جز
جایگزینی متن - 'خاندان حسین' به 'خاندان حسین'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'خاندان حسین' به 'خاندان حسین') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
و [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} به [[مردم]] اشاره کرد که: «ساکت شوید». آنان ساکت شدند. امام{{ع}} برخاست و پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] و یادکرد [[پیامبر]]{{صل}} ـ آنگونه که سزامندش بود ـ و [[درود فرستادن]] بر او فرمود: «ای مردم! هر کس مرا میشناسد، که میشناسد. هر کس مرا نمیشناسد، خودم را به او میشناسانم. من، [[علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] هستم. من پسر کسی هستم که در [[رود فرات]]، بدون آنکه کسی از شما را کشته باشد و خونی ریخته باشد، سر بُریده شد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به [[غارت]] رفت و خانوادهاش [[اسیر]] شدند. من پسر کسی هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتی کشتند و این برای [[افتخار]] من، کافی است. ای مردم! شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم، آیا میدانید که شما به پدرم [[نامه]] نوشتید و به او [[نیرنگ]] زدید و از سوی خود با او [[عهد]] و [[پیمان]] بستید و دست [[بیعت]] به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟! نابود باد آنچه برای خود، پیش فرستادهاید و [[بدا]] به رأیتان! با چه چشمی به [[پیامبر خدا]]{{صل}} مینگرید، آنگاه که به شما میگوید: خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید. پس شما از [[امّت]] من نیستید». صدای مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند: هلاک شدهاید و نمیدانید!<ref>{{عربی|إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ{{ع}} أَوْمَأَ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَسَكَتُوا فَقَامَ قَائِماً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ النَّبِيَّ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ{{صل}} ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ ُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَكَفَى بِذَلِكَ فَخْراً. أَيُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلَى أَبِي وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَيْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ وَ الْبَيْعَةَ ثُمَّ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ مَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ سُوءً لِرَأْيِكُمْ بِأَيَّةِ عَيْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}- يَقُولُ لَكُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِي وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِي فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِي قَالَ قَالَ الرَّاوِي: فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النَّاسِ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَلَكْتُمْ وَ مَا تَعْلَمُونَ...}}؛ الملهوف، ص۱۹۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۱۷، ح۱۷۱.</ref>. | و [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} به [[مردم]] اشاره کرد که: «ساکت شوید». آنان ساکت شدند. امام{{ع}} برخاست و پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] و یادکرد [[پیامبر]]{{صل}} ـ آنگونه که سزامندش بود ـ و [[درود فرستادن]] بر او فرمود: «ای مردم! هر کس مرا میشناسد، که میشناسد. هر کس مرا نمیشناسد، خودم را به او میشناسانم. من، [[علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] هستم. من پسر کسی هستم که در [[رود فرات]]، بدون آنکه کسی از شما را کشته باشد و خونی ریخته باشد، سر بُریده شد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به [[غارت]] رفت و خانوادهاش [[اسیر]] شدند. من پسر کسی هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتی کشتند و این برای [[افتخار]] من، کافی است. ای مردم! شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم، آیا میدانید که شما به پدرم [[نامه]] نوشتید و به او [[نیرنگ]] زدید و از سوی خود با او [[عهد]] و [[پیمان]] بستید و دست [[بیعت]] به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟! نابود باد آنچه برای خود، پیش فرستادهاید و [[بدا]] به رأیتان! با چه چشمی به [[پیامبر خدا]]{{صل}} مینگرید، آنگاه که به شما میگوید: خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید. پس شما از [[امّت]] من نیستید». صدای مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند: هلاک شدهاید و نمیدانید!<ref>{{عربی|إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ{{ع}} أَوْمَأَ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَسَكَتُوا فَقَامَ قَائِماً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ النَّبِيَّ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ{{صل}} ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ ُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَكَفَى بِذَلِكَ فَخْراً. أَيُّهَا النَّاسُ نَاشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلَى أَبِي وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَيْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ وَ الْبَيْعَةَ ثُمَّ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لَكُمْ مَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ سُوءً لِرَأْيِكُمْ بِأَيَّةِ عَيْنٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}- يَقُولُ لَكُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِي وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِي فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِي قَالَ قَالَ الرَّاوِي: فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النَّاسِ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَلَكْتُمْ وَ مَا تَعْلَمُونَ...}}؛ الملهوف، ص۱۹۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۱۷، ح۱۷۱.</ref>. | ||
در کتاب [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات الکبری]] نقل است که [[عبیداللّه بن زیاد]]، [[فرمان]] داد تا باقی ماندگان [[خاندان | در کتاب [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات الکبری]] نقل است که [[عبیداللّه بن زیاد]]، [[فرمان]] داد تا باقی ماندگان [[خاندان حسین]]{{ع}} که بر او وارد شدهاند، همراه او در [[کاخ]]، [[حبس]] شوند<ref>{{عربی|أَمَرَ عُبَيْدُ اللّهِ بْنُ زِيَادٍ بِحَبْسِ مَنْ قُدِمَ بِهِ عَلَيْهِ مِنْ بَقِيَّةِ أَهْلِ الحُسَيْنِ{{ع}} مَعَهُ فِي القَصْرِ}}؛ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۸۴.</ref>. | ||
ابن زیاد، فرمان داد که [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} را در بند کنند و همراه [[زنان]] و [[اسیران]] به زندان ببرند. من با آنان بودم و از کوچهای نگذشتیم، مگر اینکه آن را پُر از مرد و زنی یافتیم که بر صورت خود میزدند و میگریستند. آنان را در زندان افکندند و در را بر آنان بستند<ref>{{عربی|أَمَرَ [ابْنُ زِيادٍ] بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَغُلَّ وَ حُمِلَ مَعَ النِّسْوَةِ وَ السَّبَايَا إِلَى السِّجْنِ وَ كُنْتُ مَعَهُمْ فَمَا مَرَرْنَا بِزُقَاقٍ إِلَّا وَجَدْنَاهُ مَلَاءً رِجَالًا وَ نِسَاءً يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ يَبْكُونَ فَحُبِسُوا فِي سِجْنٍ وَ طُبِّقَ عَلَيْهِمْ}}؛ الأمالی للصدوق، ص۲۲۹، الرقم ۲۴۲؛ روضة الواعظین، ص۲۱۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۶۶۱ ـ ۶۷۷.</ref> | ابن زیاد، فرمان داد که [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} را در بند کنند و همراه [[زنان]] و [[اسیران]] به زندان ببرند. من با آنان بودم و از کوچهای نگذشتیم، مگر اینکه آن را پُر از مرد و زنی یافتیم که بر صورت خود میزدند و میگریستند. آنان را در زندان افکندند و در را بر آنان بستند<ref>{{عربی|أَمَرَ [ابْنُ زِيادٍ] بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} فَغُلَّ وَ حُمِلَ مَعَ النِّسْوَةِ وَ السَّبَايَا إِلَى السِّجْنِ وَ كُنْتُ مَعَهُمْ فَمَا مَرَرْنَا بِزُقَاقٍ إِلَّا وَجَدْنَاهُ مَلَاءً رِجَالًا وَ نِسَاءً يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ يَبْكُونَ فَحُبِسُوا فِي سِجْنٍ وَ طُبِّقَ عَلَيْهِمْ}}؛ الأمالی للصدوق، ص۲۲۹، الرقم ۲۴۲؛ روضة الواعظین، ص۲۱۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]]، ص۶۶۱ ـ ۶۷۷.</ref> |