ابوبکر بن ابی‌قحافه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'غایب' به 'غایب')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
==مقدمه==
==مقدمه==
*درباره نام او در [[جاهلیت]]، [[اختلاف]] است. در برخی [[روایات]]، "[[عبدالکعبه]]" و در پاره‌ای دیگر، "[[عتیق]]" ذکر شده که [[پیامبر]] یا اهل وی، او را [[عبدالله]] خوانده‌اند. براساس [[اخبار]] دیگری، [[عتیق]] [[لقب]] داشت<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۳۱۰.</ref> در کتاب‌های [[اهل سنت]]، وی به «صِدیق» نیز معروف است. برخی گفته‌اند: وی از آن رو چنین [[لقب]] یافت که گفته‌های [[پیامبر]] {{صل}} را بی هیچ تأملی [[تصدیق]] می‌کرد<ref>سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۷.</ref>؛ اما براساس [[روایات معتبر]] صِدیق از [[القاب امام علی]] {{ع}} بود<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴.</ref> که در ماجراهای بعدی به [[ابوبکر]] نسبت داده شد<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609.</ref>.
*درباره نام او در [[جاهلیت]]، [[اختلاف]] است. در برخی [[روایات]]، "[[عبدالکعبه]]" و در پاره‌ای دیگر، "[[عتیق]]" ذکر شده که [[پیامبر]] یا اهل وی، او را [[عبدالله]] خوانده‌اند. براساس [[اخبار]] دیگری، [[عتیق]] [[لقب]] داشت<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۲۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۳۱۰.</ref> در کتاب‌های [[اهل سنت]]، وی به «صِدیق» نیز معروف است. برخی گفته‌اند: وی از آن رو چنین [[لقب]] یافت که گفته‌های [[پیامبر]] {{صل}} را بی هیچ تأملی [[تصدیق]] می‌کرد<ref>سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۷.</ref>؛ اما براساس [[روایات معتبر]] صِدیق از [[القاب امام علی]] {{ع}} بود<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴.</ref> که در ماجراهای بعدی به [[ابوبکر]] نسبت داده شد<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609.</ref>.
*[[مادر]] [[ابوبکر]]، ام الخیر، سلمی دختر صخربن عامر بن کعب بن سعد بود<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۶.</ref>؛  
*[[مادر]] [[ابوبکر]]، ام الخیر، سلمی دختر [[صخر بن عامر بن کعب بن سعد]] بود<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۶.</ref>؛  
*جزئیات [[زندگی]] پیش از اسلامِ [[ابوبکر]] چندان روشن نیست. بر اساس اخباری که درباره سال [[وفات]] و نیز [[طول عمر]] وی ذکر شده<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴۸؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۶۷۳.</ref>، بایستی سه سال پس از [[عام الفیل]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص ۳۲۵.</ref> و سی و هشت سال [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} زاده شده باشد.[[ابن اثیر]] وی را از رؤسای [[قریش]] و برگزیدگان [[مکه]] برشمرده است که تعیین اشناق (دیات) [[مکه]] به او محول می‌شد و هرچه را او به صورت دیه تعیین می‌کرد، می‌پذیرفتند<ref>اسدالغابه، ج ۳، ص ۳۱۱.</ref>؛ البته در دیگر [[منابع تاریخی]] چنین جای گاهی برای او ذکر نشده است<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609.</ref>.
*جزئیات [[زندگی]] پیش از اسلامِ [[ابوبکر]] چندان روشن نیست. بر اساس اخباری که درباره سال [[وفات]] و نیز [[طول عمر]] وی ذکر شده<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴۸؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۶۷۳.</ref>، بایستی سه سال پس از [[عام الفیل]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص ۳۲۵.</ref> و سی و هشت سال [[پیش از بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} زاده شده باشد. [[ابن اثیر]] وی را از رؤسای [[قریش]] و برگزیدگان [[مکه]] برشمرده است که تعیین اشناق (دیات) [[مکه]] به او محول می‌شد و هرچه را او به صورت دیه تعیین می‌کرد، می‌پذیرفتند<ref>اسدالغابه، ج ۳، ص ۳۱۱.</ref>؛ البته در دیگر [[منابع تاریخی]] چنین جای گاهی برای او ذکر نشده است<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609.</ref>.
*[[ابوبکر]] به [[تجارت]] اشتغال داشت<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۸و۱۷۲.</ref> و از این راه ثروتی اندوخته بود و چون [[پیامبر]] [[مبعوث]] شد، با بخشی از چهارهزار یا [[چهل]] هزار درهم [[دارایی]] اش، بردگان را آزاد کرد<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۸؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۱۴۶.</ref>. این [[اقدام]] [[ابوبکر]]، در [[باور]] [[اهل سنت]] بسیار بزرگ جلوه کرده و افرادی را به ارزیابی کشانده است؛ از این رو، ابن [[شهر]] [[آشوب]]، این مقدار [[سرمایه]] را (معادل چهار هزار [[دینار]]) در مقابل [[ثروت]] [[خدیجه]] که موجب تقویت [[پیامبر]] {{صل}} شد، چندان چشم گیر نمی‌شمارد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۸۴.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609.</ref>.
*[[ابوبکر]] به [[تجارت]] اشتغال داشت<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۸و۱۷۲.</ref> و از این راه ثروتی اندوخته بود و چون [[پیامبر]] [[مبعوث]] شد، با بخشی از چهارهزار یا [[چهل]] هزار درهم [[دارایی]] اش، بردگان را آزاد کرد<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۸؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۱۴۶.</ref>. این [[اقدام]] [[ابوبکر]]، در [[باور]] [[اهل سنت]] بسیار بزرگ جلوه کرده و افرادی را به ارزیابی کشانده است؛ از این رو، ابن [[شهر]] [[آشوب]]، این مقدار [[سرمایه]] را (معادل چهار هزار [[دینار]]) در مقابل [[ثروت]] [[خدیجه]] که موجب تقویت [[پیامبر]] {{صل}} شد، چندان چشم گیر نمی‌شمارد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۸۴.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609.</ref>.
*[[ابوبکر]] گویا با [[علم]] انساب<ref>سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۷.</ref> و [[تعبیر خواب]] نیز آشنایی داشت<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۲.</ref> و در [[جاهلیت]]، چون دیگران [[بت]] پرست بود. از او [[نقل]] است که چون در ماجرای افک، به تنگنا افتاد، گفت: من خاندانی از [[عرب]] را نمی‌شناسم که بر آنان، آن چه بر آل ابی بکر رفته است، روا شده باشد. به [[خدا]] قسم! در [[جاهلیت]] که [[خدا]] را نمی‌پرستیدیم و چیزی را به نام او نمی‌خواندیم، در [[حق]] ما چنین چیزی گفته نمی‌شد<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۳۳.</ref>. وی در این سخن، با صراحت به خداناپرستی‌اش در آن دوره اشاره کرده است<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609-610.</ref>.
*[[ابوبکر]] گویا با [[علم]] انساب<ref>سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۷.</ref> و [[تعبیر خواب]] نیز آشنایی داشت<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۲.</ref> و در [[جاهلیت]]، چون دیگران [[بت]] پرست بود. از او [[نقل]] است که چون در ماجرای افک، به تنگنا افتاد، گفت: من خاندانی از [[عرب]] را نمی‌شناسم که بر آنان، آن چه بر آل ابی بکر رفته است، روا شده باشد. به [[خدا]] قسم! در [[جاهلیت]] که [[خدا]] را نمی‌پرستیدیم و چیزی را به نام او نمی‌خواندیم، در [[حق]] ما چنین چیزی گفته نمی‌شد<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۳۳.</ref>. وی در این سخن، با صراحت به خداناپرستی‌اش در آن دوره اشاره کرده است<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 609-610.</ref>.
خط ۱۸: خط ۱۸:


==[[ابوبکر]] پس از [[هجرت]]==
==[[ابوبکر]] پس از [[هجرت]]==
*ماجرای [[هجرت]] [[ابوبکر]] و [[همراهی]] او با [[پیامبر]]<ref>یعقوبی، ج۲، ص ۳۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> و [[مصاحبت]] سه [[روزه]] با [[حضرت]] در [[غار ثور]]<ref>مسند احمد، ج ۷، ص ۲۸۳.</ref>، مباحثی را در [[تاریخ]] و در [[کلام]] برانگیخته و بیش‌ترین مباحثِ مربوط به [[زندگی]] او را شکل داده است. آغاز [[هجرت]]، به صورت پنهانی و با تعقیب و [[گریز]] همراه بود؛ از این رو به ناچار سه روز در "غار ثور" توقف کردند. آن چه در این [[نهان]] گاه بر آنان گذشت، مایه چند و چون بسیاری شده؛ بهویژه آن گاه که [[سپاه]] [[دشمن]] در جست و جوی [[پیامبر]]، تا نزدیک غار آمدند؛ به گونه‌ای که به گفته [[ابوبکر]]، "اگر یکی از آنان جلو پایش را می‌نگریست، ما را زیر پایش می‌دید". این امر، موجب [[وحشت]] [[ابوبکر]] شد و [[پیامبر]] {{صل}} به او [[دل]] داری داد. این [[مصاحبت]] چند [[روزه]] در کتاب‌های [[شیعه]] و [[سنی]] به گونه‌های مختلفی تحلیل شده است<ref>الغدیر، ج ۸، ص ۴۱ - ۴۶.</ref>. [[ابوبکر]] با ورود به [[مدینه]]، بنا به [[نقلی]] از محمدبن [[عمر]]، بر حبیب بن یساف فرود آمد و بنابه روایتی دیگر از او، به خانه خارجة بن [[زید]] بن ابی زهیر وارد شد و با دختر او [[ازدواج]] کرد و تا زمان [[رحلت پیامبر]] {{صل}} در همان دیار، یعنی سُنح (محلی در یک میلی [[مدینه]])<ref>معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۶۵.</ref> نزد بنی الحارث بن [[خزرج]] زیست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۰؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۳.</ref>. او، هم چنین خانه‌ای در کوچه [[بقیع]]، روبه روی خانه [[عثمان]] و خانه دیگری نزدیک [[مسجد]] برگزید<ref>تاریخ المدینة، ج۱، ص ۲۴۲.</ref>. همسرش، [[اسماء بنت عمیس]] در این خانه [[زندگی]] می‌کرد<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۷.</ref>. در ماجرای [[مؤاخات]]، [[رسول خدا]]، میان او و [[عمر]]، [[عقد]] [[برادری]] بست و بر اساس [[نقلی]]، درباره آنان گفت: این دو سروران کهن سالان [[بهشت]] (جز [[پیامبران]] و [[رسولان]]) هستند<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۰.</ref>. این سخن، در مآخذ [[شیعی]] از حیث [[سند]] و دلالت نقد شده و آن را کوششی از طرف [[بنی امیه]] در تقابل با سخن [[رسول خدا]] درباره [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} که آن دو را [[سرور جوانان اهل بهشت]] خوانده دانسته‌اند <ref>الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۴۴۲؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۸۰ و ۸۱.</ref>. حضور [[ابوبکر]]، پس از این، در [[جنگ‌ها]] گزارش شده<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۱.</ref> اما در هیچ یک از آن‌ها، شگفتی آفرینی و [[شجاعت]] خاصی از او دیده نمی‌شود<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 610.</ref>.
*ماجرای [[هجرت]] [[ابوبکر]] و [[همراهی]] او با [[پیامبر]]<ref>یعقوبی، ج۲، ص ۳۹؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> و [[مصاحبت]] سه [[روزه]] با [[حضرت]] در [[غار ثور]]<ref>مسند احمد، ج ۷، ص ۲۸۳.</ref>، مباحثی را در [[تاریخ]] و در [[کلام]] برانگیخته و بیش‌ترین مباحثِ مربوط به [[زندگی]] او را شکل داده است. آغاز [[هجرت]]، به صورت پنهانی و با تعقیب و [[گریز]] همراه بود؛ از این رو به ناچار سه روز در "غار ثور" توقف کردند. آن چه در این [[نهان]] گاه بر آنان گذشت، مایه چند و چون بسیاری شده؛ بهویژه آن گاه که [[سپاه]] [[دشمن]] در جست و جوی [[پیامبر]]، تا نزدیک غار آمدند؛ به گونه‌ای که به گفته [[ابوبکر]]، "اگر یکی از آنان جلو پایش را می‌نگریست، ما را زیر پایش می‌دید". این امر، موجب [[وحشت]] [[ابوبکر]] شد و [[پیامبر]] {{صل}} به او [[دل]] داری داد. این [[مصاحبت]] چند [[روزه]] در کتاب‌های [[شیعه]] و [[سنی]] به گونه‌های مختلفی تحلیل شده است<ref>الغدیر، ج ۸، ص ۴۱ - ۴۶.</ref>. [[ابوبکر]] با ورود به [[مدینه]]، بنا به [[نقلی]] از محمدبن [[عمر]]، بر حبیب بن یساف فرود آمد و بنابه روایتی دیگر از او، به خانه [[خارجة بن زید بن ابی زهیر]] وارد شد و با دختر او [[ازدواج]] کرد و تا زمان [[رحلت پیامبر]] {{صل}} در همان دیار، یعنی سُنح (محلی در یک میلی [[مدینه]])<ref>معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۶۵.</ref> نزد بنی الحارث بن [[خزرج]] زیست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۰؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۳.</ref>. او، هم چنین خانه‌ای در کوچه [[بقیع]]، روبه روی خانه [[عثمان]] و خانه دیگری نزدیک [[مسجد]] برگزید<ref>تاریخ المدینة، ج۱، ص ۲۴۲.</ref>. همسرش، [[اسماء بنت عمیس]] در این خانه [[زندگی]] می‌کرد<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۷.</ref>. در ماجرای [[مؤاخات]]، [[رسول خدا]]، میان او و [[عمر]]، [[عقد]] [[برادری]] بست و بر اساس [[نقلی]]، درباره آنان گفت: این دو سروران کهن سالان [[بهشت]] (جز [[پیامبران]] و [[رسولان]]) هستند<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۰.</ref>. این سخن، در مآخذ [[شیعی]] از حیث [[سند]] و دلالت نقد شده و آن را کوششی از طرف [[بنی امیه]] در تقابل با سخن [[رسول خدا]] درباره [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} که آن دو را [[سرور جوانان اهل بهشت]] خوانده دانسته‌اند <ref>الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۴۴۲؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۸۰ و ۸۱.</ref>. حضور [[ابوبکر]]، پس از این، در [[جنگ‌ها]] گزارش شده<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۳۱.</ref> اما در هیچ یک از آن‌ها، شگفتی آفرینی و [[شجاعت]] خاصی از او دیده نمی‌شود<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 610.</ref>.
*در [[غزوه بدر]]، جز مشاوره [[پیامبر]] {{صل}} با [[مسلمانان]] و از جمله او، و نیز ساختن [[سجده]] گاهی برای [[حضرت]] [[نقل]] دیگری وجود ندارد. پس از [[جنگ]]، او درمشاوره [[پیامبر]] {{صل}} با تنی چند درباره [[اسیران]]، با طرح [[خویشاوندی]] آنان با [[مسلمانان]]، أخذ فدیه و [[آزادی]] را پیشنهاد کرد<ref>همان، ص ۴۶.</ref>. به [[نقل]] واقدی، [[اسیران]] [[مشرک]] او را به وساطت گرفتند و وی به بخشودن آنان [[اصرار]] کرد؛ هر چند [[عمر]] بر خلاف او، به کشتن آنان نظر داشت<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۰۷-۱۱۰.</ref>. در این [[جنگ]]، داستان‌هایی افسانه گونه نیز درباره [[ابوبکر]] [[نقل]] شده است<ref>همان، ص۵۷.</ref>. این که چنین کارکردی در [[جنگ]]، وی را در ردیف [[مجاهدان]] قرار می‌دهد یا خیر، محل بحث است. بنابراین، نقش وی در [[بدر]]، چندان چشم گیر و [[قوی]] نبوده است<ref>بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۴۱.</ref>. واقدی، او را در [[جنگ]] [[اُحد]]، یکی از چهارده پای مرد به شمار می‌آورد؛ ولی وقتی هشت نفر (سه تن از [[مهاجران]] و [[پنج تن]] از [[انصار]]) را نام می‌برد که تا پای [[جان]] [[بیعت]] و [[ایستادگی]] کردند، نام او در بین نیست<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۴۰.</ref>. در بعضی منابع، نام او حتی در میان گروه نخست نیز دیده نمی‌شود<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۱۷.</ref>. از [[شجاعت]] او در این [[جنگ]] فقط همین را گفته‌اند که وقتی فرزندش عبدالرحمن (از افراد [[سپاه]] [[مشرکان]]) بر اسبی ظاهر شد، در حالی که تمام صورتش را پوشانده بود و [[مبارز]] می‌طلبید، [[ابوبکر]] شمشیرش را بر کشید؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: شمشیرت را در نیام کن<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۵۷.</ref>. در [[جنگ]] مریسیع (بنی المصطلق)، در سال ۵ هجری، او یکی از سواره‌ها بود که گفته‌اند: [[پرچم]] [[مهاجران]] را در دست داشت؛ ولی بعضی، [[عمار بن یاسر]] را [[پرچم]] دار [[مهاجران]] در آن [[جنگ]] دانسته‌اند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۴۰۵ و ۴۰۷.</ref>. در کندن [[خندق]]، حضور [[ابوبکر]] نیز گزارش شده است<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۴۸ و ۴۴۹.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 610.</ref>.
*در [[غزوه بدر]]، جز مشاوره [[پیامبر]] {{صل}} با [[مسلمانان]] و از جمله او، و نیز ساختن [[سجده]] گاهی برای [[حضرت]] [[نقل]] دیگری وجود ندارد. پس از [[جنگ]]، او درمشاوره [[پیامبر]] {{صل}} با تنی چند درباره [[اسیران]]، با طرح [[خویشاوندی]] آنان با [[مسلمانان]]، أخذ فدیه و [[آزادی]] را پیشنهاد کرد<ref>همان، ص ۴۶.</ref>. به [[نقل]] واقدی، [[اسیران]] [[مشرک]] او را به وساطت گرفتند و وی به بخشودن آنان [[اصرار]] کرد؛ هر چند [[عمر]] بر خلاف او، به کشتن آنان نظر داشت<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۰۷-۱۱۰.</ref>. در این [[جنگ]]، داستان‌هایی افسانه گونه نیز درباره [[ابوبکر]] [[نقل]] شده است<ref>همان، ص۵۷.</ref>. این که چنین کارکردی در [[جنگ]]، وی را در ردیف [[مجاهدان]] قرار می‌دهد یا خیر، محل بحث است. بنابراین، نقش وی در [[بدر]]، چندان چشم گیر و [[قوی]] نبوده است<ref>بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۱۴۱.</ref>. واقدی، او را در [[جنگ]] [[اُحد]]، یکی از چهارده پای مرد به شمار می‌آورد؛ ولی وقتی هشت نفر (سه تن از [[مهاجران]] و [[پنج تن]] از [[انصار]]) را نام می‌برد که تا پای [[جان]] [[بیعت]] و [[ایستادگی]] کردند، نام او در بین نیست<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۴۰.</ref>. در بعضی منابع، نام او حتی در میان گروه نخست نیز دیده نمی‌شود<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۱۷.</ref>. از [[شجاعت]] او در این [[جنگ]] فقط همین را گفته‌اند که وقتی فرزندش عبدالرحمن (از افراد [[سپاه]] [[مشرکان]]) بر اسبی ظاهر شد، در حالی که تمام صورتش را پوشانده بود و [[مبارز]] می‌طلبید، [[ابوبکر]] شمشیرش را بر کشید؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: شمشیرت را در نیام کن<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۵۷.</ref>. در [[جنگ]] مریسیع (بنی المصطلق)، در سال ۵ هجری، او یکی از سواره‌ها بود که گفته‌اند: [[پرچم]] [[مهاجران]] را در دست داشت؛ ولی بعضی، [[عمار بن یاسر]] را [[پرچم]] دار [[مهاجران]] در آن [[جنگ]] دانسته‌اند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۴۰۵ و ۴۰۷.</ref>. در کندن [[خندق]]، حضور [[ابوبکر]] نیز گزارش شده است<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۴۸ و ۴۴۹.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 610.</ref>.
*[[ابوبکر]] در سال [[ششم هجری]]، با ده سوار به جست و جوی [[قریش]] تا غمیم رفت و بی هیچ زد و خوردی بازگشت (سریه بنی لحیان)<ref>همان، ص ۵۳۶.</ref>. در واقعه [[حدیبیه]] نیز حضور داشت و در [[مخالفت]] [[عمر]] با [[پیمان]] [[حدیبیه]]، او را به [[همراهی]] با آن [[پیمان]] سفارش می‌کرد. او از گواهانِ [[پیمان]] یاد شده نیز هست<ref>المغازی، ص ۶۰۶ و ۶۱۲.</ref>. در سال هفتم هجری، در [[جنگ خیبر]]، از [[فتح]] قلعه غموص [[ناتوان]] ماند؛ هرچند از درآمد [[خیبر]]، صد بار خرما سهم برد<ref>همان، ص ۶۹۴.</ref>. در سال هشتم برای [[کمک]] به [[سپاه]] [[عمروعاص]]، تحت [[فرماندهی]] [[ابوعبیده جراح]]، به سوی قضاعه حرکت کرد<ref>المغازی، ج۲، ص۷۷۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۷.</ref> و پس از نقض [[عهد]] مکیان، [[ابوسفیان]] برای وساطت نزد او آمد؛ اما وی وساطت آنان را نپذیرفت، و چون [[پیامبر]] به قصد تنبیه مکیان، در تب و تاب بود، [[ابوبکر]] چند بار نزد [[عایشه]] آمد و در پی [[کشف]] عزمِ [[حضرت]]، به پرس و جو پرداخت؛ اما [[عایشه]] نیز از آن اطلاعی نداشت<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۹۳ و ۷۹۶.</ref>. در واقعه [[فتح مکه]]، فقط نقش او در آوردن پدرش، ابوقحافه نزد [[پیامبر]] {{صل}} (برای [[مسلمان]] شدن) ذکر شده است<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۲۷۲.</ref>. در [[جنگ حنین]]، نام او در میان برجستگان و پای مردان [[سپاه اسلام]] دیده نمی‌شود<ref>یعقوبی، ج۲، ص ۶۲.</ref>. وی در [[تبوک]]، پرچمی را به دست داشت؛ ولی طبق روایتی از [[حذیفة بن یمان]]، هنگام بازگشت، از او و تنی چند از [[مسلمانان]]، عمل ناپسندی گزارش شده است<ref>بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۲۲۳.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 611.</ref>.
*[[ابوبکر]] در سال [[ششم هجری]]، با ده سوار به جست و جوی [[قریش]] تا غمیم رفت و بی هیچ زد و خوردی بازگشت (سریه بنی لحیان)<ref>همان، ص ۵۳۶.</ref>. در واقعه [[حدیبیه]] نیز حضور داشت و در [[مخالفت]] [[عمر]] با [[پیمان]] [[حدیبیه]]، او را به [[همراهی]] با آن [[پیمان]] سفارش می‌کرد. او از گواهانِ [[پیمان]] یاد شده نیز هست<ref>المغازی، ص ۶۰۶ و ۶۱۲.</ref>. در سال هفتم هجری، در [[جنگ خیبر]]، از [[فتح]] قلعه غموص [[ناتوان]] ماند؛ هرچند از درآمد [[خیبر]]، صد بار خرما سهم برد<ref>همان، ص ۶۹۴.</ref>. در سال هشتم برای [[کمک]] به [[سپاه]] [[عمروعاص]]، تحت [[فرماندهی]] [[ابوعبیده جراح]]، به سوی قضاعه حرکت کرد<ref>المغازی، ج۲، ص۷۷۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۷.</ref> و پس از نقض [[عهد]] مکیان، [[ابوسفیان]] برای وساطت نزد او آمد؛ اما وی وساطت آنان را نپذیرفت، و چون [[پیامبر]] به قصد تنبیه مکیان، در تب و تاب بود، [[ابوبکر]] چند بار نزد [[عایشه]] آمد و در پی [[کشف]] عزمِ [[حضرت]]، به پرس و جو پرداخت؛ اما [[عایشه]] نیز از آن اطلاعی نداشت<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۹۳ و ۷۹۶.</ref>. در واقعه [[فتح مکه]]، فقط نقش او در آوردن پدرش، ابوقحافه نزد [[پیامبر]] {{صل}} (برای [[مسلمان]] شدن) ذکر شده است<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۲۷۲.</ref>. در [[جنگ حنین]]، نام او در میان برجستگان و پای مردان [[سپاه اسلام]] دیده نمی‌شود<ref>یعقوبی، ج۲، ص ۶۲.</ref>. وی در [[تبوک]]، پرچمی را به دست داشت؛ ولی طبق روایتی از [[حذیفة بن یمان]]، هنگام بازگشت، از او و تنی چند از [[مسلمانان]]، عمل ناپسندی گزارش شده است<ref>بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۲۲۳.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی]] و [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]]، [[ ابوبكر (مقاله)|مقاله «ابوبكر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 611.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش