آیا میتوان به نیابت امام مهدی حج بهجا آورد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۳
، ۲۲ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[ + | پاسخدهنده = )
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[ + | پاسخدهنده = )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[ + | پاسخدهنده = )) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱. آیت الله موسوی اصفهانی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱. آیت الله موسوی اصفهانی؛ | ||
| تصویر = 304464.jpg| | | تصویر = 304464.jpg | ||
| پاسخدهنده = سید محمد تقی موسوی اصفهانی]]]] | |||
::::::آیت الله '''[[سید محمد تقی موسوی اصفهانی]]'''، در کتاب ''«[[تکالیف بندگان نسبت به امام زمان (کتاب)|تکالیف بندگان نسبت به امام زمان]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیت الله '''[[سید محمد تقی موسوی اصفهانی]]'''، در کتاب ''«[[تکالیف بندگان نسبت به امام زمان (کتاب)|تکالیف بندگان نسبت به امام زمان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«و این کار بین [[شیعیان]] در روزگار قدیم متداول و مرسوم بوده، و بر خوبی و رجحان این عمل - اضافه بر این که خود صله و [[نیکی]] و [[مودت]] از طرف [[مؤمن]] به [[امام]] زمانش{{ع}} میباشد - چندین [[روایت]] دلالت دارد که در کتب علمای ما ذکر گردیده، از جمله: اخباری است که در استحباب [[حج]] به [[نیابت]] از [[مؤمنین]] به طور مطلق آمده و [[فضیلت]] آن بیان شده است، مانند: | ::::::«و این کار بین [[شیعیان]] در روزگار قدیم متداول و مرسوم بوده، و بر خوبی و رجحان این عمل - اضافه بر این که خود صله و [[نیکی]] و [[مودت]] از طرف [[مؤمن]] به [[امام]] زمانش{{ع}} میباشد - چندین [[روایت]] دلالت دارد که در کتب علمای ما ذکر گردیده، از جمله: اخباری است که در استحباب [[حج]] به [[نیابت]] از [[مؤمنین]] به طور مطلق آمده و [[فضیلت]] آن بیان شده است، مانند: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۹: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۳. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ | ||
| تصویر = 13681078.jpg| | | تصویر = 13681078.jpg | ||
| پاسخدهنده = مجتبی تونهای]]]] | |||
::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«یکی از اعمال [[شایسته]]، [[حج]] کردن و حجّه دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]] {{ع}} است که این کار در میان [[شیعیان]] قدیم مرسوم بوده. [[قطب]] راوندی در کتاب "خرایج" [[روایت]] کرده، [[ابو محمد دعلجی]]، دو پسر داشت که یکی از آنان اهل [[فسق]] بود. فردی به [[ابو محمد]]، مالی داد تا به [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[حج]] کند. وی مقداری از آن [[مال]] را به پسر فاسقش بخشید و او را با خود برد تا برای [[حضرت]] [[حج]] نماید. وقتی از [[حج]] برگشت [[نقل]] کرد که: "در [[عرفات]]، [[جوان]] گندمگون و نیکو سیرتی را دیدم که مشغول [[تضرع]] و [[دعا]] بود. وقتی به او نزدیک شدم به من فرمود: "ای [[شیخ]]! آیا [[حیا]] نمیکنی؟" گفتم "ای [[سید]] من! از چه چیز؟" فرمود: "به تو حجّه میدهند و تو آن را به فاسقی میدهی که خمر میآشامد. به زودی این چشم تو کور میشود". پس از بازگشتن، چهل روز نگذشت که از همان چشم که به او اشاره شده بود، جراحتی بیرون آمد و کور شد<ref>نجم الثاقب، باب دهم.</ref>. | ::::::«یکی از اعمال [[شایسته]]، [[حج]] کردن و حجّه دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]] {{ع}} است که این کار در میان [[شیعیان]] قدیم مرسوم بوده. [[قطب]] راوندی در کتاب "خرایج" [[روایت]] کرده، [[ابو محمد دعلجی]]، دو پسر داشت که یکی از آنان اهل [[فسق]] بود. فردی به [[ابو محمد]]، مالی داد تا به [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[حج]] کند. وی مقداری از آن [[مال]] را به پسر فاسقش بخشید و او را با خود برد تا برای [[حضرت]] [[حج]] نماید. وقتی از [[حج]] برگشت [[نقل]] کرد که: "در [[عرفات]]، [[جوان]] گندمگون و نیکو سیرتی را دیدم که مشغول [[تضرع]] و [[دعا]] بود. وقتی به او نزدیک شدم به من فرمود: "ای [[شیخ]]! آیا [[حیا]] نمیکنی؟" گفتم "ای [[سید]] من! از چه چیز؟" فرمود: "به تو حجّه میدهند و تو آن را به فاسقی میدهی که خمر میآشامد. به زودی این چشم تو کور میشود". پس از بازگشتن، چهل روز نگذشت که از همان چشم که به او اشاره شده بود، جراحتی بیرون آمد و کور شد<ref>نجم الثاقب، باب دهم.</ref>. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۸: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۴. آقای دکتر طالعی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۴. آقای دکتر طالعی؛ | ||
| تصویر = 000099.jpg| | | تصویر = 000099.jpg | ||
| پاسخدهنده = عبدالحسین طالعی]]]] | |||
::::::آقای دکتر '''[[عبدالحسین طالعی]]'''، در کتاب ''«[[رهتوشه منتظران (کتاب)|رهتوشه منتظران]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای دکتر '''[[عبدالحسین طالعی]]'''، در کتاب ''«[[رهتوشه منتظران (کتاب)|رهتوشه منتظران]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در گذشته، [[حجّ]] کردن و [[حجّ]] دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]]{{ع}} در میان [[شیعیان]]، مرسوم بود. و آن [[حضرت]]، این عمل را تقریر (تأیید) فرمودند. چنان که [[قطب]] راوندی، در کتاب " خرائج " [[روایت]] کرده که [[ابو محمّد دَعلَجی]]<ref>درباره او رجوع شود: رجال نجاشی، ص۲۳۰.</ref> دو پسر داشت. یکی از آن دو، [[صالح]] بود، به نام " [[ابوالحسن]] " که مردگان را [[غسل]] میداد. و پسر دیگر او مرتکب محرّمات میشد. یکی از [[شیعیان]]، قدری طلا به ابو [[محمّد]] داد که به [[نیابت]] [[حضرت صاحب الامر]]{{ع}} [[حجّ]] کند، چنان که عادت [[شیعیان]] در آن وقت چنین بود. ابو [[محمّد]]، قدری از آن زر را به آن پسر [[فاسد]] داد، و او را با خود برد که برای [[حضرت]] [[حجّ]] کند. وقتی که از [[حجّ]] برمیگشت، چنین [[نقل]] کرد: "در موقف (یعنی [[عرفات]]) [[جوان]] گندمگونِ [[نیکو]] هیبتی را دیدم که مشغول [[تضرّع]] و [[زاری]] و [[دعا]] بود. چون من به نزدیک او رسیدم، به سوی من توجّه کرد و فرمود: "ای [[شیخ]]، آیا [[حیا]] نمیکنی؟" من گفتم: سرور من! از چه چیز [[حیا]] کنم؟ فرمود: "به تو حجّه میدهند، برای آن کسی که میدانی، امّا تو آن را به فاسقی میدهی که خمر میآشامد؟ نزدیک است که این چشم تو کور شود". بعد از برگشتن، چهل روز نگذشت، مگر آنکه از همان چشم که به آن اشاره شد، جراحتی بیرون آمد. و از آن جراحت، آن چشم ضایع شد<ref>اربعین خاتون آبادی، ص۵۳، ذیل حدیث ۱۳. خرائج، ج۱، ص۴۸۰، بحارالانوار، ج۵۲، ص۵۹. اثباة الهداة، ج۷، ص۳۴۶. وسائل الشیعة، ج۸، ص۱۴۷. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۷۰.</ref>»<ref>[[عبدالحسین طالعی|طالعی، عبدالحسین]]، [[رهتوشه منتظران (کتاب)|رهتوشه منتظران]]، ص ۳۲-۳۳.</ref>. | ::::::«در گذشته، [[حجّ]] کردن و [[حجّ]] دادن به [[نیابت]] [[امام عصر]]{{ع}} در میان [[شیعیان]]، مرسوم بود. و آن [[حضرت]]، این عمل را تقریر (تأیید) فرمودند. چنان که [[قطب]] راوندی، در کتاب " خرائج " [[روایت]] کرده که [[ابو محمّد دَعلَجی]]<ref>درباره او رجوع شود: رجال نجاشی، ص۲۳۰.</ref> دو پسر داشت. یکی از آن دو، [[صالح]] بود، به نام " [[ابوالحسن]] " که مردگان را [[غسل]] میداد. و پسر دیگر او مرتکب محرّمات میشد. یکی از [[شیعیان]]، قدری طلا به ابو [[محمّد]] داد که به [[نیابت]] [[حضرت صاحب الامر]]{{ع}} [[حجّ]] کند، چنان که عادت [[شیعیان]] در آن وقت چنین بود. ابو [[محمّد]]، قدری از آن زر را به آن پسر [[فاسد]] داد، و او را با خود برد که برای [[حضرت]] [[حجّ]] کند. وقتی که از [[حجّ]] برمیگشت، چنین [[نقل]] کرد: "در موقف (یعنی [[عرفات]]) [[جوان]] گندمگونِ [[نیکو]] هیبتی را دیدم که مشغول [[تضرّع]] و [[زاری]] و [[دعا]] بود. چون من به نزدیک او رسیدم، به سوی من توجّه کرد و فرمود: "ای [[شیخ]]، آیا [[حیا]] نمیکنی؟" من گفتم: سرور من! از چه چیز [[حیا]] کنم؟ فرمود: "به تو حجّه میدهند، برای آن کسی که میدانی، امّا تو آن را به فاسقی میدهی که خمر میآشامد؟ نزدیک است که این چشم تو کور شود". بعد از برگشتن، چهل روز نگذشت، مگر آنکه از همان چشم که به آن اشاره شد، جراحتی بیرون آمد. و از آن جراحت، آن چشم ضایع شد<ref>اربعین خاتون آبادی، ص۵۳، ذیل حدیث ۱۳. خرائج، ج۱، ص۴۸۰، بحارالانوار، ج۵۲، ص۵۹. اثباة الهداة، ج۷، ص۳۴۶. وسائل الشیعة، ج۸، ص۱۴۷. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۷۰.</ref>»<ref>[[عبدالحسین طالعی|طالعی، عبدالحسین]]، [[رهتوشه منتظران (کتاب)|رهتوشه منتظران]]، ص ۳۲-۳۳.</ref>. |