلم بن جثامة]]" به [[دلیل]] اختلافی که از پیش با او داشت، بر وی حمله کرده، او را کشت و شترش را با آنچه همراه داشت، به [[غنیمت]] گرفت. اما زمانی که آنها به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برگشتند و جریان را برای آن حضرت شرح دادند، [[رسول الله]]{{صل}} ناراحت شدند و [[خدای تعالی]] این [[آیه]] را نازل فرمود<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۵، السیرة النبویه، ص ۶۲۶؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۵۷۸ - ۵۷۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۶ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۴، ص ۳۰۵.</ref>: "ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید، چون در [[راه خدا]] بیرون می‌روید، به تحقیق و جستجو پردازید و به آن کس که اظهار [[اسلام]] کند، نگویید تو [[مؤمن]] نیستی، تا از متاع ناچیز [[دنیا]] بهره ببرید که غنیمت‌های بسیار نزد خداست. قبلاً خودتان نیز همین‌گونه بودید و [[خدا]] بر شما منّت نهاد. پس، خوب تحقیق و بررسی کنید که [[خدا]] همواره به آن‌چه انجام می‌دهید، [[آگاه]] است"<ref>سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>.<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۴.</ref>
*دادن [[مسئولیت]]، قواعد و قوانینی دارد. در [[سیره نبوی]] هرگاه مسئولیتی به کسی سپرده می‌شد و شخص، اهلیت آن را نداشت، از او سلب [[مسئولیت]] می‌شد؛ چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر]] را فرستادند تا سوره [[برائت]] را برای [[مردم]] بخواند؛ ولی وقتی [[دستور]] [[خدا]] رسید که این [[مسئولیت]] بر عهده [[حضرت علی]]{{ع}} باشد، این [[مسئولیت]] از [[ابوبکر]] گرفته شد<ref>المغازی، ج ۲، ص ۱۰۷۷ و السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۰۳.
</ref>. [[سنت پیامبر]]{{صل}} چنین بود که هر زمان، احساس [[ناتوانی]] در انجام [[مسئولیت]] از کسی بروز می‌کرد، وی را برکنار می‌کرد و آن کار را به شخص دیگری می‌سپرد<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref>.


==مسئولیت در سیره سیاسی پیامبر اعظم==
پیامبر{{صل}} همچنین اصل پوزش‌خواهی از مردم را برای [[کارگزار]] خویش توصیه می‌کند. براساس [[سیره پیامبر]]، خطاهای کارکنان قابل [[حمایت]] نیست بلکه محور مردم هستند و لذا این مسئولیت تفویض‌شده، همیشه قابل فسخ است. اساساً [[مسئولیت‌ها]] [[امانت]] هستند، در امانت نباید [[خیانت]] کرد.<ref>[[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref>
{{متن قرآن|فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«به یقین (هم) از کسانی که (پیامبرانی) به سویشان فرستاده شدند و (هم) از پیامبران بازخواست خواهیم کرد» سوره اعراف، آیه ۶.</ref>.
[[تفویض]] [[اختیار]] و [[مسئولیت‌خواهی]] از لوازم [[اداره امور]] و سنتی [[الهی]] است. [[خدای متعال]] پس از [[امتحان]] [[بندگان]] [[شایسته]] خود، براساس اختیار آنها، به آنان مسئولیت‌هایی می‌سپارد. [[بدیهی]] است که قلمرو اختیار هر چه گسترده‌تر باشد، [[میزان]] مسئولیت‌خواهی هم بیشتر خواهد بود.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[نظارت]] بر عملکرد [[مسئولان]] افراد موثقی را قرار می‌داد. [[حضرت رضا]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: هرگاه [[رسول خدا]]{{صل}} سپاهی را برای [[مأموریت]] می‌فرستاد و [[فرماندهی]] برای آن [[تعیین]] می‌کرد، برخی از افراد [[موثق]] و مورد [[اعتماد]] خود را [مخفیانه] بر او می‌گماشت تا رفتارش را زیر نظر گرفته، برای [[پیامبر]] گزارش کند<ref>سیره نبوی{{صل}}، دفتر سوم (سیره مدیریتی)، ص۳۱۰.</ref>.


با انتقال اختیارات، از تفویض‌کننده، سلب [[مسئولیت]] نمی‌شود. پیامبر{{صل}} هنگامی که مسئولیتی را به کسی می‌سپرد در عین حال که بر کار او نظارت می‌کرد و از او مسئولیت می‌خواست، اما در نهایت خود را [[مسئول]] همه امور می‌دانست، برای نمونه آن‌گاه که [[معاذ بن جبل]] را به [[فرمانداری]] [[یمن]] [[منصوب]] کرد در [[وصیت]] و دستورالعملی به وی چنین یادآور شد: «و از [[رفتار]] و [[کردار]] کارگزارانت در هر مورد که ممکن است از ناحیه آن به تو عیبی وارد شود، [[پوزش]] [[طلب]] تا [[مردم]] پوزش تو را بپذیرند»<ref>سیره نبوی{{صل}}، دفتر سوم (سیره مدیریتی)، ص۳۱۹.</ref>.
==رد [[مسئولیت]]، [[برائت]] نمی‌آورد‌==
طبق [[سیره پیامبر]]{{صل}} انتقال [[مسئولیت]] به شخص دیگری باعث نمی‌شود که [[مسئول]] از خود رفع [[مسئولیت]] کند؛ یعنی چنین نیست که مدیران ارشد با سپردن امور خود به [[کارگزاران]] زیر دست خود، خویش را به خاطر کارهای سپرده شده [[مسئول]] ندانند و اگر اشتباهی روی داد، [[مسئولیت]] آن را بر عهده نگیرند.‌ [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که مسئولیتی را به کسی عطا می‌کردند، در نهایت، خود را [[مسئول]] همه امور می‌دانستند و اگر کوتاهی و یا اشتباهی از [[کارگزار]] ایشان پدیدار می‌شد و آنها پا را از [[حدود الهی]] فراتر می‌گذاشتند، خود، [[مسئولیت]] این امر را بر عهده گرفته، و به جبران آن می‌پرداختند؛ چنانکه در ماجرای فرستادن [[خالد بن ولید]] به سوی [[قبیله]] بنی جذیمه، [[امام علی]]{{ع}} را برای پرداخت دیه کشتگان ایشان فرستادند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰ و المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲.</ref>.


پیامبر{{صل}} اصل پوزش‌خواهی از مردم را برای [[کارگزار]] خویش توصیه می‌کند. براساس [[سیره پیامبر]]، خطاهای کارکنان قابل [[حمایت]] نیست بلکه محور مردم هستند و لذا این مسئولیت تفویض‌شده، همیشه قابل فسخ است. اساساً [[مسئولیت‌ها]] [[امانت]] هستند، در امانت نباید [[خیانت]] کرد.<ref>[[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگی‌های کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref>
همچنین [[رسول خدا]]{{صل}} زمانی که "[[معاذ بن جبل]]" را به [[فرمانداری]] [[یمن]] فرستاد، به وی چنین فرمود: "از [[رفتار]] کارگزارانت در هر مورد که ممکن است، از آن به تو عیبی برسد، پوزش بطلب تا [[مردم]]، پوزش تو را بپذیرند"<ref>{{متن حدیث| اعْتَذِرْ إِلَى‌ أَهْلِ‌ عَمَلِكَ‌ مِنْ‌ كُلِ‌ أَمْرٍ خَشِيتَ‌ أَنْ يَقَعَ إِلَيْكَ مِنْهُ عَيْبٌ حَتَّى يَعْذِرُوكَ}}؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۹.</ref>.<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref>
 
==سلب [[مسئولیت]]==
دادن [[مسئولیت]]، قواعد و قوانینی دارد. در [[سیره نبوی]] هرگاه مسئولیتی به کسی سپرده می‌شد و شخص، اهلیت آن را نداشت، از او سلب [[مسئولیت]] می‌شد؛ چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر]] را فرستادند تا سوره [[برائت]] را برای [[مردم]] بخواند؛ ولی وقتی [[دستور]] [[خدا]] رسید که این [[مسئولیت]] بر عهده [[حضرت علی]]{{ع}} باشد، این [[مسئولیت]] از [[ابوبکر]] گرفته شد<ref>المغازی، ج ۲، ص ۱۰۷۷ و السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۰۳.</ref>. [[سنت پیامبر]]{{صل}} چنین بود که هر زمان، احساس [[ناتوانی]] در انجام [[مسئولیت]] از کسی بروز می‌کرد، وی را برکنار می‌کرد و آن کار را به شخص دیگری می‌سپرد<ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش