←مقدمه
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
گفت: چگونه او را نشناسم؟ او [[پسر عموی پیامبر]] و [[برادر پیامبر]] من است. | گفت: چگونه او را نشناسم؟ او [[پسر عموی پیامبر]] و [[برادر پیامبر]] من است. | ||
طفل مسلم گفت: ای شیخ ما از [[خاندان پیامبر]] تو، [[محمد]]{{صل}} و [[فرزندان]] [[مسلم بن عقیل بن | طفل مسلم گفت: ای شیخ ما از [[خاندان پیامبر]] تو، [[محمد]]{{صل}} و [[فرزندان]] [[مسلم بن عقیل بن ابیطالب]] هستیم که یک سال است در دست تو اسیریم و در [[زندان]] به ما سخت میگیری. | ||
زندانبان به شدت ناراحت شد و برای جبران بیمهریهای خود، بر پای آن دو بوسه زد و گفت: جانم به قربان شما ای [[عترت پیامبر]] [[خدا]]، اینک درب زندان به روی شما باز است هر کجا که میخواهید بروید. | زندانبان به شدت ناراحت شد و برای جبران بیمهریهای خود، بر پای آن دو بوسه زد و گفت: جانم به قربان شما ای [[عترت پیامبر]] [[خدا]]، اینک درب زندان به روی شما باز است هر کجا که میخواهید بروید. | ||