آیا می‌توان به نیابت امام مهدی حج به‌جا آورد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'چهل' به 'چهل'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - 'چهل' به 'چهل')
خط ۷۰: خط ۷۰:
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«یکی از اعمال [[شایسته]]، [[حج]] کردن و حجّه دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]] {{ع}} است که این کار در میان [[شیعیان]] قدیم مرسوم بوده. [[قطب]] راوندی در کتاب "خرایج" [[روایت]] کرده، [[ابو محمد دعلجی]]، دو پسر داشت که یکی از آنان اهل [[فسق]] بود. فردی به [[ابو محمد]]، مالی داد تا به [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[حج]] کند. وی مقداری از آن [[مال]] را به پسر فاسقش بخشید و او را با خود برد تا برای [[حضرت]] [[حج]] نماید. وقتی از [[حج]] برگشت [[نقل]] کرد که: "در [[عرفات]]، [[جوان]] گندم‌گون و نیکو سیرتی را دیدم که مشغول [[تضرع]] و [[دعا]] بود. وقتی به او نزدیک شدم به من فرمود: "ای [[شیخ]]! آیا [[حیا]] نمی‌کنی‌؟" گفتم "ای [[سید]] من! از چه چیز؟" فرمود: "به تو حجّه می‌دهند و تو آن را به فاسقی می‌دهی که خمر می‌آشامد. به زودی این چشم تو کور می‌شود". پس از بازگشتن، [[چهل]] روز نگذشت که از همان چشم که به او اشاره شده بود، جراحتی بیرون آمد و کور شد<ref>نجم الثاقب، باب دهم.</ref>.
::::::«یکی از اعمال [[شایسته]]، [[حج]] کردن و حجّه دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]] {{ع}} است که این کار در میان [[شیعیان]] قدیم مرسوم بوده. [[قطب]] راوندی در کتاب "خرایج" [[روایت]] کرده، [[ابو محمد دعلجی]]، دو پسر داشت که یکی از آنان اهل [[فسق]] بود. فردی به [[ابو محمد]]، مالی داد تا به [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[حج]] کند. وی مقداری از آن [[مال]] را به پسر فاسقش بخشید و او را با خود برد تا برای [[حضرت]] [[حج]] نماید. وقتی از [[حج]] برگشت [[نقل]] کرد که: "در [[عرفات]]، [[جوان]] گندم‌گون و نیکو سیرتی را دیدم که مشغول [[تضرع]] و [[دعا]] بود. وقتی به او نزدیک شدم به من فرمود: "ای [[شیخ]]! آیا [[حیا]] نمی‌کنی‌؟" گفتم "ای [[سید]] من! از چه چیز؟" فرمود: "به تو حجّه می‌دهند و تو آن را به فاسقی می‌دهی که خمر می‌آشامد. به زودی این چشم تو کور می‌شود". پس از بازگشتن، چهل روز نگذشت که از همان چشم که به او اشاره شده بود، جراحتی بیرون آمد و کور شد<ref>نجم الثاقب، باب دهم.</ref>.
::::::البته طواف [[بیت الله الحرام]] به [[نیابت]] از [[امام]] {{ع}} و فرستادن [[نایب]] تا از طرف آن [[حضرت]] طواف نماید نیز [[مستحب]] است. همچنین [[زیارت]] مشاهد [[رسول خدا]] و [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} به [[نیابت]] از [[حضرت صاحب الزمان]] {{ع}} وارد شده است<ref>مکیال المکارم، ج ۲، ص ۳۰۳ (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی).</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۲.</ref>.
::::::البته طواف [[بیت الله الحرام]] به [[نیابت]] از [[امام]] {{ع}} و فرستادن [[نایب]] تا از طرف آن [[حضرت]] طواف نماید نیز [[مستحب]] است. همچنین [[زیارت]] مشاهد [[رسول خدا]] و [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} به [[نیابت]] از [[حضرت صاحب الزمان]] {{ع}} وارد شده است<ref>مکیال المکارم، ج ۲، ص ۳۰۳ (ترجمه سید مهدی حائری قزوینی).</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۷۷: خط ۷۷:
[[پرونده:000099.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالحسین طالعی]]]]
[[پرونده:000099.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالحسین طالعی]]]]
::::::آقای دکتر '''[[عبدالحسین طالعی]]'''، در کتاب ''«[[ره‌توشه منتظران (کتاب)|ره‌توشه منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای دکتر '''[[عبدالحسین طالعی]]'''، در کتاب ''«[[ره‌توشه منتظران (کتاب)|ره‌توشه منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«در گذشته، [[حجّ]] کردن و [[حجّ]] دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]]{{ع}} در میان [[شیعیان]]، مرسوم بود. و آن [[حضرت]]، این عمل را تقریر (تأیید) فرمودند. چنان که [[قطب]] راوندی، در کتاب " خرائج " [[روایت]] کرده که [[ابو محمّد دَعلَجی]]<ref>درباره او رجوع شود: رجال نجاشی، ص۲۳۰.</ref> دو پسر داشت. یکی از آن دو، [[صالح]] بود، به نام " [[ابوالحسن]] " که مردگان را [[غسل]] می‌داد. و پسر دیگر او مرتکب محرّمات می‌شد. یکی از [[شیعیان]]، قدری طلا به ابو [[محمّد]] داد که به [[نیابت]] [[حضرت صاحب الامر]]{{ع}} [[حجّ]] کند، چنان که عادت [[شیعیان]] در آن وقت چنین بود. ابو [[محمّد]]، قدری از آن زر را به آن پسر [[فاسد]] داد، و او را با خود برد که برای [[حضرت]] [[حجّ]] کند. وقتی که از [[حجّ]] برمی‌گشت، چنین [[نقل]] کرد: "در موقف (یعنی [[عرفات]]) [[جوان]] گندم‌گونِ [[نیکو]] هیبتی را دیدم که مشغول [[تضرّع]] و [[زاری]] و [[دعا]] بود. چون من به نزدیک او رسیدم، به سوی من توجّه کرد و فرمود: "ای [[شیخ]]، آیا [[حیا]] نمی‌کنی؟" من گفتم: سرور من! از چه چیز [[حیا]] کنم؟ فرمود: "به تو حجّه می‌دهند، برای آن کسی که می‌دانی، امّا تو آن را به فاسقی می‌دهی که خمر می‌آشامد؟ نزدیک است که این چشم تو کور شود". بعد از برگشتن، [[چهل]] روز نگذشت، مگر آنکه از همان چشم که به آن اشاره شد، جراحتی بیرون آمد. و از آن جراحت، آن چشم ضایع شد<ref>اربعین خاتون آبادی، ص۵۳، ذیل حدیث ۱۳. خرائج، ج۱، ص۴۸۰، بحارالانوار، ج۵۲، ص۵۹. اثباة الهداة، ج۷، ص۳۴۶. وسائل الشیعة، ج۸، ص۱۴۷. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۷۰.</ref>»<ref>[[عبدالحسین طالعی|طالعی، عبدالحسین]]، [[ره‌توشه منتظران (کتاب)|ره‌توشه منتظران]]، ص ۳۲-۳۳.</ref>.
::::::«در گذشته، [[حجّ]] کردن و [[حجّ]] دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]]{{ع}} در میان [[شیعیان]]، مرسوم بود. و آن [[حضرت]]، این عمل را تقریر (تأیید) فرمودند. چنان که [[قطب]] راوندی، در کتاب " خرائج " [[روایت]] کرده که [[ابو محمّد دَعلَجی]]<ref>درباره او رجوع شود: رجال نجاشی، ص۲۳۰.</ref> دو پسر داشت. یکی از آن دو، [[صالح]] بود، به نام " [[ابوالحسن]] " که مردگان را [[غسل]] می‌داد. و پسر دیگر او مرتکب محرّمات می‌شد. یکی از [[شیعیان]]، قدری طلا به ابو [[محمّد]] داد که به [[نیابت]] [[حضرت صاحب الامر]]{{ع}} [[حجّ]] کند، چنان که عادت [[شیعیان]] در آن وقت چنین بود. ابو [[محمّد]]، قدری از آن زر را به آن پسر [[فاسد]] داد، و او را با خود برد که برای [[حضرت]] [[حجّ]] کند. وقتی که از [[حجّ]] برمی‌گشت، چنین [[نقل]] کرد: "در موقف (یعنی [[عرفات]]) [[جوان]] گندم‌گونِ [[نیکو]] هیبتی را دیدم که مشغول [[تضرّع]] و [[زاری]] و [[دعا]] بود. چون من به نزدیک او رسیدم، به سوی من توجّه کرد و فرمود: "ای [[شیخ]]، آیا [[حیا]] نمی‌کنی؟" من گفتم: سرور من! از چه چیز [[حیا]] کنم؟ فرمود: "به تو حجّه می‌دهند، برای آن کسی که می‌دانی، امّا تو آن را به فاسقی می‌دهی که خمر می‌آشامد؟ نزدیک است که این چشم تو کور شود". بعد از برگشتن، چهل روز نگذشت، مگر آنکه از همان چشم که به آن اشاره شد، جراحتی بیرون آمد. و از آن جراحت، آن چشم ضایع شد<ref>اربعین خاتون آبادی، ص۵۳، ذیل حدیث ۱۳. خرائج، ج۱، ص۴۸۰، بحارالانوار، ج۵۲، ص۵۹. اثباة الهداة، ج۷، ص۳۴۶. وسائل الشیعة، ج۸، ص۱۴۷. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۷۰.</ref>»<ref>[[عبدالحسین طالعی|طالعی، عبدالحسین]]، [[ره‌توشه منتظران (کتاب)|ره‌توشه منتظران]]، ص ۳۲-۳۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


۲۱۷٬۸۹۵

ویرایش