شعر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۸۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۱
خط ۴۸: خط ۴۸:


==ویژگی‌های [[شعر]] و فرق آن با [[قرآن]]==
==ویژگی‌های [[شعر]] و فرق آن با [[قرآن]]==
برخی با استناد به این گفته که «[[نیکوترین]] [[شعر]] دروغ‌آمیزترین آن است» بر این باورند که شعر با ویژگی‌هایی چون «[[کوشش]] برای انعکاس [[فرهنگ]] مسلّط [[جامعه]]، بدون [[نقد]] یا [[شورش]] در برابر آن»، «تقویت و توجیه [[فساد]] موجود با رنگ و لعاب زدن به [[اسرار]] و پوشاندن خطاهای آن»، «تخدیر روان [[انسانی]] با [[برانگیختن]] مشاعر و [[احساسات]]» و «[[ترغیب]] به [[فخر فروشی]] و قومگرایی» شناخته می‌شود. آنان با فرض دو بُعد برای شعر: بُعدی [[جاهلی]] که [[شهوت‌ها]]، [[آرزوها]] و انگیزه‌های [[شر]] او را می‌نمایاند و بُعدی رسالتی که [[عقل]] و [[عواطف]] خوب او را منعکس می‌سازد، شعر را وسیله‌ای برای انعکاس و تقویت بعد جاهلی [[انسان]] دانسته‌اند. در نگاه آنان، صاحبان [[فرهنگ جاهلی]] مفهومی [[باطل]] و منحط را که به خودی خود نزد [[بشر]] مردود و مطرود است و اگر با وزن و قافیه و تشبیهات خیالی همراه نشود، کسی بدان توجّهی نمی‌کند، با ابیاتی از شعر یا گونه‌های ویژه [[کلامی]] مانند [[بدیع]] و سجع برای شنونده آراسته و خوش‌نما می‌سازند: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ». (شعراء / ۲۶، ۲۲۴ - ۲۲۵) <ref>نک: تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۰. </ref> در مقابل، قرآن را وسیله‌ای برای [[بیان حق]] می‌دانند که به هیچ یک از آنها نیاز ندارد: «بَلْ جاءَ بِالْحَقِ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِین» (صافّات / ۳۷، ۳۷) و دارای ویژگی‌هایی محتوایی مانند [[پند]] و [[اندرز]] و یادآوری ([[حجر]] / ۱۵، ۹؛ نحل / ۱۶، ۴۴) و [[تشویق]] به [[تفکر]] است (بقره / ۲، ۲۱۹ و ۲۶۶) که موجب برانگیختن عقل و بیدار ساختن [[ضمیر]] می‌شود ([[آل‌عمران]] / ۳، ۷) و با [[فطرت توحیدی]] [[خدادادی]] [[سازگاری]] دارد <ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱. </ref> و انسان را به خطرهایی [[بیم]] می‌دهد که فرد و جامعه را [[تهدید]] می‌کند ([[یس]] / ۳۶، ۶۰؛ بقره / ۲، ۱۶۸) و به جای آنکه [[ذهن]] و [[روان انسان]] را تخدیر و [[واقعیت]] [[فاسد]] موجود را توجیه کند، آن را به باد [[انتقاد]] گرفته (برای نمونه: [[ابراهیم]] / ۱۴، ۴۲؛ [[نور]] / ۲۴، ۲۳) و می‌کوشد تا [[انسان‌ها]] را از [[خواب غفلت]] بیدار کند. (برای نمونه: بقره / ۲، ۴۴ و ۷۶) [[مفسران]]،<ref>روح البیان، ج۷، ص۴۳۰؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ التفسیر الوسیط، ج۳، ص۲۱۵۸. </ref> [[آیه]] ۶۹ [[سوره یس]] / ۳۶ را در پاسخ این دیدگاه [[مشرکان]] می‌دانند که [[پیامبر]] را شاعر پنداشته و [[قرآن]] را [[شعر]] می‌دانستند: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبین» و در باره تفاوت قرآن و شعر گفته‌اند قرآن دارای [[نظم]] و سبکی ویژه است <ref>التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۶۱ - ۲۶۲. </ref> و با شعر بسیار تفاوت دارد. بر این اساس بیشتر اشعار، مخاطبان را به [[شهوت]] و [[لهو]] [[ترغیب]] می‌کنند و در [[حقیقت]] در صدد [[تحسین]] امور بد و تقبیح چیزهای خوب‌اند؛ اما قرآن [[کلامی]] جدّی است و به این امور نمی‌پردازد، از این رو نمی‌توان قرآن را شعر نامید؛<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴ - ۶۷۵؛ البحر المحیط، ج۹، ص۸۱. </ref> همچنین قرآن از جهت ظاهری نیز با شعر متفاوت است؛ زیرا دارای بلاغتی آشکار است و در آن پیچیدگی و لفّ و نشر، تعبیرهای دشوار، کلمات میان تهی و تشبیهات خیالی نیست و [[حقایق]] در آن به روشنی بیان شده‌اند و با [[انحراف]] و [[گمراهی]] [[مبارزه]] کرده و با [[ظلم]] و [[سرکشی]] می‌ستیزد،<ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱. </ref> از این رو [[خداوند]] نه شعر را که مهم‌ترین [[سرگرمی]] آن [[روزگار]] بود به پیامبر{{صل}}آموخت و نه شعر را در خور وی می‌داند: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَه» ([[یس]] / ۳۶، ۶۹)؛ زیرا پیامبر{{صل}}مشعلدار چنین [[هدایتی]] است (نور / ۲۴، ۵۴؛ نیز [[مائده]] / ۵، ۹۲) و [[بیم]] دهنده‌ای آشکار است ([[حجر]] / ۱۵، ۸۹) که با گمراهی و [[تباهی]] می‌ستیزد. (نمل / ۲۷، ۷۶ - ۷۹) وی حتی در [[دوران کودکی]] از سرگرمی‌ها و [[بازی]] با [[کودکان]] که لازمه [[زندگی]] هر [[کودکی]] است دوری می‌جست، تا چه رسد به دوران بلوغش که قطعاً سرگرمی‌های آن [[روزگار]] وی را [[خرسند]] نمی‌کرد. <ref>سنن النبی، ص۴۰۲؛ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲. </ref> [[قرآن]] همچنین [[مشرکان]] را که به [[اعتراض]] می‌گفتند: «آیا ما [[عبادت]] خدایانمان را برای [[اطاعت]] از [[شاعری]] [[مجنون]] رها کنیم» [[تکذیب]] کرده و آنان را به عذابی دردناک [[وعده]] داده و [[پیامبر]]{{صل}} را آورنده سخن[[حق]] از سوی [[پروردگار]] و [[تصدیق]] کننده [[پیامبران پیشین]]{{عم}}دانسته است: «وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ * بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلین». (صافّات / ۳۷، ۳۶ - ۳۷) <ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۳۳ - ۳۴. </ref> بنا بر این گفته‌اند برای اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}در مظان [[اتهام]] به [[شعر]] و شاعری که در آن عصر معمول بود و نماد [[فکر]] [[جاهلی]] به شمار می‌رفت، قرار نگیرد، [[شعر]] را که سخن موزون و قافیه‌دار بود کنار نهاده و در پیشبرد اهداف خود از آن بهره نمی‌گرفت؛<ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۲. </ref> امّا این بدان معنا نیست که پیامبر اساساً مخالف وزن و قافیه بود، بلکه بر اساس ادعای برخی، وی [[اصحاب]] خود را به آن [[تشویق]] و [[ترغیب]] نیز می‌کرد. <ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲. </ref> به گفته برخی، [[آیات]] پیش‌گفته در [[نفی]] شعر و شاعری از قرآن و پیامبر اکرم{{صل}} به سه تفاوت اساسی میان شعرا و پیامبر و نیز قرآن و شعر اشاره می‌کنند: ۱. [[شاعران]] از این‌رو که بر اساس هوای [[نفسانی]] خود شعر می‌گویند، [[پیروان]] آنها نیز کسانی مانند خودشان هستند، در حالی‌که پیروان[[محمد]]{{صل}}مؤمنانی هستند که بر پایه [[ایمانی]] محکم به [[درستی]] [[رسالت]] او و [[عقلانی]] و [[الهی]] بودنش، از او [[پیروی]] می‌کنند. ۲. شاعران بی‌هدف‌اند و هر بار جهت [[فکری]] خود را [[تغییر]] داده و تحت تأثیر [[غرایز]] و [[هواهای نفسانی]] و هیجانات و خیالات سخن می‌گویند؛ ولی [[قرآن]] بر پایه اصول ثابت و محکم نازل شده است. ۳. [[شاعران]] از این‌رو که پیرو [[هوای نفس]] خود هستند، به سخنان حقی که گاهی در شعرشان می‌آورند پایبند نیستند؛ ولی [[محمد]]{{صل}}پیرو [[وحی]] است: «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی» ([[نجم]] / ۵۳، ۳ - ۴) و به آنچه بر او نازل شده عمل می‌کند. <ref>التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷. </ref> برخی با [[نفی]] [[شعر]] بودن قرآن، تفاوت قرآن و شعر را در اسلوب می‌دانند. به گفته آنان، ترکیب واژگان قرآن اسلوبی ویژه دارد و در عین حال که از مفردات و [[قواعد]] [[زبان]] [[عرب]] خارج نشده، سبک و اسلوب بیانش به گونه‌ای است که [[فصیح‌ترین]] و بلیغ‌ترین [[عرب‌ها]] از آوردن مانند آن عاجزند <ref>مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱۸. </ref> و در حالی‌که قرآن شعر، سجع و [[خطابه]] نیست، [[محاسن]] همه آنها را دارد؛ به گونه‌ای که هر [[انسان]] بلیغی که قرآن را بشنود، میان آن و سجع، خطابه و شعر فرق می‌گذارد. <ref>دراسات فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸ - ۳۱. </ref> بنا بر این با توجه به [[آیات]] ۴۱ - ۴۲ [[سوره فصّلت]] / ۴۱ می‌توان گفت [[خداوند]] قرآن را [[کتابی]] عاری از هر گونه [[باطل]] معرفی کرده و آن را در اسلوب از آنچه [[بشر]] آورده و امکان دخل و [[تصرف]] و زیاد و کم کردن در آن وجود دارد، ممتاز دانسته است. <ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۸. </ref> برخی نیز با این توضیح که بدایع قرآن با شعر متفاوت‌اند و منشأ [[معارف قرآن]] [[غیب]] و وحی است، قرآن را هم در اسلوب و هم معنا با شعر متفاوت دانسته‌اند. در این نگاه، نفی شعر در [[آیه]] ۶۹ [[سوره یس]] / ۳۶ از [[پیامبر]]{{صل}}نه به معنای [[حرام]] بودن شعر بر وی و نه به معنای عاجز بودن وی از شعر گفتن است؛ زیرا [[ناتوانی]] در گفتن [[شعر]]، [[نقص]] و از [[ساحت]] [[پیامبر]]{{صل}}دور است. وی کسانی را که هنگام [[نفی]] [[اتهام]] [[شعر]] از [[قرآن]]، از شعر و [[شاعری]] [[بدگویی]] می‌کنند، مورد [[انتقاد]] قرار داده و آنان را به ندانستن مراد قرآن از دلیل [[نکوهش]] شعر و شاعری متهم کرده و بر این [[باور]] است که نکوهش شعر در قرآن نه برای وزن و قافیه داشتن و نه به سبب معانی آن است که در [[جان‌ها]] اثر می‌گذارد، بلکه قرآن اشعاری را نکوهش می‌کند که بر اساس تخیلات غیرواقعی و مبالغه‌های بی‌اساس، [[باطل]] و [[بیهوده]] سروده می‌شوند؛ نه اشعاری را که درباره [[فضایل]] سروده شده‌اند و به سبب معانی بلند و [[حق]] آن باید «[[حکمت]]» نامیده شوند نه توهم و [[وسوسه]]،<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۵؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷. </ref> از این رو برخی ادعا کرده‌اند که پیامبر{{صل}}شعر نمی‌گفت؛ اما شعر نزد وی از دیگر انواع سخن، محبوب‌تر بود و حتی اشعاری را از [[شاعران]] [[عرب]] بازگو می‌کرد و خود برای نفی اتهام شعر بودن قرآن، هرگز شعر نمی‌سرود. <ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۵۱ - ۵۵. </ref> برخی [[مفسران]] در رفع تناقض ابیات منسوب به پیامبر{{صل}} مانند «أنا النبی لا [[کذب]] * أنا ابن [[عبدالمطلب]]» با [[آیه شریفه]] «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ وَ ما یَنْبَغی لَه» ([[یس]] / ۳۶، ۶۹) توجیهاتی کرده‌اند؛ مانند اینکه آن سخن، [[نثر]] موزن یا شعری اتفاقی از وی است؛ به این معنا که این [[بیت]] سخنی از پیامبر است که بدون قصد و [[تکلف]] و توجه به شعر بودن آن ادا شده است و مانند آن در [[کلام]] بسیاری از [[انسان‌ها]] دیده می‌شود. <ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۱ - ۴۶۲. </ref> به گفته آنان، برخی [[آیات]] موزون قرآن نیز از این گونه‌اند؛ مانند «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی‌تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» ([[آل‌عمران]] / ۳، ۹۲)، «نَصرٌ مِنَ اللّهِ وفَتحٌ قَریبٌ» (صف / ۶۱، ۱۳) و «وجِفانٍ کالجَوابِ وقُدورٍ راسیـتٍ». ([[سبأ]] / ۳۴، ۱۳) <ref> تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۲. </ref> برخی نیز گفته‌اند که اگر «[[کذب]]» و «مُطّلِب» را با [[اعراب]] بخوانیم وزن شعری ندارد. <ref>اعراب القرآن، نحاس، ج۳، ص۲۷۳. </ref> [[صدرالمتألهین]] این سخنان را تکلف‌آمیز و دور از [[ذهن]] دانسته و آن را سخنی از سر [[ناآگاهی]] گوینده آن از جهتی دانسته که [[قرآن]] به سبب آن از [[صناعت]] [[شعر]] [[بدگویی]] و شاعر را [[نکوهش]] کرده است. به [[باور]] وی، آنچه در [[شعر]] [[نکوهیده]] است، وزن و قافیه یا معانی حقی نیست که سبب [[انذار]] و [[موعظه]] می‌شوند، بلکه سلیقه شعری [[فضیلت]] است نه [[رذیلت]] و [[حکمت]] است نه [[وسوسه]]. او [[معتقد]] است این سخن قطعاً شعر است و برای رفع تناقض میان آنچه از [[پیامبر]] نقل شده با آیه۶۹ [[سوره یس]] / ۳۶ به چنین توجیهات تکلف‌آمیزی نیاز نیست؛ زیرا [[آیه شریفه]] شعری را نکوهیده می‌داند که تخیلات [[دروغین]] را برانگیخته و در تهییج [[نفوس]] به سوی مهلکات [[مبالغه]] می‌کند <ref>نک: تفسیر صدر المتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۴. </ref> که [[غالب]] شعرهای [[روزگار جاهلی]] این‌گونه بودند.
برخی با استناد به این گفته که «[[نیکوترین]] [[شعر]] دروغ‌آمیزترین آن است» بر این باورند که شعر با ویژگی‌هایی چون «[[کوشش]] برای انعکاس [[فرهنگ]] مسلّط [[جامعه]]، بدون [[نقد]] یا [[شورش]] در برابر آن»، «تقویت و توجیه [[فساد]] موجود با رنگ و لعاب زدن به [[اسرار]] و پوشاندن خطاهای آن»، «تخدیر روان [[انسانی]] با [[برانگیختن]] مشاعر و [[احساسات]]» و «[[ترغیب]] به [[فخر فروشی]] و قومگرایی» شناخته می‌شود. آنان با فرض دو بُعد برای شعر: بُعدی [[جاهلی]] که [[شهوت‌ها]]، [[آرزوها]] و انگیزه‌های [[شر]] او را می‌نمایاند و بُعدی رسالتی که [[عقل]] و [[عواطف]] خوب او را منعکس می‌سازد، شعر را وسیله‌ای برای انعکاس و تقویت بعد جاهلی [[انسان]] دانسته‌اند. در نگاه آنان، صاحبان [[فرهنگ جاهلی]] مفهومی [[باطل]] و منحط را که به خودی خود نزد [[بشر]] مردود و مطرود است و اگر با وزن و قافیه و تشبیهات خیالی همراه نشود، کسی بدان توجّهی نمی‌کند، با ابیاتی از شعر یا گونه‌های ویژه [[کلامی]] مانند [[بدیع]] و سجع برای شنونده آراسته و خوش‌نما می‌سازند: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ }}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند آیا نمی‌بینی که آنان در هر درّه‌ای  سرگردانند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۵.</ref>.<ref>نک: تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۰. </ref> در مقابل، قرآن را وسیله‌ای برای [[بیان حق]] می‌دانند که به هیچ یک از آنها نیاز ندارد: {{متن قرآن|بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«(او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۷.</ref> و دارای ویژگی‌هایی محتوایی مانند [[پند]] و [[اندرز]] و یادآوری {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> و [[تشویق]] به [[تفکر]] است {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>،  {{متن قرآن|أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«آیا کسی از شما دوست می‌دارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانه‌ها را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.</ref> که موجب برانگیختن عقل و بیدار ساختن [[ضمیر]] می‌شود {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> و با [[فطرت توحیدی]] [[خدادادی]] [[سازگاری]] دارد <ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱. </ref> و انسان را به خطرهایی [[بیم]] می‌دهد که فرد و جامعه را [[تهدید]] می‌کند {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش  نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref> و به جای آنکه [[ذهن]] و [[روان انسان]] را تخدیر و [[واقعیت]] [[فاسد]] موجود را توجیه کند، آن را به باد [[انتقاد]] گرفته {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>،  {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بی‌خبر مؤمن، تهمت (زنا) می‌زنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شده‌اند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref> و می‌کوشد تا [[انسان‌ها]] را از [[خواب غفلت]] بیدار کند. {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>،  {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان  می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.</ref>
 
[[مفسران]]،<ref>روح البیان، ج۷، ص۴۳۰؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ التفسیر الوسیط، ج۳، ص۲۱۵۸. </ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> را در پاسخ این دیدگاه [[مشرکان]] می‌دانند که [[پیامبر]] را شاعر پنداشته و [[قرآن]] را [[شعر]] می‌دانستند. و در باره تفاوت قرآن و شعر گفته‌اند قرآن دارای [[نظم]] و سبکی ویژه است <ref>التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۶۱ - ۲۶۲. </ref> و با شعر بسیار تفاوت دارد. بر این اساس بیشتر اشعار، مخاطبان را به [[شهوت]] و [[لهو]] [[ترغیب]] می‌کنند و در [[حقیقت]] در صدد [[تحسین]] امور بد و تقبیح چیزهای خوب‌اند؛ اما قرآن [[کلامی]] جدّی است و به این امور نمی‌پردازد، از این رو نمی‌توان قرآن را شعر نامید؛<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴ - ۶۷۵؛ البحر المحیط، ج۹، ص۸۱. </ref> همچنین قرآن از جهت ظاهری نیز با شعر متفاوت است؛ زیرا دارای بلاغتی آشکار است و در آن پیچیدگی و لفّ و نشر، تعبیرهای دشوار، کلمات میان تهی و تشبیهات خیالی نیست و [[حقایق]] در آن به روشنی بیان شده‌اند و با [[انحراف]] و [[گمراهی]] [[مبارزه]] کرده و با [[ظلم]] و [[سرکشی]] می‌ستیزد،<ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱. </ref> از این رو [[خداوند]] نه شعر را که مهم‌ترین [[سرگرمی]] آن [[روزگار]] بود به پیامبر{{صل}}آموخت و نه شعر را در خور وی می‌داند: {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref>؛ زیرا پیامبر{{صل}} مشعل‌دار چنین [[هدایتی]] است {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست  و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>،  {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref> و [[بیم]] دهنده‌ای آشکار است {{متن قرآن|وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ}}<ref>«و بگو که این منم که بیم‌دهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۹.</ref> که با گمراهی و [[تباهی]] می‌ستیزد. {{متن قرآن| إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ  فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ }}<ref>«بی‌گمان این قرآن برای بنی اسرائیل بیشتر آنچه را در آن اختلاف دارند باز می‌گوید و آن، رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان است. همانا پروردگارت میان آنان به حکم خویش داوری خواهد کرد و اوست که پیروز داناست. پس بر خداوند توکل کن که تو بر راستی آشکاری» سوره نمل، آیه ۷۶-۷۹.</ref> وی حتی در [[دوران کودکی]] از سرگرمی‌ها و [[بازی]] با [[کودکان]] که لازمه [[زندگی]] هر [[کودکی]] است دوری می‌جست، تا چه رسد به دوران بلوغش که قطعاً سرگرمی‌های آن [[روزگار]] وی را [[خرسند]] نمی‌کرد. <ref>سنن النبی، ص۴۰۲؛ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲. </ref> [[قرآن]] همچنین [[مشرکان]] را که به [[اعتراض]] می‌گفتند: «آیا ما [[عبادت]] خدایانمان را برای [[اطاعت]] از [[شاعری]] [[مجنون]] رها کنیم» [[تکذیب]] کرده و آنان را به عذابی دردناک [[وعده]] داده و [[پیامبر]]{{صل}} را آورنده سخن[[حق]] از سوی [[پروردگار]] و [[تصدیق]] کننده [[پیامبران پیشین]]{{عم}}دانسته است: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و می‌گفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۳۳ - ۳۴. </ref>
 
بنا بر این گفته‌اند برای اینکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مظان [[اتهام]] به [[شعر]] و شاعری که در آن عصر معمول بود و نماد [[فکر]] [[جاهلی]] به شمار می‌رفت، قرار نگیرد، [[شعر]] را که سخن موزون و قافیه‌دار بود کنار نهاده و در پیشبرد اهداف خود از آن بهره نمی‌گرفت؛<ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۲. </ref> امّا این بدان معنا نیست که پیامبر اساساً مخالف وزن و قافیه بود، بلکه بر اساس ادعای برخی، وی [[اصحاب]] خود را به آن [[تشویق]] و [[ترغیب]] نیز می‌کرد. <ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲. </ref>
 
به گفته برخی، [[آیات]] پیش‌گفته در [[نفی]] شعر و شاعری از قرآن و پیامبر اکرم{{صل}} به سه تفاوت اساسی میان شعرا و پیامبر و نیز قرآن و شعر اشاره می‌کنند:
#[[شاعران]] از این‌رو که بر اساس هوای [[نفسانی]] خود شعر می‌گویند، [[پیروان]] آنها نیز کسانی مانند خودشان هستند، در حالی‌که پیروان [[محمد]]{{صل}} مؤمنانی هستند که بر پایه [[ایمانی]] محکم به [[درستی]] [[رسالت]] او و [[عقلانی]] و [[الهی]] بودنش، از او [[پیروی]] می‌کنند.
#شاعران بی‌هدف‌اند و هر بار جهت [[فکری]] خود را [[تغییر]] داده و تحت تأثیر [[غرایز]] و [[هواهای نفسانی]] و هیجانات و خیالات سخن می‌گویند؛ ولی [[قرآن]] بر پایه اصول ثابت و محکم نازل شده است.
#[[شاعران]] از این‌رو که پیرو [[هوای نفس]] خود هستند، به سخنان حقی که گاهی در شعرشان می‌آورند پایبند نیستند؛ ولی [[محمد]]{{صل}}پیرو [[وحی]] است: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> و به آنچه بر او نازل شده عمل می‌کند. <ref>التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷. </ref>
 
برخی با [[نفی]] [[شعر]] بودن قرآن، تفاوت قرآن و شعر را در اسلوب می‌دانند. به گفته آنان، ترکیب واژگان قرآن اسلوبی ویژه دارد و در عین حال که از مفردات و [[قواعد]] [[زبان]] [[عرب]] خارج نشده، سبک و اسلوب بیانش به گونه‌ای است که [[فصیح‌ترین]] و بلیغ‌ترین [[عرب‌ها]] از آوردن مانند آن عاجزند <ref>مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱۸. </ref> و در حالی‌که قرآن شعر، سجع و [[خطابه]] نیست، [[محاسن]] همه آنها را دارد؛ به گونه‌ای که هر [[انسان]] بلیغی که قرآن را بشنود، میان آن و سجع، خطابه و شعر فرق می‌گذارد. <ref>دراسات فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸ - ۳۱. </ref> بنا بر این با توجه به [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ}}<ref>«به یقین آنان که این یادکرد  را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند» سوره فصلت، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> می‌توان گفت [[خداوند]] قرآن را [[کتابی]] عاری از هر گونه [[باطل]] معرفی کرده و آن را در اسلوب از آنچه [[بشر]] آورده و امکان دخل و [[تصرف]] و زیاد و کم کردن در آن وجود دارد، ممتاز دانسته است. <ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۸. </ref> برخی نیز با این توضیح که بدایع قرآن با شعر متفاوت‌اند و منشأ [[معارف قرآن]] [[غیب]] و وحی است، قرآن را هم در اسلوب و هم معنا با شعر متفاوت دانسته‌اند. در این نگاه، نفی شعر در [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> از [[پیامبر]]{{صل}} نه به معنای [[حرام]] بودن شعر بر وی و نه به معنای عاجز بودن وی از شعر گفتن است؛ زیرا [[ناتوانی]] در گفتن [[شعر]]، [[نقص]] و از [[ساحت]] [[پیامبر]]{{صل}} دور است. وی کسانی را که هنگام [[نفی]] [[اتهام]] [[شعر]] از [[قرآن]]، از شعر و [[شاعری]] [[بدگویی]] می‌کنند، مورد [[انتقاد]] قرار داده و آنان را به ندانستن مراد قرآن از دلیل [[نکوهش]] شعر و شاعری متهم کرده و بر این [[باور]] است که نکوهش شعر در قرآن نه برای وزن و قافیه داشتن و نه به سبب معانی آن است که در [[جان‌ها]] اثر می‌گذارد، بلکه قرآن اشعاری را نکوهش می‌کند که بر اساس تخیلات غیرواقعی و مبالغه‌های بی‌اساس، [[باطل]] و [[بیهوده]] سروده می‌شوند؛ نه اشعاری را که درباره [[فضایل]] سروده شده‌اند و به سبب معانی بلند و [[حق]] آن باید «[[حکمت]]» نامیده شوند نه توهم و [[وسوسه]]،<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۵؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷. </ref> از این رو برخی ادعا کرده‌اند که پیامبر{{صل}} شعر نمی‌گفت؛ اما شعر نزد وی از دیگر انواع سخن، محبوب‌تر بود و حتی اشعاری را از [[شاعران]] [[عرب]] بازگو می‌کرد و خود برای نفی اتهام شعر بودن قرآن، هرگز شعر نمی‌سرود. <ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۵۱ - ۵۵. </ref> برخی [[مفسران]] در رفع تناقض ابیات منسوب به پیامبر{{صل}} مانند:
{{شعر}}
{{ب|''أَنَا اَلنَّبِيُّ لاَ كَذِبْ''|2=''أَنَا اِبْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبْ''}}
{{پایان شعر}}
با [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> توجیهاتی کرده‌اند؛ مانند اینکه آن سخن، [[نثر]] موزن یا شعری اتفاقی از وی است؛ به این معنا که این [[بیت]] سخنی از پیامبر است که بدون قصد و [[تکلف]] و توجه به شعر بودن آن ادا شده است و مانند آن در [[کلام]] بسیاری از [[انسان‌ها]] دیده می‌شود. <ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۱ - ۴۶۲. </ref> به گفته آنان، برخی [[آیات]] موزون قرآن نیز از این گونه‌اند؛ مانند {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و چیز دیگری که آن را دوست می‌دارید یاری از سوی خداوند و پیروزی نزدیک است و به مؤمنان مژده بده» سوره صف، آیه ۱۳.</ref>،  {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها  و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>.<ref> تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۲. </ref> برخی نیز گفته‌اند که اگر «[[کذب]]» و «مُطّلِب» را با [[اعراب]] بخوانیم وزن شعری ندارد. <ref>اعراب القرآن، نحاس، ج۳، ص۲۷۳. </ref> [[صدرالمتألهین]] این سخنان را تکلف‌آمیز و دور از [[ذهن]] دانسته و آن را سخنی از سر [[ناآگاهی]] گوینده آن از جهتی دانسته که [[قرآن]] به سبب آن از [[صناعت]] [[شعر]] [[بدگویی]] و شاعر را [[نکوهش]] کرده است. به [[باور]] وی، آنچه در [[شعر]] [[نکوهیده]] است، وزن و قافیه یا معانی حقی نیست که سبب [[انذار]] و [[موعظه]] می‌شوند، بلکه سلیقه شعری [[فضیلت]] است نه [[رذیلت]] و [[حکمت]] است نه [[وسوسه]]. او [[معتقد]] است این سخن قطعاً شعر است و برای رفع تناقض میان آنچه از [[پیامبر]] نقل شده با آیه {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او  شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> به چنین توجیهات تکلف‌آمیزی نیاز نیست؛ زیرا [[آیه شریفه]] شعری را نکوهیده می‌داند که تخیلات [[دروغین]] را برانگیخته و در تهییج [[نفوس]] به سوی مهلکات [[مبالغه]] می‌کند <ref>نک: تفسیر صدر المتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۴. </ref> که [[غالب]] شعرهای [[روزگار جاهلی]] این‌گونه بودند.
 
تبیین‌های دیگری نیز در رفع تناقض ارائه شده‌اند؛ از جمله اینکه [[ابواسحاق زجاج]] درحالی که می‌پذیرد که عبارات یادشده شعرند، گفته «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ» بدین معناست که او را شاعر نکردیم و این منافات ندارد که گاهی شعری هم بسراید؛ چنان‌که اگر کسی یک بار چیزی را دوخت به او خیاط نمی‌گویند <ref> اعراب القرآن، ج۱، ص۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۵۱. </ref>.
 
[[شیخ طوسی]] نیز بر آن است که [[خداوند]] به پیامبر{{صل}} شعر نیاموخته تا درباره قرآن [[شبهه]] شعر بودن وارد نشود. به باور وی، وقتی [[خدا]] به وی قریحه شعرگویی نداده، در [[سرشت]] او نیز شعر نیست و نمی‌تواند شعر بسراید. <ref>التبیان، ج۸، ص۴۷۳. </ref> در همین راستا برخی نیز [[آیه]] را در [[مقام]] [[امتنان]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دانسته و بر این باورند که شعرگویی چیز خوبی نیست، از این‌رو خداوند بر [[محمّد]]{{صل}} [[منت]] نهاده و به او [[شعر]] نیاموخت و [[مقام]] او را از شعرگویی منزّه کرد؛ نه اینکه شعرگویی خوب است؛ ولی [[خداوند]] او را از آن منع کرده و نه اینکه محمّد{{صل}} [[شعر]] می‌داند؛ ولی [[قرآن]] شعر نیست. بنا براین شعر نیاموختن به [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها برای او نقصی نیست، بلکه سبب بلندی مقام او و [[پاک]] کردن [[ساحت]] وی از شعر است؛ شعری که به گونه متعارف در پی به تصویر کشیدن تخیلات مبالغه‌آمیز و [[دروغ]] است. <ref>المیزان، ج۱۷، ص۱۰۹. </ref> برخی بر اساس روایاتی، [[سرودن شعر]] و [[پیروی]] از [[شاعران]] را امری [[نکوهیده]] دانسته و گفته‌اند بهتر است [[انسان]] پس از خواندن بیش از سه [[بیت]] شعر [[تجدید]] [[وضو]] کند. <ref>زبدة البیان، ص۴۱۲. </ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref>


تبیین‌های دیگری نیز در رفع تناقض ارائه شده‌اند؛ از جمله اینکه [[ابواسحاق]] زجاج درحالی که می‌پذیرد که عبارات یادشده شعرند، گفته «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ» بدین معناست که او را شاعر نکردیم و این منافات ندارد که گاهی شعری هم بسراید؛ چنان‌که اگر کسی یک بار چیزی را دوخت به او خیاط نمی‌گویند <ref> اعراب القرآن، ج۱، ص۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۵۱. </ref>. [[شیخ طوسی]] نیز بر آن است که [[خداوند]] به پیامبر{{صل}}شعر نیاموخته تا درباره قرآن [[شبهه]] شعر بودن وارد نشود. به باور وی، وقتی [[خدا]] به وی قریحه شعرگویی نداده، در [[سرشت]] او نیز شعر نیست و نمی‌تواند شعر بسراید. <ref>التبیان، ج۸، ص۴۷۳. </ref> در همین راستا برخی نیز [[آیه]] را در [[مقام]] [[امتنان]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}}دانسته و بر این باورند که شعرگویی چیز خوبی نیست، از این‌رو خداوند بر [[محمّد]]{{صل}} [[منت]] نهاده و به او [[شعر]] نیاموخت و [[مقام]] او را از شعرگویی منزّه کرد؛ نه اینکه شعرگویی خوب است؛ ولی [[خداوند]] او را از آن منع کرده و نه اینکه محمّد{{صل}} [[شعر]] می‌داند؛ ولی [[قرآن]] شعر نیست. بنا براین شعر نیاموختن به [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها برای او نقصی نیست، بلکه سبب بلندی مقام او و [[پاک]] کردن [[ساحت]] وی از شعر است؛ شعری که به گونه متعارف در پی به تصویر کشیدن تخیلات مبالغه‌آمیز و [[دروغ]] است. <ref>المیزان، ج۱۷، ص۱۰۹. </ref> برخی بر اساس روایاتی، [[سرودن شعر]] و [[پیروی]] از [[شاعران]] را امری [[نکوهیده]] دانسته و گفته‌اند بهتر است [[انسان]] پس از خواندن بیش از سه [[بیت]] شعر [[تجدید]] [[وضو]] کند. <ref>زبدة البیان، ص۴۱۲. </ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref>
==اقسام شاعران==
==اقسام شاعران==
بر اساس [[آیات قرآن]]، می‌توان شاعران را دو دسته دانست: [[مؤمن]] و غیر مؤمن: ۱. شاعران غیر مؤمن کسانی‌اند که به پیروی [[گمراهان]] از آنان [[خرسند]] بوده و در [[ستایش]] و [[نکوهش]] اشیاء، اشخاص و امور، ضابطه و ملاک [[الهی]] و [[عقلانی]] را رعایت نمی‌کنند و چه بسا [[باطل]] نکوهیده را مانند [[حقّ]]، می‌ستایند و [[حق]] ستوده را به مانند امر [[قبیح]]، نکوهش می‌کنند، [[انسان‌ها]] را به سوی باطل فراخوانده و از حقّ دور می‌کنند و به هر شکلی از [[مدح]] و هجو و غزل و [[تشبیه]] و [[مبالغه]] و دروغ شعر می‌گویند و به سخنان حقی که گاهی می‌گویند خود عمل نمی‌کنند. <ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۶؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷ - ۳۸۰. </ref> شعر این شاعران به سبب سبک و محتوای برخاسته از [[هوس]] و [[خیال]] آن مورد توجّه باطل‌گرایان قرار می‌گیرد؛ یعنی گمراهان و جاهلانی که در پی اشعار برخاسته از خیال و غیرواقعی‌اند: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ * وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ». (شعراء / ۲۶، ۲۲۴ - ۲۲۶) گفته شده شاعرانی که در این [[آیات]] نکوهش شده‌اند ۶ نفر بودند: عبداللّه بن زِبَعْری، [[ابوسفیان]] بن [[حرث بن عبدالمطلب]]، هُبَیْرة بن أبی‌وهب مخزومی، مسافع بن [[عبد]] مناف جمعی، ابوعزة [[عمرو]] بن عبداللّه و [[امیة بن أبی صلت ثقفی]] <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۲۸۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵. </ref>. آنان با اشعارشان [[دروغ]] و [[باطل]] می‌ساختند و اشعار خویش را مانند آنچه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}آورده بود معرفی می‌کردند. در این میان کسانی خود شاعر نبودند؛ اما چون در پی [[لغو]] و [[بیهودگی]] و [[گمراهی]] بودند، به این سو و آن سو کشانده شده و به هر وادی سرک می‌کشیدند و اشعار [[شاعران]] را می‌گرفتند و در جاهای دیگر بازگو می‌کردند. <ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵؛ روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۷. </ref>
بر اساس [[آیات قرآن]]، می‌توان شاعران را دو دسته دانست: [[مؤمن]] و غیر مؤمن: ۱. شاعران غیر مؤمن کسانی‌اند که به پیروی [[گمراهان]] از آنان [[خرسند]] بوده و در [[ستایش]] و [[نکوهش]] اشیاء، اشخاص و امور، ضابطه و ملاک [[الهی]] و [[عقلانی]] را رعایت نمی‌کنند و چه بسا [[باطل]] نکوهیده را مانند [[حقّ]]، می‌ستایند و [[حق]] ستوده را به مانند امر [[قبیح]]، نکوهش می‌کنند، [[انسان‌ها]] را به سوی باطل فراخوانده و از حقّ دور می‌کنند و به هر شکلی از [[مدح]] و هجو و غزل و [[تشبیه]] و [[مبالغه]] و دروغ شعر می‌گویند و به سخنان حقی که گاهی می‌گویند خود عمل نمی‌کنند. <ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۶؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷ - ۳۸۰. </ref> شعر این شاعران به سبب سبک و محتوای برخاسته از [[هوس]] و [[خیال]] آن مورد توجّه باطل‌گرایان قرار می‌گیرد؛ یعنی گمراهان و جاهلانی که در پی اشعار برخاسته از خیال و غیرواقعی‌اند: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ * وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ». (شعراء / ۲۶، ۲۲۴ - ۲۲۶) گفته شده شاعرانی که در این [[آیات]] نکوهش شده‌اند ۶ نفر بودند: عبداللّه بن زِبَعْری، [[ابوسفیان]] بن [[حرث بن عبدالمطلب]]، هُبَیْرة بن أبی‌وهب مخزومی، مسافع بن [[عبد]] مناف جمعی، ابوعزة [[عمرو]] بن عبداللّه و [[امیة بن أبی صلت ثقفی]] <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۲۸۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵. </ref>. آنان با اشعارشان [[دروغ]] و [[باطل]] می‌ساختند و اشعار خویش را مانند آنچه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}آورده بود معرفی می‌کردند. در این میان کسانی خود شاعر نبودند؛ اما چون در پی [[لغو]] و [[بیهودگی]] و [[گمراهی]] بودند، به این سو و آن سو کشانده شده و به هر وادی سرک می‌کشیدند و اشعار [[شاعران]] را می‌گرفتند و در جاهای دیگر بازگو می‌کردند. <ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵؛ روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۷. </ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش