آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۸: خط ۷۸:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۷. آیت‌الله جوادی آملی؛}}
{{جمع شدن|۷. آیت‌الله قرشی؛}}
[[پرونده:11713.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی اکبر قرشی|قرشی]]]]
::::::آیت الله '''[[سید علی اکبر قرشی|قرشی]]''' در تفسیر ''«[[احسن الحدیث (کتاب)|احسن الحدیث]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[علم غیب]] مخصوص خداست [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} نیز با تعلیم خدا می‌دانند و این مخالف مخصوص بودن به خدا نیست، خداوند بسیاری از غیب را به رسول خودش آموخت، آن حضرت نیز به اوصیاء خودش تعلیم فرمود: هر وقت از آنها سؤال می‌شد که آیا [[علم غیب]] می‌دانید؟ جواب می‌دادند: نه، این علمی است که خدا به رسولش و او به ما تعلیم فرموده است»<ref>احسن الحدیث، ‏ج ۱،  ص ۱۴۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۸. آیت‌الله جوادی آملی؛}}
[[پرونده:769540432.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]]]
[[پرونده:769540432.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]]]
::::::آیت الله '''[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]''' در کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آیت الله '''[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]''' در کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۸۴: خط ۹۰:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۸. آیت‌الله امینی؛}}
{{جمع شدن|۹. آیت‌الله امینی؛}}
[[پرونده:173589.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[ابراهیم امینی|امینی]]]]
[[پرونده:173589.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[ابراهیم امینی|امینی]]]]
آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
خط ۹۱: خط ۹۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۹. آیت الله مظاهری؛}}
{{جمع شدن|۱۰. آیت الله مظاهری؛}}
[[پرونده:1368246.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسین مظاهری]]]]
[[پرونده:1368246.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسین مظاهری]]]]
::::::آیت‌الله '''[[حسین مظاهری|مظاهری]]''' در کتاب ''«[[پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم (کتاب)|پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم]]»'' در این باره گفته است:
::::::آیت‌الله '''[[حسین مظاهری|مظاهری]]''' در کتاب ''«[[پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم (کتاب)|پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم]]»'' در این باره گفته است:
خط ۱۰۰: خط ۱۰۶:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۰. آیت الله هادوی تهرانی؛}}
{{جمع شدن|۱۱. آیت الله هادوی تهرانی؛}}
[[پرونده:11718.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مهدی هادوی تهرانی|هادوی تهرانی]]]]
[[پرونده:11718.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مهدی هادوی تهرانی|هادوی تهرانی]]]]
[[اسلام کوئست (وبگاه)|وبگاه اسلام کوئست]] وابسته به آیت‌الله '''[[مهدی هادوی تهرانی|هادوی تهرانی]]''' در این‌باره آورده است:
[[اسلام کوئست (وبگاه)|وبگاه اسلام کوئست]] وابسته به آیت‌الله '''[[مهدی هادوی تهرانی|هادوی تهرانی]]''' در این‌باره آورده است:
خط ۱۰۶: خط ۱۱۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۱. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛}}
{{جمع شدن|۱۲. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛}}
[[پرونده:6353525282.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید جعفر حسینی|حسینی]]]]
[[پرونده:6353525282.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید جعفر حسینی|حسینی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی|حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی|حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
خط ۱۱۳: خط ۱۱۹:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۲. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛}}
{{جمع شدن|۱۳. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛}}
[[پرونده:141194.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر رفیعی|رفیعی]]]]
[[پرونده:141194.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر رفیعی|رفیعی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[ناصر رفیعی]]'''، در مقاله ''«[[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[ناصر رفیعی]]'''، در مقاله ''«[[علم غیب ائمه (مقاله)|علم غیب ائمه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
خط ۱۱۹: خط ۱۲۵:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۳. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛}}
{{جمع شدن|۱۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛}}
[[پرونده:11538.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد علی رضایی اصفهانی|رضایی اصفهانی]]]]
[[پرونده:11538.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد علی رضایی اصفهانی|رضایی اصفهانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد علی رضایی اصفهانی|رضایی اصفهانی]]''' در کتاب ''«[[ تفسیر قرآن مهر (کتاب)| تفسیر قرآن مهر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد علی رضایی اصفهانی|رضایی اصفهانی]]''' در کتاب ''«[[ تفسیر قرآن مهر (کتاب)| تفسیر قرآن مهر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۲۵: خط ۱۳۱:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۴. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛}}
{{جمع شدن|۱۵. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛}}
[[پرونده:847645352.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی شاکر|شاکر]]]]
[[پرونده:847645352.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی شاکر|شاکر]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی شاکر|شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی شاکر|شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۳۱: خط ۱۳۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۵. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛}}
{{جمع شدن|۱۶. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛}}
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم|نادم]]]]
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم|نادم]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم|نادم]]''' و حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری]]''' در مقاله ''«[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم|نادم]]''' و حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری]]''' در مقاله ''«[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
خط ۱۳۷: خط ۱۴۳:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۶. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛}}
{{جمع شدن|۱۷. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛}}
[[پرونده:1368238.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین نصیری]]]]
[[پرونده:1368238.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین نصیری]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری|نصیری]]''' در پایان‌نامه ''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:  
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری|نصیری]]''' در پایان‌نامه ''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:  
خط ۱۴۳: خط ۱۴۹:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۷. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛}}
{{جمع شدن|۱۸. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛}}
[[پرونده:020120223262.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی]]]]
[[پرونده:020120223262.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد جعفر سبحانی]]''' در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد جعفر سبحانی]]''' در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۵۴: خط ۱۶۰:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۸. آقای عظیمی؛}}
{{جمع شدن|۱۹. آقای عظیمی؛}}
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۶۱: خط ۱۶۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۹. آقای عرفانی؛}}
{{جمع شدن|۲۰. آقای عرفانی؛}}
[[پرونده:11273.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]]]
[[پرونده:11273.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]]]
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۶۸: خط ۱۷۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲۰. آقای عسگرانی؛}}
{{جمع شدن|۲۱. آقای عسگرانی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حمید محسنی عسگرانی]]]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حمید محسنی عسگرانی]]]]
::::::آقای '''[[حمید محسنی عسگرانی]]'''، در مقاله ''«[[محدوده علم امام به نقل از قرآن (مقاله)|محدوده علم امام به نقل از قرآن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::آقای '''[[حمید محسنی عسگرانی]]'''، در مقاله ''«[[محدوده علم امام به نقل از قرآن (مقاله)|محدوده علم امام به نقل از قرآن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
خط ۱۷۷: خط ۱۸۳:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲۱. پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤلات دینی؛}}
{{جمع شدن|۲۲. پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤلات دینی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''پژوهشگران [http://www.pasokhgoo.ir/node/24431 مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤلات دینی]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://www.pasokhgoo.ir/node/24431 مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤلات دینی]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
خط ۱۸۷: خط ۱۹۳:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲۲.پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا؛}}
{{جمع شدن|۲۳.پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''پژوهشگران [http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/71809/1/1034/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 دانشنامه امام هادی]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/71809/1/1034/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 دانشنامه امام هادی]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را می‌آموزد و امامان از طریق [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع می‌یابند. چون آنان در تبلیغ، شریک پیامبر می‌باشند. البته رسالت دو بُعد دارد: بُعد "ارتباط با خداوند" که شراکت‌بردار نیست و بُعد "ارتباط با مردم و تبلیغ دین" که شراکت‌بردار است. به دلیل آنکه موسی از خداوند خواست تا هارون را در امرِ تبلیغ دین شریکِ او قرار دهد. لذا موسی و هارون نزد فرعون رفتند و گفتند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ...}}﴾}}<ref>و بگویید: ما فرستادگان پروردگار توایم....</ref>. این در حالی است که هارون، رسول نبوده بلکه در امر رسالت، شریک بود. ولی حکم شریک همان حکم فردِ اصلی است و باز [[حضرت موسی]]{{ع}} از خداوند خواست که هارون را وزیر او گرداند. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي}}﴾}}<ref>و وزیری از خاندانم برای من قرار ده</ref>. برادرم هارون را. [[پیامبر خاتم|پیامبر]] نیز به [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: {{عربی|اندازه=155%|«یا عَلی اَنتَ منّی بِمَنزلَة هارون مِن موسی»}}<ref>ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی</ref>. یعنی تو شریک و وزیر من در ارتباط با مردم، تبلیغ دین و ابلاغ هستی. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبه قاصعه می‌فرمایند: پیامبر رو به من کرد و فرمود: {{عربی|اندازه=155%|«اِنَّک تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ وَ تَری ما اَری اِلاَّ اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبی وَ لکِنَّکَ لَوَزیرٌ...»}}<ref>تو هم می‌شنوی، هر چه من می‌شنوم و می‌بینی آنچه من می‌بینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی ولی تو وزیر منی، تو به راه خیر می‌روی</ref>.»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>.
::::::«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را می‌آموزد و امامان از طریق [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع می‌یابند. چون آنان در تبلیغ، شریک پیامبر می‌باشند. البته رسالت دو بُعد دارد: بُعد "ارتباط با خداوند" که شراکت‌بردار نیست و بُعد "ارتباط با مردم و تبلیغ دین" که شراکت‌بردار است. به دلیل آنکه موسی از خداوند خواست تا هارون را در امرِ تبلیغ دین شریکِ او قرار دهد. لذا موسی و هارون نزد فرعون رفتند و گفتند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ...}}﴾}}<ref>و بگویید: ما فرستادگان پروردگار توایم....</ref>. این در حالی است که هارون، رسول نبوده بلکه در امر رسالت، شریک بود. ولی حکم شریک همان حکم فردِ اصلی است و باز [[حضرت موسی]]{{ع}} از خداوند خواست که هارون را وزیر او گرداند. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي}}﴾}}<ref>و وزیری از خاندانم برای من قرار ده</ref>. برادرم هارون را. [[پیامبر خاتم|پیامبر]] نیز به [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: {{عربی|اندازه=155%|«یا عَلی اَنتَ منّی بِمَنزلَة هارون مِن موسی»}}<ref>ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی</ref>. یعنی تو شریک و وزیر من در ارتباط با مردم، تبلیغ دین و ابلاغ هستی. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در خطبه قاصعه می‌فرمایند: پیامبر رو به من کرد و فرمود: {{عربی|اندازه=155%|«اِنَّک تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ وَ تَری ما اَری اِلاَّ اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبی وَ لکِنَّکَ لَوَزیرٌ...»}}<ref>تو هم می‌شنوی، هر چه من می‌شنوم و می‌بینی آنچه من می‌بینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی ولی تو وزیر منی، تو به راه خیر می‌روی</ref>.»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲۳.پژوهشگران وبگاه پرسمان؛}}
 
{{جمع شدن|۲۴.پژوهشگران وبگاه پرسمان؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه پرسمان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه پرسمان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
خط ۲۰۵: خط ۲۱۲:
:::::#[[شیخ طبرسی]] می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی {{ع}} و سایر امامان نقل کرده اند همه از رسول خدا به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است.
:::::#[[شیخ طبرسی]] می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی {{ع}} و سایر امامان نقل کرده اند همه از رسول خدا به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است.
:::::#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] می‌نویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد.
:::::#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] می‌نویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد.
:::::#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] می‌نویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و علم غیب بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است.
:::::#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] می‌نویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و [[علم غیب]] بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است.
:::::#ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما می‌گوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد.
:::::#ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما می‌گوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد.
:::::#[[فضل بن روزبهان]] در کتاب ابطال نهج الباطل می‌نویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راه‌های آگاهی از غیب می‌داند.
:::::#[[فضل بن روزبهان]] در کتاب ابطال نهج الباطل می‌نویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راه‌های آگاهی از غیب می‌داند.
:::::#علامه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر می‌نویسد: علم خدا ذاتی است وعلم امامان {{ع}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم امامان {{ع}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً علم غیب ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.
:::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] می‌نویسد: علم خدا ذاتی است وعلم [[امامان]]{{عم}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{عم}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم [[امامان]]{{عم}} ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.
:::::#[[علامه طباطبایی]] در تفسیرالمیزان می‌نویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: علم غیب ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است.
:::::#[[علامه طباطبایی]] در تفسیرالمیزان می‌نویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: [[علم غیب]] ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است.
::::::علم امامان نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها می‌دانند، به تعبیر دیگر، علم غیب به طور ذاتی و استقلالی اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ کس مستقلاً هیچ گونه آگاهی از غیب ندارد و [[ائمه]]{{ع}} هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست. و جنبه تبعی دارد. و امّا این که چرا علم به قیامت مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّی پیامبران هم از آن گاه نیستند. چنان که خداوند فرموده است. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)|إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>بگو علم آن نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار سازد.</ref> پاسخ این است که، عدم آگاهی از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانی بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب می‌شود که هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیت‌ها و پرهیز از گناه خواهد داشت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>.
::::::علم [[امامان]]{{عم}} نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها می‌دانند، به تعبیر دیگر، [[علم غیب]] به طور ذاتی و استقلالی اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ کس مستقلاً هیچ گونه آگاهی از غیب ندارد و [[ائمه]]{{ع}} هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست. و جنبه تبعی دارد. و امّا این که چرا علم به قیامت مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّی پیامبران هم از آن گاه نیستند. چنان که خداوند فرموده است. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)|إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>بگو علم آن نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار سازد.</ref> پاسخ این است که، عدم آگاهی از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانی بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب می‌شود که هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیت‌ها و پرهیز از گناه خواهد داشت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲۵.پژوهشگران وبگاه تبیان؛}}
{{جمع شدن|۲۵.پژوهشگران وبگاه تبیان؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''پژوهشگران [http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه تبیان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه تبیان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
:::::*«[[علم غیب]] در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد علم غیب خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سوال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده (علم غیب اكتسابی) و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام]]{{ع}} علی می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من علم غیب می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا كافر شوید (و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد). و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان‌پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است كه می‌رماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او (محمد) را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه تبیان].</ref>.
:::::*«[[علم غیب]] در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد علم غیب خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سوال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا [[علم غیب]]، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده [[علم غیب]] اكتسابی و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا كافر شوید و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان‌پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است كه می‌رماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او محمد را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه تبیان].</ref>.
:::::*«منظور از اختصاص علم غیب به خدا، علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او هیچ كس مستقلاً آگاهی از غیب ندارد و هر چه دارند از ناحیه خداست. خداوند هیچكس را از اسرار غیب آگاه نمی‌كند، مگر رسولانی را كه مورد رضای او هستند . در نهج البلاغه بیان شده است که  [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} زمانی كه از حمله گروهی  به كشورهای اسلامی پیش بینی می‌فرمود : فردی سؤال کرد : ای امیر المؤمنین آیا دارای علم غیب هستی؟ حضرت فرمود: این علم غیب نیست این علمی است كه از صاحب علم آموخته‌ام.  علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است.
:::::*«منظور از اختصاص [[علم غیب]] به خدا، علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او هیچ كس مستقلاً آگاهی از غیب ندارد و هر چه دارند از ناحیه خداست. خداوند هیچكس را از اسرار غیب آگاه نمی‌كند، مگر رسولانی را كه مورد رضای او هستند . در نهج البلاغه بیان شده است که  [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} زمانی كه از حمله گروهی  به كشورهای اسلامی پیش بینی می‌فرمود: فردی سؤال کرد: ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود: این [[علم غیب]] نیست این علمی است كه از صاحب علم آموخته‌ام.  علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است.
::::::اسرار غیب دو گونه است. قسمتی مخصوص به خدا است و هیچ كس جز او نمی‌داند. مانند: قیامت، برزخ، بهشت و... و قسمتی دیگر را به اولیاء خود می‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نیز اشاره كرده است كه بعضی از علوم غیبی تنها مخصوص خداست و غیر از خدا كسی نمی‌داند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموخته است. خداوند بالفعل از تمامی اسرار عالم باخبر است ولی [[انبیا]] و [[اولیا]] بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نمی‌دانند، اما هنگامی  كه اراده كنند، خداوند به آنها تعلیم می‌دهد؛ در تصدیق این موضوع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که فرمودند: هنگامی كه امام اراده می‌كند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم می‌دهد»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>.
::::::اسرار غیب دو گونه است. قسمتی مخصوص به خدا است و هیچ كس جز او نمی‌داند. مانند: قیامت، برزخ، بهشت و... و قسمتی دیگر را به اولیاء خود می‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نیز اشاره كرده است كه بعضی از علوم غیبی تنها مخصوص خداست و غیر از خدا كسی نمی‌داند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموخته است. خداوند بالفعل از تمامی اسرار عالم باخبر است ولی [[انبیا]] و [[اولیا]] بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نمی‌دانند، اما هنگامی  كه اراده كنند، خداوند به آنها تعلیم می‌دهد؛ در تصدیق این موضوع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که فرمودند: هنگامی كه امام اراده می‌كند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم می‌دهد»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش