←ولیمه ازدواج
(←منابع) |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
===[[ولیمه ازدواج]]=== | ===[[ولیمه ازدواج]]=== | ||
دادن [[ولیمه در عروسی]] [[مستحب]] است. هنگامی که پیامبر{{صل}} با [[میمونه دختر حارث]] ازدواج کرد، غذایی از نوع سویق ولیمه داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۶۸: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صحِينَ تَزَوَّجَ مَيْمُونَةَ بِنْتَ الْحَارِثِ أَوْلَمَ عَلَيْهَا وَ أَطْعَمَ النَّاسَ الْحَيْسَ}}.</ref>. پیامبر{{صل}} با او در عمرةالقضاء ازدواج کرد و [[مراسم]] زفاف بعد از [[عمره]] در سرَف زیر قبهای برگزار شد. [[میمونه]] در سال ۵۱ در سرف درگذشت و همانجا [[دفن]] شد<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۵-۱۹۱۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۳۲۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۱.</ref> | دادن [[ولیمه در عروسی]] [[مستحب]] است. هنگامی که پیامبر{{صل}} با [[میمونه دختر حارث]] ازدواج کرد، غذایی از نوع سویق ولیمه داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۶۸: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صحِينَ تَزَوَّجَ مَيْمُونَةَ بِنْتَ الْحَارِثِ أَوْلَمَ عَلَيْهَا وَ أَطْعَمَ النَّاسَ الْحَيْسَ}}.</ref>. پیامبر{{صل}} با او در عمرةالقضاء ازدواج کرد و [[مراسم]] زفاف بعد از [[عمره]] در سرَف زیر قبهای برگزار شد. [[میمونه]] در سال ۵۱ در سرف درگذشت و همانجا [[دفن]] شد<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۵-۱۹۱۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۳۲۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۲۱.</ref> | ||
==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در [[طمع]] ناموسی به ایشان== | |||
[[دعوت]] پر فراز و نشیب [[پیامبر]]{{صل}} به [[اسلام]] و [[ارزشهای دینی]] با [[هدف]] ریشهکن کردن [[سنن]] و [[آداب]] [[جاهلی]] و [[تفکرات]] [[انحرافی]] صورت گرفت. در [[جامعه]] [[عصر جاهلیت]] آن [[روز]]، بسیاری از [[مردم]] توانستند خود را به [[زیور]] [[ایمان]] بیارایند و جانشان را از آلودگیهای جاهلی شستشو دهند. ولی یک دسته افراد مسئلهدار و مشکلآفرین که نفسانیات ناسالم خود را [[اصلاح]] نکردند، همچنان لابهلای [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بودند و در مواقعی سخنان [[آزار]] دهندهای از آنها صادر میشد که متأثر از نفسانیات [[آلوده]] بود. از آن جمله [[طلحه]] و عثمان است که هر دو نسبت به [[زنان پیامبر]]{{صل}} طمع ورزیدند و [[فکر]] آلوده آنها را [[قرآن مجید]] تقبیح کرد. | |||
طلحه میگفت: مگر محمد چه چیزیش بهتر از ماست؟ چطور شده است او دختر عموهای ما را بگیرد، لکن ما [[حق]] نداریم زنهای او را (پس از وفاتش) بگیریم، چنانچه محمد بمیرد اول کسی که [[عایشه]] را تزویج کند من خواهم بود که او دختر عمویم میباشد. این حرف خیلی [[رسول خدا]] را [[اذیت]] کرد. [[آیه]] نازل شد {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>. | |||
[[جمهور]] [[روایت]] کردهاند که عمر به اعضای [[شورا]] نگریست و گفت: «تک تک نزدم آمدهاند، یال هر یک از ایشان به [[جنبش]] آمده است و آزمند و آرزومند [[خلافت]] هستند. تو ای طلحه، آیا نمیگفتی: اگر پیامبر بمیرد با [[زنان]] او [[ازدواج]] خواهیم کرد. [[خداوند]] محمد را نسبت به دختر عموهایمان شایستهتر از ما قرار نداده است؟ خداوند این [[آیات]] را درباره تو نازل کرد: شما را نرسد که [[پیامبر خدا]] را بیازارید و نه آنکه زنهایش را بعد از وی هرگز به زنی گیرید<ref>{{متن حدیث|رَوَى الْجُمْهُورُ أَنَّ عُمَرَ لَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِمْ قَالَ قَدْ جَاءَنِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يَهُزُّ عِفْرِيَتَهُ يَرْجُو أَنْ يَكُونَ خَلِيفَةً أَمَّا أَنْتَ يَا طَلْحَةُ أَ فَلَسْتَ الْقَائِلَ إِنْ قُبِضَ النَّبِيُّ{{صل}} لَنَنْكِحَنَّ أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَحَقَّ بِبَنَاتِ عَمِّنَا مِنَّا فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا}}}}؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۸۵.</ref>. | |||
حمیدی در [[تفسیر]] [[کلام خداوند]]: {{متن قرآن|وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا}}<ref>«و شما حقّ ندارید پس از او همسرانش را به همسری گیرید» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref>. | |||
[[روایت]] کرده که [[سدی]] گفت: هنگامی که [[ابوسلمه]] و [[خنیس بن حذافه]] از [[جهان]] رفتند و [[پیامبر]] [[همسران]] ایشان [[امسلمه]] و [[حفصه]] را به زنی گرفت، [[طلحه]] و عثمان گفتند: آیا محمد [[زنان]] ما را پس از [[مرگ]] به [[ازدواج]] خود در آورد و ما با زنان او چنین نکنیم؟ به [[خدا]] [[سوگند]] پس از مرگ وی زنانش را با قرعه تصاحب خواهیم کرد. | |||
طلحه آرزومند [[عایشه]] و عثمان [[دوستدار]] امسلمه بود. [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل کرد و این آیه هم نازل شد: {{متن قرآن|إِنْ تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ}}<ref>«اگر چیزی را آشکار یا پنهان دارید» سوره احزاب، آیه ۵۴.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref><ref>{{متن حدیث|رَوَى الْحُمَيْدِيُّ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى {{متن قرآن|وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا}} قَالَ السُّدِّيُ لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو سَلَمَةَ وَ خُنَيْسُ بْنُ حُذَافَةَ وَ تَزَوَّجَ النَّبِيُّ امْرَأَتَيْهِمَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ حَفْصَةَ قَالَ طَلْحَةُ وَ عُثْمَانُ أَ يَنْكِحُ مُحَمَّدٌ نِسَاءَنَا إِذَا مِتْنَا وَ لَا نَنْكِحُ نِسَاءَهُ إِذَا مَاتَ وَ اللَّهِ لَوْ قَدْ مَاتَ لَقَدْ أَجْلَبْنَا عَلَىنِسَائِهِ بِالسِّهَامِ وَ كَانَ طَلْحَةُ يُرِيدُ عَائِشَةَ وَ عُثْمَانُ يُرِيدُ أُمَّ سَلَمَةَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}} وَ أَنْزَلَ {{متن قرآن|إِنْ تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ}} وَ أَنْزَلَ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}}}؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۳۰۵؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۲۳۸.</ref>. | |||
[[آیه]] اعلام میکند: [[اذیت]] و [[آزار]] بر [[رسول خدا]] [[حرام]] است و [[نکاح]] [[زنان]] [[پیغمبر]] بر شما بعد از رحلتش حرام [[ابدی]] است. این تخیلات را خواه ظاهر کنید خواه مخفی، [[خداوند]] واقف است به همه چیز<ref>بحارالانوار، ج۳۱، ص۲۳۸؛ کتاب عین العبره، ص۲۸؛ تفسیر مجمع البیان.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۳۱۷.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |