جز
جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==[[الهام]] [[فطری]]<ref>العقائد الاسلاميه، ج ۱، ص ۳۶؛ الميزان، ج ۲، ص ۱۱۵؛ فلسفه اخلاق، ص ۳۰۱.</ref>== | ==[[الهام]] [[فطری]]<ref>العقائد الاسلاميه، ج ۱، ص ۳۶؛ الميزان، ج ۲، ص ۱۱۵؛ فلسفه اخلاق، ص ۳۰۱.</ref>== | ||
تنها کاربرد [[قرآنی]] [[الهام]] که به شکل ماضی آن آمده، به معنای [[الهام]] [[فطری]] [[تفسیر]] شده است: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> در توضیح [[آیات]] یاد شده و [[الهام]] [[فطری]] باید گفت که در [[بینش]] [[قرآنی]]، آفریدگانی چون جمادات، گیاهان، حیوانات و نیز هر دو [[ساحت]] وجودی [[انسان]]، یعنی [[جسم]] و [[جان]] او هریک به تناسب و در پرتو یکی از دو [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] قابل [[رشد]] تکاملی است <ref>الميزان، ج ۵، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۱۶۶؛ لب الاثر، ص ۲۶۷؛ العقايد الاسلاميه، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه ۵۰.</ref> در این فرایند، افزون بر شرایط لازم و [[تغذیه]] سالم، بر کنار بودن از شرایط نامساعد و [[تغذیه]] ناسالم، ضرورتی انکارناپذیر است، با این تفاوت که شرایط و غذای لازم برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[روح]] و [[جان آدمی]]، چیزی جز [[باورها]]، [[احساسات]] و [[عواطف]] و رفتارهای سالم گوناگون نیست، ازاینرو، عناصر یاد شده، در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] با عناوینی چون [[توحیدی]]، شرکآلود، [[کفرآمیز]]، [[حرام]]، [[حلال]]، [[واجب]] و... و در دو دسته سالم و ناسالم جای گرفته است تا براساس آن، زمینه [[گزینش]] آزادانه عناصر سالم و دوری جستن از عناصر ناسالم برای رسیدن به [[رشد]] تکاملی و کمال مقصود [[آدمی]] فراهم گردد. [[آیات]] یاد شده {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> نیز در این راستا قابل [[تفسیر]] و ارزیابی است. از این [[آیات]] بر میآید که هنگام [[آفرینش]] [[روح]] و [[جان آدمی]] (نفس)، گونهای از [[شناخت]] و [[آگاهی]] در [[ارتباط]] با آنچه که [[قرآن]] آن را «[[تقوا]] و [[فجور]]» مینامد به وی داده شده است <ref>الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۷ ـ ۲۹۸؛ فلسفه اخلاق، ص ۱۳۳؛ فطرت و دين، ص ۲۱۰.</ref> برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟؛ سوره بلد، آیه ۱۰.</ref> را نیز بیانگر همین معنا دانستهاند <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۳؛ فتح القدير، ج ۵، ص ۴۴۹؛ الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۳.</ref> براساس این [[شناخت]]، اگر کسی با [[گزینش]] آزادانه [[تقوا]] و به وسیله آن، به [[تزکیه نفس]] و پرورش استعدادهای [[روحی]] خود بپردازد، با [[رسیدن به کمال]] [[انسانی]]، [[رستگار]] میشود و کسی که به سبب [[آلوده]] شدن به [[فجور]]، استعدادها و توانمندیهای [[روحی]] خود را تباه ساخته و از [[رسیدن به کمال]]، بازمانده، نادم و [[ناامید]] میگردد <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ نمونه، ج ۲۷، ص ۴۵ ـ ۴۸.</ref>؛ اما بهرغم آنچه که گفته شد، چیستی، چگونگی و تجربه و تکرارناپذیری الهامِ یاد شده، [[ناشناخته بودن]] بسیاری از لایههای هزارتوی [[روح]] و روان [[آدمی]]، وجود گرایشهای جبرگرایانه و [[تصور]] دلالت [[آیه]] بر وجود تضاد ([[تقوا]] و [[فجور]]) در نهاد [[انسان]]، سبب شده است که از همان آغاز، [[تفاسیر]] و برداشتهای متفاوتی در اینباره پدید آید. در آغاز، [[مفسران]] نخستین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] نگریستهاند. دیدگاه مشهور که از سوی شماری از [[مفسران]] نامدار همانند [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، قتاده و ضحاک گزارش شده، تفسیری سازگار با [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] [[آدمی]] است. بنابر دیدگاه این گروه که ألْهَمَ را با الفاظ نزدیک به هم و قابل جمعی چون عَلَّم (یاد داد)، عَرَّفَ (شناساند، [[آگاه]] کرد) و بَیَّنَ (روشن و معلوم ساخت) [[تفسیر]] کردهاند، [[خداوند]]، [[شناخت]] مربوط به [[تقوا]] و [[فجور]] را به [[انسان]] داده است. منتها به زمان و چگونگی آن نپرداختهاند<ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ مجمعالبيان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۵۱.</ref> دیدگاه دوم که منسوب به ابن جبیر، ابن [[زید]] و پذیرفته زجّاج و واحدی است، گویا برای [[گریز]] از قول به [[لزوم]] تضاد در نهاد [[آدمی]] و با تفسیری جبرگرایانه و سازگار با [[گرایش]] [[اشعری]]، [[الهام]] [[فجور]] را مربوط به [[کافر]]، و [[مؤمن]] را مُلْهَم به [[تقوا]] میداند. واحدی با تأکید بر تفاوت [[الهام]] باتعلیم، تعریف و | تنها کاربرد [[قرآنی]] [[الهام]] که به شکل ماضی آن آمده، به معنای [[الهام]] [[فطری]] [[تفسیر]] شده است: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> در توضیح [[آیات]] یاد شده و [[الهام]] [[فطری]] باید گفت که در [[بینش]] [[قرآنی]]، آفریدگانی چون جمادات، گیاهان، حیوانات و نیز هر دو [[ساحت]] وجودی [[انسان]]، یعنی [[جسم]] و [[جان]] او هریک به تناسب و در پرتو یکی از دو [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] قابل [[رشد]] تکاملی است <ref>الميزان، ج ۵، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۱۶۶؛ لب الاثر، ص ۲۶۷؛ العقايد الاسلاميه، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه ۵۰.</ref> در این فرایند، افزون بر شرایط لازم و [[تغذیه]] سالم، بر کنار بودن از شرایط نامساعد و [[تغذیه]] ناسالم، ضرورتی انکارناپذیر است، با این تفاوت که شرایط و غذای لازم برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[روح]] و [[جان آدمی]]، چیزی جز [[باورها]]، [[احساسات]] و [[عواطف]] و رفتارهای سالم گوناگون نیست، ازاینرو، عناصر یاد شده، در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] با عناوینی چون [[توحیدی]]، شرکآلود، [[کفرآمیز]]، [[حرام]]، [[حلال]]، [[واجب]] و... و در دو دسته سالم و ناسالم جای گرفته است تا براساس آن، زمینه [[گزینش]] آزادانه عناصر سالم و دوری جستن از عناصر ناسالم برای رسیدن به [[رشد]] تکاملی و کمال مقصود [[آدمی]] فراهم گردد. [[آیات]] یاد شده {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> نیز در این راستا قابل [[تفسیر]] و ارزیابی است. از این [[آیات]] بر میآید که هنگام [[آفرینش]] [[روح]] و [[جان آدمی]] (نفس)، گونهای از [[شناخت]] و [[آگاهی]] در [[ارتباط]] با آنچه که [[قرآن]] آن را «[[تقوا]] و [[فجور]]» مینامد به وی داده شده است <ref>الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۷ ـ ۲۹۸؛ فلسفه اخلاق، ص ۱۳۳؛ فطرت و دين، ص ۲۱۰.</ref> برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟؛ سوره بلد، آیه ۱۰.</ref> را نیز بیانگر همین معنا دانستهاند <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۳؛ فتح القدير، ج ۵، ص ۴۴۹؛ الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۳.</ref> براساس این [[شناخت]]، اگر کسی با [[گزینش]] آزادانه [[تقوا]] و به وسیله آن، به [[تزکیه نفس]] و پرورش استعدادهای [[روحی]] خود بپردازد، با [[رسیدن به کمال]] [[انسانی]]، [[رستگار]] میشود و کسی که به سبب [[آلوده]] شدن به [[فجور]]، استعدادها و توانمندیهای [[روحی]] خود را تباه ساخته و از [[رسیدن به کمال]]، بازمانده، نادم و [[ناامید]] میگردد <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ نمونه، ج ۲۷، ص ۴۵ ـ ۴۸.</ref>؛ اما بهرغم آنچه که گفته شد، چیستی، چگونگی و تجربه و تکرارناپذیری الهامِ یاد شده، [[ناشناخته بودن]] بسیاری از لایههای هزارتوی [[روح]] و روان [[آدمی]]، وجود گرایشهای جبرگرایانه و [[تصور]] دلالت [[آیه]] بر وجود تضاد ([[تقوا]] و [[فجور]]) در نهاد [[انسان]]، سبب شده است که از همان آغاز، [[تفاسیر]] و برداشتهای متفاوتی در اینباره پدید آید. در آغاز، [[مفسران]] نخستین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] نگریستهاند. دیدگاه مشهور که از سوی شماری از [[مفسران]] نامدار همانند [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، قتاده و ضحاک گزارش شده، تفسیری سازگار با [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] [[آدمی]] است. بنابر دیدگاه این گروه که ألْهَمَ را با الفاظ نزدیک به هم و قابل جمعی چون عَلَّم (یاد داد)، عَرَّفَ (شناساند، [[آگاه]] کرد) و بَیَّنَ (روشن و معلوم ساخت) [[تفسیر]] کردهاند، [[خداوند]]، [[شناخت]] مربوط به [[تقوا]] و [[فجور]] را به [[انسان]] داده است. منتها به زمان و چگونگی آن نپرداختهاند<ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ مجمعالبيان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۵۱.</ref> دیدگاه دوم که منسوب به ابن جبیر، ابن [[زید]] و پذیرفته زجّاج و واحدی است، گویا برای [[گریز]] از قول به [[لزوم]] تضاد در نهاد [[آدمی]] و با تفسیری جبرگرایانه و سازگار با [[گرایش]] [[اشعری]]، [[الهام]] [[فجور]] را مربوط به [[کافر]]، و [[مؤمن]] را مُلْهَم به [[تقوا]] میداند. واحدی با تأکید بر تفاوت [[الهام]] باتعلیم، تعریف و تبیین، آن را به معنای «نهادن» چیزی در [[دل]] و [[جان انسان]] از سوی [[خداوند]] و در نتیجه ملزم ساختن وی بدان میداند <ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۵؛ التفسير الكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روحالمعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.</ref> در پارهای از منابع تفسیری، روایتی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}} و به عنوان [[مؤیّد]] این دیدگاه، گزارش شده است. ازاین [[روایت]] بر میآید که [[انسان]] براساس آنچه که از پیش برای او مقدر شده است عمل میکند <ref>جامعالبيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۵؛ كشفالاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶؛ روحالمعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>. | ||
[[فخر رازی]] با [[پذیرش]] این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و [[الهام]] و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار میخواند. وی در ردّ [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۹ - ۱۰.</ref> که [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نوع [[بشر]] و [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] یکی از آن دو را میرساند، به قول شماری از [[مفسران]] نخستین استناد میکند که فاعلِ «[[زکی]]» و «دسّی» را [[خداوند]] دانستهاند؛ یعنی کسی ([[مؤمن]]) [[رستگار]] میشود که [[خداوند]] با دادن [[توفیق]] [[طاعت]]، وی را [[تزکیه]] و [[اصلاح]] میکند و [[کافر]] به سبب [[خواری]] و خذلانی که [[خداوند]] به آن دچارش میسازد، [[ناامید]] میگردد <ref>التفسيرالكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روحالمعانى، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۵۹.</ref> [[تفسیر]] جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب [[مفسران]] متأخر، اعم از [[شیعه]]<ref> مجمعالبيان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ غريبالقرآن، ص۳۰۴؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۳۱.</ref> و [[سنی]] <ref>جامعالبيان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶؛ رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲؛ تفسير قرطبى، ج۲۰، ص۵۲.</ref> که [[تفسیر]] مبتنی بر [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] را پذیرفتهاند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>. | [[فخر رازی]] با [[پذیرش]] این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و [[الهام]] و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار میخواند. وی در ردّ [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۹ - ۱۰.</ref> که [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نوع [[بشر]] و [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] یکی از آن دو را میرساند، به قول شماری از [[مفسران]] نخستین استناد میکند که فاعلِ «[[زکی]]» و «دسّی» را [[خداوند]] دانستهاند؛ یعنی کسی ([[مؤمن]]) [[رستگار]] میشود که [[خداوند]] با دادن [[توفیق]] [[طاعت]]، وی را [[تزکیه]] و [[اصلاح]] میکند و [[کافر]] به سبب [[خواری]] و خذلانی که [[خداوند]] به آن دچارش میسازد، [[ناامید]] میگردد <ref>التفسيرالكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روحالمعانى، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۵۹.</ref> [[تفسیر]] جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب [[مفسران]] متأخر، اعم از [[شیعه]]<ref> مجمعالبيان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ غريبالقرآن، ص۳۰۴؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۳۱.</ref> و [[سنی]] <ref>جامعالبيان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶؛ رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲؛ تفسير قرطبى، ج۲۰، ص۵۲.</ref> که [[تفسیر]] مبتنی بر [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] را پذیرفتهاند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[اختلاف]] بر سر منشأ [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] از چالشهای دیگر مربوط به [[آیه]] و نتیجه خلط میان [[الهام]] [[فطری]] و اصطلاحی است. برخی برخلاف همه [[مفسران]] یاد شده، از یک سو با همانند انگاشتن [[الهام]] [[فجور]] و امر به [[فحشا]]، نسبت آن به [[خدا]] را ناروا خوانده و از سوی دیگر نسبت [[الهام]] [[فجور]] به [[شیطان]] و [[تقوا]] به [[خدا]] را بر نمیتابند؛ با این [[استدلال]] که جمع میان [[خدا]] و [[شیطان]] با یک [[ضمیر]]، و هم ردیف قرار دادن آن دو اسائه [[ادب]] است. قائل این دیدگاه با استناد به [[روایت]] {{عربی|«إنّ للملك لَمَّةً و للشيطان لَمَّة»}} <ref>بحار الانوار: ج۶، ص ۱۹؛ ج ۶۷، ص ۵۰.</ref>مُلْهِم [[تقوا]] را [[فرشته]] و ملهم [[فجور]] را [[شیطان]] خوانده و [[آیه]] را ناظر به معنای [[روایت]] یاد شده و منقول از [[پیامبر]]{{صل}} دانسته است <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۲؛ مصباح الهدايه، ص ۱۰۴.</ref> این [[تفسیر]] و تقسیم [[الهام]] به مَلَکی و [[شیطانی]]، حوزه و اوصاف هریک بازتاب نسبتاً گستردهای در منابع [[عرفانی]] <ref>الفتوحات المكيه، ج ۱، ص ۲۸۶؛ مصباح الهدايه، ص۱۰۳ ـ ۱۰۵؛ مدارجالسالكين، ج ۱، ص۵۴ ـ ۵۵.</ref> و [[اخلاقی]] <ref>احياء علوم الدين، ج ۳، ص ۳۲؛ اغاثة اللهفان، ج ۱، ص۱۳۹ ـ ۱۴۰؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۱۷۹ ـ ۱۸۵. </ref>یافته است، در حالیکه [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] بیانی از [[هدایت تکوینی]] [[انسان]] است و مُلْهِم [[فجور]] بودن [[خدا]] به معنایی که یاد شد، ناروا نیست. <ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. | [[اختلاف]] بر سر منشأ [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] از چالشهای دیگر مربوط به [[آیه]] و نتیجه خلط میان [[الهام]] [[فطری]] و اصطلاحی است. برخی برخلاف همه [[مفسران]] یاد شده، از یک سو با همانند انگاشتن [[الهام]] [[فجور]] و امر به [[فحشا]]، نسبت آن به [[خدا]] را ناروا خوانده و از سوی دیگر نسبت [[الهام]] [[فجور]] به [[شیطان]] و [[تقوا]] به [[خدا]] را بر نمیتابند؛ با این [[استدلال]] که جمع میان [[خدا]] و [[شیطان]] با یک [[ضمیر]]، و هم ردیف قرار دادن آن دو اسائه [[ادب]] است. قائل این دیدگاه با استناد به [[روایت]] {{عربی|«إنّ للملك لَمَّةً و للشيطان لَمَّة»}} <ref>بحار الانوار: ج۶، ص ۱۹؛ ج ۶۷، ص ۵۰.</ref>مُلْهِم [[تقوا]] را [[فرشته]] و ملهم [[فجور]] را [[شیطان]] خوانده و [[آیه]] را ناظر به معنای [[روایت]] یاد شده و منقول از [[پیامبر]]{{صل}} دانسته است <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۲؛ مصباح الهدايه، ص ۱۰۴.</ref> این [[تفسیر]] و تقسیم [[الهام]] به مَلَکی و [[شیطانی]]، حوزه و اوصاف هریک بازتاب نسبتاً گستردهای در منابع [[عرفانی]] <ref>الفتوحات المكيه، ج ۱، ص ۲۸۶؛ مصباح الهدايه، ص۱۰۳ ـ ۱۰۵؛ مدارجالسالكين، ج ۱، ص۵۴ ـ ۵۵.</ref> و [[اخلاقی]] <ref>احياء علوم الدين، ج ۳، ص ۳۲؛ اغاثة اللهفان، ج ۱، ص۱۳۹ ـ ۱۴۰؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۱۷۹ ـ ۱۸۵. </ref>یافته است، در حالیکه [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] بیانی از [[هدایت تکوینی]] [[انسان]] است و مُلْهِم [[فجور]] بودن [[خدا]] به معنایی که یاد شد، ناروا نیست. <ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. | ||
در دهههای پایانی سده اخیر، پارهای از یافتههای [[روانشناختی]] از یک سو و برخی از چالشها و پژوهشهای [[فلسفی]]، [[کلامی]] و [[فرهنگی]] [[جدید]] از سوی دیگر، گفتوگو بر سر [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] را در حوزههای نوینی از [[دانش]] مانند [[انسانشناسی]] [[فلسفی]]، [[دینشناسی]] و [[فلسفه]] [[اخلاق]] وارد ساخته است. در آثار و اندیشههای شماری از [[مفسران]] <ref>فىظلال القرآن، ج۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۲۶۱؛ ج ۱۶، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> و دینپژوهان<ref> فلسفه اخلاق، ص ۱۱۶، ۱۳۳؛ فى ظلال التوحيد، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ فطرت و دين، ص ۴۶، ۵۷، ۷۹.</ref> معاصر [[مسلمان]]، [[آیه]] یاد شده به عنوان یکی از مستندات [[قرآنی]] «نظریه [[فطرت]]*» در حوزههای یاد شده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. این [[تفسیر]] و [[تئوری]] که در آن، افزون بر [[اراده]] [[آزاد]] [[آدمی]] و [[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]، تفاوت [[الهام]] با [[تعلیم]]، تعریف و | در دهههای پایانی سده اخیر، پارهای از یافتههای [[روانشناختی]] از یک سو و برخی از چالشها و پژوهشهای [[فلسفی]]، [[کلامی]] و [[فرهنگی]] [[جدید]] از سوی دیگر، گفتوگو بر سر [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] را در حوزههای نوینی از [[دانش]] مانند [[انسانشناسی]] [[فلسفی]]، [[دینشناسی]] و [[فلسفه]] [[اخلاق]] وارد ساخته است. در آثار و اندیشههای شماری از [[مفسران]] <ref>فىظلال القرآن، ج۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۲۶۱؛ ج ۱۶، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> و دینپژوهان<ref> فلسفه اخلاق، ص ۱۱۶، ۱۳۳؛ فى ظلال التوحيد، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ فطرت و دين، ص ۴۶، ۵۷، ۷۹.</ref> معاصر [[مسلمان]]، [[آیه]] یاد شده به عنوان یکی از مستندات [[قرآنی]] «نظریه [[فطرت]]*» در حوزههای یاد شده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. این [[تفسیر]] و [[تئوری]] که در آن، افزون بر [[اراده]] [[آزاد]] [[آدمی]] و [[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]، تفاوت [[الهام]] با [[تعلیم]]، تعریف و تبیین نیز به شکل ضمنی پذیرفته شده است <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۵۸ ـ ۲۶۰، «اسلام و نيازهاى زمان»؛ فطرت و دين، ص ۱۹۸، ۲۱۰.</ref>، آمیزهای نو از دیدگاهها و رویکردهای گوناگون گذشته درباره [[الهام]] [[فجور]] و تقواست. برخی از این صاحبنظران، [[آیه]] ۸ [[سوره شمس]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا}} و نیز [[آیه]] ۷۳ [[سوره انبیاء]]: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}<ref> و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> را مؤید نظریه [[وجدان]] [[اخلاقی]] کانت و نیز [[دلیل]] [[نفی]] نسبیت [[اخلاق]] و [[جبر]] [[تاریخی]] و [[اجتماعی]] از منظر [[قرآن]] دانستهاند<ref>مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۵۸، ۲۶۰، ۴۳۳، «اسلام و نيازهاى زمان».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. | ||
اینکه مراد از [[تقوا]] و [[فجور]] [[الهام]] شده چیست از دیگر مباحث مورد چالش [[مفسران]] نخستین و متأخر است. برخی آن را به [[خیر و شر]]، بعضی به [[طاعت]] و [[معصیت]] <ref>جامعالبيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ مجمعالبيان، ج ۱۰، ص ۳۷۰؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۵۵ ـ ۳۵۶.</ref> و برخی دیگر به راه [[خیر و شر]] <ref>تفسير قرطبى، ج۲۰، ص۷۵؛ تفسيرجلالين، ص ۸۰۹؛ تفسير ثعالبى، ج ۵، ص ۵۹۵.</ref> [[تفسیر]] کردهاند و در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} به بایدها و نبایدهای [[رفتاری]] [[تفسیر]] شده است <ref>مجمعالبيان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ نورالثقلين، ج ۵، ص ۵۸۶.</ref>، در حالی که بررسی کاربرد [[تقوا]] و [[فجور]] و نیز واژگان مرتبط با آنها در [[قرآن]]، نشان میدهد که میتوان حوزه معنایی روشنتر، گستردهتر و مصادیق جزئیتری برای آن دو ترسیم کرد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. | اینکه مراد از [[تقوا]] و [[فجور]] [[الهام]] شده چیست از دیگر مباحث مورد چالش [[مفسران]] نخستین و متأخر است. برخی آن را به [[خیر و شر]]، بعضی به [[طاعت]] و [[معصیت]] <ref>جامعالبيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ مجمعالبيان، ج ۱۰، ص ۳۷۰؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۵۵ ـ ۳۵۶.</ref> و برخی دیگر به راه [[خیر و شر]] <ref>تفسير قرطبى، ج۲۰، ص۷۵؛ تفسيرجلالين، ص ۸۰۹؛ تفسير ثعالبى، ج ۵، ص ۵۹۵.</ref> [[تفسیر]] کردهاند و در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} به بایدها و نبایدهای [[رفتاری]] [[تفسیر]] شده است <ref>مجمعالبيان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ نورالثقلين، ج ۵، ص ۵۸۶.</ref>، در حالی که بررسی کاربرد [[تقوا]] و [[فجور]] و نیز واژگان مرتبط با آنها در [[قرآن]]، نشان میدهد که میتوان حوزه معنایی روشنتر، گستردهتر و مصادیق جزئیتری برای آن دو ترسیم کرد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. |