←اتهام عایشه به ماریه
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
وقتی ماریه قبطیه باردار شد و در آن [[خانه]] وضع حمل کرد، پسری به نام ابراهیم به [[دنیا]] آورد، عایشه گفت: نسبت به هیچ زنی به اندازه [[ماریه]] [[رشک]] و حسادتم تحریک نشده است. ماریه زیبا بود و مویی مجعد و پیچیده داشت و سخت مورد علاقه و مهر رسول خدا بود. پیغمبر خدا ابتدا ماریه را در خانه [[حارثه]] فرزند نعمان جای داد و چون ما از نزدیک علاقه و [[محبت رسول خدا]] را نسبت به او [[حس]] میکردیم، بنای [[بدرفتاری]] و [[مخالفت]] با [[ماریه]] را گذاشتیم و آن قدر کوشیدیم تا سرانجام ماریه از دست ما به تنگ آمد و [[شکایت]] به [[رسول خدا]] برد. [[پیغمبر]] هم او را به عالیه [[تغییر]] مکان داد و همان جا پیش او میرفت و این بر ما خیلی گران میآمد، به خصوص [[آتش]] [[ناراحتی]] و [[رشک]] و [[حسادت]] ما وقتی اوج گرفت که [[خدا]] به ماریه پسری داد در حالی که ما را از داشتن [[فرزندی]] [[محروم]] ساخته بود<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۲۱۲.</ref>. و نیز میگوید: چون ابراهیم به [[دنیا]] آمد، روزی رسول خدا [[کودک]] را نزد من آورد و به من فرمود: ببین چقدر به من شباهت دارد؟ گفتم: نه تصادفاً این طور نیست، هیچ شباهتی هم به تو ندارد! فرمود: آیا شباهت سفیدی و [[بدن]] او را با من نمیبینی؟ گفتم: البته، به هر کس که شیر گوسفند بدهند سفید و فربه میشود. بر اثر همین حرکات و رشکها و حسادتهای [[عایشه]] و [[حفصه]] نسبت به ماریه بود که [[سوره تحریم]] نازل گردید<ref>طبقات ابن سعد، ج۱، ص۳۷؛ نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۶.</ref>. | وقتی ماریه قبطیه باردار شد و در آن [[خانه]] وضع حمل کرد، پسری به نام ابراهیم به [[دنیا]] آورد، عایشه گفت: نسبت به هیچ زنی به اندازه [[ماریه]] [[رشک]] و حسادتم تحریک نشده است. ماریه زیبا بود و مویی مجعد و پیچیده داشت و سخت مورد علاقه و مهر رسول خدا بود. پیغمبر خدا ابتدا ماریه را در خانه [[حارثه]] فرزند نعمان جای داد و چون ما از نزدیک علاقه و [[محبت رسول خدا]] را نسبت به او [[حس]] میکردیم، بنای [[بدرفتاری]] و [[مخالفت]] با [[ماریه]] را گذاشتیم و آن قدر کوشیدیم تا سرانجام ماریه از دست ما به تنگ آمد و [[شکایت]] به [[رسول خدا]] برد. [[پیغمبر]] هم او را به عالیه [[تغییر]] مکان داد و همان جا پیش او میرفت و این بر ما خیلی گران میآمد، به خصوص [[آتش]] [[ناراحتی]] و [[رشک]] و [[حسادت]] ما وقتی اوج گرفت که [[خدا]] به ماریه پسری داد در حالی که ما را از داشتن [[فرزندی]] [[محروم]] ساخته بود<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۲۱۲.</ref>. و نیز میگوید: چون ابراهیم به [[دنیا]] آمد، روزی رسول خدا [[کودک]] را نزد من آورد و به من فرمود: ببین چقدر به من شباهت دارد؟ گفتم: نه تصادفاً این طور نیست، هیچ شباهتی هم به تو ندارد! فرمود: آیا شباهت سفیدی و [[بدن]] او را با من نمیبینی؟ گفتم: البته، به هر کس که شیر گوسفند بدهند سفید و فربه میشود. بر اثر همین حرکات و رشکها و حسادتهای [[عایشه]] و [[حفصه]] نسبت به ماریه بود که [[سوره تحریم]] نازل گردید<ref>طبقات ابن سعد، ج۱، ص۳۷؛ نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۶.</ref>. | ||
==[[اتهام]] عایشه به ماریه== | ===[[اتهام]] عایشه به ماریه=== | ||
[[مقوقس]] [[پادشاه]] اسکندریه در سال ۷ (ه. ق) کنیزی به نام ماریه با هزار مثقال طلا و ۲۰ پارچه [[لباس]] نرم و یک رأس قاطر به نام [[دلدل]] با الاغی به نام [[یعفور]] به رسم [[هدیه]] به وسیله [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای [[پیامبر اکرم]] هدیه فرستاد و این ماریه [[جوان]] و [[زیبا]] بازار دیگر [[زنان پیامبر]]{{صل}} را تقریب کساد کرد و مورد [[محبت پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت. مخصوصاً که عایشه عقیم و نازا بود و از ماریه پسری زیبا به نام ابراهیم به دنیا آمد و این موضوع سخت آتش حسادت را در [[دل]] عایشه برافروخت، تا اینکه ابراهیم از دنیا رفت. | [[مقوقس]] [[پادشاه]] اسکندریه در سال ۷ (ه. ق) کنیزی به نام ماریه با هزار مثقال طلا و ۲۰ پارچه [[لباس]] نرم و یک رأس قاطر به نام [[دلدل]] با الاغی به نام [[یعفور]] به رسم [[هدیه]] به وسیله [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای [[پیامبر اکرم]] هدیه فرستاد و این ماریه [[جوان]] و [[زیبا]] بازار دیگر [[زنان پیامبر]]{{صل}} را تقریب کساد کرد و مورد [[محبت پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت. مخصوصاً که عایشه عقیم و نازا بود و از ماریه پسری زیبا به نام ابراهیم به دنیا آمد و این موضوع سخت آتش حسادت را در [[دل]] عایشه برافروخت، تا اینکه ابراهیم از دنیا رفت. | ||