←شریح و منصب قضاوت
(←مقدمه) |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
او را به [[زیرکی]]، [[تیزهوشی]]، [[شناخت]]، [[عقل]]، [[وقار]] و [[شعر]] [[نیکو]] با معانی بلند توصیف کرده و گفتهاند در صورتش موئی نداشته است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۰۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۶۶.</ref>. چنان که [[عبدالله بن زبیر]]، [[احنف بن قیس]] و [[قیس بن سعد بن عباده]] چنین بودهاند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۹، ص۸۸.</ref>.<ref>[[محمد نقی افشار|افشار، محمد نقی]]، [[شریح قاضی (مقاله)|مقاله «شریح قاضی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref> | او را به [[زیرکی]]، [[تیزهوشی]]، [[شناخت]]، [[عقل]]، [[وقار]] و [[شعر]] [[نیکو]] با معانی بلند توصیف کرده و گفتهاند در صورتش موئی نداشته است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۰۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۳۶۶.</ref>. چنان که [[عبدالله بن زبیر]]، [[احنف بن قیس]] و [[قیس بن سعد بن عباده]] چنین بودهاند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۹، ص۸۸.</ref>.<ref>[[محمد نقی افشار|افشار، محمد نقی]]، [[شریح قاضی (مقاله)|مقاله «شریح قاضی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref> | ||
==شریح و [[منصب | ==شریح و [[منصب قضاوت]]== | ||
نقل شده، وقتی [[معاذ بن جبل]] در | نقل شده، وقتی [[معاذ بن جبل]] در [[یمن]] به [[قضاوت]] مشغول بود، شریح قضاوت را از او آموخت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۲.</ref>. او مدت پنجاه و سه سال در [[کوفه]] و هفت سال در [[بصره]] عهدهدار [[قضا]] بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۲.</ref>. | ||
درباره اینکه [[عمر]] چگونه | درباره اینکه [[عمر]] چگونه منصب قضاوت را به او بخشید، نقل شده است که روزی عمر از کسی اسبی را به شرط [[امتحان]] و [[آزمایش]] خریداری کرد، چون اسب را گرفته، اسب مقداری راه رفت، اسب اسکندری خورده یا از حرکت بازماند. اسب را بازگردانده گفت: اسب خویش را پس بگیر. فروشنده گفت: "قبول نمیکنم". | ||
عمر گفت: "بنابراین باید به [[قاضی]] مراجعه کرد". فروشنده گفت: "شریح بین ما و تو [[حکم]] باشد". عمر گفت: "شریح کیست؟" فروشنده گفت: "شریح عراقی" و لذا هر دو پیش شریح رفته و حکایت خویش گفتند. شریح گفت: "[[امیرالمؤمنین]] باید اسب را همان طوری که گرفته بود، باز گرداند یا به همان قیمت که خریداری کرده، بردارد". | عمر گفت: "بنابراین باید به [[قاضی]] مراجعه کرد". فروشنده گفت: "شریح بین ما و تو [[حکم]] باشد". عمر گفت: "شریح کیست؟" فروشنده گفت: "شریح عراقی" و لذا هر دو پیش شریح رفته و حکایت خویش گفتند. شریح گفت: "[[امیرالمؤمنین]] باید اسب را همان طوری که گرفته بود، باز گرداند یا به همان قیمت که خریداری کرده، بردارد". | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
عمر گفت: "قضاوت همین است! به کوفه برو که تو را متولی قضای آن دیار قرار دادم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۶، ص۵۸۲؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۹، ص۲۵.</ref>. بعدها دستورالعملی هم برای وی نوشته و او را از قضاوت بر طبق [[رأی]] خودش بر [[حذر]] داشت. در دستورالعمل مکتوب وی به شریح آمده است: به آنچه در کتاب خداست، قضاوت کن و اگر موردی پیش آمد که حکمش در [[کتاب خدا]] نبود، پس به آنچه در [[سنت رسول خدا]] آمده است، حکم کن و اگر حکمش در سنت رسول خدا{{صل}} نبود، به آن چه [[اهل]] [[دانش]] بر آن اتفاق دارند، قضاوت کن و اگر از هیچ یک از این منابع حکم قضیه را نیافتی، بهتر قضاوت نکردن است<ref>الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ص۵۲۵.</ref>. | عمر گفت: "قضاوت همین است! به کوفه برو که تو را متولی قضای آن دیار قرار دادم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۶، ص۵۸۲؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۹، ص۲۵.</ref>. بعدها دستورالعملی هم برای وی نوشته و او را از قضاوت بر طبق [[رأی]] خودش بر [[حذر]] داشت. در دستورالعمل مکتوب وی به شریح آمده است: به آنچه در کتاب خداست، قضاوت کن و اگر موردی پیش آمد که حکمش در [[کتاب خدا]] نبود، پس به آنچه در [[سنت رسول خدا]] آمده است، حکم کن و اگر حکمش در سنت رسول خدا{{صل}} نبود، به آن چه [[اهل]] [[دانش]] بر آن اتفاق دارند، قضاوت کن و اگر از هیچ یک از این منابع حکم قضیه را نیافتی، بهتر قضاوت نکردن است<ref>الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ص۵۲۵.</ref>. | ||
بدینسان شریح در تمام مدت [[خلافت عمر]] از طرف او در کوفه مسوؤل قضاوت بود و سپس در دوره [[عثمان]] و بعد از او در [[زمان | بدینسان شریح در تمام مدت [[خلافت عمر]] از طرف او در کوفه مسوؤل قضاوت بود و سپس در دوره [[عثمان]] و بعد از او در [[زمان امام علی]]{{ع}} [[قضاوت]] کرد و [[معاویه]] نیز این [[منصب]] را به او داد<ref>تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۴.</ref> و او به مدت هفت سال در [[بصره]] تحت [[فرمانروایی]] زیاد عهدهدار منصب [[قضا]] بود<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۲.</ref>. | ||
خود [[شریح]] میگوید: در [[زمان]] [[عمر]] و | خود [[شریح]] میگوید: در [[زمان]] [[عمر]] و عثمان و [[علی]] و کسانی که بعد از آنها آمدند عهدهدار قضا بودم، تا وقتی که در زمان [[حجاج بن یوسف]] استعفا کردم<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۲.</ref> و در [[حقیقت]] وی از زمان عمر، که او را در [[چهل سالگی]] به منصب قضا [[منصوب]] کرد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۳، ص۱۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۱.</ref>، تا زمان [[عبدالملک بن مروان]]، مدت شصت سال عهده دار قضا بود<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۰۲.</ref>.<ref>[[محمد نقی افشار|افشار، محمد نقی]]، [[شریح قاضی (مقاله)|مقاله «شریح قاضی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۴۰۴-۴۰۵.</ref> | ||
==[[شریح]] و [[قضاوت]] درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | ==[[شریح]] و [[قضاوت]] درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== |