بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[دین در قرآن]] - [[دین در کلام اسلامی]] - [[دین در فقه سیاسی]] - [[دین در معارف دعا و زیارات]] - [[دین در معارف و سیره سجادی]]</div> | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[دین در قرآن]] - [[دین در کلام اسلامی]] - [[دین در فقه سیاسی]] - [[دین در معارف دعا و زیارات]] - [[دین در معارف و سیره سجادی]]</div> | ||
==معناشناسی دین== | ==معناشناسی دین== | ||
کلمه «دین» در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ [[طاعت]]، [[نافرمانی]]، [[کیفر]] و [[پاداش]]، [[انقیاد]]، [[قضاوت]]، عادت، [[آیین آسمانی]] و [[خلق و خوی]] از این معانیاند<ref>الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص۱۷۵؛ العین، ج۸، ص۷۳؛ فرهنگ معاصر ص۲۱۲؛ تاج العروس، ج ۱۸، ص۲۱۵ و | ===معنای لغوی== | ||
کلمه «دین» در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ [[طاعت]]، [[نافرمانی]]، [[کیفر]] و [[پاداش]]، [[انقیاد]]، [[قضاوت]]، عادت، [[آیین آسمانی]] و [[خلق و خوی]] از این معانیاند<ref>الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص۱۷۵؛ العین، ج۸، ص۷۳؛ فرهنگ معاصر ص۲۱۲؛ تاج العروس، ج ۱۸، ص۲۱۵ و ۲۱۶.</ref>[[اطاعت]] و [[پیروی]] را بدین جهت دین نامیدهاند که برای [[جزا]] و پاداش است<ref>مجمع البیان، ج۱ - ۲، ص۷۱۵.</ref> البته برخی معتقدند واژه «دین» در اصل به معنای [[خضوع]] و انقیاد در برابر برنامه یا مقرراتی معین ـ نه هر طاعتی ـ است و معانی فوق مصادیق معنای اصلی هستند<ref>التحقیق، ج۳، ص۲۶۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۰۶- ۲۶۶؛ [فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۵-۲۴۶؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۷۳؛ [[فرهنگ قرآن ج۱۴ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱۴]]، ص۱۹۰- ۲۲۰.</ref> | |||
در تعریف اصطلاحی دین دو رویکرد وجود دارد: | در تعریف اصطلاحی دین دو رویکرد وجود دارد: | ||
#'''رویکرد برون [[دینی]]:''' دین به مثابه یکی از لوازم جداناشدنی [[زندگی]] [[انسان]] و برای [[پاسخگویی]] به نیازهای [[اجتماعی]] و [[روانی]] پدید آمده است. در این رویکرد ماهیت [[الهی]] ـ [[وحیانی]] دین نادیده گرفته شده که نتیجه آن [[تقدسزدایی]] است و دین از مؤلفههای اصلی [[فرهنگ]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] و [[جامعه]] پنداشته میشود که از ترسیم سیمای کامل [[ادیان]] وحیانی ناتواناند | #'''رویکرد برون [[دینی]]:''' دین به مثابه یکی از لوازم جداناشدنی [[زندگی]] [[انسان]] و برای [[پاسخگویی]] به نیازهای [[اجتماعی]] و [[روانی]] پدید آمده است. در این رویکرد ماهیت [[الهی]] ـ [[وحیانی]] دین نادیده گرفته شده که نتیجه آن [[تقدسزدایی]] است و دین از مؤلفههای اصلی [[فرهنگ]] و زاییده [[ذهن]] [[بشر]] و [[جامعه]] پنداشته میشود که از ترسیم سیمای کامل [[ادیان]] وحیانی ناتواناند. | ||
#'''رویکرد درون دینی:''' با توجه به خاستگاه الهی دین و بر اساس آموزهها و منابع اصیل دینی، ادیان دو قسماند: [[ادیان الهی]] که ماهیتی وحیانی و ریشه در [[غیب]] دارند و ادیان بشری که از بازتاب نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی انسان و بر اساس [[شناخت]] انسان پدید آمدهاند<ref>آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، | #'''رویکرد درون دینی:''' با توجه به خاستگاه الهی دین و بر اساس آموزهها و منابع اصیل دینی، ادیان دو قسماند: [[ادیان الهی]] که ماهیتی وحیانی و ریشه در [[غیب]] دارند و ادیان بشری که از بازتاب نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی انسان و بر اساس [[شناخت]] انسان پدید آمدهاند<ref>آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص۱۶.</ref>. ادیان الهی نیز به [[دین حق]] و دین [[باطل]] تقسیم میشوند؛ لذا [[دین الهی]] برخاسته از ارادۀ [[تشریعی]] [[خداوند]] و مجموعهای از [[معارف]] در [[باورها]]، [[ارزشها]]، [[ایدئولوژی]]، [[هنجارها]] و نمادهاست که از راه [[وحی]] به دست میآید<ref>مجمع البحرین، ج۶، ص۲۵۱؛ تعریفات جرجانی، ص۴۷؛ کشاف اصطلاحات فنون، ج۱، ص۵۰۳؛ دستور العلماء، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. <ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۰۶- ۲۶۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۶.</ref> | ||
بنابراین معنای اصطلاحی دین عبارت است از مجموعهای از [[قوانین]] و [[تعالیم]] [[الهی]] که [[خردمندان]] را به [[پیروی]] از [[خدا]] و [[پیامبر خدا]] فرا میخواند و به [[نیکی]] و [[نیکوکاری]] و [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] [[دعوت]] میکند<ref>مجمع البحرین، | بنابراین معنای اصطلاحی دین عبارت است از مجموعهای از [[قوانین]] و [[تعالیم]] [[الهی]] که [[خردمندان]] را به [[پیروی]] از [[خدا]] و [[پیامبر خدا]] فرا میخواند و به [[نیکی]] و [[نیکوکاری]] و [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] [[دعوت]] میکند<ref>مجمع البحرین، ج۶، ص۲۵۱؛ تعریفات جرجانی، ص۴۷؛ کشاف اصطلاحات فنون، ج۱، ص۵۰۳؛ دستور العلماء، ج۲، ص۱۱۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۵-۲۴۶؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۷۳.</ref> | ||
در | در مجموع درباره دین گفتهاند: | ||
#دین، عبارت است از [[اعتقاد]] به آفرینندهای برای [[جهان]] و [[انسان]] و [[دستورات]] عملی متناسب با این [[عقاید]]<ref>آموزش عقاید، | #دین، عبارت است از [[اعتقاد]] به آفرینندهای برای [[جهان]] و [[انسان]] و [[دستورات]] عملی متناسب با این [[عقاید]]<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۸.</ref>. | ||
#دین، عقاید و دستورهای عملی و [[اخلاقی]] است که [[پیامبران]] از طرف خدا برای [[راهنمایی]] و [[هدایت]] [[بشر]] آوردهاند<ref>آموزش دین، | #دین، عقاید و دستورهای عملی و [[اخلاقی]] است که [[پیامبران]] از طرف خدا برای [[راهنمایی]] و [[هدایت]] [[بشر]] آوردهاند<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، آموزش دین، ص۹.</ref>. | ||
#دین مجموعه عقاید، [[اخلاق]] و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و [[جامعه انسانی]] و پرورش [[انسانها]] از طرف [[وحی]] و [[عقل]] در [[اختیار]] آنان قرار دارد<ref> | #دین مجموعه عقاید، [[اخلاق]] و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و [[جامعه انسانی]] و پرورش [[انسانها]] از طرف [[وحی]] و [[عقل]] در [[اختیار]] آنان قرار دارد<ref>جوادی آملی، عبدالله، دینشناسی، ص۲۷.</ref><ref>ر.ک: [[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۷۱-۷۲.</ref> | ||
===کاربردهای واژه دین=== | ===کاربردهای واژه دین=== | ||
واژه دین به اعتبارهای مختلف کاربردهای گوناگونی دارد؛ به اعتبار [[انقیاد]] و تبعیتی که از یک [[آیین]] و [[شریعت]] صورت میگیرد به آن دین گفته میشود<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبیه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرةالمعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵ | واژه دین به اعتبارهای مختلف کاربردهای گوناگونی دارد؛ به اعتبار [[انقیاد]] و تبعیتی که از یک [[آیین]] و [[شریعت]] صورت میگیرد به آن دین گفته میشود<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبیه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرةالمعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.</ref> در صورتی که مراد از دین مجموعه قوانین عملیِ دین باشد به آن «شریعت» میگویند<ref>تفسیر مراغی، ج۶، ص۱۳۰؛ دائرةالمعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۶.</ref> و دین را «[[ملت]]» گویند؛ چون افراد پراکنده را گرد هم میآورد و چون راهی است که [[مردم]] در آن گام میگذارند، به آن [[مذهب]] میگویند. بدینسان، دین، شریعت، ملت و مذهب یکی بیش نیستند و [[اختلاف]] آنها اعتباری است<ref>تعریفات جرجانی، ۴۷؛ کلیات العلوم، ۲/ ۳۲۸؛ «مفتاح الباب»، شرح باب حادی عشر، ۷۱؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبیه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرةالمعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.</ref> در واقع میتوان گفت دین به معنای راه و رسم [[زندگی]] است، به معنای عام یعنی [[اعتقاد]] به [[خدا]] یا [[خدایان]] که [[ادیان]] شرکآمیز را هم در برمیگیرد و به معنای خاص مجموعهای از [[تعالیم]] نظری و عملی قدسی برای تنظیم زندگی و به معنای اخص تنها در [[دین اسلام]] که خاتم و جامع است تحقق مییابد<ref>برای ملاحظه انواع تعریفهای اندیشمندان اسلامی و غربی درباره دین و نقد و بررسی آنها بنگرید به مربوط به مباحث کلام جدید از جمله: خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص۶۴ - ۴۵. برای تبیین تعاریف چهارگانه فوق بنگرید به: ربانی گلپایگانی، درآمدی بر کلام جدید، ص۸۲ ـ ۷۶؛ کشاف اصطلاحات، ج۱، ص۷۵۹؛ شرح مواقف، ج۱، ص۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۰۶- ۲۶۶؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۱۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۵ ـ ۲۴۷.</ref> | ||
===نسبت مفهومی دین با واژگان همسو=== | ===نسبت مفهومی دین با واژگان همسو=== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۴: | ||
درست است که چون راه شناخت در بیشتر مسائل دینی منحصر به وحی است، در قلمرو معرفت دینی بیش از سایر شاخههای معرفت، به وحی نیاز وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که وحی نتواند به سایر شاخههای معرفت بشری، مانند [[علوم طبیعی]] [[دنیایی]] یا غیر آن، راه پیدا کند. | درست است که چون راه شناخت در بیشتر مسائل دینی منحصر به وحی است، در قلمرو معرفت دینی بیش از سایر شاخههای معرفت، به وحی نیاز وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که وحی نتواند به سایر شاخههای معرفت بشری، مانند [[علوم طبیعی]] [[دنیایی]] یا غیر آن، راه پیدا کند. | ||
خود [[قرآن کریم]] از بعضی [[پیامبران]]{{عم}} برای ما سخن میگوید که از راه [[وحی]] [[فنون]] و [[علوم دنیوی]] بسیاری را برای [[بشر]] آوردند. مثلاً دربارۀ [[داوود]] و سلیمان{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ}}<ref>«و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ | خود [[قرآن کریم]] از بعضی [[پیامبران]]{{عم}} برای ما سخن میگوید که از راه [[وحی]] [[فنون]] و [[علوم دنیوی]] بسیاری را برای [[بشر]] آوردند. مثلاً دربارۀ [[داوود]] و سلیمان{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ}}<ref>«و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ}}<ref>«و کوهها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که همراه او تسبیح خدا میگفتند؛ و ما همواره کنندهایم و ساختن زره برای شما را به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند. پس آیا شکر میگزارید؟ و تندباد را مسخّر سلیمان ساختیم، که به فرمان او جریان مییافت» سوره انبیاء، آیه ۷۹-۸۱.</ref>. یا دربارۀ جناب [[نوح]]{{ع}} در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما، کشتی بساز» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. | ||
وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ | |||
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ}}<ref>«و کوهها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که همراه او تسبیح خدا میگفتند؛ و ما همواره کنندهایم | |||
و ساختن زره برای شما را به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند. پس آیا شکر میگزارید؟ و تندباد را مسخّر سلیمان ساختیم، که به فرمان او جریان مییافت» سوره انبیاء، آیه ۷۹-۸۱.</ref>. | |||
یا دربارۀ جناب [[نوح]]{{ع}} در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا}}<ref>«و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما، کشتی بساز» سوره هود، آیه ۳۷.</ref>. | |||
همچنین [[قرآن]] میگوید که به [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[علم]] [[تعبیر خواب]] عطا شد؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ}}<ref>«و اینگونه پروردگارت تو را بر میگزیند؛ و از تعبیر خوابها به تو میآموزد» سوره یوسف، آیه ۶.</ref>. | همچنین [[قرآن]] میگوید که به [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[علم]] [[تعبیر خواب]] عطا شد؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ}}<ref>«و اینگونه پروردگارت تو را بر میگزیند؛ و از تعبیر خوابها به تو میآموزد» سوره یوسف، آیه ۶.</ref>. | ||
بنابراین مسأله نو و بیپیشینهای نیست که به [[پیامبر]] ما{{صل}} که [[سرور]] و آقای همۀ پیامبران{{عم}} است، افزون بر علم [[آخرت]] و [[علوم]] و [[معارف]] مرتبط با آن و [[شریعت]] و [[دینی]] که بر او [[وحی]] شده است، علم [[دنیا]] نیز عطا شده باشد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، | بنابراین مسأله نو و بیپیشینهای نیست که به [[پیامبر]] ما{{صل}} که [[سرور]] و آقای همۀ پیامبران{{عم}} است، افزون بر علم [[آخرت]] و [[علوم]] و [[معارف]] مرتبط با آن و [[شریعت]] و [[دینی]] که بر او [[وحی]] شده است، علم [[دنیا]] نیز عطا شده باشد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۹۳-۹۵.</ref> | ||
====نسبت با شریعت==== | ====نسبت با شریعت==== | ||
====نسبت با مذهب==== | ====نسبت با مذهب==== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۲: | ||
#گزارش [[تاریخی]] ادیان که فرایند تکاملی داشتند، | #گزارش [[تاریخی]] ادیان که فرایند تکاملی داشتند، | ||
#گونههای مختلف [[ادیان غیر توحیدی]] و [[تعالیم]] آنها | #گونههای مختلف [[ادیان غیر توحیدی]] و [[تعالیم]] آنها | ||
#صورت [[تحریف]] شده [[ادیان توحیدی]] که [[انحرافات اعتقادی]] و [[رفتاری]] [[پیروان]] آنها را بیان میکند<ref>ر.ک: اسدی، | #صورت [[تحریف]] شده [[ادیان توحیدی]] که [[انحرافات اعتقادی]] و [[رفتاری]] [[پیروان]] آنها را بیان میکند<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۰۶- ۲۶۶.</ref>. | ||
== منشأ دین== | == منشأ دین== | ||
{{اصلی|منشأ دین}} | {{اصلی|منشأ دین}} | ||
دو رویکرد اساسی درباره منشأ دین وجود دارد: | دو رویکرد اساسی درباره منشأ دین وجود دارد: | ||
#رویکرد [[الحادی]] که منشأ دین را وجود زمینههای [[اجتماعی]] یا برآیند هیجانات و تعارضهای [[روحی]] و یا [[از خود بیگانگی]] میداند | #رویکرد [[الحادی]] که منشأ دین را وجود زمینههای [[اجتماعی]] یا برآیند هیجانات و تعارضهای [[روحی]] و یا [[از خود بیگانگی]] میداند. براساس این رویکرد علت [[گرایش به دین]]، [[ترس]]، [[جهل]] و [[نادانی]]، [[نظم]] و [[عدالت]]، وسیلهای برای [[تسلط]] بر [[جوامع]] طبقاتی و یا [[تمایل]] جنسی [[سرکوب]] شده است. | ||
#رویکرد خداگرایانه که در آن منشأ پیدایش دین خداست و علت دینگرایی، [[فطرت]] و [[خرد]] [[انسانی]] است و عوامل [[روانی]]، [[اقتصادی]]، یا اجتماعی تنها زمینه ساز گرایش به دین هستند<ref>ر.ک: اسدی، | #رویکرد خداگرایانه که در آن منشأ پیدایش دین خداست و علت دینگرایی، [[فطرت]] و [[خرد]] [[انسانی]] است و عوامل [[روانی]]، [[اقتصادی]]، یا اجتماعی تنها زمینه ساز گرایش به دین هستند<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]] ص۲۵۳- ۲۶۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۴۳۱ـ۴۳۳؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۱۶-۲۱۸.</ref>. | ||
نظرات مختلفی در مورد پیدایش [[دین]] وجود دارد از جمله: | نظرات مختلفی در مورد پیدایش [[دین]] وجود دارد از جمله: | ||
#عده ای معتقدند دین به سبب [[ضعف]] و [[زبونی]] [[انسانها]] حاصل شده است. در واقع این عده ترس را سبب [[دینداری]] انسانها میدانند | #عده ای معتقدند دین به سبب [[ضعف]] و [[زبونی]] [[انسانها]] حاصل شده است. در واقع این عده ترس را سبب [[دینداری]] انسانها میدانند. | ||
# برخی دیگر علت پیدایش دین را [[جهل و نادانی]] [[بشر]] عنوان کرده و معتقدند عدم [[علم]] به علل وقوع حوادث سبب پروراندن علت ماورائی برای اینگونه حوادث شده و چنین علتهایی در قالب دین عنوان میشود | # برخی دیگر علت پیدایش دین را [[جهل و نادانی]] [[بشر]] عنوان کرده و معتقدند عدم [[علم]] به علل وقوع حوادث سبب پروراندن علت ماورائی برای اینگونه حوادث شده و چنین علتهایی در قالب دین عنوان میشود. | ||
# [[اندیشمندان اسلامی]] معتقدند دین مولد [[فطرت آدمی]] است، به این بیان که [[فطرت انسانها]] نسبت به آنچه [[پیغمبران]] عرضه داشتهاند، نه تنها بیتفاوت نیست، بلکه آموزههای [[پیامبران]] همان چیزی است که اقتضای آن در [[سرشت]] و ذات [[انسانها]] وجود دارد<ref>ر.ک: محمدی، | # [[اندیشمندان اسلامی]] معتقدند دین مولد [[فطرت آدمی]] است، به این بیان که [[فطرت انسانها]] نسبت به آنچه [[پیغمبران]] عرضه داشتهاند، نه تنها بیتفاوت نیست، بلکه آموزههای [[پیامبران]] همان چیزی است که اقتضای آن در [[سرشت]] و ذات [[انسانها]] وجود دارد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۱۹. </ref>. | ||
== [[علل پیدایش دین]] == | |||
== قلمرو دین== | == قلمرو دین== | ||
خط ۷۹: | خط ۷۵: | ||
===نقش دین=== | ===نقش دین=== | ||
{{اصلی|نقش دین}} | {{اصلی|نقش دین}} | ||
====جایگاه و نقش دین در زندگی انسان==== | ====جایگاه و نقش دین در زندگی انسان==== | ||
[[بشر]] احتیاجاتی دارد که رفع آنها فقط در گرو بهرهمندی از دین است. دین، هم خواستۀ انسان است و هم تأمین کنندۀ خواستههای اوست و هم پشتوانه [[قانون]] و [[اخلاق]] در [[جامعه]] است<ref> | [[بشر]] احتیاجاتی دارد که رفع آنها فقط در گرو بهرهمندی از دین است. دین، هم خواستۀ انسان است و هم تأمین کنندۀ خواستههای اوست و هم پشتوانه [[قانون]] و [[اخلاق]] در [[جامعه]] است<ref>سبحانی، الالهیات، ج ۱ ص۱۷.</ref>. در عین حال درباره جایگاه دین سه نظریه مطرح است: | ||
#کسانی که به جهت محدودیتآور بودن دین، مخالف هستند و دین را مزاحم [[حیات]] [[شیطانی]] میدانند. | #کسانی که به جهت محدودیتآور بودن دین، مخالف هستند و دین را مزاحم [[حیات]] [[شیطانی]] میدانند. | ||
#کسانی که با [[سوء]] استفاده از دین آن را وسیله و ابزار [[قدرت]] میدانند. | #کسانی که با [[سوء]] استفاده از دین آن را وسیله و ابزار [[قدرت]] میدانند. | ||
#کسانی که معتقدند با وجود [[عقل]] و [[علم]] نیازی به [[ایمان]] و [[معنویت]] و دین نیست. | #کسانی که معتقدند با وجود [[عقل]] و [[علم]] نیازی به [[ایمان]] و [[معنویت]] و دین نیست. | ||
در نگاه [[قرآنی]] دین، معرفتزا، دارای کارکرد (مفید) | در نگاه [[قرآنی]] دین، معرفتزا، دارای کارکرد (مفید)، پدیدآورنده [[تمدن]] و برپاکننده [[حکومت]] [[قسط و عدل]] است<ref>الالهیات، سبحانی، ج۱، ص۱۳ و ۱۷ و ۱۸؛ نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین ص۴۳؛ علامه جعفری، فلسفه دین، ص۳۲۵.</ref>. از مهمترین فواید دین معنا بخشیدن به زندگی و تعیین جهت و [[هدف زندگی]] است و همچنین برقراری [[وحدت]]، تأمین [[عدالت]]، [[پشتیبانی]] از [[فضائل اخلاقی]] و تنظیم [[روابط اجتماعی]] از کارکردهای [[اجتماعی]] دین است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۱۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۷؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر، محمد جعفر]]؛ [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)| فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱]]، ص۵۷۲-۵۸۱.</ref>. | ||
==فطری بودن دین == | ==فطری بودن دین == | ||
{{همچنین|فطرت}} | {{همچنین|فطرت}} | ||
دین با [[فطرت]] و سرشت انسانها هماهنگی کامل دارد. از نگاه [[قرآن]] و [[روایات]]، فطرت جنبۀ عمومی و فراگیر دارد، صفاتی که در نهاد هر [[انسانی]] قرار دارد و آگاهانهتر از [[غریزه]] و مربوط به مسائل انسانی است نه صرف نیازهای حیوانی | دین با [[فطرت]] و سرشت انسانها هماهنگی کامل دارد. از نگاه [[قرآن]] و [[روایات]]، فطرت جنبۀ عمومی و فراگیر دارد، صفاتی که در نهاد هر [[انسانی]] قرار دارد و آگاهانهتر از [[غریزه]] و مربوط به مسائل انسانی است نه صرف نیازهای حیوانی. [[فطرت]] قابلیت [[رشد]] و [[تکامل]] دارد و دو نوع است: ادراکی و احساسی (گرایشی) مصادیق [[فطرت انسانی]] عبارتند از: [[حقیقت جویی]]، [[پرستش]]، [[ستایش]]، [[گرایش به خیر اخلاقی]]، [[گرایش]] به [[زیبایی]] و کمال. دین و [[خداشناسی]] از [[امور فطری]] است زیرا نوعی [[پایبندی]] به دین در همه [[جوامع انسانی]] در آثار [[تاریخی]] وجود دارد و مطالعات [[روانشناختی]] گرایش ذاتی [[انسان]] به پرستش را [[تأیید]] میکنند و علیرغم تلاشهای ضد [[دینی]] [[گرایش به دین]] باقی است<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۶۱۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۷۴-۱۷۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۳۶۲ـ۳۶۳؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر، محمد جعفر]]؛ [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)| فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱]]، ص۵۷۲-۵۸۱؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۵۸ ـ ۱۵۹.</ref>. | ||
==آموزههای دین== | ==آموزههای دین== | ||
{{اصلی|آموزههای دین}} | {{اصلی|آموزههای دین}} | ||
آموزههای دین [[وحیانی]] سه بخش هستند: | آموزههای دین [[وحیانی]] سه بخش هستند: | ||
#نظری: [[عقاید]] یا [[باورها]] مانند [[خداوند]]، [[رستاخیز]] و...؛ | #نظری: [[عقاید]] یا [[باورها]] مانند [[خداوند]]، [[رستاخیز]] و...؛ | ||
#عملی: [[شریعت]] و [[مناسک]] از قبیل مقررات [[عبادی]]، [[حقوقی]] و [[اجتماعی]]؛ | #عملی: [[شریعت]] و [[مناسک]] از قبیل مقررات [[عبادی]]، [[حقوقی]] و [[اجتماعی]]؛ | ||
# [[اخلاق]] که شامل [[فضائل]] و [[رذائل اخلاقی]] است<ref>کشاف اصطلاحات، | # [[اخلاق]] که شامل [[فضائل]] و [[رذائل اخلاقی]] است<ref>کشاف اصطلاحات، ج۱، ص۷۵۹؛ شرح مواقف، ج۱، ص۳۸.</ref>. | ||
[[اصول دین]] یا همان بخش نظری [[پایههای اعتقادی دین]] است در مقابل [[فروع دین]] که مربوط به عمل و [[تعبد]] در حوزه عمل و مسائل [[اخلاقی]] است. [[اعتقاد]] به اصول دین در [[اسلام]] باید از روی [[فکر]] و تحقیق و [[یقینی]] باشد بر خلاف [[مسیحیت]] که [[عقل]] و فکر در اصول دین جایی ندارد و فقط باید [[تسلیم]] بود<ref>ر.ک: محمدی، | [[اصول دین]] یا همان بخش نظری [[پایههای اعتقادی دین]] است در مقابل [[فروع دین]] که مربوط به عمل و [[تعبد]] در حوزه عمل و مسائل [[اخلاقی]] است. [[اعتقاد]] به اصول دین در [[اسلام]] باید از روی [[فکر]] و تحقیق و [[یقینی]] باشد بر خلاف [[مسیحیت]] که [[عقل]] و فکر در اصول دین جایی ندارد و فقط باید [[تسلیم]] بود<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۳۰؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref>. | ||
==ادیان الهی== | ==ادیان الهی== | ||
{{اصلی|دین الهی}} | {{اصلی|دین الهی}} | ||
بر اساس [[بینش]] [[توحیدی]] [[دین خدا]] از [[آدم]]{{ع}} تا خاتم{{صل}} یکی بیش نیست؛ منشأ، [[هدف]]، ماهیت و اصول همه آنها واحد است. محتوای [[رسالت]] همه [[انبیاء الهی]] مبتنی بر تسلیم مطلق در برابر [[خداوند متعال]] است و همه [[ادیان آسمانی]] در ظرف زمانی و مکانی خود اسلام نامیده شده و معتبرند. البته تأیید ادیان آسمانی گذشته و مشترک بودن اصول و آموزههای بنیادین آنها با [[دین اسلام]] هرگز به معنای معتبر بودن آنها در کنار دین اسلام نیست | بر اساس [[بینش]] [[توحیدی]] [[دین خدا]] از [[آدم]]{{ع}} تا خاتم{{صل}} یکی بیش نیست؛ منشأ، [[هدف]]، ماهیت و اصول همه آنها واحد است. محتوای [[رسالت]] همه [[انبیاء الهی]] مبتنی بر تسلیم مطلق در برابر [[خداوند متعال]] است و همه [[ادیان آسمانی]] در ظرف زمانی و مکانی خود اسلام نامیده شده و معتبرند. البته تأیید ادیان آسمانی گذشته و مشترک بودن اصول و آموزههای بنیادین آنها با [[دین اسلام]] هرگز به معنای معتبر بودن آنها در کنار دین اسلام نیست. | ||
[[ادیان الهی]] علیرغم اشتراک در اصول و [[احکام]] بنیادین، اختلافاتی هم با یکدیگر دارند، از جمله: | [[ادیان الهی]] علیرغم اشتراک در اصول و [[احکام]] بنیادین، اختلافاتی هم با یکدیگر دارند، از جمله: | ||
# [[اختلافات]] ناشی از [[اراده الهی]] که با توجه به شرایط [[اجتماعی]] و [[مصالح]] امتهای مختلف است و به تدریج کامل میشود. | # [[اختلافات]] ناشی از [[اراده الهی]] که با توجه به شرایط [[اجتماعی]] و [[مصالح]] امتهای مختلف است و به تدریج کامل میشود. | ||
#اختلافاتی که به جهت [[سرکشی]]، [[هواپرستی]] و [[منافع]] شخصی از سوی [[عالمان]] [[اهل کتاب]] پدید آمده است. | #اختلافاتی که به جهت [[سرکشی]]، [[هواپرستی]] و [[منافع]] شخصی از سوی [[عالمان]] [[اهل کتاب]] پدید آمده است. | ||
#اختلافاتی که ناشی از [[تحریف]] گروهی از علمای اهل کتاب است<ref>ر.ک: اسدی، | #اختلافاتی که ناشی از [[تحریف]] گروهی از علمای اهل کتاب است<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۴۱- ۲۴۸.</ref>. | ||
در مورد [[جهانی بودن]] برخی از [[ادیان]] سه نظر وجود دارد: | در مورد [[جهانی بودن]] برخی از [[ادیان]] سه نظر وجود دارد: | ||
# جهانی بودن ادیان [[پیامبران اولوالعزم]] که دارای [[کتاب آسمانی]] [[شریعت]] و [[احکام اجتماعی]] بودند. | # جهانی بودن ادیان [[پیامبران اولوالعزم]] که دارای [[کتاب آسمانی]] [[شریعت]] و [[احکام اجتماعی]] بودند. | ||
#قومی بودن ادیان همه [[پیامبران]] | #قومی بودن ادیان همه [[پیامبران]] | ||
#قومی و جهانی بودن پیامبران اولوالعزم که دو صورت دارد: اگر جهانی بودن به معنای [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون معاصر باشد تنها دین اسلام [[جهانی]] است، ولی اگر جهانی بودن به معنای [[لزوم]] [[ابلاغ]] دین به سایر ملل در صورت امکان باشد دین همه [[پیامبران الهی]] جهانی خواهد بود<ref>ر.ک: اسدی، | #قومی و جهانی بودن پیامبران اولوالعزم که دو صورت دارد: اگر جهانی بودن به معنای [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون معاصر باشد تنها دین اسلام [[جهانی]] است، ولی اگر جهانی بودن به معنای [[لزوم]] [[ابلاغ]] دین به سایر ملل در صورت امکان باشد دین همه [[پیامبران الهی]] جهانی خواهد بود<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۳۷- ۲۳۹.</ref>. | ||
[[حضرت آدم]]{{ع}} نخستین دریافتکننده آموزههای [[وحیانی]]، نخستین دین<ref>المنار، ج۷، ص۶۰۳ - ۶۰۷؛ المیزان، ج۳، ص۱۶۵.</ref>، مجموعهای از [[معارف]] وحیانی ساده و ابتدایی که بنیادیترین اصول یک [[دین توحیدی]] است. [[دین حضرت آدم]]{{ع}} تا زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} [[استمرار]] داشت | [[حضرت آدم]]{{ع}} نخستین دریافتکننده آموزههای [[وحیانی]]، نخستین دین<ref>المنار، ج۷، ص۶۰۳ - ۶۰۷؛ المیزان، ج۳، ص۱۶۵.</ref>، مجموعهای از [[معارف]] وحیانی ساده و ابتدایی که بنیادیترین اصول یک [[دین توحیدی]] است. [[دین حضرت آدم]]{{ع}} تا زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} [[استمرار]] داشت. [[دین حضرت نوح]]{{ع}} آموزههای مختلف [[اعتقادی]]، احکام و [[اخلاق]] را دربرداشت. علیرغم تلاش و [[دعوت]] شبانهروزی و طولانی مدت جز گروهی اندک دین او را نپذیرفتند. پیامبران بعدی تا زمان [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پیرو و مبلغ دین او بودند. [[حضرت هود]]{{ع}} مستقیماً [[وحی]] دریافت میکرد و دارای [[معجزه]] بود. درباره دین و کتاب آسمانی جداگانه برای آن [[حضرت]]، [[اختلاف]] وجود دارد و برخی معتقدند: او پیرو [[دین حضرت نوح]]{{ع}} بوده است. [[حضرت صالح]]{{ع}} پس از [[حضرت هود]]{{ع}} بوده که درباره دین و [[کتاب آسمانی]] مستقل گزارشی نشده است. [[آموزههای دینی]] او مشتمل بر [[عقاید]] [[خداشناسی]] و ارزشهای [[توحیدی]] است. | ||
[[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[فرمانبرداری]] محض از [[خدا]] را دین و [[آیین]] [[برگزیده]] خود خوانده است، بخش عمده دین آن حضرت مربوط به آموزههای [[اعتقادی]] به ویژه خداشناسی توحیدی است. [[مقاومت]] [[بت پرستان]] و [[مشرکان]]، احتجاجهای آنان در برابر حضرت، تلاش آنها برای [[سوزاندن]] وی، نشان میدهند که دین او با [[اقبال]] روبهرو نشد. [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} را پس از وی در منطقه [[فلسطین]] [[حضرت اسحاق]]{{ع}} و پس از او [[حضرت یعقوب]]{{ع}} [[تبلیغ]] و نمایندگی کردند<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۳۴؛ تاریخ جامع ادیان، ص۴۹۰.</ref> [[فرزندان]] و [[نوادگان]] حضرت یعقوب{{ع}} «[[بنی اسرائیل]]» پیرو این دین بودند و آن دین را در [[مصر]] گسترش دادند. دین حضرت ابراهیم{{ع}} در [[اردن]] به وسیله [[حضرت لوط]]{{ع}} تبلیغ میشد و در [[مکه]] توسط [[حضرت اسماعیل]] و فرزندان و نوادگان حضرت به سایر مناطق [[عربی]] گسترش یافت، که تا زمان [[پیامبر اسلام]] گروهی به نام «[[حنفاء]]» بودند که به [[پیروی]] از دین ابراهیمی [[شهرت]] داشتند | [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[فرمانبرداری]] محض از [[خدا]] را دین و [[آیین]] [[برگزیده]] خود خوانده است، بخش عمده دین آن حضرت مربوط به آموزههای [[اعتقادی]] به ویژه خداشناسی توحیدی است. [[مقاومت]] [[بت پرستان]] و [[مشرکان]]، احتجاجهای آنان در برابر حضرت، تلاش آنها برای [[سوزاندن]] وی، نشان میدهند که دین او با [[اقبال]] روبهرو نشد. [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}} را پس از وی در منطقه [[فلسطین]] [[حضرت اسحاق]]{{ع}} و پس از او [[حضرت یعقوب]]{{ع}} [[تبلیغ]] و نمایندگی کردند<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۳۴؛ تاریخ جامع ادیان، ص۴۹۰.</ref> [[فرزندان]] و [[نوادگان]] حضرت یعقوب{{ع}} «[[بنی اسرائیل]]» پیرو این دین بودند و آن دین را در [[مصر]] گسترش دادند. دین حضرت ابراهیم{{ع}} در [[اردن]] به وسیله [[حضرت لوط]]{{ع}} تبلیغ میشد و در [[مکه]] توسط [[حضرت اسماعیل]] و فرزندان و نوادگان حضرت به سایر مناطق [[عربی]] گسترش یافت، که تا زمان [[پیامبر اسلام]] گروهی به نام «[[حنفاء]]» بودند که به [[پیروی]] از دین ابراهیمی [[شهرت]] داشتند. | ||
[[حضرت شعیب]]{{ع}} [[شریعت]] مستقلی نداشته و به آیین حضرت ابراهیم{{ع}} میخوانده است. [[دعوت به توحید]] و [[پرهیز]] از [[مفاسد اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[اخلاقی]] از آموزههای آن حضرت بوده است [[قوم]] وی در گذر ایام به [[کفر]] و [[شرک]] گرویدند و سرانجام با [[عذاب الهی]] نابود شدند | [[حضرت شعیب]]{{ع}} [[شریعت]] مستقلی نداشته و به آیین حضرت ابراهیم{{ع}} میخوانده است. [[دعوت به توحید]] و [[پرهیز]] از [[مفاسد اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[اخلاقی]] از آموزههای آن حضرت بوده است [[قوم]] وی در گذر ایام به [[کفر]] و [[شرک]] گرویدند و سرانجام با [[عذاب الهی]] نابود شدند. | ||
[[دین حضرت موسی]]{{ع}} مجموعه [[تعالیم وحیانی]] است که طی چنددهه بر وی نازلشد. [[قرآن کریم]]، کتاب آن حضرت را بیانگر همه [[معارف]] مورد نیاز [[مردم]] دانسته است: {{متن قرآن|ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«سپس به موسی کتاب دادیم تا (نعمت را) بر آنکه نیکی کرده است تمام کنیم و برای روشن داشتن هر چیز و برای رهنمون و بخشایش باشد که آنان به لقای پروردگارشان ایمان آورند» سوره انعام، آیه ۱۵۴.</ref> [[پیامبران]] بزرگی مانند [[حضرت]] سموئیل، [[داود]]، سلیمان، [[زکریا]]، یحیی در میان [[بنی اسرائیل]] برانگیخته شدند که مبلغ دین حضرت بودند. گروهی از [[یهودیان]] با توجه به [[پیشگویی]] [[کتاب مقدس]] درباره هجرتگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در اطراف [[مدینه]] سکنا گزیدند | [[دین حضرت موسی]]{{ع}} مجموعه [[تعالیم وحیانی]] است که طی چنددهه بر وی نازلشد. [[قرآن کریم]]، کتاب آن حضرت را بیانگر همه [[معارف]] مورد نیاز [[مردم]] دانسته است: {{متن قرآن|ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«سپس به موسی کتاب دادیم تا (نعمت را) بر آنکه نیکی کرده است تمام کنیم و برای روشن داشتن هر چیز و برای رهنمون و بخشایش باشد که آنان به لقای پروردگارشان ایمان آورند» سوره انعام، آیه ۱۵۴.</ref> [[پیامبران]] بزرگی مانند [[حضرت]] سموئیل، [[داود]]، سلیمان، [[زکریا]]، یحیی در میان [[بنی اسرائیل]] برانگیخته شدند که مبلغ دین حضرت بودند. گروهی از [[یهودیان]] با توجه به [[پیشگویی]] [[کتاب مقدس]] درباره هجرتگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در اطراف [[مدینه]] سکنا گزیدند. | ||
[[قرآن]] [[بعثت]] و [[دین حضرت عیسی]]{{ع}} را [[استمرار رسالت]] [[حضرت موسی]]{{ع}} میداند<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}«و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را کشتید». سوره بقره، آیه ۸۷.</ref> که اضافه برتعالیم [[تورات]] آموزههای جداگانهای داشته که در قرآن نیز به آن اشاره شده است، و علاوه بر [[اصول اعتقادی]]، [[جهاد]] در [[راه خدا]] را مطرح کرده است<ref>ر.ک: اسدی، | [[قرآن]] [[بعثت]] و [[دین حضرت عیسی]]{{ع}} را [[استمرار رسالت]] [[حضرت موسی]]{{ع}} میداند<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}«و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را کشتید». سوره بقره، آیه ۸۷.</ref> که اضافه برتعالیم [[تورات]] آموزههای جداگانهای داشته که در قرآن نیز به آن اشاره شده است، و علاوه بر [[اصول اعتقادی]]، [[جهاد]] در [[راه خدا]] را مطرح کرده است<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۱۰ ـ ۲۳۶.</ref>. | ||
[[دین اسلام]] آخرین و [[کاملترین دین آسمانی]] است که [[پیامبر]] آن، حضرت محمدبن عبدالله{{صل}} و مخاطب همۀ جهانیاناند<ref>{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}«این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref>. لازمۀ [[خاتمیت]] دین، [[جاودانگی]] آن است | [[دین اسلام]] آخرین و [[کاملترین دین آسمانی]] است که [[پیامبر]] آن، حضرت محمدبن عبدالله{{صل}} و مخاطب همۀ جهانیاناند<ref>{{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}«این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref>. لازمۀ [[خاتمیت]] دین، [[جاودانگی]] آن است. [[اسلام]]، آیینی [[فطری]] است و با [[سنت]] [[تکوین]] و [[نظام آفرینش]] همراه است<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۸۲.</ref>. [[شرط ایمان]]، اسلام است، اما اسلام، [[اعتقاد]] غیر [[راسخ]] است و [[ایمان]]، اعتقاد راسخ. [[اسلام]] تنها [[اعتقاد به توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] است؛ ولی ایمان، [[پایبندی]] عملی است که [[ولایت]] را نیز در بردارد و مایه [[سعادت اخروی]] است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص۲۴۸ ـ ۲۵۰.</ref>. | ||
===دین خاتم=== | ===دین خاتم=== | ||
{{اصلی|دین پیامبر خاتم}} | {{اصلی|دین پیامبر خاتم}} | ||
== [[جامعیت دین]] == | |||
== [[کمال دین]] == | |||
==ادیان غیر الهی== | ==ادیان غیر الهی== | ||
===ادیان غیرتوحیدی=== | ===ادیان غیرتوحیدی=== | ||
{{اصلی|ادیان غیر توحیدی}} | {{اصلی|ادیان غیر توحیدی}} | ||
تاریخ پیدایش [[ادیان غیر توحیدی]] تقریباً همزمان با پیدایش [[آدمیان]] است؛ برخی [[روایات]] آن را بعد از [[مرگ]] [[حضرت آدم]]{{ع}} میدانند و [[آیات قرآن]] به وجود [[بتپرستی]] در زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} اشاره دارند. از آنجا که ادیان غیر توحیدی ساخته و پرداخته [[ذهن]] [[بشر]] و متأثر از شرایط [[اجتماعی]] و... است [[اختلافات]] بنیادین دارند. چند نمونه از این ادیان عبارتند از: | تاریخ پیدایش [[ادیان غیر توحیدی]] تقریباً همزمان با پیدایش [[آدمیان]] است؛ برخی [[روایات]] آن را بعد از [[مرگ]] [[حضرت آدم]]{{ع}} میدانند و [[آیات قرآن]] به وجود [[بتپرستی]] در زمان [[حضرت نوح]]{{ع}} اشاره دارند. از آنجا که ادیان غیر توحیدی ساخته و پرداخته [[ذهن]] [[بشر]] و متأثر از شرایط [[اجتماعی]] و... است [[اختلافات]] بنیادین دارند. چند نمونه از این ادیان عبارتند از: | ||
# بتپرستی: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref>«و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>؛ | # بتپرستی: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref>«و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>؛ | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۱: | ||
===تحریف در ادیان سابق=== | ===تحریف در ادیان سابق=== | ||
{{اصلی|تحریف دین}} | {{اصلی|تحریف دین}} | ||
بیشتر [[مفسران]] متأخر<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۵۹، ۲۸۸-۲۸۷؛ تنویر المقیاس، ص۸۶؛ جامع البیان، ج۵، ص۱۶۵.</ref> و معاصر<ref>المنار، ج۶، ص۳۸۹؛ المیزان، ج۴، ص۳۶۳-۳۶۵؛ ج۵، ص۳۴۲؛ معارف قرآن، ج۴، ص۲۳۰-۲۳۱.</ref>، [[کتاب مقدس]] کنونی ([[عهدین]]) را [[تحریف]] شده و فاقد ساختار [[وحیانی]] دانسته و بر این باورند که افزون بر تحریف [[معنوی]]، انواع تحریف لفظی نیز در آن راه یافته است. | بیشتر [[مفسران]] متأخر<ref>تفسیر مقاتل، ج۱، ص۵۹، ۲۸۸-۲۸۷؛ تنویر المقیاس، ص۸۶؛ جامع البیان، ج۵، ص۱۶۵.</ref> و معاصر<ref>المنار، ج۶، ص۳۸۹؛ المیزان، ج۴، ص۳۶۳-۳۶۵؛ ج۵، ص۳۴۲؛ معارف قرآن، ج۴، ص۲۳۰-۲۳۱.</ref>، [[کتاب مقدس]] کنونی ([[عهدین]]) را [[تحریف]] شده و فاقد ساختار [[وحیانی]] دانسته و بر این باورند که افزون بر تحریف [[معنوی]]، انواع تحریف لفظی نیز در آن راه یافته است. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۴۷: | ||
#آیاتی که وقوع تحریف در [[تورات]] و [[انجیل]] را مطرح کردهاند. {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده- كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى يابند- پيروى مى كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد، و از كار ناپسند باز مى دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى گرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند». سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. | #آیاتی که وقوع تحریف در [[تورات]] و [[انجیل]] را مطرح کردهاند. {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده- كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى يابند- پيروى مى كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد، و از كار ناپسند باز مى دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى گرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند». سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. | ||
#آیاتی که باورهای شرکآمیز و گزارشهای [[تاریخی]] [[یهود]] و [[نصارا]] را به صراحت نقد و [[نفی]] میکند. {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>. | #آیاتی که باورهای شرکآمیز و گزارشهای [[تاریخی]] [[یهود]] و [[نصارا]] را به صراحت نقد و [[نفی]] میکند. {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>. | ||
#آیاتی که مقاطع مهمی از [[تاریخ]] [[زندگی]] [[پیامبران]] را بیان میکند که در [[کتب مقدس]] اثری از آنها نیست<ref>ر.ک: فرهنگ | #آیاتی که مقاطع مهمی از [[تاریخ]] [[زندگی]] [[پیامبران]] را بیان میکند که در [[کتب مقدس]] اثری از آنها نیست<ref>ر.ک: فرهنگ قرآن، ج ۷.</ref>. | ||
==[[دین منطقهای]]== | ==[[دین منطقهای]]== | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۳: | ||
==اختلاف در دین== | ==اختلاف در دین== | ||
{{اصلی|اختلاف در دین}} | {{اصلی|اختلاف در دین}} | ||
[[ادیان الهی]] به رغم اشتراک در [[اصول عقاید]] و [[احکام]] بنیادین، دارای برخی [[اختلافات]] نیز هستند. این اختلافها چند دستهاند: | [[ادیان الهی]] به رغم اشتراک در [[اصول عقاید]] و [[احکام]] بنیادین، دارای برخی [[اختلافات]] نیز هستند. این اختلافها چند دستهاند: | ||
#اختلافاتی که ناشی از [[اراده الهی]] است و به اقتضای [[مصالح]] و شرایط [[اجتماعی]] امتهای گوناگون پدید آمدهاند: {{متن قرآن|لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ وَإِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«برای هر امّتی آیینی نهادهایم که آنان بر همان (آیین) رفتار میکنند پس نباید در این کار با تو بستیزند و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان! بیگمان تو بر رهنمودی راست قرار داری. و اگر با تو به چالش بپردازند بگو: خداوند به آنچه انجام میدهید داناتر است. خداوند روز رستاخیز در آنچه اختلاف داشتید میان شما داوری خواهد کرد» سوره حج، آیه ۶۷ ـ ۶۹</ref>. <ref>المیزان، ج۱۴، ص۴۰۵-۴۰۷.</ref> | #اختلافاتی که ناشی از [[اراده الهی]] است و به اقتضای [[مصالح]] و شرایط [[اجتماعی]] امتهای گوناگون پدید آمدهاند: {{متن قرآن|لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ وَإِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«برای هر امّتی آیینی نهادهایم که آنان بر همان (آیین) رفتار میکنند پس نباید در این کار با تو بستیزند و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان! بیگمان تو بر رهنمودی راست قرار داری. و اگر با تو به چالش بپردازند بگو: خداوند به آنچه انجام میدهید داناتر است. خداوند روز رستاخیز در آنچه اختلاف داشتید میان شما داوری خواهد کرد» سوره حج، آیه ۶۷ ـ ۶۹</ref>. <ref>المیزان، ج۱۴، ص۴۰۵-۴۰۷.</ref> | ||
#اختلافاتی که به جهت [[سرکشی]]، [[منافع]] شخصی از سوی [[عالمان]] [[اهل کتاب]] پدید آمده است: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و به آنان از کار (شریعت) برهانهایی (روشن) بخشیدیم پس، اختلاف نورزیدند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود؛ بیگمان پروردگارت روز رستخیز میان آنان در آنچه اختلاف میورزیدند داوری خواهد کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۷.</ref> | #اختلافاتی که به جهت [[سرکشی]]، [[منافع]] شخصی از سوی [[عالمان]] [[اهل کتاب]] پدید آمده است: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و به آنان از کار (شریعت) برهانهایی (روشن) بخشیدیم پس، اختلاف نورزیدند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود؛ بیگمان پروردگارت روز رستخیز میان آنان در آنچه اختلاف میورزیدند داوری خواهد کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۷.</ref> | ||
# [[اختلافات]] ناشی از [[تحریف]] گری علمای [[اهل کتاب]]: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دستهای خود مینویسند آنگاه میگویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دستهایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست میآورند» سوره بقره، آیه ۷۹.</ref>. <ref>ر.ک: اسدی، | # [[اختلافات]] ناشی از [[تحریف]] گری علمای [[اهل کتاب]]: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دستهای خود مینویسند آنگاه میگویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دستهایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست میآورند» سوره بقره، آیه ۷۹.</ref>. <ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص۲۴۷- ۲۴۸.</ref> | ||
[[قرآن]] در [[آیات]] متعددی به [[اختلاف در دین]] اشاره کرده است از جمله: | [[قرآن]] در [[آیات]] متعددی به [[اختلاف در دین]] اشاره کرده است از جمله: | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۲: | ||
#از جمله آثار اختلف در دین از بین رفتن [[وحدت جامعه]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.</ref> | #از جمله آثار اختلف در دین از بین رفتن [[وحدت جامعه]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.</ref> | ||
#برخی از عوامل اختلاف در دین: [[حسادت]] [[عالمان]]، [[ظلم]] وستمگری، [[هواپرستی]] [[ظالمان]]: {{متن قرآن|كاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَينَْ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَاءُ إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ<ref>«مردم، امّتى يگانه بودند پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد- پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى] كه ميانشان بود، [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند» سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref> | #برخی از عوامل اختلاف در دین: [[حسادت]] [[عالمان]]، [[ظلم]] وستمگری، [[هواپرستی]] [[ظالمان]]: {{متن قرآن|كاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَينَْ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَاءُ إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ<ref>«مردم، امّتى يگانه بودند پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد- پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى] كه ميانشان بود، [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند» سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref> | ||
#توجّه به [[قیامت]] و بازگشت [[انسانها]] به سوی [[پروردگار]]، منشأ [[پرهیز]] از [[اختلاف در دین]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.</ref>. <ref>ر.ک: فرهنگ | #توجّه به [[قیامت]] و بازگشت [[انسانها]] به سوی [[پروردگار]]، منشأ [[پرهیز]] از [[اختلاف در دین]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.</ref>. <ref>ر.ک: [[فرهنگ قرآن ج۱۴ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱۴]]، ص۱۹۰- ۲۲۰</ref> | ||
==رابطه دین و حکومت== | ==رابطه دین و حکومت== | ||
{{همچنین|حکومت}} | {{همچنین|حکومت}} | ||
درباره رابطه دین و حکومت چهار حالت متصور است: | درباره رابطه دین و حکومت چهار حالت متصور است: | ||
#ارزشپسند: دین، تنها به اصول ارزشیِ مانند [[تکلیف]] [[دولت]] دربرابر [[مردم]]، [[مالکیّت]] [[اجتماعی]] [[بیتالمال]]<ref>نظام الاسلام الحکم والدوله، ص۲۹-۵۰.</ref>، [[مساوات]]، [[آزادی]]<ref>احیای فکر دینی، ص۱۷۷.</ref>، با محوریّت اصل [[عدالت]] در همه موارد اشاره کرده است. | #ارزشپسند: دین، تنها به اصول ارزشیِ مانند [[تکلیف]] [[دولت]] دربرابر [[مردم]]، [[مالکیّت]] [[اجتماعی]] [[بیتالمال]]<ref>نظام الاسلام الحکم والدوله، ص۲۹-۵۰.</ref>، [[مساوات]]، [[آزادی]]<ref>احیای فکر دینی، ص۱۷۷.</ref>، با محوریّت اصل [[عدالت]] در همه موارد اشاره کرده است. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۷۷: | ||
{{همچنین|عقل}} | {{همچنین|عقل}} | ||
{{همچنین|علم}} | {{همچنین|علم}} | ||
یکی از مباحث پیرامون دین رابطه [[عقل و دین]] است که گفتگوهای فراوانی در مورد آن صورت گرفته تا جایی که حتی تضاد عقل و دین مطرح شده است. عقل به معنای مرکز تشخیص خوبی از [[بدی]] و ابزار تحلیل مفاهیم است که در نگاه دین از جایگاه و [[شرافت]] بالایی برخوردار است. سه نوع عقل در جهت فهم حقایق [[دینی]] به کار گرفته شده است: | یکی از مباحث پیرامون دین رابطه [[عقل و دین]] است که گفتگوهای فراوانی در مورد آن صورت گرفته تا جایی که حتی تضاد عقل و دین مطرح شده است. عقل به معنای مرکز تشخیص خوبی از [[بدی]] و ابزار تحلیل مفاهیم است که در نگاه دین از جایگاه و [[شرافت]] بالایی برخوردار است. سه نوع عقل در جهت فهم حقایق [[دینی]] به کار گرفته شده است: | ||
# [[عقل نظری]]: [[کشف]] واقعیتها ومعارف بنیادین میپردازد، [[امام علی]]{{ع}} میفرمایند: «با خردها شناختخدا پایدار میگردد»<ref>{{متن حدیث|بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِکْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُه}}؛ حرانی، تحف العقول، ص۶۲.</ref>. | # [[عقل نظری]]: [[کشف]] واقعیتها ومعارف بنیادین میپردازد، [[امام علی]]{{ع}} میفرمایند: «با خردها شناختخدا پایدار میگردد»<ref>{{متن حدیث|بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِکْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُه}}؛ حرانی، تحف العقول، ص۶۲.</ref>. | ||
# [[عقل عملی]]: [[شناخت]] بایدها و نبایدها. در [[روایت]] آمده: «عقل آن است که عمل [[نیکو]] را از عمل [[قبیح]] باز میشناسند»<ref>{{متن حدیث|عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِی الْجَهْل}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹.</ref> | # [[عقل عملی]]: [[شناخت]] بایدها و نبایدها. در [[روایت]] آمده: «عقل آن است که عمل [[نیکو]] را از عمل [[قبیح]] باز میشناسند»<ref>{{متن حدیث|عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِی الْجَهْل}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹.</ref> | ||
# عقل ابزاری و [[مدیریت]] [[زندگی]]: وسیلهای برای [[برنامهریزی]]، تشخیص سود و زیان و پیداکردن مسیر درست زندگی | # عقل ابزاری و [[مدیریت]] [[زندگی]]: وسیلهای برای [[برنامهریزی]]، تشخیص سود و زیان و پیداکردن مسیر درست زندگی. | ||
در [[اندیشه]] [[اسلامی]] عقل مبانی نظری دین را تبیین میکند و [[احکام شرعی]] هم از گذر عقل [[تأیید]] میشوند<ref>کشاف اصطلاحات، ۲۷۳؛ شرح باب حادی عشر، ۳۴ | در [[اندیشه]] [[اسلامی]] عقل مبانی نظری دین را تبیین میکند و [[احکام شرعی]] هم از گذر عقل [[تأیید]] میشوند<ref>کشاف اصطلاحات، ۲۷۳؛ شرح باب حادی عشر، ۳۴.</ref> | ||
در نظر [[اندیشمندان]] غربی ابتدا [[عقل]] بر خلاف تجربه، نظامهای نظری دین را بنا نهاد و تعارضی بین [[عقل و دین]] نبود. در مرحله بعد عقل در [[خدمت]] [[اثبات]] حقایق [[دینی]] به وسیله [[براهین عقلی]] قرار گرفت. پس از آن عقل در برابر [[تفکر]] سنتی [[کلیسا]] قرار گرفت و به نوعی [[مرجع]] و منبع تصمیمگیری در همه امور [[زندگی]] اعم از [[علم]]، [[دین و اخلاق]] شد. در نهایت [[دفاع]] [[عقلانی]] از دین را [[نفی]] کرده و در دوران مدرنیته دین را از زندگی عمومی [[بشر]] حذف کردند<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، از دکارت تا لایب نیتس، ج۴، ص۲۸ بعد؛ پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۹۶ ـ | در نظر [[اندیشمندان]] غربی ابتدا [[عقل]] بر خلاف تجربه، نظامهای نظری دین را بنا نهاد و تعارضی بین [[عقل و دین]] نبود. در مرحله بعد عقل در [[خدمت]] [[اثبات]] حقایق [[دینی]] به وسیله [[براهین عقلی]] قرار گرفت. پس از آن عقل در برابر [[تفکر]] سنتی [[کلیسا]] قرار گرفت و به نوعی [[مرجع]] و منبع تصمیمگیری در همه امور [[زندگی]] اعم از [[علم]]، [[دین و اخلاق]] شد. در نهایت [[دفاع]] [[عقلانی]] از دین را [[نفی]] کرده و در دوران مدرنیته دین را از زندگی عمومی [[بشر]] حذف کردند<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، از دکارت تا لایب نیتس، ج۴، ص۲۸ بعد؛ پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۹۶ ـ ۸۵.</ref>. | ||
درباره رابطه [[علم و دین]] هم نظریاتی مطرح است که به چند نمونه اشاره میشود: | درباره رابطه [[علم و دین]] هم نظریاتی مطرح است که به چند نمونه اشاره میشود: | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۰: | ||
# [[تعارض]]: علم و دین ناهمگون و ناسازگارند به گونهای که گزارههای آنها قابل جمع با یکدیگر نیستند. | # [[تعارض]]: علم و دین ناهمگون و ناسازگارند به گونهای که گزارههای آنها قابل جمع با یکدیگر نیستند. | ||
#توافق: در نظر وایتهد بین علم و دین هماهنگی و سازگاری وجود دارد و مکمل یکدیگرند. | #توافق: در نظر وایتهد بین علم و دین هماهنگی و سازگاری وجود دارد و مکمل یکدیگرند. | ||
#رابطه ارگانیکی علم و دین: در این نظر علم بخشی از دین است. از آنجا که [[اسلام]] دینی با [[پیام]] [[جهانی]]، [[جاودانگی]] و [[جامعیت]] است، هر [[علمی]] که برآوردن نیازهای [[جامعه]]، متوقف بر آن باشد، [[علم دینی]] است<ref>علم و دین، ص۱۲۴؛ پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۶۵ ـ ۳۶۳؛ مطهری، انسان کامل، ص۲۰۰؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۹۲؛ | #رابطه ارگانیکی علم و دین: در این نظر علم بخشی از دین است. از آنجا که [[اسلام]] دینی با [[پیام]] [[جهانی]]، [[جاودانگی]] و [[جامعیت]] است، هر [[علمی]] که برآوردن نیازهای [[جامعه]]، متوقف بر آن باشد، [[علم دینی]] است<ref>علم و دین، ص۱۲۴؛ پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۶۵ ـ ۳۶۳؛ مطهری، انسان کامل، ص۲۰۰؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۹۲؛ مسئله شناخت، ص۲۸.</ref> | ||
در نظر اسلام هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد معتبر و دینی است به شرطی که نکات زیر رعایت شود: [[خلقت]] به جای [[طبیعت]]، [[هدف خلقت]] [[پرستش]] و [[عدل و داد]] است، محوریت با دلیل معتبر [[نقلی]]، [[تفسیر]] اجزاء خلقت باید با لحاظ سایر اجزاء باشد. همچنین باید توجه داشت که [[عقل]] و [[علم]] [[حجت خدا]] برای [[شناخت دین]] است. بر این اساس [[علمی]] که به دنبال [[کشف]] [[اسرار]] کتاب [[تکوین]] [[الهی]] باشد، [[دینی]] است و [[اسلامی]] کردن [[علوم]] به معنای رفع [[عیب]] و نقصِ [[حاکم]] بر [[علوم تجربی]] رایج است<ref> | در نظر اسلام هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد معتبر و دینی است به شرطی که نکات زیر رعایت شود: [[خلقت]] به جای [[طبیعت]]، [[هدف خلقت]] [[پرستش]] و [[عدل و داد]] است، محوریت با دلیل معتبر [[نقلی]]، [[تفسیر]] اجزاء خلقت باید با لحاظ سایر اجزاء باشد. همچنین باید توجه داشت که [[عقل]] و [[علم]] [[حجت خدا]] برای [[شناخت دین]] است. بر این اساس [[علمی]] که به دنبال [[کشف]] [[اسرار]] کتاب [[تکوین]] [[الهی]] باشد، [[دینی]] است و [[اسلامی]] کردن [[علوم]] به معنای رفع [[عیب]] و نقصِ [[حاکم]] بر [[علوم تجربی]] رایج است<ref>جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۴۰-۱۴۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۳۶ ـ ۲۴۶</ref> | ||
==رابطه دین و اخلاق== | ==رابطه دین و اخلاق== | ||
{{همچنین|اخلاق}} | {{همچنین|اخلاق}} | ||
دین مجموعهای از [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام شرعی]] است که بر هم اثر میگذارند، [[التزام]] به احکام شرعی سبب ساز اخلاق و [[اعتقادات]] الهی است و بالعکس. در همین راستاد چند نمونه از مهمترین تأثیرات دین بر اخلاق عبارتند از: تبیین مفهومی [[ارزشهای اخلاقی]] و تعیین مصادق آن مانند کیفیت رعایت [[عدالت]] میان [[زن]] و مرد. همچنین در جهت دهی [[توحیدی]] به اخلاق و تأکید بر غایتگرایی و دستیابی به [[کمالات انسانی]] که [[تقرب]] الهی است. علاوه بر اینکه [[اعتقاد]] به [[خداوند]] و جاوادنگی و [[معاد]] مستلزم [[مسؤولیت]] در [[رفتار]] است که نوعی ضمانت اجرایی برای اخلاق است<ref>فتحعلی، مقاله اخلاق هنجاری، ص۹؛ مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۹۸؛ ملکیان، جزوه تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار، ص۹۹ و ۱۱۵؛ ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص۳۰۲؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵؛ مجتبوی، اخلاق در فرهنگ اسلامی، ص۳ ـ ۲.</ref> | |||
دین مجموعهای از [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام شرعی]] است که بر هم اثر میگذارند، [[التزام]] به احکام شرعی سبب ساز اخلاق و [[اعتقادات]] الهی است و بالعکس. در همین راستاد چند نمونه از مهمترین تأثیرات دین بر اخلاق عبارتند از: تبیین مفهومی [[ارزشهای اخلاقی]] و تعیین مصادق آن مانند کیفیت رعایت [[عدالت]] میان [[زن]] و مرد. همچنین در جهت دهی [[توحیدی]] به اخلاق و تأکید بر غایتگرایی و دستیابی به [[کمالات انسانی]] که [[تقرب]] الهی است. علاوه بر اینکه [[اعتقاد]] به [[خداوند]] و جاوادنگی و [[معاد]] مستلزم [[مسؤولیت]] در [[رفتار]] است که نوعی ضمانت اجرایی برای اخلاق است<ref>فتحعلی، مقاله اخلاق هنجاری، ص۹؛ مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۹۸؛ ملکیان، جزوه تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار، ص۹۹ و ۱۱۵؛ ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص۳۰۲؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵؛ مجتبوی، اخلاق در فرهنگ اسلامی، ص۳ ـ ۲ | |||
در هویتیابی «[[اخلاق دینی]]»، آنچه اهمیت دارد، شمول [[دین]] بر اخلاق به عنوان رابطه جزء و کل و ارگانیک میان آنهاست؛ زیرا دین شامل اعتقادات، اخلاق و [[احکام]] میشود که اقسام سهگانه، از [[حدیث]] [[معروف]] [[نبوی]] به خوبی مستقصی و هویداست، آنجا که فرمودند: «همانا [[علم]] سه چیز است: [[آیه]] محکم، فریضه عادله و [[سنت]] پابرجا»<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲.</ref>. این سه رکن، همان عقاید، اخلاق و احکام شرعی است، که همه خود را درون [[خانواده]] دین، مییابند و برهم اثر میگذارند؛ مثلاً التزام به احکام شرعی سببساز اخلاق و اعتقاداتی [[الهی]] خواهد بود و بالعکس در موارد مشابه<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref>. | در هویتیابی «[[اخلاق دینی]]»، آنچه اهمیت دارد، شمول [[دین]] بر اخلاق به عنوان رابطه جزء و کل و ارگانیک میان آنهاست؛ زیرا دین شامل اعتقادات، اخلاق و [[احکام]] میشود که اقسام سهگانه، از [[حدیث]] [[معروف]] [[نبوی]] به خوبی مستقصی و هویداست، آنجا که فرمودند: «همانا [[علم]] سه چیز است: [[آیه]] محکم، فریضه عادله و [[سنت]] پابرجا»<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲.</ref>. این سه رکن، همان عقاید، اخلاق و احکام شرعی است، که همه خود را درون [[خانواده]] دین، مییابند و برهم اثر میگذارند؛ مثلاً التزام به احکام شرعی سببساز اخلاق و اعتقاداتی [[الهی]] خواهد بود و بالعکس در موارد مشابه<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref>. | ||
===تاثیرات دین بر اخلاق=== | ===تاثیرات دین بر اخلاق=== | ||
آنچه در این بحث مهم است، «تأثیرات دین بر [[نظام اخلاقی]]» است که در غیر این صورت، نمیتوان وجه ممیزه روشنی میان اخلاق دینی و سکولار برشمرد. اهم این کار کردها که در این تحقیق مورد نظرند، یکی به جنبه [[تبیین]] مفاهیم [[اخلاقی]] ناظر است و دیگری به آسمانی و مینوی شدن [[فضائل]]، و در آخر تحقق عملی [[ارزشهای اخلاقی]] به مدد [[دین]] است که این سه بر هم ترتب منطقی دارند؛ زیرا [[فهم]] درست مفاهیم به مدد دین بوده، و به مبدأ بازمیگردد. پس از ایضاح مفهومی، نوبت ارتقای ارزشی آنهاست که با رنگ گرفتن از [[خداوند]] به عنوان مبدأ هستی تحقق مییابد، و دست آخر، مسئله ضمانت [[اخروی]] مطرح است، که آن حرکت به مقصد و [[قیامت]] است<ref>جهت مطالعه تأثیر مباحث اعتقادی و کلامی بر آموزههای اخلاقی، بنگرید به: دو مقاله از مؤلف با عناوین، «ابعاد هویتیابی نظام اخلاقی دین با تأکید بر جنبههای کارکردگرایی»، اندیشه نوین دینی، زمستان ۱۳۹۰ و «تأثیر دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهجالبلاغه»، پژوهشنامه اخلاق، بهار ۱۳۹۰.</ref>. | آنچه در این بحث مهم است، «تأثیرات دین بر [[نظام اخلاقی]]» است که در غیر این صورت، نمیتوان وجه ممیزه روشنی میان اخلاق دینی و سکولار برشمرد. اهم این کار کردها که در این تحقیق مورد نظرند، یکی به جنبه [[تبیین]] مفاهیم [[اخلاقی]] ناظر است و دیگری به آسمانی و مینوی شدن [[فضائل]]، و در آخر تحقق عملی [[ارزشهای اخلاقی]] به مدد [[دین]] است که این سه بر هم ترتب منطقی دارند؛ زیرا [[فهم]] درست مفاهیم به مدد دین بوده، و به مبدأ بازمیگردد. پس از ایضاح مفهومی، نوبت ارتقای ارزشی آنهاست که با رنگ گرفتن از [[خداوند]] به عنوان مبدأ هستی تحقق مییابد، و دست آخر، مسئله ضمانت [[اخروی]] مطرح است، که آن حرکت به مقصد و [[قیامت]] است<ref>جهت مطالعه تأثیر مباحث اعتقادی و کلامی بر آموزههای اخلاقی، بنگرید به: دو مقاله از مؤلف با عناوین، «ابعاد هویتیابی نظام اخلاقی دین با تأکید بر جنبههای کارکردگرایی»، اندیشه نوین دینی، زمستان ۱۳۹۰ و «تأثیر دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهجالبلاغه»، پژوهشنامه اخلاق، بهار ۱۳۹۰.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۲۰.</ref> | ||
اهم تأثیرات دین بر [[اخلاق]] عبارت است از | اهم تأثیرات دین بر [[اخلاق]] عبارت است از: | ||
====تبیین مفهومی ارزشهای اخلاقی==== | ====تبیین مفهومی ارزشهای اخلاقی==== | ||
فهم درست [[آموزههای اخلاقی]] در دو پرده، مخاطبان را با ابهام و [[شبهه]] روبهرو خواهد نمود: یکی در پرده «[[کشف]]» که به [[مقام ثبوت]] و واقع مربوط است و دیگری در پرده «فهم» که به مقام اثبات و تحقق ناظر است. در هر دوی آنها، اگر [[همکاری]] و رازگشایی دین نباشد، میتواند به نسبیت در اخلاق بینجامد. | فهم درست [[آموزههای اخلاقی]] در دو پرده، مخاطبان را با ابهام و [[شبهه]] روبهرو خواهد نمود: یکی در پرده «[[کشف]]» که به [[مقام ثبوت]] و واقع مربوط است و دیگری در پرده «فهم» که به مقام اثبات و تحقق ناظر است. در هر دوی آنها، اگر [[همکاری]] و رازگشایی دین نباشد، میتواند به نسبیت در اخلاق بینجامد. | ||
مراد از «مبادی تصوری» یا «ایضاح مفهومی»، آن است که [[درک]] دقیق، کامل، شفاف و پایدار از مفاهیم اخلاقی در برخی موارد، به منبعی [[حکیم]] و [[قادر]] و ثابت، سرمد و بیطرف [[نیازمند]] است<ref>فتحعلی، مقاله اخلاق هنجاری، ص۹.</ref>؛ زیرا [[عقل]] تنها میتواند، مفاهیم کلّی را درباره رابطه میان [[افعال]] اختیاری و کمال نهایی به دست آورد | مراد از «مبادی تصوری» یا «ایضاح مفهومی»، آن است که [[درک]] دقیق، کامل، شفاف و پایدار از مفاهیم اخلاقی در برخی موارد، به منبعی [[حکیم]] و [[قادر]] و ثابت، سرمد و بیطرف [[نیازمند]] است<ref>فتحعلی، مقاله اخلاق هنجاری، ص۹.</ref>؛ زیرا [[عقل]] تنها میتواند، مفاهیم کلّی را درباره رابطه میان [[افعال]] اختیاری و کمال نهایی به دست آورد. | ||
این مفاهیم کلّی برای تعیین مصادیق [[دستورات]] اخلاقی بسنده نمیکند، مثلاً عقل میفهمد [[عدل]] نیکوست؛ اما اینکه «[[عدل]]» در هر مورد چه اقتضایی دارد، و چگونه [[رفتاری]] در هر مورد عادلانه است، روشن نیست؛ مانند بحث [[حقوق]] [[زن]] و مرد در یکسان بودن یا تفاوت<ref>مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۹۸.</ref>. | این مفاهیم کلّی برای تعیین مصادیق [[دستورات]] اخلاقی بسنده نمیکند، مثلاً عقل میفهمد [[عدل]] نیکوست؛ اما اینکه «[[عدل]]» در هر مورد چه اقتضایی دارد، و چگونه [[رفتاری]] در هر مورد عادلانه است، روشن نیست؛ مانند بحث [[حقوق]] [[زن]] و مرد در یکسان بودن یا تفاوت<ref>مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۹۸.</ref>. | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۱۵: | ||
در هر صورت، با توجه به ناقص بودن قوای حسی و [[عقلی]] [[بشر]] در تشخیص سره از ناسره، به خصوص در مسائل و موارد اختلافی، مانند رعایت [[عدالت]] میان زن و مرد، نقش [[دین]]، به عنوان تعیینکننده گزینه درست و مسیر صحیح، دارای اهمیت فراوانی است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۲۱.</ref>. | در هر صورت، با توجه به ناقص بودن قوای حسی و [[عقلی]] [[بشر]] در تشخیص سره از ناسره، به خصوص در مسائل و موارد اختلافی، مانند رعایت [[عدالت]] میان زن و مرد، نقش [[دین]]، به عنوان تعیینکننده گزینه درست و مسیر صحیح، دارای اهمیت فراوانی است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۲۱.</ref>. | ||
====جهتدهی [[توحیدی]] به [[اخلاق]]==== | ====جهتدهی [[توحیدی]] به [[اخلاق]]==== | ||
«[[اخلاق دینی]]»، در هدفگذاری خود، به دنبال [[فتح]] آخرین قلهای است که انسان متخلق و [[متعبد]] میتواند به آن دست بیابد که در [[ادبیات]] دینی، از آن به وصول و [[تقرب]] [[الهی]] یاد میکنند. درحقیقت انسان [[دیندار]]، اصول اخلاقی را با رویکرد شریعتباوری وصول به [[حق]] پایبند است. | «[[اخلاق دینی]]»، در هدفگذاری خود، به دنبال [[فتح]] آخرین قلهای است که انسان متخلق و [[متعبد]] میتواند به آن دست بیابد که در [[ادبیات]] دینی، از آن به وصول و [[تقرب]] [[الهی]] یاد میکنند. درحقیقت انسان [[دیندار]]، اصول اخلاقی را با رویکرد شریعتباوری وصول به [[حق]] پایبند است. | ||
یکی از نیازهای [[اخلاق]] به [[دین]] از آن روست که هیچ فعل اختیاری و آگاهانه [[انسان]] بدون [[غایت]] نیست، و نمیتواند باشد. کارهای [[اخلاقی]] نیز از این قاعده مستثنا نیست. از سوی دیگر [[ارزش]] اخلاقی [[کارها]] به ارزش غایت آنها وابسته است. هر چه این غایات ارزشمندتر باشد، ارزش اخلاقی آنها بیشتر خواهد بود<ref>فتحعلی، مقاله اخلاق هنجاری، ص۹.</ref> | یکی از نیازهای [[اخلاق]] به [[دین]] از آن روست که هیچ فعل اختیاری و آگاهانه [[انسان]] بدون [[غایت]] نیست، و نمیتواند باشد. کارهای [[اخلاقی]] نیز از این قاعده مستثنا نیست. از سوی دیگر [[ارزش]] اخلاقی [[کارها]] به ارزش غایت آنها وابسته است. هر چه این غایات ارزشمندتر باشد، ارزش اخلاقی آنها بیشتر خواهد بود<ref>فتحعلی، مقاله اخلاق هنجاری، ص۹.</ref> | ||
کییرکگور، با تقسیم ساحتهای وجودی انسان به ساحتهای احساسی، اخلاقی و [[دینی]]، [[اخلاق دینی]] را ساحتی میداند که انسان در آن، در بالاترین درجه هستی قرار دارد. او همچنین تأکید دارد که صرف بودن در حوزه اخلاق کافی نیست؛ بلکه باید در حوزه اخلاق دینی باشیم<ref>وال، نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفههای هست بودن، ص۱۳۵ - ۱۳۲.</ref>. | کییرکگور، با تقسیم ساحتهای وجودی انسان به ساحتهای احساسی، اخلاقی و [[دینی]]، [[اخلاق دینی]] را ساحتی میداند که انسان در آن، در بالاترین درجه هستی قرار دارد. او همچنین تأکید دارد که صرف بودن در حوزه اخلاق کافی نیست؛ بلکه باید در حوزه اخلاق دینی باشیم<ref>وال، نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفههای هست بودن، ص۱۳۵ - ۱۳۲.</ref>. | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۲۵: | ||
با بررسی [[آیات قرآن]]<ref>آیاتی مانند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ | با بررسی [[آیات قرآن]]<ref>آیاتی مانند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ | ||
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}} «بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند | فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}} «بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند | ||
در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ {{متن قرآن|وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى}} «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}} «ای انسان! بیگمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشندهای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref>، تاکید بر غایتگرایی و تلاش برای دستیابی به [[کمالات انسانی]]، به عنوان [[هدف]] نهایی، به وضوح مشهود است. در [[حقیقت]]، [[تقرب]] خداوندی را [[برترین]] [[نعمت]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] به حساب میآورد؛ لذا [[قرآن]] بعد از اینکه میگوید: {{متن قرآن|جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ}}؛ میگوید: {{متن قرآن|رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ}}<ref>«و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است» سوره توبه، آیه ۷۲.</ref>. این، همان مکتبی است که درصدد معرفی [[انسان کامل]] و به تعبیر [[قرآن]]، [[نفس]] مطمئنه است که داخل شدن در سلک [[بندگان]] خاص [[خدا]]، [[پاداش]] او به حساب میآید و متنعم شدن به [[رضوان]] [[الهی]] در مقابل جنت و [[فردوس]] [[بهشت]] اکبر است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، | در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ {{متن قرآن|وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى}} «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}} «ای انسان! بیگمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشندهای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref>، تاکید بر غایتگرایی و تلاش برای دستیابی به [[کمالات انسانی]]، به عنوان [[هدف]] نهایی، به وضوح مشهود است. در [[حقیقت]]، [[تقرب]] خداوندی را [[برترین]] [[نعمت]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] به حساب میآورد؛ لذا [[قرآن]] بعد از اینکه میگوید: {{متن قرآن|جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ}}؛ میگوید: {{متن قرآن|رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ}}<ref>«و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است» سوره توبه، آیه ۷۲.</ref>. این، همان مکتبی است که درصدد معرفی [[انسان کامل]] و به تعبیر [[قرآن]]، [[نفس]] مطمئنه است که داخل شدن در سلک [[بندگان]] خاص [[خدا]]، [[پاداش]] او به حساب میآید و متنعم شدن به [[رضوان]] [[الهی]] در مقابل جنت و [[فردوس]] [[بهشت]] اکبر است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۲۱ ـ ۲۲۲.</ref>. | ||
==== ضمانت اجرایی [[اخروی]]==== | |||
====ضمانت اجرایی [[اخروی]]==== | |||
اگر [[اعتقاد]] به [[معاد]] نباشد، [[دلیل]] اساسی برای اجتناب افراد [[بشر]] از [[پیروی]] [[هوا و هوس]] وجود نخواهد داشت<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵.</ref>. ازاینرو، اعتقاد به وجود خدا و جاودانی نفس مستلزم [[مسئولیت]] در [[رفتار]] است<ref>مجتبوی، اخلاق در فرهنگ اسلامی، ص۳ - ۲.</ref>. | اگر [[اعتقاد]] به [[معاد]] نباشد، [[دلیل]] اساسی برای اجتناب افراد [[بشر]] از [[پیروی]] [[هوا و هوس]] وجود نخواهد داشت<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۵۵.</ref>. ازاینرو، اعتقاد به وجود خدا و جاودانی نفس مستلزم [[مسئولیت]] در [[رفتار]] است<ref>مجتبوی، اخلاق در فرهنگ اسلامی، ص۳ - ۲.</ref>. | ||
سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نمونهای روشن از [[احادیث]] فراوان [[معصومین]]{{عم}} دراینباره است: «[[بندگان خدا]]! از روزی بترسید که [[اعمال]] و رفتار [[انسان]] وارسی میشود؛ روزی که پر از تشویش و [[اضطراب]] است و [[کودکان]] در آن روز پیر میگردند... در [[قیامت]] با [[نیکوکار]] و [[بدکار]] یکسان رفتار نمیشود و به تناسب رفتارشان، به [[نعمت]] یا [[عذاب]] دچار میشوند»<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۷.</ref> یا: «آنکس که از بازگشت خود به قیامت [[آگاه]] باشد، [[خیانت]] و [[نیرنگ]] ندارد»<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۴۱ | سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نمونهای روشن از [[احادیث]] فراوان [[معصومین]]{{عم}} دراینباره است: «[[بندگان خدا]]! از روزی بترسید که [[اعمال]] و رفتار [[انسان]] وارسی میشود؛ روزی که پر از تشویش و [[اضطراب]] است و [[کودکان]] در آن روز پیر میگردند... در [[قیامت]] با [[نیکوکار]] و [[بدکار]] یکسان رفتار نمیشود و به تناسب رفتارشان، به [[نعمت]] یا [[عذاب]] دچار میشوند»<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۷.</ref> یا: «آنکس که از بازگشت خود به قیامت [[آگاه]] باشد، [[خیانت]] و [[نیرنگ]] ندارد»<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۴۱.</ref>. | ||
خلاصه آنکه [[باور]] به قیامت و معاد به صورت خاص از ضمانتهای مهم در انجام دادن فعل خوب و ترک کارهای بد [[اخلاقی]] است. مسئله [[ثواب]] و [[عقاب]] برای [[نیکوکاران]] و بدکاران، ثبت و ضبط تمام اعمال انسانی، اعم از صغیره و کبیره و [[نظارت]] الهی بر آنها از تضمینهای روی آوردن [[مکلفین]] به سمت نیکیهاست؛ تا جایی که نزدیک یکسوم [[آیات قرآن]] [[مجید]] متضمن مسئله [[مرگ]] و معاد است<ref>مسلم محمدی|محمدی، | خلاصه آنکه [[باور]] به قیامت و معاد به صورت خاص از ضمانتهای مهم در انجام دادن فعل خوب و ترک کارهای بد [[اخلاقی]] است. مسئله [[ثواب]] و [[عقاب]] برای [[نیکوکاران]] و بدکاران، ثبت و ضبط تمام اعمال انسانی، اعم از صغیره و کبیره و [[نظارت]] الهی بر آنها از تضمینهای روی آوردن [[مکلفین]] به سمت نیکیهاست؛ تا جایی که نزدیک یکسوم [[آیات قرآن]] [[مجید]] متضمن مسئله [[مرگ]] و معاد است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۲۲ ـ ۲۲۳.</ref>. | ||
==زبان دین== | ==زبان دین== | ||
{{اصلی|زبان دین}} | {{اصلی|زبان دین}} | ||
زبان دین راه و روش [[فهم]] گزارههای [[وحیانی]] از طریق علوم و قواعد موجود است. غربیان درباره زبان دین سه نظریه دارند: | زبان دین راه و روش [[فهم]] گزارههای [[وحیانی]] از طریق علوم و قواعد موجود است. غربیان درباره زبان دین سه نظریه دارند: | ||
# [[تمثیل]] یعنی صفات مشترک [[انسان]] با [[خدا]] در عین اشتراک، دارای [[اختلاف]] هستند. | # [[تمثیل]] یعنی صفات مشترک [[انسان]] با [[خدا]] در عین اشتراک، دارای [[اختلاف]] هستند. | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۴۱: | ||
#پوزیتویسم منطقی: گزارههای [[دینی]] ناظر به واقع نبوده و معنای [[معرفت]] بخش ندارند. | #پوزیتویسم منطقی: گزارههای [[دینی]] ناظر به واقع نبوده و معنای [[معرفت]] بخش ندارند. | ||
درباره تحلیل معنای شناختی صفات خبریه [[خداوند]] بین [[متکلمان اسلامی]] [[اختلاف]] وجود دارد؛ نظریه رایج [[اهل سنت]] ظاهرگرایانه و به دور از هرگونه [[تأویل]] است که در نهایت به [[تشبیه]] و تجسیم میانجامد. از این رو برخی از [[علمای اسلامی]] مانند [[شیخ صدوق]] به [[الهیات]] سلبی یعنی [[نفی]] صفات ضد از خداوند روی آوردند. ولی دیدگاه غالب [[شیعه]] اشتراک [[معنوی]] در صفات ذات و فعل است از این رو [[صفات خبری]] را تأویل میکنند، [[معتزله]] هم قائل به تأویل است ولی درباره رابطه ذات و صفات [[سکوت]] میکند<ref>ر.ک: محمدی، | درباره تحلیل معنای شناختی صفات خبریه [[خداوند]] بین [[متکلمان اسلامی]] [[اختلاف]] وجود دارد؛ نظریه رایج [[اهل سنت]] ظاهرگرایانه و به دور از هرگونه [[تأویل]] است که در نهایت به [[تشبیه]] و تجسیم میانجامد. از این رو برخی از [[علمای اسلامی]] مانند [[شیخ صدوق]] به [[الهیات]] سلبی یعنی [[نفی]] صفات ضد از خداوند روی آوردند. ولی دیدگاه غالب [[شیعه]] اشتراک [[معنوی]] در صفات ذات و فعل است از این رو [[صفات خبری]] را تأویل میکنند، [[معتزله]] هم قائل به تأویل است ولی درباره رابطه ذات و صفات [[سکوت]] میکند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۲۲۹ ـ ۲۳۴.</ref>. | ||
== [[ترویج دین]] == | ==[[ترویج دین]]== | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |