عایشه در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
←حسادت عایشه در برابر اسماء
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
البته [[حفصه]] نیز طبق اشاره قبلی به [[پشتیبانی]] از [[عایشه]] برمیخیزد، [[امسلمه]] هم که ناظر بر جریان بوده به [[یاری]] سوده میشتابد و بدینسان چهار [[زن]] [[خشمگین]] رویاروی یکدیگر قرار میگیرند و در نتیجه کتک کاری آنها و سر و صدا بالا و بالاتر میرود! خبر به [[پیغمبر]] [[خدا]] میدهند که بانوانت به [[جان]] هم افتادهاند! آن [[حضرت]] میآید و خطاب به آنها میفرماید: وای بر شما! آخر شما را چه میشود؟ عایشه جواب میدهد: ای [[رسول خدا]]! مگر نشنیدی که سوده میخواند: عدی و [[تیم]] تبتغی من تحالف. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: وای بر شما! اشاره این [[شعر]] نه به تیم تو و نه به عدی اوست، بلکه مراد عدی و تیم از قبائل [[بنیتمیم]] است<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۴.</ref>. | البته [[حفصه]] نیز طبق اشاره قبلی به [[پشتیبانی]] از [[عایشه]] برمیخیزد، [[امسلمه]] هم که ناظر بر جریان بوده به [[یاری]] سوده میشتابد و بدینسان چهار [[زن]] [[خشمگین]] رویاروی یکدیگر قرار میگیرند و در نتیجه کتک کاری آنها و سر و صدا بالا و بالاتر میرود! خبر به [[پیغمبر]] [[خدا]] میدهند که بانوانت به [[جان]] هم افتادهاند! آن [[حضرت]] میآید و خطاب به آنها میفرماید: وای بر شما! آخر شما را چه میشود؟ عایشه جواب میدهد: ای [[رسول خدا]]! مگر نشنیدی که سوده میخواند: عدی و [[تیم]] تبتغی من تحالف. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: وای بر شما! اشاره این [[شعر]] نه به تیم تو و نه به عدی اوست، بلکه مراد عدی و تیم از قبائل [[بنیتمیم]] است<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۴.</ref>. | ||
==[[حسادت]] عایشه در برابر [[اسماء]]== | ==[[حسادت]] عایشه در برابر [[اسماء دختر نعمان بن ابیالجون]]== | ||
پیامبر{{صل}} [[اسماء دختر نعمان]] را به همسری خود [[اختیار]] کرد و شب [[ازدواج]] او فرارسید، عایشه به اسماء گفت: پیامبر از زنی خوشحال میشود که وقتی وارد بر او میگردد آن زن بگوید: {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْكَ}} از تو به خدا [[پناه]] میبرم و غرض عایشه از این عمل این بود که پیامبر از ازدواج او منفور گردد و این زن بیچاره [[مؤمن]] از نظر رسول خدا بیفتد و گویا عایشه این مطلب را نسبت به رسول خدا جایز میدانسته، پیغمبر بر اسماء وارد شد و او طبق تعلیمی که یافته بود خطاب به رسول خدا گفت: از تو به خدا پناه میبرم! رسول خدا با شنیدن سخن اسماء، آستینش را مقابل صورت خود گرفت و چهره در پس آن پنهان کرد و سه بار فرمود: به [[پناهگاه]] پناه بردی، آنگاه از اتاق بیرون آمد و فرمود: ابو [[اسید]] او را به خانوادهاش بازگردان و دو قواره کرباس به او [[هدیه]] کن! | پیامبر{{صل}} [[اسماء دختر نعمان]] را به همسری خود [[اختیار]] کرد و شب [[ازدواج]] او فرارسید، عایشه به اسماء گفت: پیامبر از زنی خوشحال میشود که وقتی وارد بر او میگردد آن زن بگوید: {{متن حدیث|أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْكَ}} از تو به خدا [[پناه]] میبرم و غرض عایشه از این عمل این بود که پیامبر از ازدواج او منفور گردد و این زن بیچاره [[مؤمن]] از نظر رسول خدا بیفتد و گویا عایشه این مطلب را نسبت به رسول خدا جایز میدانسته، پیغمبر بر اسماء وارد شد و او طبق تعلیمی که یافته بود خطاب به رسول خدا گفت: از تو به خدا پناه میبرم! رسول خدا با شنیدن سخن اسماء، آستینش را مقابل صورت خود گرفت و چهره در پس آن پنهان کرد و سه بار فرمود: به [[پناهگاه]] پناه بردی، آنگاه از اتاق بیرون آمد و فرمود: ابو [[اسید]] او را به خانوادهاش بازگردان و دو قواره کرباس به او [[هدیه]] کن! | ||
[[اسماء]] که از این پیش آمد یکه خورده و از نیرنگی که به او زده بودند بسیار منقلب و ناراحت شده بود، همیشه با تأثر و [[تأسف]] از آن یاد میکرد و میگفت: دیگر مرا اسماء نخوانید بلکه نام مرا [[بدبخت]] بگذارید و مرا چنین صدا کنید {{عربی|ادعونی الشقیه}}<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۵؛ حاکم در مستدرک، ج۴، ص۳۷؛ ابن سعد در طبقات، ج۸، ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۵.</ref>. | [[اسماء]] که از این پیش آمد یکه خورده و از نیرنگی که به او زده بودند بسیار منقلب و ناراحت شده بود، همیشه با تأثر و [[تأسف]] از آن یاد میکرد و میگفت: دیگر مرا اسماء نخوانید بلکه نام مرا [[بدبخت]] بگذارید و مرا چنین صدا کنید {{عربی|ادعونی الشقیه}}<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۵؛ حاکم در مستدرک، ج۴، ص۳۷؛ ابن سعد در طبقات، ج۸، ص۱۰۴.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۵.</ref>. |