بحث:دین

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ح نبوی ج۲

  • الباب السابع الدين، الشريعة، الإسلام
  • الفصل الأول الدين
  • ۱ / ۱ وحدة الشرائع
  • ۱ / ۲ علل الشرائع والأحكام
  • ۱ / ۳ أصل الدين
  • ۱ / ۴ الحث على التفقه في الدين
  • ۱ / ۵ خصائص الفقيه في الدين
  • ۱ / ۶ أفضل الدين
  • ۱ / ۷ آفات الدين
  • ۱ / ۸ الحث على الحفاظ على الدين
  • ۱ / ۹ خصائص من لا دين له
  • ۱ / ۱۰ التحذير من الاستخفاف بالدين وأهله
  • ۱ / ۱۱ يسار الدين
  • ۱ / ۱۲ لا حرج في الدين
  • ۱ / ۱۳ إتيان الرخص ما لا تكليف فيه
  • ۱ / ۱۴ الدعاء لتثبيت القلب على الدين
  • ۱ / ۱۵ صفة المستحفظين لدين الله
  • ۱ / ۱۶ تأييد الدين بأقوام لا خلاق لهم
  • ۱ / ۱۷ خطر التعمق في الدين
  • ۱ / ۱۸ النهي
  • ۱ / ۱۹ التحذير
  • ۱ / ۲۰ ضمان المفتي
  • الفصل الثاني الإسلام
  • ۲ / ۱ الإسلام صراط مستقيم
  • ۲ / ۲ الإسلام يعلو ولا يعلى عليه
  • ۲ / ۳ الإسلام يجب ما قبله
  • ۲ / ۴ تفسير الإسلام والمسلم
  • ۲ / ۵ بركات المجتمع الإسلامي
  • ۲ / ۶ لا ضرر ولا ضرار في الإسلام
  • ۲ / ۷ أحسن المسلمين إسلاما
  • ۲ / ۸ حق الإسلام
  • ۲ / ۹ أساس الإسلام
  • ۲ / ۱۰ غربة الإسلام
  • ۲ / ۱۱ من ليس بمسلم
  • ۲ / ۱۲ النوادر
  • الفصل الثالث حوار النبي مع أهل خمسة أديان

الدليل التصنيفي

  • ۱۰:۱ الأديان والفرق
  • ۱:۱۰:۱ الأديان
  • ۱:۱:۱۰:۱ أهل الكتاب: ما ورد في أهل الكتاب بصفة عامة
  • ۱:۱:۱:۱۰:۱ دعوة أهل الكتاب
  • ۲:۱:۱:۱۰:۱ أجر من أسلم من أهل الكتاب
  • ۳:۱:۱:۱۰:۱ التحديث عن أهل الكتاب
  • ۴:۱:۱:۱۰:۱ مخالفة أهل الكتاب
  • ۱:۱:۱۰:۱ :۵ انحرافات أهل الكتاب
  • ۱:۱:۱۰:۱ : ۶ تحريف أهل الكتاب لكتبهم وكتمانهم لها
  • ۷:۱:۱:۱۰:۱ أسئلة أهل الكتاب للنبي(ص)
  • ۸:۱:۱:۱۰:۱ إفتراق أهل الكتاب وإختلافهم
  • ۹:۱:۱:۱۰:۱ إخراج اهل الكتاب من جزيرة العرب
  • ۲:۱:۱۰:۱ اليهود
  • ۱:۲:۱:۱۰:۱ صفات اليهود
  • ۲:۲:۱:۱۰:۱ عقائد اليهود
  • ۳:۲:۱:۱۰:۱ النهي عن حب اليهود
  • ۴:۲:۱:۱۰:۱ ما يمنع اليهود من اتباع محمد(ص)
  • ۵:۲:۱:۱۰:۱ عداوة اليهود للملائكة
  • ۶:۲:۱:۱۰:۱ قتال المسلمين لليهود آخر الزمان
  • ۷:۲:۱:۱۰:۱ متفرقات في اليهود
  • ۳:۱:۱۰:۱ النصاري
  • ۱:۳:۱:۱۰:۱ صفات النصاري
  • ۲:۳:۱:۱۰:۱ عقائد النصاري
  • ۳:۳:۱:۱۰:۱ متفرقات في النصاري
  • ۴:۱:۱۰:۱ المجوس
  • ۱:۴:۱:۱۰:۱ صفات المجوس
  • ۲:۴:۱:۱۰:۱ عقائد المجوس
  • ۳:۴:۱:۱۰:۱ متفرقات في المجوس

تعریف

واژه‌شناسی لغوی

  • دین در لغت به معنای جزا، اطاعت و انقیاد[۴]. آمده است. اطاعت و پیروی را بدین جهت دین نامیده اند که اطاعت برای جزا و پاداش است[۵]. نیز دین را به چیزی که معبود به واسطه آن اطاعت می‌شود، معنا کرده‌اند[۶]. در شرع، دین عبارت است از چیزی که وضع آن الهی باشد و صاحبان خرد را به اختیار خود به سوی رستگاری در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت هدایت کند و شامل عقاید و اعمال می‌شود[۷]. [۸]
  • واژه دِین اسم مصدر[۹]، برگرفته از ریشه "د- ی - ن" و در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ طاعت، نافرمانی، کیفر و پاداش، قضاوت، عادت و خلق و خوی از این معانی‌اند. واژه دین هر چند با ریشه و ساختاری مشترک بر همه این معانی دلالت دارد، کاربرد فعل مربوط به هریک از معانی با دیگری متفاوت است و با توجه به همین اختلاف در کاربرد، معانی مختلفی را می‌رساند؛ گاهی فعلِ برگرفته از ریشه دین، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای در معنای متعدی به کار می‌رود "مانند دانَهُ". در این صورت معانی "به او پاداش داد"، "او را مجازات کرد"، "از او فرمانبرداری کرد"، "او را به اطاعت در آورد" و "درباره او داوری کرد" را می‌رساند[۱۰] گاهی فعل آن همراه حرف تعدی "لام" به کار می‌رود "مانند دانَ لَهُ". در این صورت معنای "از او اطاعت کرد" را می‌رساند[۱۱] گاهی نیز همراه حرف تعدى "باء" "مانند دانَ بِالاسلام" به کار رفته و معنای ایمان آوردن و گرویدن "به دین و عقیده‌ای" را می‌رساند[۱۲][۱۳].
  • دین به معنای اصطلاحی آن "کیش و آیین" به معنای طاعت و فرمانبرداری گرفته شده[۱۴] و به اعتبار انقیاد و تبعیتی که از یک آیین و شریعت می‌شود، به آن دین گفته می‌شود[۱۵][۱۶].
  • برخی واژه پژوهان قرآنی ریشه "د-ی-ن" را در اصل به معنای خضوع و انقیاد در برابر برنامه یا مقرراتی معین - نه هر طاعتی - دانسته و معتقدند که معانی طاعت، تعبد، محکوم و تسلیم شدن در برابر یک فرمان، داوری، قانون، کیفر و پاداش، به آن معنای اصلی نزدیک‌اند، بنابراین، جزا، حساب، طاعت، عادت و جز آن، مصادیق معنای یاد شده‌اند[۱۷][۱۸].
  • ارتباط دین با مفاهیمی چون شریعت و ملت مورد اتفاق نیست. عموم صاحب‌نظران، دین را فراگیرتر از شریعت دانسته و براین باورند که "دین" بر اصول عقاید، احکام و اخلاق اطلاق می‌شود[۱۹]؛ ولی "شریعت" فقط به احکام عملی فرعی گفته می‌شود[۲۰] بر همین اساس، اصول دین همه پیامبران برخلاف شریعت آنان یکی[۲۱] و نسخ ناپذیر است[۲۲]؛ اما شریعت هر پیامبری در برخی از احکام با دیگری فرق دارد[۲۳] گروهی دیگر دین، شریعت و ملت را مترادف[۲۴] و به معنای مجموعه‌ای از اصول و فروع وحیانی و گاه دربرگیرنده تاریخ زندگی و سیره اولیای دین دانسته‌اند[۲۵] بر این اساس، تفاوت دین، شریعت و ملت فقط اعتباری است[۲۶].
  • مجموع آموزه‌های اعتقادی و عملی "هست و نیست‌ها و باید و نبایدها" به اعتبار اینکه از آنها پیروی می‌شود، دین، به جهت اینکه املاء و نوشته می‌شوند، ملت و از آنجا که برای انسان تشریع شده‌اند، شریعت خوانده می‌شوند[۲۷][۲۸].
  • واژه دین در اصطلاح رشته‌هایی چون فلسفه دین، جامعه‌شناسی دین و روانشناسی دین در برابر noigiler به کار می‌رود. تعریف اصطلاحی دین در این حوزه‌ها مورد اتفاق نیست. انبوهی از تعاریف وجود دارند که به رغم مشابهت‌هایی چند، یافتن یک مخرج مشترک برای همه آنها، حتى ارائه فهرست ناقصی از آنها عملاً ناممکن است. تعاریف یاد شده نمایانگر نگرش‌هایی بسیار متفاوت و گاه غیر قابل جمع‌اند[۲۹] این وضعیت از یک سو زاییده نگرش‌های گوناگون به دین و از سوی دیگر برخاسته از تنوع فراوان چیزی است که به نام دین شناخته می‌شود؛ به گونه‌ای که از یکتاپرستی گرفته تا روح پرستی، بت‌پرستی، پرستش اجرام آسمانی، اعتقاد به رب النوع‌ها و نیروهای جادویی و تقدیس برخی حیوانات و اشیاء همگی به نام "دین" شناخته می‌شوند[۳۰] از آنجا که ارائه تعریفی فراگیر از آنچه به نام دین شناخته می‌شود، نه امکان پذیر است نه ضرورتی دارد، تنها به دسته‌بندی کلی تعاریف و بيان تعریف مورد نظر خویش می‌پردازیم[۳۱].

معنای اصطلاحی دین

  • مفهوم اصطلاحی دین با دو رویکرد برون دینی "بدون توجه به آموزه‌های دین" و درون دینی "بر اساس آموزه‌های خود دین" تعریف شده است[۳۲][۳۳]:
  1. رویکرد برون دینی: در این رویکرد، دین به مثابه یکی از نیازها و لوازم جدا ناشدنی زندگی انسان دانسته و غالباً با رویکرد جامعه شناختی و روان شناختی به تحلیل کارکرد گرایانه آن پرداخته می‌شود. نادیده گرفتن ماهیت الهی وحیانی دین و در نتیجه، تقدس زدایی از آن، همچنین به تعبیر "جان هیک"، بر ساخته بودن تعاریف، از چالش‌های جدی این رویکرد است. در تعاریف برون دینی، عمدتاً دین از مؤلفه‌های اصلی فرهنگ و زاییده ذهن بشر و جامعه پنداشته می‌شود که در فرایند حیات جمعی و برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و روانی انسان پدید آمده است، برای همین، ابتدا نیازهای بشری شناسایی، آن گاه دین با توجه به کارکرد آن در برآوردن این نیازها تعریف می‌شود. تعاریف مبتنی بر این رویکرد هر چند هر یک، بُعدی از ابعاد دین را بیان می‌کند، از ترسیم سیمای کامل آن، به ویژه ادیان وحیانی ناتوان‌اند[۳۴][۳۵].
  2. رویکرد درون دینی: در این رویکرد، با توجه به خاستگاه الهی دین و بر اساس آموزه‌ها و منابع اصیل دینی، به تعریف آن پرداخته می‌شود. رویکرد درون دینی که بیشتر مربوط به متکلمان الهی است، به سبب توجه به "ماهیت وحیانی" دین و آموزه‌های آن از دقت و درستی بیشتری برخوردار است، زیرا اساساً برای تعریف درست یک دین باید آموزه‌های آن را به دقت شناخت و آنها را بر اساس منابع اصیل آن دین تعریف کرد.

رابطه دین و حکومت

  • در نگاهی تفصیلی به رابطه دین و حکومت، ۴ حالت در این زمینه فرض شده است؛
  1. ارزش‌پسند: دین، تنها به اصول ارزشیِ حکومت، همچون تکلیف دولت در برابر مردم، مالكيّت اجتماعی بیت المال[۴۱]، مساوات، آزادی[۴۲]، با محوریّت اصل عدالت در همه موارد اشاره کرده است. مسائل ویژه شکل حکومت، به اوضاع ویژه صدر اسلام وابسته است.[۴۳].
  2. آرمان‌پسند: پیوند دین با حکومت در بُعد جهان‌بینی خاصّ دینی است و حکومت باید در جهت خدمت به اهداف دینی قانون گذارد؛ بی‌آنکه در چگونگی قانونگذاری دخالت و حدود و تکالیف ویژه‌ای را معیّن کند[۴۴].
  3. پیوند دستوری محدود: دین با یادکرد اصول کلّی، بخشی از راهبردهای خاصّ حکومتی را نیز در نظر داشته و بخش دیگر را به عهده عقل و تجربه گذارده است[۴۵].
  4. پیوند دستوری جامع: مجموعه راهبردهای حکومتی را از دین می‌توان برداشت کرد[۴۶]. قرآن کریم، این کتاب جامع هدایت[۴۷] ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۴۸] در بردارنده اصولی است که عقل‌ها بی‌نیاز از فراگیری آن نیستند[۴۹]. بازکاوی ماهیّت حکومت که کامل‌ترین راه دستیابی به اهداف دین است و تجلّی‌گاه ولایت که شرط کمال دین خوانده شده ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۵۰][۵۱] در کنار لحاظ دین که تشریعِ برآمده از فطرت ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[۵۲] و احیاگر معرفت[۵۳] و اعمّ از هدایت‌های عقلانی و نقلی جریان پذیری آموزه‌های قرآنی بر متغیّرها و مدیریّت تغییر است[۵۴] و نقش محوری شخص حاکم به عنوان امتداد بخش خطّ رسالت در حوزه استخراج و تطبيق معارف عمیق قرآنی ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً[۵۵][۵۶] می‌تواند ما را به این دیدگاه پای‌بند سازد.

رابطه عقل و دین

  • "ترابط یا تعاند عقل و دین"، از جمله مباحثی است که هم در عالم اسلام بحث و گفتگوهای فراوانی در مورد آن صورت گرفته و هم در مغرب زمین، موضوع جدال‌های فراوانی شده است[۶۸].

شرافت عقل

عقل و دین در اندیشه اسلامی

  • در مجموعه اندیشه‌های اسلامی، سه نوع عقل را جهت فهم حقایق دینی می‌‌توان پیگیری و رصد نمود:
  1. عقل نظری و معارف بنیادین: "عقل نظری"، آن جنبه از عقل است که به کشف واقعیت‌ها و هست و نیست‌ها، مانند خداشناسی و انسان‌شناسی می‌‌پردازد. دین‌شناسی مبتنی بر عقل، از استدلال منطقی برخوردار است؛ چه در اصل خداشناسی که امام صادق(ع) دراین‌باره می‌‌فرماید: "بندگان به سبب عقل، خداوند خویش را می‌‌شناسند و می‌‌فهمند که خود آفریده هستند"[۷۴]؛ و چه در ثبات و ماندگاری اعتقادات، همان‌گونه که امام علی(ع) می‌‌فرماید: "با خردها شناخت خدا پایدار می‌‌گردد"[۷۵].
  2. عقل عملی و حسن و قبح اخلاقی: وظیفه "عقل عملی"، شناخت بایدها و نبایدها، مانند تشخیص فضایل و رذایل اخلاقی و عمل به دستورهای الهی است. امام صادق(ع) درباره این جنبه عقل می‌‌فرماید: "عقل آن است که عمل نیکو را از عمل قبیح باز می‌‌شناسند"[۷۶].
  3. عقل ابزاری و مدیریت زندگی: "عقل ابزاری"، وسیله‌ای برای سامان دادن به زندگی، مانند مدیریت سازمانی، برنامه‌ریزی درست، تشخیص سود و زیان و پیدا کردن مسیر درست برای دستیابی به اهداف زندگی است.
  • در این حوزه نیز، در روایات بر به کار انداختن عقل جهت فهم درست امور و آینده‌نگری نسبت به سرانجام کارها تأکید زیادی شده است. امام صادق(ع) نقل می‌‌کند: شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! توصیه و سفارشی به من کن. آن حضرت سه بار پرسید: اگر سفارشی کنم، انجام می‌دهی؟ آن شخص در هر سه بار جواب داد: آری، ای رسول خدا! حضرت فرمود: به تو سفارش می‌‌کنم هرگاه خواستی کاری انجام دهی، درباره سرانجام آن تدبر کن؛ اگر مایه رشد و هدایت بود، انجام بده و اگر مایه گمراهی بود، از آن بپرهیز[۷۷][۷۸].
  • آنچه گفته شد، غیر از اختلاف‌نظرهایی است که کم و بیش وجود داشته است، که اوج آن در قصه اخباریان دیده می‌‌شود که امروزه نیز با اندک تغییراتی در روش، با اسم و عناوین دیگر مسیر خود را ادامه می‌‌دهند.

عقل و دین در اندیشه غربیان

  • در فضای مفهوم‌شناسی، عقل‌گرایی در دنیای غرب، با توجه به ورود آن به حوزه‌های مختلف، سه هویت معنایی را پشت سر گذاشته که عبارتند از: عقل‌گرایی فلسفی، عقل‌گرایی کلامی و عقل‌گرایی عصر روشنگری.
  • عقل]گرایی فلسفی، در برابر اصطلاح تجربه‌گرایی قرار دارد؛ یعنی عقل برخلاف تجربه، می‌‌تواند نظام‌های نظری و فلسفی را بنیان کند[۷۹].
  • عقل‌گرایی‌ کلامی در برابر ایمان‌گرایی قرار دارد و گرایشی است که اثبات حقایق دینی به وسیله براهین عقلی تأکید دارد[۸۰]. کارکرد سوم آن، ویژه عصر خرد و روشنگری است که از نظر آنان، عقل در برابر تفکر سنتی کلیسا، جمودگرایی و خرافه‌پرستی قرار می‌‌گیرد و به نحوی عقل در همه حوزه‌های زندگی دنیوی بشر، اعم از علم، دین و اخلاق و غیر آن مرجع و منبع تصمیم‌گیری و جهت‌دهی است سر.
  • از آنجا که تطور معنایی عقل در اروپا از دیرباز تاکنون، داستان مفصل و بغرنجی را پشت گذرانده است، تقسیم مذکور را می‌‌توان بیان دیگر و کامل‌تری دانست: در قرون وسطی و عهد قدرت کلیسا، میان عقل و گزاره‌های الهی تعارضی به چشم نمی‌خورد. عقل‌گرایی در قرن شانزدهم و هفدهم در برابر تجربه‌گرایی و مدافع جدی دین بود. نمونه روشن آن، عقل‌گرایی‌ دکارتی است که مفهوم خدا را از مفاهیم فطری برشمرد و برخی دیگر، مانند مالبرانش و لایب‌نیتس با دلائل عقلی به اثبات خدا پرداختند.
  • رویکرد عقل‌گرایی‌ کلامی نیز از دو قالب حداکثری و انتقادی بیرون نبوده و در آثار دانشمندان دوره‌های مختلف غرب قابل بررسی است[۸۱].
  • اما اوج قدرت‌نمایی عقل و به زیر کشیدن قامت دین در قرن هجدهم (که آن را عصر عقل و روشنگری می‌نامند) و نوزدهم شکل می‌‌گیرد؛ زمانی که هیوم، با رویکرد نفی رابطه علی و معلولی، دفاع عقلانی از دین را محکوم می‌‌کند. همچنین کانت هر چند که عقل نظری را ناتوان می‌‌انگارد، لازمه آن، خدمت به فهم گزاره‌های دینی نبود؛ بلکه عملاً پلورالیسم فکری و معرفتی را در این مسیر پی‌ریزی می‌‌نماید، که لازمه هر دو تفکر تجربه‌گرایی و پدیدارگرایی، حذف دین از زندگی عمومی بشر در دوران مدرنیته شد[۸۲]؛ تا جایی که عقل در این دوره حاکمیت بی‌چون و چرا یافت و حس تنفر از دین وحیانی رواج یافت و دین طبیعی و دئیزم جایگزین دین آسمانی و الهی شد[۸۳]. و عقل نه تنها در حوزه دین، بلکه در همه امور طبیعی و ماورای طبیعی فصل‌الخطاب شد و نقش محوری یافت[۸۴]

دین در فرهنگ مطهر

دین [یک] سازمان وسیع فکری، اعتقادی، اخلاقی و عملی است[۸۵]. دین یعنی صراط مستقیم یعنی راه راست بشری[۸۶]. [به تعبیر دیگر]دین مجموعه‌ای است از دستورهایی که از ناحیه خدا یکی بعد از دیگری می‌آید. مثلاً نماز یک دستور است، روزه دستور دیگری است حج، زکات و خمس هر یک دستور دیگری است و هر یک از این دستورها نعمتی است برای ما به اعتبار اینکه آخرین دستور رسید، است. و مثل این است که آخرین جزء و آخرین خشت این ساختمان گذاشته شده است، به این اعتبار اتمام نعمت گفته‌اند[۸۷]. دین مشتمل است بر یک سلسله اصول و معتقدات که هر کس باید خودش مستقیماً تحقیق کند و واقعاً تشنه یاد گرفتن و تحقیق در آنها باشد و مسلّماً اگر کسی جویا و پویا باشد خداوند تعالی او را دستگیری و هدایت خواهد کرد. ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۸۸] و مشتمل است بر یک سلسله دیگر تعلیمات اخلاقی و اجتماعی که مسلماً بر هر بشری لازم است آنها را فرا گیرد و نیز مشتمل است بر یک رشته دستورالعمل‌ها که آموختن و سؤال کردن آنها هم لازم است[۸۹]. دین ایدئولوژی است که تکیه‌اش بر سرشت روحانی انسان یعنی بر شناساندن انسان است، بر آگاه کردن انسان به این سرشت و پرورش دادن این جنبه وجود انسان و برقرار کردن تعادل میان دو جنبه وجودی انسان؛ عِلْوی و سِفْلی است. عبادت‌ها، رازها، نیازها، خداشناسی‌ها، پرهیز کردن از گناهان، پرهیز کردن از دروغ، از خیانت، از ظلم و ستم، از غیبت، تمام اینها گذشته از جنبه‌های اجتماعی، یک جنبه انسانی و تربیتی دارد، یعنی برای احیاء و زنده کردن همان جنبه انسانی است[۹۰]. ما دین را عبارت از قوانین تکامل اجتماعی می‌دانیم، یعنی همان‌طور که مثلاً علم، قوانین تکامل طبیعی را کشف کرد. دین، قوانین تکامل اجتماعی را که یک تکامل اکتسابی است از راه وحی بیان کرد[۹۱].


دین در لغت به معنای جزا، اطاعت و انقیاد[۹۲] آمده است. اطاعت و پیروی را بدین جهت دین نامیده‌اند که اطاعت برای جزا و پاداش است[۹۳]. نیز دین را به چیزی که معبود به واسطه آن اطاعت می‌‌شود، معنا کرده‌اند[۹۴]. در شرع، دین عبارت است از چیزی که وضع آن الهی باشد و صاحبان خرد را به اختیار خود به سوی رستگاری در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت هدایت کند و شامل عقاید و اعمال می‌‌شود[۹۵]. در این مدخل از واژه‌های «دین»، «سبیل اللّه» و «صراط مستقیم» و سیاق بعضی از آیات استفاده شده است[۹۶] و حقیقت دین چیزی است از نوع معارف و معنویّت؛ این دستورها پوشش‌های دین است، یعنی به اصطلاح مقرّرات ظاهری است، پیکری است که روح این پیکر همان معارف و معنویّات است، مثل خود توحید، نبوّت و امامت[۹۷].[۹۸]

احکام دین

اختلاف در دین

اخلاص در دین

استقامت در دین

استهزای دین

اصول دین

اعتصام به دین

دین‌ستیزی

دین فرعون

دین قیم

دین کافران

دین محمّد(ص)

دین مستقیم

دین و تقوا

دین و شرک

دین و عبودیت

دین و فطرت

طعن به دین

غلو در دین

کامل‌ترین دین

گرایش به دین

محرومیت از دین

وحدت در دین

هدایت به دین

تاریخ پیدایش و تکامل ادیان توحیدی

دین حضرت آدم(ع)

دین حضرت نوح(ع)

دین حضرت هود(ع)

دین حضرت صالح(ع)

دین حضرت ابراهیم(ع)

دین حضرت شعیب(ع)

دین حضرت موسی(ع)

دین حضرت عیسی(ع)

دین اسلام

دین باطل

دین حق (دین الهی)

جهانی یا منطقه‌ای بودن ادیان الهی

تحریف ادیان الهی

اشتراک ادیان الهی

اختلاف ادیان الهی

ادیان غیر توحیدی

منشأ دين

قلمرو دین

فلسفه دین

دینداری

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  2. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۱.
  4. تاج العروس، ج ۱۸، ص ۲۱۵ و ۲۱۶، «دین».
  5. مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۷۱۵.
  6. معجم الفروق اللّغویه، ص ۲۹۹.
  7. کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۱، ص ۸۱۴ .
  8. فرهنگ قرآن، ج۱۴ ، ص۱۹۰- ۲۲۰.
  9. التحقيق، ج۳، ص۲۸۷-۲۹۰؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».
  10. الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مفردات، ص ۱۷۵، «دین».
  11. العین، ج۸، ص۷۳؛ الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹، «دین».
  12. الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۹؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۶۹؛ فرهنگ معاصر، ص ۲۱۲.
  13. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  14. مفردات، ص۱۷۵؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۶۹، «دین».
  15. مفردات، ص ۱۷۵، «دین».
  16. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  17. التحقيق، ج۳، ص۲۶۹.
  18. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  19. نثر طوبی، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲؛ ج۲، ص۴.
  20. نثر طوبی، ج۲، ص۴؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص۱۳۰؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۶.
  21. لسان العرب، ج۸، ص۱۷۶، «شرع».
  22. مفردات، ص۴۵۰، «شرع»؛ المیزان، ج۵، ص۳۵۰؛ الموسوعة الذهبية، ج۴۰، ص۵۹۸.
  23. المیزان، ج۵، ص۳۵۰-۳۵۱؛ المنیر، ج۶، ص۲۱۸؛ نک: شریعت در آیینه معرفت، ص۱۱۸-۱۱۹.
  24. نک: نثر طوبی، ج۲، ص۴.
  25. نک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ گستره شریعت، ص۲۵.
  26. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  27. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۸-۱۰؛ الموسوعة الذهبيه، ج۴۰، ص۵۹۶؛ دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۰، ص۴۳۵.
  28. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  29. نک: فرهنگ و دین، ص۲۰۲-۲۰۳؛ جامعه‌شناسی دین، ص۲۶-۴۱؛ دین‌پژوهی، ج۱، (دفتر اول)، ص۸۴-۹۳.
  30. نک: دین‌شناسی، ص۲۵.
  31. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  32. فلسفه دین، رشاد، ص۲۰-۲۳.
  33. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  34. درباره نقد این رویکرد نک: انتظار بشر از دین، ۳۱-۲۷.
  35. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  36. دین‌شناسی، ص۲۶.
  37. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  38. نک: دین‌شناسی، ص۲۸.
  39. نک: دین‌شناسی، ص۲۷-۲۸.
  40. اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ؛ ج۱۳، ص ۲۰۶- ۲۶۶.
  41. ر.ک: نظام الاسلام الحكم والدوله، ص ۲۹-۵۰.
  42. احیای فکر دینی، ص ۱۷۷.
  43. هرمنوتیک کتاب و سنت، ص ۶۹.
  44. جامعه مدنی و حاکمیت دینی، ص ۱۳۰.
  45. زاد المسیر، ج ۲، ص ۵۷۸؛ الكشاف، ج ۲، ص ۶۲۸؛ سیاست و حکومت در قرآن، ص ۸۹.
  46. النظريات السياسية الاسلاميه، ص ۲۸.
  47. نک: الفواتح الإلهيه، ج ۱، ص ۴۳۵؛ زبدة التفاسير، ج ۳، ص ۵۹۹.
  48. و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  49. نک: تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۳۷؛ المیزان، ج ۷، ص ۸۱-۸۲.
  50. مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  51. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۲؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ نک: الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۵۹.
  52. بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.
  53. نهج البلاغه شرح عبده، ج ۱، ص ۱۴.
  54. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۰۳؛ الغيبه، ص ۱۳۳.
  55. و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  56. نک: تفسير مقاتل، ج ۱، ص ۳۹۳؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص ۱۸۴.
  57. الاسلام و اصول الحكم، ص ۴۴-۴۵.
  58. نهضت امام خمینی، ج ۱، ص ۳۱۴.
  59. صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۸۲.
  60. آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۴.
  61. الاسلام و اصول الحكم، ص ۱۴۷-۱۴۸، ۱۷۱.
  62. هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم؛ سوره نساء، آیه:۸۰.
  63. الميزان، ج ۵، ص ۵.
  64. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۱۹۰-۱۹۵، «ختم نبوت».
  65. ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش؛ سوره نساء، آیه: ۱۰۵.
  66. ر.ک: از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص ۱۰۲-۱۰۳.
  67. ر.ک: نظام الحكم فی الاسلام، ص ۱۷۸-۱۷۹؛ نیز: حياة الامام الحسين(ع)، ج ۲، ص ۳۶۶-۳۶۷.
  68. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۴.
  69. کلینی، کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۱۰.
  70. کلینی، کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۱۰.
  71. کلینی، کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۶۰.
  72. نهج‌البلاغه، خطبه ۴۹.
  73. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵.
  74. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹.
  75. حرانی، تحف العقول، ص۶۲.
  76. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹.
  77. کلینی، کافی، ج۸، ص۱۵۰.
  78. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
  79. کاپلستون، تاریخ فلسفه، از دکارت تا لایب نیتس، ج۴، ص۲۸ بعد.
  80. پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۹۶ - ۸۵.
  81. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
  82. جهت مطالعه بیشتر دو تفکر مذکور، بنگرید به: نگارنده، مکتب‌های نسبی‌گرایی اخلاقی، فصل‌های مربوط به هیوم و کانت.
  83. بنگرید به: باربور، علم و دین، ص۸۰ - ۷۱.
  84. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۸.
  85. حکمت‌ها و اندرزها، ص۱۷.
  86. جهاد، ص۵۴.
  87. فلسفه تاریخ، ج۱، ۲۵۰.
  88. «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  89. بیست گفتار، ص۲۷۶.
  90. تکامل اجتماعی انسان، ص۵۹.
  91. تکامل اجتماعی انسان، ص۳۳.
  92. تاج العروس، ج ۱۸، ص ۲۱۵ و ۲۱۶، «دین».
  93. مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۷۱۵.
  94. معجم الفروق اللّغویّه، ص ۲۹۹.
  95. کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۱، ص ۸۱۴.
  96. فرهنگ قرآن، واژه «دین».
  97. فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۵۰.
  98. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۷۳.