آیین دادرسی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۳۸: خط ۲۳۸:
====بازداشت به عنوان مجازات و حدّ (بازداشت تنبیهی)====
====بازداشت به عنوان مجازات و حدّ (بازداشت تنبیهی)====
پیامبر از این نوع زندانی کردن در موارد زیادی بهره می‌گرفت، از جمله در مورد شخصی که برای بار سوم دزدی می‌کرد یا شخصی، فردی را زندانی کند و آن شخص به دست فرد دیگری کشته شود. نیز در مورد زنی که از [[اسلام]] روی برگرداند و موارد دیگری که مجال ذکر آنها نیست. در اینجا، [[روایات]] و متون [[تاریخی]] نقل شده از [[پیامبر]] را نمی‌آوریم؛ زیرا بازداشت تنبیهی، خارج از موضوع بحث ماست و به مراحل بعد از [[دادرسی]] و صدور [[حکم]] مربوط است، نه اینکه شیوه‌ای در [[قضاوت]] به شمار آید.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۹.</ref>.
پیامبر از این نوع زندانی کردن در موارد زیادی بهره می‌گرفت، از جمله در مورد شخصی که برای بار سوم دزدی می‌کرد یا شخصی، فردی را زندانی کند و آن شخص به دست فرد دیگری کشته شود. نیز در مورد زنی که از [[اسلام]] روی برگرداند و موارد دیگری که مجال ذکر آنها نیست. در اینجا، [[روایات]] و متون [[تاریخی]] نقل شده از [[پیامبر]] را نمی‌آوریم؛ زیرا بازداشت تنبیهی، خارج از موضوع بحث ماست و به مراحل بعد از [[دادرسی]] و صدور [[حکم]] مربوط است، نه اینکه شیوه‌ای در [[قضاوت]] به شمار آید.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۶۹.</ref>.
==آسیب‌های دادرسی از نظر [[پیامبر اعظم]]{{صل}}==
===[[رشوه ستانی قاضی]]===
رشوه عبارت است از چیزی که شخص به قاضی یا غیر او می‌دهد تا به نفع او حکم کند. ریشه لغوی «رشوه» از «رشا» است. «رشا» به معنی طنابی است که سطل آب را با آن داخل [[چاه]] می‌اندازند تا آب بیرون بیاورند. راشی کسی است که رشوه می‌دهد و مرتشی کسی است که رشوه می‌گیرد.
یکی از مهم‌ترین آسیب‌های هر [[نظام]] دادرسی، رشوه گرفتن قاضی است. رشوه ستانی [[قاضیان]] [[سست ایمان]]، بلایی است که در تمامی زمان‌ها گریبان‌گیر نظام‌های دادرسی بوده است. پس [[حرمت]] رشوه مخصوص نظام دادرسی اسلام نیست، بلکه پیش از اسلام نیز بوده است و همه عقلا بر ناپسندی آن [[اتفاق نظر]] دارند.
پیامبر اعظم{{صل}}، قاضیان را به شدت از رشوه ستانی بازمی‌داشت و می‌فرمود: {{متن حدیث|لَعَنَ اللَّهُ الرَّاشِيَ وَ الْمُرْتَشِيَ وَ مَنْ بَيْنَهُمَا يَمْشِي‌}}؛ «[[خداوند]]، رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه میان آنها را [[لعنت]] کند»<ref>محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۵۵، ح۲۱۵۶۵.</ref>.
در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز رشوه گرفتن قاضی در ردیف [[کفر]] به خداوند معرفی شده است<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۲۳، ح۳۳۶۴۷.</ref>.
[[آسیب‌شناسی]] پدیده رشوه ستانی و [[لزوم]] جلوگیری از آن اهمیت بسزایی دارد، به گونه‌ای که اگر یک نظام دادرسی از هر نظر کامل و بی‌عیب و [[نقص]] بوده، ولی تدبیری برای این موضوع نیاندیشیده باشد، کاملاً آسیب‌پذیر خواهد بود و کارآیی خود را از دست خواهد داد. در [[آیین اسلام]]، گذشته از تدبیرها و منع‌های شدیدی که برای [[مبارزه]] با [[رشوه‌خواری]] وجود دارد، به [[حاکمان]] سفارش شده است که قاضیان را از نظر [[مالی]] تأمین کنند و بر کار آنان [[نظارت]] داشته باشند تا [[رشوه]] [[خواری]] نکنند.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۱.</ref>
===هدیه گرفتن [[قاضی]]===
در [[آیین دادرسی پیامبر]] اعظم{{صل}} افزون بر [[حرمت]] رشوه، هدیه گرفتن قاضی نیز ممنوع شده است. تعبیرهایی که در منع هدیه گرفتن به کار رفته است، به شدت رشوه گرفتن نیست، ولی به هر حال، [[پیامبر]]، هدیه را نیز برای قاضی [[حرام]] دانسته است. در [[روایت]] معروفی از ایشان می‌خوانیم: {{متن حدیث|هَدِيَّةُ الْأُمَرَاءِ غُلُولٌ‌}}؛ «هدیه گرفتن [[حاکمان]] و قاضیان حرام است»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۲۳، ح۳۳۶۴۵.</ref>.
رشوه عبارت است از بذل [[مال]] به قاضی در مقابل اینکه قاضی نیز به نفع او [[حکم]] کند، هرچند رشوه دهنده تصریح به این نکند، ولی [[انگیزه]] و [[تصمیم]] [[قلبی]] او این باشد که قاضی را تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل، بیشتر مواردی که [[مردم]] به ظاهر هدیه می‌دانند، در واقع، همان رشوه است، هر چند نام هدیه بر آن گذاشته شود.
هدیه عبارت از این است که [[مالی]] به قاضی یا [[حاکم]] داده شود، نه به انگیزه و قصد تحت تأثیر قرار دادن او، بلکه برای اینکه قاضی را [[دوست]] دارد یا به [[دلیل علم]] و [[فضیلت]] و تقوای قاضی. حرمت هدیه نیز به این جهت است که در [[ضمیر]] ناخودآگاه قاضی اثر می‌گذارد و نوعی رابطه میان هدیه دهنده و قاضی ایجاد می‌شود که احتمال متأثر شدن قاضی می‌رود، هرچند هدیه دهنده با این قصد به او هدیه نداده باشد.
در روایتی از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به این مطلب اشاره شده است که تفاوت میان هدیه و رشوه، اساسی و بنیادی است و آن به قصد و [[نیت]] شخص بستگی دارد. صرف اینکه چیزی با نام هدیه، ولی به قصد جلب نظر داده شود، سبب نمی‌شود به آن رشوه نگویند. پیامبر اعظم{{صل}}، مردی را [[مأمور]] گرفتن [[مالیات]] و [[صدقه]] کرد. آن مرد پس از گرفتن [[مالیات‌ها]]، آنها را نزد پیامبر آورد، ولی هنگام تحویل دادن مالیات‌ها، مقداری از آنها را جدا کرد و گفت: یا [[رسول الله]] این مقدار را به عنوان [[مالیات]] داده‌اند و این مقدار دیگر را به خود من [[هدیه]] کرده‌اند. [[پیامبر]] به [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ستایش پروردگار]] فرمود:
[[مأمور]] مالیات را چه شده است که از طرف ما مأمور گرفتن مالیات شده‌اند، ولی هنگام تحویل دادن می‌گویند این مقدار مالیات است و این مقدار دیگر هدیه برای خود ماست. آیا اگر در خانه‌اش می‌نشست و [[منتظر]] می‌ماند، کسی برای او هدیه می‌آورد؟ [[سوگند]] به کسی که [[جان]] من در دست اوست، هیچ کدام از شما چیزی را نمی‌آورید و از [[مردم]] نمی‌گیرید مگر اینکه در [[روز قیامت]] باید پاسخ‌گوی آن باشید<ref>جعفر سبحانی، نظام القضاء والشهادة، ج۱، ص۳۱۸.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۲.</ref>
===[[شتاب زدگی]] در [[قضاوت]]===
[[شتاب‌زدگی]] در قضاوت از مهم‌ترین [[دلایل]] قضاوت نادرست است. لازمه [[داوری]] صحیح و عادلانه، [[پرهیز]] از هرگونه شتاب زدگی و بررسی همه جانبه و دقیق موضوع است. بنابراین، [[قاضی]] باید سخنان و ادلّه هر دو طرف را کاملاً بشنود و پس از بررسی آنها [[حکم]] صادر کند. [[قرآن کریم]] در داستان [[حضرت داوود]]{{ع}}، قاضی را از شتاب‌زدگی در داوری به شدت بازمی‌دارد<ref>{{متن قرآن|وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ * إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ * قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ * فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} «و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ * آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! * این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد * (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت * آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۱-۲۵.</ref>.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز قاضیان را از [[شتاب‌زدگی]] در [[قضاوت]] بازمی‌داشت. ایشان به قاضیانی که به شهرهای مختلف می‌فرستاد، سفارش می‌کرد در [[حکم]] کردن [[شتاب]] نکنند و پس از شنیدن سخنان هر دو طرف حکم بدهند. ایشان زمانی که علی{{ع}} را به [[یمن]] می‌فرستاد، فرمود: {{متن حدیث|إِذَا تُحُوكِمَ إِلَيْكَ فَلَا تَحْكُمْ لِأَحَدِ الْخَصْمَيْنِ دُونَ أَنْ تَسْأَلَ مِنَ الْآخَرِ}}؛ «هنگام حکم کردن، به محض شنیدن ادلّه یک طرف، به نفع او حکم نکن، بلکه سخنان طرف دیگر را نیز بشنو»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۷، ح۳۳۶۳۰.</ref>. علی{{ع}} می‌فرماید: «من با به کار بستن این سفارش [[پیامبر]]، دیگر در هیچ قضاوتی تردید نکردم». در جای دیگر، پیامبر با تعبیری بسیار تکان‌دهنده، [[قاضی]] را به [[تأمل]] بیشتر و [[پرهیز]] از شتاب‌زدگی [[دعوت]] می‌کند: «زبان قاضی میان دو پاره از [[آتش]] است تا اینکه حکمش را میان [[مردم]] صادر کند. پس از صدور حکم، یا بهشتی می‌شود یا دوزخی».<ref>{{متن حدیث|لِسَانُ الْقَاضِي بَيْنَ جَمْرَتَيْنِ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَقْضِيَ بَيْنَ النَّاسِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ}}؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۴، ح۳۳۶۲۲.</ref>.
کنایه از این است که هنگام [[قضاوت]] باید نهایت دقت را کند؛ زیرا با این حکمش یا به [[بهشت]] می‌رود یا به [[دوزخ]] درمی‌افتد. پس نباید [[شتاب]] زده عمل کند.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۳.</ref>
===قضاوت در شرایط [[روحی]] نامناسب===
[[انسان]] در حال [[خشم]] و [[غضب]]، [[اندوه]] و [[دل]] تنگی، [[ترس]] و [[وحشت]]، [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] و هر حال دیگری که او را از درست [[اندیشیدن]] دور می‌کند، از قضاوت درست بازمی‌ماند. پس لازم است برپادارندگان [[حق]] از [[دادرسی]] و قضاوت در چنین حالت‌هایی [[پرهیز]] کنند. [[احادیث]] زیادی از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} رسیده است که [[قاضی]] را از قضاوت در چنین حالت‌هایی بازمی‌دارد. از آن جمله است: {{متن حدیث|مَنِ ابْتُلِيَ بِالْقَضَاءِ فَلَا يَقْضِي وَ هُوَ غَضْبَانُ‌}}؛ «کسی که به قضاوت می‌پردازد، نباید در حال خشم و غضب قضاوت کند»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۳، ح۳۳۶۲۰.</ref>. در [[روایت]] دیگری نیز می‌خوانیم: {{متن حدیث| لَا يَقْضِي الْقَاضِي بَيْنَ اثْنَيْنِ وَ هُوَ شَبْعَانُ رَيَّانُ}}؛ «قاضی نباید در حال گرسنگی و تشنگی قضاوت کند»<ref>محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۴۹۵۸، ح۱۶۸۴۹.</ref>.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۴.</ref>
===[[تبعیض]]===
یکی از آسیب‌های مهم دادرسی این است که [[دستگاه قضا]] در مورد قشر [[محروم]] و بی‌پشتیبان [[جامعه]] بر اساس [[قانون]] [[حکم]] کند، ولی نسبت به [[صاحبان زر و زور]]، قانون را [[اجرا]] نکند و آنها را مورد [[عفو]] یا [[تخفیف]] قرار دهد. این تبعیض و [[بی‌عدالتی]] نشانه نا [[کارآمدی]] دستگاه قضاست و [[مردم]] را نسبت به آن بی‌اعتماد می‌کند.
پیامبر اعظم{{صل}} در [[اجرای قانون]]، اجازه نمی‌داد هیچ کس خود را فراتر از قانون بداند. ایشان همه افراد جامعه را در مقابل قانون یکسان می‌دانست و می‌فرمود:
ای مردم، همانا [[پروردگار]] شما یگانه است و پدرتان نیز یکی است. همه شما [[فرزندان آدم]]{{ع}} هستید و [[آدم]]{{ع}} نیز از [[خاک]] [[آفریده]] شده است. گرامی‌ترین شما نزد [[خداوند]]، خداترس‌ترین شماست. [[عرب]] زبان بر غیرعرب زبان هیچ [[برتری]] ندارد، مگر اینکه [[اهل تقوا]] و [[فضیلت]] باشد.
نقل کرده‌اند که پس از [[فتح مکه]]، زنی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] دزدی کرد که [[مجازات]] آن، قطع انگشتان دستش بود. [[زن]] از اشراف زادگان قبیله بود. بزرگان قبیله [[تصمیم]] گرفتند [[شفاعت]] او را نزد [[پیامبر]] کنند و برای این کار، اُسامه را که نزد پیامبر بسیار [[عزیز]] بود، [[انتخاب]] کردند. [[اسامه]] نزد پیامبر آمد و شفاعت آن زن را درخواست کرد. پیامبر فرمود: «ای اسامه، زمانی که من در [[مقام]] [[قضاوت]] هستم، حاجتی را از من مخواه؛ زیرا در [[حقوق]] جای شفاعت وجود ندارد».<ref>{{متن حدیث|يَا أُسَامَةُ لَا تَسْأَلْنِي حَاجَةً إِذَا جَلَسْتَ مَجْلِسَ الْقَضَاءِ فَإِنَّ الْحُقُوقَ لَيْسَ فِيهَا شَفَاعَةٌ}}؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۵۸، ح۲۱۵۷۷.</ref>.
اسامه از این درخواست خود [[احساس]] [[پشیمانی]] کرد و از پیامبر [[بخشایش]] خواست. چون شب شد، پیامبر برخاست و خطبه‌ای خواند. پس از [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] فرمود:
همانا گذشتگان شما هلاک شدند؛ زیرا اگر فردی با [[نفوذ]] و دارای مقام از آنها دزدی می‌کرد، رهایش می‌کردند و اگر فرد ضعیفی دزدی می‌کرد، حدّ بر وی جاری می‌کردند. [[سوگند]] به آن خدای که جانم در دست اوست، اگر فاطمه، دختر محمد نیز دزدی کرده بود، دست او را می‌بریدم<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۷۳۵.</ref>.
[[ام سلمه]]، پس از [[حضرت خدیجه]]، [[همسر]] باوفای پیامبر بود و پیامبر برای او [[احترام]] خاصی قائل بود. روزی [[کنیز]] ام سلمه از [[اموال]] قبیله‌ای دزدی کرد. او را برای [[اجرای قانون]] نزد پیامبر آوردند. ام سلمه برای او از پیامبر شفاعت خواست. [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|يَا أُمَّ سَلَمَةَ، هذَا حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُضَيَّعُ}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۴۳، ح۳۴۱۶۸.</ref>؛ «ای ام سلمه، این حدّ و مجازاتی از جانب [[پروردگار]] است که ضایع نمی‌گردد». پس حدّ را جاری کرد.<ref>[[محمد درگاه‌زاده|درگاه‌زاده، محمد]]، [[آیین دادرسی پیامبر اعظم (کتاب)|آیین دادرسی پیامبر اعظم]]، ص ۷۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۸۶

ویرایش