امام حسین در کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۹۶۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ اوت ۲۰۲۱
خط ۳۸: خط ۳۸:


==[[نامه]] [[ابن زیاد]] به [[امام]]{{ع}} و پاسخ ندادن ایشان==
==[[نامه]] [[ابن زیاد]] به [[امام]]{{ع}} و پاسخ ندادن ایشان==
از کتاب [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]] نقل شده: حُرّ بن یزید، با هزار سوار آمد و رو به روی [[حسین]]{{ع}}، فرود آمد. سپس به عبید اللّه بن زیاد، خبر فرود آمدن حسین{{ع}} را به [[سرزمین]] [[کربلا]] نوشت. عبید اللّه بن زیاد نیز به حسین{{ع}} چنین نوشت: «امّا بعد، ای حسین! خبر فرود آمدنت به کربلا، به من رسیده و [[امیرمؤمنان]] [[یزید بن معاویه]]، به من نوشته است که بستر نگُسترم و نانِ [[سیر]] نخورم تا آنکه تو را به خدای دانای لطیف، ملحق کنم یا به حکم من و یزید بن معاویه، گردن بنهی. والسّلام!». هنگامی که نامه رسید، حسین{{ع}} آن را خواند. سپس آن را پرتاب کرد و فرمود: «قومی که رضایتِ خودشان را بر [[رضایت]] آفریدگارشان مقدّم بدارند، [[رستگار]] نمی‌شوند». پیک به حسین{{ع}} گفت: ابا [[عبد]] اللّه! پاسخ نامه؟ حسین{{ع}} فرمود: «من به او پاسخی نمی‌دهم؛ چراکه [[عذاب الهی]] بر او حتمی شده است». پیک، این را به ابن زیاد گفت و او به شدّت، [[خشمگین]] شد<ref>{{متن حدیث|أقبَلَ الحُرُّ بْنُ يَزِيدَ حَتّى نَزَلَ حِذَاءَ الحُسَينِ{{ع}} فِي ألْفِ فَارِسٍ، ثُمَّ كَتَبَ إلى عُبَيْدِ اللّهِ بْنِ زِيادٍ يُخْبِرُهُ أنَّ الحُسَيْنَ نَزَلَ بِأَرضِ كَربَلاءَ، قَالَ: فَكَتَبَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زِيادٍ إلَى الحُسَينِ{{ع}}: أمّا بَعْدُ يا حُسَيْنُ، فَقَدْ بَلَغَنِي نُزولُكَ بِكَرْبَلاءَ، وَ قَدْ كَتَبَ إلَيَّ أميرُ المُؤمِنِينَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ أنْ لَا أتَوَسَّدَ الوَثِيرَ وَ لَا أشْبَعَ مِنَ الخُبْزِ أوْ اُلْحِقَكَ بَاللَّطِيفِ الخَبِيرِ، أوْ تَرْجِعَ إلى حُكْمِي وَ حُكْمِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَالسَّلامُ. فَلَمّا وَرَدَ الكِتَابُ قَرَأَهُ الحُسَينُ{{ع}}، ثُمَّ رَمى بِهِ، ثُمَّ قَالَ: لَا أفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرْضَاةَ أنْفُسِهِم عَلى مَرْضَاةِ الخَالِقِ. فَقَالَ لَهُ الرَّسُولُ: أبا عَبدِ اللّهِ، جَوابُ الكِتابِ؟ قالَ: مَا لَهُ عِنْدي جَوابٌ؛ لِأَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ العَذَابِ. فَقَالَ الرَّسُولُ لِابْنِ زِيادٍ ذلِكَ، فَغَضِبَ مِنْ ذلِكَ أشَدَّ الغَضَبِ}} (الفتوح، ج۵، ص۸۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۶۹.</ref>
از کتاب [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]] نقل شده: [[حر بن یزید]]، با هزار سوار آمد و رو به روی [[حسین]]{{ع}}، فرود آمد. سپس به عبید اللّه بن زیاد، خبر فرود آمدن حسین{{ع}} را به [[سرزمین]] [[کربلا]] نوشت. عبید اللّه بن زیاد نیز به حسین{{ع}} چنین نوشت: «امّا بعد، ای حسین! خبر فرود آمدنت به کربلا، به من رسیده و [[امیرمؤمنان]] [[یزید بن معاویه]]، به من نوشته است که بستر نگُسترم و نانِ [[سیر]] نخورم تا آنکه تو را به خدای دانای لطیف، ملحق کنم یا به حکم من و یزید بن معاویه، گردن بنهی. والسّلام!». هنگامی که نامه رسید، حسین{{ع}} آن را خواند. سپس آن را پرتاب کرد و فرمود: «قومی که رضایتِ خودشان را بر [[رضایت]] آفریدگارشان مقدّم بدارند، [[رستگار]] نمی‌شوند». پیک به حسین{{ع}} گفت: ابا [[عبد]] اللّه! پاسخ نامه؟ حسین{{ع}} فرمود: «من به او پاسخی نمی‌دهم؛ چراکه [[عذاب الهی]] بر او حتمی شده است». پیک، این را به ابن زیاد گفت و او به شدّت، [[خشمگین]] شد<ref>{{متن حدیث|أقبَلَ الحُرُّ بْنُ يَزِيدَ حَتّى نَزَلَ حِذَاءَ الحُسَينِ{{ع}} فِي ألْفِ فَارِسٍ، ثُمَّ كَتَبَ إلى عُبَيْدِ اللّهِ بْنِ زِيادٍ يُخْبِرُهُ أنَّ الحُسَيْنَ نَزَلَ بِأَرضِ كَربَلاءَ، قَالَ: فَكَتَبَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زِيادٍ إلَى الحُسَينِ{{ع}}: أمّا بَعْدُ يا حُسَيْنُ، فَقَدْ بَلَغَنِي نُزولُكَ بِكَرْبَلاءَ، وَ قَدْ كَتَبَ إلَيَّ أميرُ المُؤمِنِينَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ أنْ لَا أتَوَسَّدَ الوَثِيرَ وَ لَا أشْبَعَ مِنَ الخُبْزِ أوْ اُلْحِقَكَ بَاللَّطِيفِ الخَبِيرِ، أوْ تَرْجِعَ إلى حُكْمِي وَ حُكْمِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ، وَالسَّلامُ. فَلَمّا وَرَدَ الكِتَابُ قَرَأَهُ الحُسَينُ{{ع}}، ثُمَّ رَمى بِهِ، ثُمَّ قَالَ: لَا أفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرْضَاةَ أنْفُسِهِم عَلى مَرْضَاةِ الخَالِقِ. فَقَالَ لَهُ الرَّسُولُ: أبا عَبدِ اللّهِ، جَوابُ الكِتابِ؟ قالَ: مَا لَهُ عِنْدي جَوابٌ؛ لِأَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ العَذَابِ. فَقَالَ الرَّسُولُ لِابْنِ زِيادٍ ذلِكَ، فَغَضِبَ مِنْ ذلِكَ أشَدَّ الغَضَبِ}} (الفتوح، ج۵، ص۸۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۶۹.</ref>
 
==[[دیدار امام]]{{ع}} و [[ابن سعد]]، میان دو [[لشکر]]==
از خوارزمی نقل است: [[حسین]]{{ع}}، به [[عمر بن سعد]]، [[پیام]] فرستاد که: «می خواهم با تو [[گفتگو]] کنم. امشب میان لشکر من و لشکر خودت، همدیگر را ببینیم». عمر بن سعد، با بیست سوار و حسین{{ع}} نیز با همین تعداد، بیرون آمدند. هنگامی که یکدیگر را دیدند، حسین{{ع}} به یارانش [[فرمان]] داد و آنان، از او کناره گرفتند و تنها برادرش عبّاس{{ع}} و پسرش [[علی اکبر]]{{ع}} در کنارش ماندند. ابن سعد نیز به یارانش فرمان داد. آنان هم از او دور شدند و تنها فرزندش حَفْص و غلامش به نام لاحِق، در کنار او ماندند. حسین{{ع}} به ابن سعد گفت: «وای بر تو! آیا از خدایی که بازگشتت به سوی اوست، [[پروا]] نمی‌کنی؟ ای مرد! آیا با من می‌جنگی، در حالی که می‌دانی من، فرزند چه کسی هستم؟ این [[قوم]] را وا گذار و با من باش که در این حال، به [[خدا]] نزدیک‌تری». [[عمر]] به حسین{{ع}} گفت: [[بیم]] دارم که خانه‌ام ویران شود! حسین{{ع}} فرمود: «من، آن را برایت می‌سازم». عمر گفت: می‌ترسم که مزرعه‌ام را بگیرند. حسین{{ع}} فرمود: «من، بهتر از آن را از مِلکم در [[حجاز]]، به تو می‌دهم». عمر گفت: من خانواده‌ای دارم که بر آنها بیمناکم. حسین{{ع}} فرمود: «من، سلامتِ آنها را ضمانت می‌کنم». عمر، ساکت ماند و پاسخی نداد و [[حسین]]{{ع}}، از او روی گرداند و در حال بازگشت فرمود: «تو را چه شده؟! [[خداوند]]، تو را هر چه زودتر در بسترت بکشد و تو را در [[روز]] [[حشر]] و نشرت، نیامرزد! به [[خدا]] [[سوگند]]، [[امید]] دارم که جز اندکی از گندم [[عراق]]، نخوری!». [[عمر]] به حسین{{ع}} گفت: ای ابا [[عبد]] [[اللّه]]! به جای گندم، جو هست! سپس، عمر به [[لشکر]] خود، بازگشت<ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَ الْحُسَيْنُ{{ع}} إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ: أَنِّي‏ أُرِيدُ أَنْ‏ أُكَلِّمَكَ‏ فَالْقَنِي‏ اللَّيْلَةَ بَيْنَ عَسْكَرِي وَ عَسْكَرِكَ فَخَرَجَ إِلَيْهِ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي عِشْرِينَ فَارِسَاً وَالحُسَیْنُ{{ع}} فِي مِثْلِ ذَلِكَ وَ لَمَّا الْتَقَيَا أَمَرَ الْحُسَيْنُ{{ع}} أَصْحَابَهُ فَتَنَحَّوْا عَنْهُ وَ بَقِيَ مَعَهُ أَخُوهُ الْعَبَّاسُ وَ ابْنُهُ عَلِيٌّ الْأَكْبَرُ وَ أَمَرَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ أَصْحَابَهُ فَتَنَحَّوْا عَنْهُ وَ بَقِيَ مَعَهُ ابْنُهُ حَفْصٌ وَ غُلَامٌ لَهُ یُقَالُ لَهُ لاحِقٌ. فَقَالَ الحُسَیْنُ{{ع}} لِابْنِ سَعْدٍ: وَیْحَکَ! أَ مَا تَتَّقِي اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ مَعَادُكَ أَ تُقَاتِلُنِي وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ یَا هذَا؟ ذَرْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ وَ كُنْ مَعِي فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: أَخَافُ أَنْ تُهْدَمَ دَارِي فَقَالَ الْحُسَيْنُ{{ع}} أَنَا أَبْنِيهَا لَكَ. فَقَالَ أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي فَقَالَ الْحُسَيْنُ{{ع}} أَنَا أُخْلِفُ عَلَيْكَ خَيْراً مِنْهَا مِنْ مَالِي بِالْحِجَازِ فَقَالَ لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ: أنَا أضْمِنُ سَلامَتَهُمْ. قالَ: ثُمَّ سَكَتَ فَلَمْ يُجِبْهُ عَنْ ذلِكَ فَانْصَرَفَ عَنْهُ الْحُسَيْنُ{{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ مَا لَكَ ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ سَرِیَعاً عَاجِلًا وَ لَا غَفَرَ لَكَ يَوْمَ حَشْرِكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ لَا تَأْكُلَ مِنْ بُرِّ الْعِرَاقِ إِلَّا يَسِيراً فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: یا أبا عَبْدِ اللّهِ، فِي الشَّعِيرِ عِوَضٌ عَنِ البُرِّ!! ثُمَّ رَجَعَ عُمَرُ إلى مُعَسْكَرِهِ}} (مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۱، ص۲۴۵؛ الفتوح، ج۵، ص۹۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۷۰.</ref>
 
==[[نامه]] [[ابن سعد]] به [[ابن زیاد]] و پاسخ او==
[[حسان بن فائد بن بکیر عبسی]] اینچنین نقل می‌کند: - [[گواهی]] می‌دهم وقتی نامه [[عمر بن سعد]] به [[عبید اللّه بن زیاد]] رسید، من آنجا بودم. در آن، نوشته بود: «[[به نام خداوند بخشنده مهربان]]. امّا بعد، هنگامی که بر [[حسین]]{{ع}} فرود آمدم، پیکم را به سوی او فرستادم و از کار و مقصود و خواسته اش، جویا شدم. او گفت: اهالی این [[سرزمین]]، به من [[نامه]] نوشته‌اند و فرستادگان آنها نزد من آمده، از من خواسته‌اند که بیایم و من، آمده‌ام؛ امّا اکنون، اگر [آمدن] مرا خوش نمی‌دارند و از تصمیمی که فرستادگانشان برایم آورده بودند، منصرف شده‌اند، من نیز باز می‌گردم». هنگامی که نامه را برای [[ابن زیاد]] خواندند، گفت: اکنون که چنگال هایمان در او فرو رفته است [[امید]] [[نجات]] دارد؛ ولی هیچ راه گریزی نیست. آن گاه [[عبید اللّه بن زیاد]]، به [[عمر بن سعد]]، نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، نامه‌ات به من رسید و آنچه را گفتی، فهمیدم. به حسین، پیشنهاد بده که خودش و همه یارانش با [[یزید]]، [[بیعت]] کنند. چون چنین کرد، [[تصمیم]] خود را می‌گیریم. والسّلام!». هنگامی که نامه به عمر بن سعد رسید، گفت: فکرش را می‌کردم که ابن زیاد، [حسین را] آسوده نخواهد گذاشت!<ref>{{متن حدیث|أشْهَدُ أنَّ کِتَابَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ جَاءَ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ أنَا عِنْدَهُ، فَإِذَا فِیهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي‏ حَيْثُ‏ نَزَلْتُ‏ بِالْحُسَيْنِ‏ بَعَثْتُ‏ إِلَيْهِ‏ رَسُولِي‏ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا أَقْدَمَهُ وَ مَا ذَا يَطْلُبُ فَقَالَ كَتَبَ إِلَيَّ أَهْلُ هَذِهِ الْبِلَادِ وَ أَتَتْنِي رُسُلُهُمْ يَسْأَلُونِّي الْقُدُومَ إِلَيْهِمْ فَفَعَلْتُ فَأَمَّا إِذَا كَرِهْتُمُونِي وَ بَدَا لَهُمْ غَيْرُ مَا أَتَتْنِي بِهِ رُسُلُهُمْ فَأَنَا مُنْصَرِفٌ عَنْهُمْ. قَالَ حَسَّانُ بْنُ قَائِدٍ الْعَبْسِيُّ وَ كُنْتُ عِنْدَ عُبَيْدِ اللَّهِ ابْنِ زِيَادٍ حِينَ أَتَاهُ هَذَا الْكِتَابُ فَلَمَّا قَرِئَ الْکِتَابُ عَلَی ابْنِ زِيَادٍ: الْآنَ إِذْ عَلِقَتْ مَخَالِبُنَا بِهِ / يَرْجُو النَّجَاةَ وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ؛ قَالَ: وَ كَتَبَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي كِتَابُكَ وَ فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ فَاعْرِضْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَنْ يُبَايِعَ لِيَزِيدَ بْنَ مَعَاوِیَةَ هُوَ وَ جَمِيعُ أَصْحَابِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا وَ السَّلَامُ. قَالَ فَلَمَّا أَتی عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ الْکِتَابُ، قَالَ: قَدْ خَشِيتُ أَلَّا يَقْبَلَ ابْنُ زِيَادٍ الْعَافِيَةَ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۱؛ مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۱، ص۲۴۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۷۲.</ref>
 
==کوشش‌های [[حبیب بن مظاهر]] برای [[یاری امام]]{{ع}}، در ششم [[محرّم]]==
در کتاب [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]] آمده است: [[حبیب بن مظهر]]، به [[حسین]]{{ع}} گفت: این جا [[بادیه]] نشینانی از [[بنی اسد]] که در کناره دو رود، فرود آمده‌اند، [[زندگی]] می‌کنند و فاصله میان ما و آنان، تنها یک [[منزل]] است. آیا به من اجازه می‌دهی که نزد آنان بروم و دعوتشان کنم؟ شاید [[خداوند]]، سودی به وسیله آنان به سوی تو بکشانَد و یا مکروهی را از تو، دور سازد. حسین{{ع}} به او اجازه داد. او نزد آنان آمد و به ایشان گفت: من، شما را به [[شرافت]] و فضیلتِ [[آخرت]] و [[پاداش]] سِتُرگ آن، فرا می‌خوانم. من، شما را به یاریِ فرزند دختر پیامبرتان می‌خوانم که به او [[ستم]] شده است و [[کوفیان]]، او را فرا خوانده‌اند تا یاری‌اش کنند و چون نزد آنان آمده، او را وا نهاده و بر او تاخته‌اند تا او را بکُشند و هفتاد تن نیز با او، همراه شده‌اند. از میان کسانی که آنجا بودند، مردی به نام [[جبلة بن عمرو]]، نزد [[عمر بن سعد]] آمد و باخبرش کرد. او نیز [[ازرق بن حارث صیداوی]] را با سوارانی، روانه کرد و میان آنان و حسین{{ع}}، مانع شدند. حبیب بن مُظهّر نیز به سوی حسین{{ع}} باز گشت و ماجرا را باز گفت. حسین{{ع}} فرمود: «[[ستایش]] فراوان، ویژه خداست!»<ref>{{متن حدیث|قَالَ حَبِيبُ بْنُ مُظَهَّرٍ لِلحُسَيْنِ إنَّ هَاهُنَا حَيّا مِنْ بَنِي أسَدٍ أعْرَابَاً يَنْزِلُونَ النَّهْرَيْنِ، وَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُم إلّا رَوحَةٌ، أفَتَأذَنُ لي في إتيانِهِم ودُعائِهِم، لَعَلَّ اللّهَ أنْ يَجُرَّ بِهِم إلَيْكَ نَفْعَاً أوْ يَدْفَعَ عَنْكَ مَكْرُوهاً؟ فَأَذِنَ لَهُ فِي ذلِكَ فَأَتَاهُمْ، فَقَالَ لَهُمْ: إنِّي أدْعُوكُمْ إلى شَرَفِ الآخِرَةِ وَ فَضْلِها وَجَسِيمِ ثَوابِهَا، أنَا أدْعُوكُمْ إلى نَصْرِ ابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ، فَقَدْ أصْبَحَ مَظْلُومَاً، دَعَاهُ أهْلُ الكُوفَةِ لِيَنْصُرُوهُ، فَلَمَّا أتَاهُمْ خَذَلُوهُ، وَ عَدَوا عَلَيْهِ لِيَقْتُلُوهُ، فَخَرَجَ مَعَهُمْ مِنْهُم سَبْعُونَ. وَ أتى عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ رَجُلٌ مِمَّنْ هُنَاكَ يُقَالُ لَهُ: جَبَلَةُ بنُ عَمرٍو، فَأَخْبَرَهُ خَبَرَهُمْ، فَوَجَّهَ أزْرَقَ بْنَ الحَارِثِ الصَّيْداوِيَّ فِي خَيْلٍ، فَحَالوا بَيْنَهُم وَ بَيْنَ الحُسَيْنِ، وَ رَجَعَ ابْنُ مُظَهِّرٍ إلَى الحُسَيْنِ، فَأَخْبَرَهُ الخَبَرَ، فَقَالَ: الحَمْدُ للّهِ كَثِيرَاً}} (أنساب الأشراف، ج۳، ص۳۸۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۴۷۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۸۲۴

ویرایش