بِر (نیکی): تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ سپتامبر ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین')
خط ۱۸: خط ۱۸:


==بِرّ، در [[قرآن]] و [[حدیث]]==
==بِرّ، در [[قرآن]] و [[حدیث]]==
واژه "بِرّ" با مشتقّاتش در مجموع، بیست بار در [[قرآن]] به کار رفته است: "بِرّ" هشت بار، "أبرار" شش بار، "بَرّ" سه بار، "بَرَرة"، "تبرّوا" و "تبرّوهم" هر کدام یک بار. در [[قرآن]] و [[احادیث اسلامی]]، واژه "[[برّ]]"، مانند واژه‌های "خیر" و "[[معروف]]"، در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکی‌های [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی به کار رفته است و بدین سان، [[اسلام]]، [[جامعه بشر]] را به مطلقِ [[نیکوکاری]] [[دعوت]] می‌نماید. در این بخش، رهنمودهای [[ارزشمندی]] درباره معیار [[شناخت]] "[[نیکی]]"، [[تبیین]] مصادیق [[نیکوکاری]]، [[فضیلت]] مطلق [[نیکی]] و [[ترغیب]] به انجام دادن آن، سزاوارترین افراد به [[نیکی]]، اساس [[نیکوکاری]]، آثار [[نیکوکاری]]، و ویژگی‌های [[نیکوکاران]]، ارائه می‌گردد؛ امّا پیش از آن، نکات کوتاهی در تببین این رهنمودها:
واژه "بِرّ" با مشتقّاتش در مجموع، بیست بار در [[قرآن]] به کار رفته است: "بِرّ" هشت بار، "أبرار" شش بار، "بَرّ" سه بار، "بَرَرة"، "تبرّوا" و "تبرّوهم" هر کدام یک بار. در [[قرآن]] و [[احادیث اسلامی]]، واژه "[[برّ]]"، مانند واژه‌های "خیر" و "[[معروف]]"، در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکی‌های [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی به کار رفته است و بدین سان، [[اسلام]]، [[جامعه بشر]] را به مطلقِ [[نیکوکاری]] [[دعوت]] می‌نماید. در این بخش، رهنمودهای [[ارزشمندی]] درباره معیار [[شناخت]] "[[نیکی]]"، تبیین مصادیق [[نیکوکاری]]، [[فضیلت]] مطلق [[نیکی]] و [[ترغیب]] به انجام دادن آن، سزاوارترین افراد به [[نیکی]]، اساس [[نیکوکاری]]، آثار [[نیکوکاری]]، و ویژگی‌های [[نیکوکاران]]، ارائه می‌گردد؛ امّا پیش از آن، نکات کوتاهی در تببین این رهنمودها:
#'''معیار [[نیکی]] و [[بدی]]:''' [[قرآن]]، در [[آیات]] متعدّدی، [[مردم]] را به مطلق «[[برّ]]»، «خیر» و «[[معروف]]» و «[[احسان]]»، [[دعوت]] می‌نماید، نظیر این [[آیات]]: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری، یاری کنید و یکدیگر را در گناه و تجاوز، یاری نکنید». مائده: آیه ۲.</ref> {{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«باید گروهی از شما باشند که به خیر، فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ و آنان، همان رستگاران‌اند»؛ آل عمران: آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَلَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ}}<ref>«خداوند، به دادگری و نیکوکاری، فرمان می‌دهد». نحل: آیه ۹۰.</ref> [[احادیث اسلامی]] نیز، مکرّر و به [[پیروی]] از [[قرآن]]، [[مسلمانان]] را به مطلقِ [[نیکی]] [[ترغیب]] کرده‌اند، و این، بدان معناست که [[عقل]] سالم و [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، [[قادر]] به تشخیص [[حسن و قبح]] اشیا، و [[نیکی]] و [[بدی]] آنهاست. به سخن دیگر، از نظر [[قرآن]] و [[حدیث]]، معیار [[نیکی]] و [[بدی]]، تشخیص [[عقل]] و [[فطرت]] سالم است. از این رو، شماری از [[روایات]]، تصریح می‌کنند که [[قلب]]، داور [[نیکی]] و [[بدی]] در انجام دادن کارهاست، چنان که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده که فرمود: [[نیکی]]، آن است که [[دل]] با آن آرام گیرد و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] یابد؛ و [[گناه]]، آن است که [[جان]] به آن آرام نشود و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] نیابد، هر چند فتوادهندگانْ تو را بر خلاف آنچه احساس می‌کنی، [[فتوا]] دهند<ref>{{متن حدیث|الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبِ وَ اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي النَّفْسِ وَ تَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ وَ إِنْ أَفْتَاكَ الْمَفْتُونُ
#'''معیار [[نیکی]] و [[بدی]]:''' [[قرآن]]، در [[آیات]] متعدّدی، [[مردم]] را به مطلق «[[برّ]]»، «خیر» و «[[معروف]]» و «[[احسان]]»، [[دعوت]] می‌نماید، نظیر این [[آیات]]: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری، یاری کنید و یکدیگر را در گناه و تجاوز، یاری نکنید». مائده: آیه ۲.</ref> {{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«باید گروهی از شما باشند که به خیر، فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ و آنان، همان رستگاران‌اند»؛ آل عمران: آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَلَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ}}<ref>«خداوند، به دادگری و نیکوکاری، فرمان می‌دهد». نحل: آیه ۹۰.</ref> [[احادیث اسلامی]] نیز، مکرّر و به [[پیروی]] از [[قرآن]]، [[مسلمانان]] را به مطلقِ [[نیکی]] [[ترغیب]] کرده‌اند، و این، بدان معناست که [[عقل]] سالم و [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، [[قادر]] به تشخیص [[حسن و قبح]] اشیا، و [[نیکی]] و [[بدی]] آنهاست. به سخن دیگر، از نظر [[قرآن]] و [[حدیث]]، معیار [[نیکی]] و [[بدی]]، تشخیص [[عقل]] و [[فطرت]] سالم است. از این رو، شماری از [[روایات]]، تصریح می‌کنند که [[قلب]]، داور [[نیکی]] و [[بدی]] در انجام دادن کارهاست، چنان که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده که فرمود: [[نیکی]]، آن است که [[دل]] با آن آرام گیرد و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] یابد؛ و [[گناه]]، آن است که [[جان]] به آن آرام نشود و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] نیابد، هر چند فتوادهندگانْ تو را بر خلاف آنچه احساس می‌کنی، [[فتوا]] دهند<ref>{{متن حدیث|الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبِ وَ اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي النَّفْسِ وَ تَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ وَ إِنْ أَفْتَاكَ الْمَفْتُونُ
}}؛ مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۲۳ ح ۱۷۷۵۷، المعجم الکبیر: ج ۲۲ ص ۲۱۹ ح ۵۸۵، مسند الشامیّین: ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۷۸۲ (همگی به نقل از ابو ثعلبه خشنی).</ref> این سخن، بدین معناست که [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، نه تنها می‌تواند "[[برّ]]" و "خیر" را تشخیص دهد؛ بلکه از انجام دادن آن، احساس [[شادی]] و [[آرامش]] می‌کند و بر عکس، از انجام دادن کار بد، احساس [[ناراحتی]] و ناآرامی می‌نماید. بر این اساس، در موارد شُبهه، [[آرامش]] [[دل]]، نسبت به انجام دادن کاری، نشانه خوبی آن است، و بی‌قراری [[دل]]، نِشانه [[بدی]] آن شمرده شده است.  
}}؛ مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۲۳ ح ۱۷۷۵۷، المعجم الکبیر: ج ۲۲ ص ۲۱۹ ح ۵۸۵، مسند الشامیّین: ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۷۸۲ (همگی به نقل از ابو ثعلبه خشنی).</ref> این سخن، بدین معناست که [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، نه تنها می‌تواند "[[برّ]]" و "خیر" را تشخیص دهد؛ بلکه از انجام دادن آن، احساس [[شادی]] و [[آرامش]] می‌کند و بر عکس، از انجام دادن کار بد، احساس [[ناراحتی]] و ناآرامی می‌نماید. بر این اساس، در موارد شُبهه، [[آرامش]] [[دل]]، نسبت به انجام دادن کاری، نشانه خوبی آن است، و بی‌قراری [[دل]]، نِشانه [[بدی]] آن شمرده شده است.  
#'''[[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]]:''' نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل [[روایت]] یاد شده و برخی [[روایات]] دیگر، تأکید شده که [[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]] [[انسان]]، بی [[ارزش]] است چنان که جمله: {{عربی|"و إِن أَفتاك المُفْتُون‏"}}<ref>«هر چند فتوا دهندگان، تو را [ بر خلاف آنچه احساس می‌کنی ،] فتوا دهند».</ref> در [[حدیث]] یاد شده اشاره به این معناست که [[وجدان]] انسانی، درستی و خوبیِ [[کارها]] را تشخیص می‌دهد و آن را [[تصدیق]] می‌کند و بدان، سکون و [[آرامش]] می‌یابد، همچنان که [[وجدان]]، کار بد و نادرست را نیز تشخیص می‌دهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و [[پسندیده]] بشمارند و بر آن پای بفشارند، [[دل]] و [[جان]] [[انسان]]، بدان [[آرامش]] نمی‌یابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر می‌کند. البتّه باید توجّه داشت که این [[درک]] و [[شعور]] [[فطری]]، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمی‌شود.  
#'''[[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]]:''' نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل [[روایت]] یاد شده و برخی [[روایات]] دیگر، تأکید شده که [[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]] [[انسان]]، بی [[ارزش]] است چنان که جمله: {{عربی|"و إِن أَفتاك المُفْتُون‏"}}<ref>«هر چند فتوا دهندگان، تو را [ بر خلاف آنچه احساس می‌کنی ،] فتوا دهند».</ref> در [[حدیث]] یاد شده اشاره به این معناست که [[وجدان]] انسانی، درستی و خوبیِ [[کارها]] را تشخیص می‌دهد و آن را [[تصدیق]] می‌کند و بدان، سکون و [[آرامش]] می‌یابد، همچنان که [[وجدان]]، کار بد و نادرست را نیز تشخیص می‌دهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و [[پسندیده]] بشمارند و بر آن پای بفشارند، [[دل]] و [[جان]] [[انسان]]، بدان [[آرامش]] نمی‌یابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر می‌کند. البتّه باید توجّه داشت که این [[درک]] و [[شعور]] [[فطری]]، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمی‌شود.  
#'''پیوند [[دین]] و خِرد:''' مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار [[نیکی]] و [[بدی]] از نگاه [[قرآن]] و [[حدیث]]، می‌توان بدان دست یافت، پیوند [[دین]] و خِرد، و انطباق [[احکام]] [[نورانی]] [[اسلام]] با [[منطق]] [[فطرت]] و [[عقل]]، و نیازهای واقعی [[انسان]] است. این معنا، در شماری از [[روایات]] ـ که معیار یاد شده در پاسخ به [[تبیین]] انواع مُحلَّلات و محرّمات<ref>ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.</ref> یا نیکی‌ها و [[گناهان]] آمده ـ <ref>ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.</ref> وضوح بیشتری دارد. همچنین، این [[روایات]] ـ که از [[امام علی]]{{ع}} [[نقل]] شده ـ، پیوند [[دین]] و [[عقل]] را [[تأیید]] می‌کنند: "او تو را جز به خوبی، امر نکرده و جز از بدی، نهی نکرده است"<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ }}؛ نهج البلاغة: نامه ۳۱.</ref>، "اگر خداوند از حرام‌هایش نهی هم نکرده بود، بر خردمند واجب بود که از آنها، کناره‌گیری کند"<ref>{{متن حدیث| لَوْ لَمْ يَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ يَجْتَنِبَهَا الْعَاقِل‏}}؛ غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۷۵۹۵.</ref> البته با اندکی تأمّل، روشن می‌شود که [[عقل]] و [[فطرت]]، به [[دلیل]] عدم احاطه به همه [[مصالح]] و [[مفاسد]]، از تشخیص همه مصادیق [[نیکی]] و [[بدی]]، ناتوان‌اند و همین معنا، [[فلسفه]] نیاز [[بشر]] به [[وحی]] است که در [[آینده]]، توضیح لازم در این زمینه، خواهد آمد<ref>همچنین برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: فلسفه وحی و نبوّت، از نگارنده (ری شهری).</ref>
#'''پیوند [[دین]] و خِرد:''' مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار [[نیکی]] و [[بدی]] از نگاه [[قرآن]] و [[حدیث]]، می‌توان بدان دست یافت، پیوند [[دین]] و خِرد، و انطباق [[احکام]] [[نورانی]] [[اسلام]] با [[منطق]] [[فطرت]] و [[عقل]]، و نیازهای واقعی [[انسان]] است. این معنا، در شماری از [[روایات]] ـ که معیار یاد شده در پاسخ به تبیین انواع مُحلَّلات و محرّمات<ref>ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.</ref> یا نیکی‌ها و [[گناهان]] آمده ـ <ref>ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.</ref> وضوح بیشتری دارد. همچنین، این [[روایات]] ـ که از [[امام علی]]{{ع}} [[نقل]] شده ـ، پیوند [[دین]] و [[عقل]] را [[تأیید]] می‌کنند: "او تو را جز به خوبی، امر نکرده و جز از بدی، نهی نکرده است"<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ }}؛ نهج البلاغة: نامه ۳۱.</ref>، "اگر خداوند از حرام‌هایش نهی هم نکرده بود، بر خردمند واجب بود که از آنها، کناره‌گیری کند"<ref>{{متن حدیث| لَوْ لَمْ يَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ يَجْتَنِبَهَا الْعَاقِل‏}}؛ غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۷۵۹۵.</ref> البته با اندکی تأمّل، روشن می‌شود که [[عقل]] و [[فطرت]]، به [[دلیل]] عدم احاطه به همه [[مصالح]] و [[مفاسد]]، از تشخیص همه مصادیق [[نیکی]] و [[بدی]]، ناتوان‌اند و همین معنا، [[فلسفه]] نیاز [[بشر]] به [[وحی]] است که در [[آینده]]، توضیح لازم در این زمینه، خواهد آمد<ref>همچنین برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: فلسفه وحی و نبوّت، از نگارنده (ری شهری).</ref>
#'''[[میزان]] [[تقرّب]] به مبدأ نیکی‌ها:''' [[خداوند متعال]]، مبدأ همه نیکی‌ها و نیکوکارِ مطلق است و به همین جهت، «بَرّ» و «بارّ» نامیده شده است و [[میزان]] [[تقرّب]] و نزدیکی به او، [[نیکوکاری]] است. از این رو، [[فرشتگان]] و [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان، در صدر [[نیکوکاران]] قرار دارند، و [[پیروان]] [[انبیا]] نیز به اندازه [[نیکوکاری]]، به بارگاه رُبوبی راه می‌یابند و بدین سان، [[روایات اسلامی]] با تعبیرهای گوناگون، ملازمتِ [[فرشتگان]]، [[پیشوایان دین]] و [[مؤمنان]] با [[نیکوکاری]] را بیان کرده<ref>ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل دوم: ارزش نیکی).</ref> و [[مردم]] را به [[نیکی]] و [[نیکوکاری]]، [[دعوت]] نموده اند<ref>ر. ک: ص ۲۸۵ (فصل سوم: تشویق به نیکی کردن).</ref>
#'''[[میزان]] [[تقرّب]] به مبدأ نیکی‌ها:''' [[خداوند متعال]]، مبدأ همه نیکی‌ها و نیکوکارِ مطلق است و به همین جهت، «بَرّ» و «بارّ» نامیده شده است و [[میزان]] [[تقرّب]] و نزدیکی به او، [[نیکوکاری]] است. از این رو، [[فرشتگان]] و [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان، در صدر [[نیکوکاران]] قرار دارند، و [[پیروان]] [[انبیا]] نیز به اندازه [[نیکوکاری]]، به بارگاه رُبوبی راه می‌یابند و بدین سان، [[روایات اسلامی]] با تعبیرهای گوناگون، ملازمتِ [[فرشتگان]]، [[پیشوایان دین]] و [[مؤمنان]] با [[نیکوکاری]] را بیان کرده<ref>ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل دوم: ارزش نیکی).</ref> و [[مردم]] را به [[نیکی]] و [[نیکوکاری]]، [[دعوت]] نموده اند<ref>ر. ک: ص ۲۸۵ (فصل سوم: تشویق به نیکی کردن).</ref>
#'''ارزشمندترینِ [[نیکوکاری‌ها]]:''' هر چند مطلقِ [[نیکوکاری]] از منظر [[عقل]] و [[دین]]، [[پسندیده]] است؛ لکن [[ارزش]] [[نیکی]] به دیگران، یکسان نیست؛ بلکه به مقتضای [[عقل]] و [[شرع]]، شُماری از [[مردم]]، [[اولویت]] دارند. لذا در متون [[اسلامی]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]]، [[خویشاوندان]]، [[نیکان]]، آزادگان، [[نیازمندان]]، [[یتیمان]]، [[دوستان]] [[پدر]] و اهل [[قبور]]، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، [[نیکی]] متقابل نسبت به کسی که به [[انسان]] [[نیکی]] کرده، توصیه شده است.
#'''ارزشمندترینِ [[نیکوکاری‌ها]]:''' هر چند مطلقِ [[نیکوکاری]] از منظر [[عقل]] و [[دین]]، [[پسندیده]] است؛ لکن [[ارزش]] [[نیکی]] به دیگران، یکسان نیست؛ بلکه به مقتضای [[عقل]] و [[شرع]]، شُماری از [[مردم]]، [[اولویت]] دارند. لذا در متون [[اسلامی]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]]، [[خویشاوندان]]، [[نیکان]]، آزادگان، [[نیازمندان]]، [[یتیمان]]، [[دوستان]] [[پدر]] و اهل [[قبور]]، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، [[نیکی]] متقابل نسبت به کسی که به [[انسان]] [[نیکی]] کرده، توصیه شده است.
#'''راه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' نخستین گام در راه رسیدن به [[مقام ابرار]]، تأمّل در [[ارزش]] [[نیکوکاری]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاه‌های نیکی / اندیشیدن).</ref> و نقش آن در [[زندگی دنیوی]] و اُخروی<ref>ر. ک: ص ۳۰۹ (فصل ششم: برکت‌های نیکی).</ref> است و در گام‌های بعدی، تلاش برای متّصف شدن به صفاتی که زمینه [[نیکوکاری]] را در [[انسان]]، فراهم می‌سازد (مانند [[صداقت]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاه‌های نیکی / دانش و راستی) وص ۳۰۵ (رشد).</ref> و [[مجاهدت]])، برای نزدیک شدن به قلّه‌های بلندی که [[پیشوایان]] [[نیکوکار]] به اوج آنها دست یافته اند، ضروری است. در کنار تلاش، استعانت جُستن از مبدأ نیکی‌ها نیز نقش مهمّی در یافتن [[توفیق]] برای پیمودن این راه دارد.<ref>ر. ک: ص ۳۰۵ (خاستگاه‌های نیکی / کمک خواستن از خدا).</ref>
#'''راه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' نخستین گام در راه رسیدن به [[مقام ابرار]]، تأمّل در [[ارزش]] [[نیکوکاری]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاه‌های نیکی / اندیشیدن).</ref> و نقش آن در [[زندگی دنیوی]] و اُخروی<ref>ر. ک: ص ۳۰۹ (فصل ششم: برکت‌های نیکی).</ref> است و در گام‌های بعدی، تلاش برای متّصف شدن به صفاتی که زمینه [[نیکوکاری]] را در [[انسان]]، فراهم می‌سازد (مانند [[صداقت]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاه‌های نیکی / دانش و راستی) وص ۳۰۵ (رشد).</ref> و [[مجاهدت]])، برای نزدیک شدن به قلّه‌های بلندی که [[پیشوایان]] [[نیکوکار]] به اوج آنها دست یافته اند، ضروری است. در کنار تلاش، استعانت جُستن از مبدأ نیکی‌ها نیز نقش مهمّی در یافتن [[توفیق]] برای پیمودن این راه دارد.<ref>ر. ک: ص ۳۰۵ (خاستگاه‌های نیکی / کمک خواستن از خدا).</ref>
#'''نشانه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' دستیابی به ویژگی‌های [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی ای که در [[آیه]] ۱۷۷ از [[سوره]] بقره آمده‌اند، نشانه رسیدن به نخستین مرتبه از مراتب «[[ابرار]]» است و هر چه این ویژگی‌ها در [[انسان]]، عمیق‌تر و قوی‌تر شوند، به مراتب والاتری از [[جایگاه ابرار]]، دست می‌یابد. بنابراین، آنچه در فصل هفتم درباره ویژگی‌های [[ابرار]] خواهد آمد، در واقع، [[تبیین]] ویژگی‌هایی است که در [[قرآن]]، بدان‌ها اشاره شده و مراتب والای [[نیکی]] (بِر) است.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث]]، ج۱۲، ص۲۵۰-۲۵۵.</ref>
#'''نشانه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' دستیابی به ویژگی‌های [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی ای که در [[آیه]] ۱۷۷ از [[سوره]] بقره آمده‌اند، نشانه رسیدن به نخستین مرتبه از مراتب «[[ابرار]]» است و هر چه این ویژگی‌ها در [[انسان]]، عمیق‌تر و قوی‌تر شوند، به مراتب والاتری از [[جایگاه ابرار]]، دست می‌یابد. بنابراین، آنچه در فصل هفتم درباره ویژگی‌های [[ابرار]] خواهد آمد، در واقع، تبیین ویژگی‌هایی است که در [[قرآن]]، بدان‌ها اشاره شده و مراتب والای [[نیکی]] (بِر) است.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث]]، ج۱۲، ص۲۵۰-۲۵۵.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش