عایشه در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
←دعوای عایشه با سوده
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
عایشه و صفیه در یک برخورد داخلی، یکدیگر را به باد [[ناسزا]] گرفته به [[شماتت]] و سرکوفت زدن به یکدیگر برخاستند. رسول خدا که از [[اختلافات]] و دعوای آن دو باخبر شده بود، به صفیه که از سر کوفتهای عایشه و [[فخرفروشی]] او سخت ناراحت و منقلب شده بود فرمود: تو چرا به او نگفتی که من پدرم هارون است و عمویم موسی است!<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۴.</ref>. | عایشه و صفیه در یک برخورد داخلی، یکدیگر را به باد [[ناسزا]] گرفته به [[شماتت]] و سرکوفت زدن به یکدیگر برخاستند. رسول خدا که از [[اختلافات]] و دعوای آن دو باخبر شده بود، به صفیه که از سر کوفتهای عایشه و [[فخرفروشی]] او سخت ناراحت و منقلب شده بود فرمود: تو چرا به او نگفتی که من پدرم هارون است و عمویم موسی است!<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۴.</ref>. | ||
==دعوای عایشه با [[سوده]]== | ==دعوای عایشه با [[سوده بنت زمعه]]== | ||
موضوع دعوا و کتککاری عایشه با سوده چنین اتفاق افتاده بود که روزی عایشه شنید سوده شعری به این مضمون زیر لب زمزمه میکند: {{عربی|عدی و تیم تبتغی من تحالف}}. «عدی و [[تیم]]» نام دو [[قبیله]] بوده است در پی آن هستند تا همپیمانی برای خود دست و پا کنند. عایشه پس از شنیدن [[شعر]] سوده، سخت از کوره در میرود و روی به [[حفصه دختر عمر]] کرده میگوید: سوده دارد با شعرش تنها به من و تو گوشه میزند، من این بیادبی را [[تلافی]] خواهم کرد وقتی که دیدی من با او گلاویز شدم، تو هم به کمک من بیا! پس برمیخیزد و خود را به | موضوع دعوا و کتککاری عایشه با سوده چنین اتفاق افتاده بود که روزی عایشه شنید سوده شعری به این مضمون زیر لب زمزمه میکند: {{عربی|عدی و تیم تبتغی من تحالف}}. «عدی و [[تیم]]» نام دو [[قبیله]] بوده است در پی آن هستند تا همپیمانی برای خود دست و پا کنند. عایشه پس از شنیدن [[شعر]] سوده، سخت از کوره در میرود و روی به [[حفصه دختر عمر]] کرده میگوید: سوده دارد با شعرش تنها به من و تو گوشه میزند، من این بیادبی را [[تلافی]] خواهم کرد وقتی که دیدی من با او گلاویز شدم، تو هم به کمک من بیا! پس برمیخیزد و خود را به سوده رسانیده و گریبانش را گرفته او را به زیر مشت و لگد خود میگیرد. | ||
البته [[حفصه]] نیز طبق اشاره قبلی به [[پشتیبانی]] از [[عایشه]] برمیخیزد، [[امسلمه]] هم که ناظر بر جریان بوده به [[یاری]] سوده میشتابد و بدینسان چهار [[زن]] [[خشمگین]] رویاروی یکدیگر قرار میگیرند و در نتیجه کتک کاری آنها و سر و صدا بالا و بالاتر میرود! خبر به [[پیغمبر]] [[خدا]] میدهند که بانوانت به [[جان]] هم افتادهاند! آن [[حضرت]] میآید و خطاب به آنها میفرماید: وای بر شما! آخر شما را چه میشود؟ عایشه جواب میدهد: ای [[رسول خدا]]! مگر نشنیدی که سوده میخواند: عدی و [[تیم]] تبتغی من تحالف. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: وای بر شما! اشاره این [[شعر]] نه به تیم تو و نه به عدی اوست، بلکه مراد عدی و تیم از قبائل [[بنیتمیم]] است<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۴.</ref>. | البته [[حفصه]] نیز طبق اشاره قبلی به [[پشتیبانی]] از [[عایشه]] برمیخیزد، [[امسلمه]] هم که ناظر بر جریان بوده به [[یاری]] سوده میشتابد و بدینسان چهار [[زن]] [[خشمگین]] رویاروی یکدیگر قرار میگیرند و در نتیجه کتک کاری آنها و سر و صدا بالا و بالاتر میرود! خبر به [[پیغمبر]] [[خدا]] میدهند که بانوانت به [[جان]] هم افتادهاند! آن [[حضرت]] میآید و خطاب به آنها میفرماید: وای بر شما! آخر شما را چه میشود؟ عایشه جواب میدهد: ای [[رسول خدا]]! مگر نشنیدی که سوده میخواند: عدی و [[تیم]] تبتغی من تحالف. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: وای بر شما! اشاره این [[شعر]] نه به تیم تو و نه به عدی اوست، بلکه مراد عدی و تیم از قبائل [[بنیتمیم]] است<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۸۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۸۴.</ref>. |