آیا اعتقاد به تام بودن علم معصوم غلو است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۳۳
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $3 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
آیتالله '''[[سید محمد علی قاضی طباطبایی]]''' در مقدمه کتاب ''«[http://ketaab.iec-md.org/barrasihaaye_eslaami/barrasihaaye_eslaami_jeld_1_tabaatabaaei_11.html بررسیهای اسلامی]»'' و مقاله ''«[[مقدمهای بر کتاب علم امام (کتاب)|مقدمهای بر کتاب علم امام]]»'' در اینباره گفته است: | آیتالله '''[[سید محمد علی قاضی طباطبایی]]''' در مقدمه کتاب ''«[http://ketaab.iec-md.org/barrasihaaye_eslaami/barrasihaaye_eslaami_jeld_1_tabaatabaaei_11.html بررسیهای اسلامی]»'' و مقاله ''«[[مقدمهای بر کتاب علم امام (کتاب)|مقدمهای بر کتاب علم امام]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«جمعی از اشخاص قاصر نظر و کمظرفیت وقتی که میشنوند خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از اعمال ما آگاهاند، این اعتقاد را در حق [[پیغمبر]] و [[امام]]{{ع}} غُلُوّ دانسته و تاب تحمل ندارند، ولی اینگونه اشخاص هنوز معنی غلوّ را ندانستهاند. زیرا غلوّ آن است که[[پیغمبر]] و [[امام]]{{ع}} را<ref>فرق میان [[پیغمبر]] و [[امام]]{{ع}} آن است که [[پیغمبر]]{{صل}} در مقام تحدّی و اثبات نبوت خود باید معجزه بیاورد تا نبوت خود را اثبات کرده و روشن نماید که او فرستاده خداوند جلیل میباشد و اما [[امام]]{{ع}} با آنکه مثل [[پیغمبر]]{{صل}} دارای قدرت معجزه نشان دادن میباشد، ولی لازم نیست که به مقام تحدّی بیاید و در اثبات [[امامت]] خود معجزه نشان داده و کرامت اظهار نماید، زیرا مقام [[امامت]] از طرف نبوّت منصوص است. احتیاج به معجزه ندارد. آری، هرگاه کسی از [[امام]]{{ع}} امر خارقالعاده درخواست کرد و مصلحت اقتضا نمود، ظاهر کرده و معجزه نشان میدهد، برای آنکه [[امام]]{{ع}} داراک کمالاتی است که [[پیغمبر]]{{صل}} به آن دارا بود.</ref> از حدود بشریّت خارج کرده به الوهیت داخل کنیم و یا [[امام]]{{ع}} را به نبوت و رسالت وارد بنماییم و یا آنها را در صفاتی که اختصاص به خدا دارد شریک قرار بدهیم، مثل روزی دادن به مخلوقات و خلق کردن و [[حیات]] بخشیدن و قبض روح کردن و یا در یکی از این اوصاف مذکوره [[پیغمبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} را مستقل بدانیم، نه اینکه اگر خداوند خودش مخلوقی خلق کرده و آنها را عالم و آگاه بر اعمال بشر نموده و در سائر صفات نیز آنها را به آخرین کمال که از تصوّر ما خارج است نائل کرده و برای اثبات حقّانیت خود قوه اعجاز مرحمت فرموده و با اذن پروردگار میتوانند زنده کرده و قبض روح نمایند چنانچه [[حضرت عیسی]]{{ع}} انجام داد، غلوّ میشود؛ زیرا [[ائمه]]{{عم}} در انجام اینها هیچگونه استقلالی از خودشان ندارند و هر کمالی که به آن رسیدهاند از ناحیه خداوند جلیل میباشد و هر مقام و عظمت که دارند خداوند داده، چنان که اطاعت آنها را در ردیف اطاعت خود قرار داده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و بیعت [[رسول]] خود را مانند بیعت خودش کرده: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ}} <ref> بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref> و دست او را از جهت احترام و شرافت، دست قدرت خود قرار داده و فرموده: {{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}} <ref> دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref> و محبّت خود را بسته به محبّت پیغمبرش دانسته، چنانچه فرموده {{متن قرآن|إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}} <ref> اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۱.</ref> و همچنین آنها را آگاه و مطّلع گردانیده بر اعمال بشر و فرموده: {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}} <ref> آنچه در سر دارید انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۳۱.</ref> در صورتی که آنها مخلوق خدایند و هر کمال و اوصاف که دارند از خداوند به آنها افاضه شده و خداوند واجب الوجود بالذات بوده و صفاتش عین ذات اوست و واجب الوجود بالذّات و من جمیعالجهات است امّا آنها مخلوق هستند و حادث و اوصافشان زائد بر ذات آنهاست. پس غلوّی در کار نیست»<ref>[[مقدمهای بر کتاب علم امام (کتاب)|مقدمهای بر کتاب علم امام]]، ص ۵۲۰.</ref> | ::::::«جمعی از اشخاص قاصر نظر و کمظرفیت وقتی که میشنوند خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از اعمال ما آگاهاند، این اعتقاد را در حق [[پیغمبر]] و [[امام]]{{ع}} غُلُوّ دانسته و تاب تحمل ندارند، ولی اینگونه اشخاص هنوز معنی غلوّ را ندانستهاند. زیرا غلوّ آن است که[[پیغمبر]] و [[امام]]{{ع}} را<ref>فرق میان [[پیغمبر]] و [[امام]]{{ع}} آن است که [[پیغمبر]]{{صل}} در مقام تحدّی و اثبات نبوت خود باید معجزه بیاورد تا نبوت خود را اثبات کرده و روشن نماید که او فرستاده خداوند جلیل میباشد و اما [[امام]]{{ع}} با آنکه مثل [[پیغمبر]]{{صل}} دارای قدرت معجزه نشان دادن میباشد، ولی لازم نیست که به مقام تحدّی بیاید و در اثبات [[امامت]] خود معجزه نشان داده و کرامت اظهار نماید، زیرا مقام [[امامت]] از طرف نبوّت منصوص است. احتیاج به معجزه ندارد. آری، هرگاه کسی از [[امام]]{{ع}} امر خارقالعاده درخواست کرد و مصلحت اقتضا نمود، ظاهر کرده و معجزه نشان میدهد، برای آنکه [[امام]]{{ع}} داراک کمالاتی است که [[پیغمبر]]{{صل}} به آن دارا بود.</ref> از حدود بشریّت خارج کرده به الوهیت داخل کنیم و یا [[امام]]{{ع}} را به نبوت و رسالت وارد بنماییم و یا آنها را در صفاتی که اختصاص به خدا دارد شریک قرار بدهیم، مثل روزی دادن به مخلوقات و خلق کردن و [[حیات]] بخشیدن و قبض روح کردن و یا در یکی از این اوصاف مذکوره [[پیغمبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} را مستقل بدانیم، نه اینکه اگر خداوند خودش مخلوقی خلق کرده و آنها را عالم و آگاه بر اعمال بشر نموده و در سائر صفات نیز آنها را به آخرین کمال که از تصوّر ما خارج است نائل کرده و برای اثبات حقّانیت خود قوه اعجاز مرحمت فرموده و با اذن پروردگار میتوانند زنده کرده و قبض روح نمایند چنانچه [[حضرت عیسی]]{{ع}} انجام داد، غلوّ میشود؛ زیرا [[ائمه]]{{عم}} در انجام اینها هیچگونه استقلالی از خودشان ندارند و هر کمالی که به آن رسیدهاند از ناحیه خداوند جلیل میباشد و هر مقام و عظمت که دارند خداوند داده، چنان که اطاعت آنها را در ردیف اطاعت خود قرار داده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و بیعت [[رسول]] خود را مانند بیعت خودش کرده: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ}} <ref> بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref> و دست او را از جهت احترام و شرافت، دست قدرت خود قرار داده و فرموده: {{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}} <ref> دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref> و محبّت خود را بسته به محبّت پیغمبرش دانسته، چنانچه فرموده {{متن قرآن|إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}} <ref> اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۱.</ref> و همچنین آنها را آگاه و مطّلع گردانیده بر اعمال بشر و فرموده: {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}} <ref> آنچه در سر دارید انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۳۱.</ref> در صورتی که آنها مخلوق خدایند و هر کمال و اوصاف که دارند از خداوند به آنها افاضه شده و خداوند واجب الوجود بالذات بوده و صفاتش عین ذات اوست و واجب الوجود بالذّات و من جمیعالجهات است امّا آنها مخلوق هستند و حادث و اوصافشان زائد بر ذات آنهاست. پس غلوّی در کار نیست»<ref>[[مقدمهای بر کتاب علم امام (کتاب)|مقدمهای بر کتاب علم امام]]، ص ۵۲۰.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱. آیتالله جوادی آملی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱. آیتالله جوادی آملی؛ | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
::::::پاسخ این سه اشکال چنین است: آیات فراوانی دلالت میکنند که [[پیامبر]] شاهد اعمال امت خود {{متن قرآن|وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا }}<ref> و پیامبر بر شما گواه باشد؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.</ref> و شاهد اعمال شهدای اعمال امتهای دیگر انبیا است: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا }}<ref> پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟؛ سوره نساء، آیه: ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء }}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref>. چنان که مسیح شاهد اعمال امت خودش است: {{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا }}<ref> و در روز رستخیز بر آنان گواه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۹.</ref> روشن است که قیامت ظرف ادای شهادت است و ادای شهادت باید مسبوق به تحمل صحیح آن باشد، پس اعمال امت آن حضرت باید قبل از قیامت مورد شهود و تحت علمیآن حضرت قرار گرفته باشد تا او بتواند در معاد به آن شهادت دهد. اکنون سخن در این است که چند قرن از رحلت [[پیامبر اسلام]] و رحلت یا عروج عیسی میگذرد. اگر مرگ یا عروج که سبب عدم حضور آنها در امتشان است، مانع دیدن اعمال امت و شنیدن صدایشان باشد، چگونه این دو [[پیامبر]] بزرگ و همچنین سایر پیامبران میتوانند تحمل شهادت کنند تا در صحنه قیامت به اعمال امت پس از خود شهادت بدهند؟ چنان که شهادت بر اعمال و گفتار کسانی که در زمان خودشان زندگی میکردند و در کنار آنها نبودند نیز به مشکل برمیخورد. افزون بر این، گروهی از مؤمنان نیز شاهد اعمال امتاند: {{متن قرآن|لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ }}<ref> تا گواه بر مردم باشید؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ }}<ref> شما بر مردم گواه باشید؛ سوره حج، آیه: ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ }}</ref> و بگو آنچه در سر دارید انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref> در اینکه مقصود از "مؤمنان" در این آیه چه کسانیاند این مؤمنان هر کس باشند اگر مرده باشند. همانند پیامبران - در شهادت بر اعمال با مشکل روبهرو خواهند شد و چنانچه زنده باشند نیز نمیتوانند شاهد همه اعمال مؤمنان باشند، مگر آنکه از [[علم غیب]] برخوردار باشند. | ::::::پاسخ این سه اشکال چنین است: آیات فراوانی دلالت میکنند که [[پیامبر]] شاهد اعمال امت خود {{متن قرآن|وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا }}<ref> و پیامبر بر شما گواه باشد؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.</ref> و شاهد اعمال شهدای اعمال امتهای دیگر انبیا است: {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا }}<ref> پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟؛ سوره نساء، آیه: ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء }}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref>. چنان که مسیح شاهد اعمال امت خودش است: {{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا }}<ref> و در روز رستخیز بر آنان گواه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۹.</ref> روشن است که قیامت ظرف ادای شهادت است و ادای شهادت باید مسبوق به تحمل صحیح آن باشد، پس اعمال امت آن حضرت باید قبل از قیامت مورد شهود و تحت علمیآن حضرت قرار گرفته باشد تا او بتواند در معاد به آن شهادت دهد. اکنون سخن در این است که چند قرن از رحلت [[پیامبر اسلام]] و رحلت یا عروج عیسی میگذرد. اگر مرگ یا عروج که سبب عدم حضور آنها در امتشان است، مانع دیدن اعمال امت و شنیدن صدایشان باشد، چگونه این دو [[پیامبر]] بزرگ و همچنین سایر پیامبران میتوانند تحمل شهادت کنند تا در صحنه قیامت به اعمال امت پس از خود شهادت بدهند؟ چنان که شهادت بر اعمال و گفتار کسانی که در زمان خودشان زندگی میکردند و در کنار آنها نبودند نیز به مشکل برمیخورد. افزون بر این، گروهی از مؤمنان نیز شاهد اعمال امتاند: {{متن قرآن|لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ }}<ref> تا گواه بر مردم باشید؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ }}<ref> شما بر مردم گواه باشید؛ سوره حج، آیه: ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ }}</ref> و بگو آنچه در سر دارید انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref> در اینکه مقصود از "مؤمنان" در این آیه چه کسانیاند این مؤمنان هر کس باشند اگر مرده باشند. همانند پیامبران - در شهادت بر اعمال با مشکل روبهرو خواهند شد و چنانچه زنده باشند نیز نمیتوانند شاهد همه اعمال مؤمنان باشند، مگر آنکه از [[علم غیب]] برخوردار باشند. | ||
::::::نتیجه آنکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و دیگر پیامبران، هم از [[علم غیب]] برخوردارند و هم از احوال امت خود - حتی پس از مرگ - آگاهاند و هم صداهای مردم را میشنوند، از این رو امت اسلام در زیارتها و در نمازهایشان به هر جای جهان که باشند با خطاب به [[پیامبر]] میگویند: {{عربی|"السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ "}}! بر این اساس، شنیدن صدا به زائر حاضر در حرم اختصاص ندارد، بلکه از هر نقطه دنیا میتوان به آنها سلام کرد و آنان میشنوند و خطاب بدون شنیدن مخاطب معنا ندارد؛ پس پذیرش هیچ يک از امور یاد شده، با عقل و قرآن کریم تعارض ندارد»<ref>[[ادب فنای مقربان ج۶ (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۲۱.</ref>. | ::::::نتیجه آنکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و دیگر پیامبران، هم از [[علم غیب]] برخوردارند و هم از احوال امت خود - حتی پس از مرگ - آگاهاند و هم صداهای مردم را میشنوند، از این رو امت اسلام در زیارتها و در نمازهایشان به هر جای جهان که باشند با خطاب به [[پیامبر]] میگویند: {{عربی|"السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ "}}! بر این اساس، شنیدن صدا به زائر حاضر در حرم اختصاص ندارد، بلکه از هر نقطه دنیا میتوان به آنها سلام کرد و آنان میشنوند و خطاب بدون شنیدن مخاطب معنا ندارد؛ پس پذیرش هیچ يک از امور یاد شده، با عقل و قرآن کریم تعارض ندارد»<ref>[[ادب فنای مقربان ج۶ (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۲۱.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در کتاب ''«[[علوم برگزیدگان (کتاب)|علوم برگزیدگان]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در کتاب ''«[[علوم برگزیدگان (کتاب)|علوم برگزیدگان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«اعتقاد به علوم ویژه برای [[ائمه]]{{عم}} و دیگر برگزیدگان خداوند، غلوآمیز نیست و تأییدهای قرآنی دارد. ارتباط حضرت مریم{{س}} با فرشتگان، الهام به مادر موسی{{ع}}، و علوم جناب [[ذوالقرنین]] و [[آصف بن برخیا]]، نمونههاییاند که نشان میدهند اعتقاد به ارتباط ویژه [[ائمه]]{{عم}} به عنوان حجتهای خداوند بعد از [[پیامبر]]{{صل}} با منابع علوم فرابشری، غلوآمیز نیست؛ بلکه ممکن بوده و قرآن کریم از رخ دادن آن در برخی موارد گزارش داده است. در روایات نیز این استدلال زیبا نقل شده که خداوند بزرگتر و کریمتر از آن است که کسی را حجت خود بر مردم قرار دهد، اما اخبار آسمانها و زمین را از او پنهان بدارد<ref>{{عربی|"اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ"}} سند این روایت، صحیح است. [[محمد بن یعقوب کلینی]]، الکافی، ج۱، ص۶۵۴؛ همچنین ر.ک: الکافی، ص۶۵۰ـ۶۵۴. در این صفحات، چهار روایت در این موضوع نقل شده که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲ـ۱۲۷. در این صفحات، روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است.</ref>. تجربه هم نشان داده است که افراد عادی با دانشهای عادی نمیتوانند جهان را مدیریت کنند و به سعادت مطلوب برسانند. بنابراین داشتن پشتوانه قرآنی و مستند بودن به روایات معتبر، نادرستی ادعای یادشده را روشن میسازد. به نظر میرسد ادعای نفی هرگونه علم الهی و ویژه از [[ائمه]]{{عم}}، دیدگاهی تفریطی و ناشی از مقایسه [[ائمه]]{{عم}} با پیشوایان اهل سنت است»<ref>[[علوم برگزیدگان (کتاب)|علوم برگزیدگان]]؛ ص۴۰۸.</ref>. | ::::::«اعتقاد به علوم ویژه برای [[ائمه]]{{عم}} و دیگر برگزیدگان خداوند، غلوآمیز نیست و تأییدهای قرآنی دارد. ارتباط حضرت مریم{{س}} با فرشتگان، الهام به مادر موسی{{ع}}، و علوم جناب [[ذوالقرنین]] و [[آصف بن برخیا]]، نمونههاییاند که نشان میدهند اعتقاد به ارتباط ویژه [[ائمه]]{{عم}} به عنوان حجتهای خداوند بعد از [[پیامبر]]{{صل}} با منابع علوم فرابشری، غلوآمیز نیست؛ بلکه ممکن بوده و قرآن کریم از رخ دادن آن در برخی موارد گزارش داده است. در روایات نیز این استدلال زیبا نقل شده که خداوند بزرگتر و کریمتر از آن است که کسی را حجت خود بر مردم قرار دهد، اما اخبار آسمانها و زمین را از او پنهان بدارد<ref>{{عربی|"اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ"}} سند این روایت، صحیح است. [[محمد بن یعقوب کلینی]]، الکافی، ج۱، ص۶۵۴؛ همچنین ر.ک: الکافی، ص۶۵۰ـ۶۵۴. در این صفحات، چهار روایت در این موضوع نقل شده که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲ـ۱۲۷. در این صفحات، روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است.</ref>. تجربه هم نشان داده است که افراد عادی با دانشهای عادی نمیتوانند جهان را مدیریت کنند و به سعادت مطلوب برسانند. بنابراین داشتن پشتوانه قرآنی و مستند بودن به روایات معتبر، نادرستی ادعای یادشده را روشن میسازد. به نظر میرسد ادعای نفی هرگونه علم الهی و ویژه از [[ائمه]]{{عم}}، دیدگاهی تفریطی و ناشی از مقایسه [[ائمه]]{{عم}} با پیشوایان اهل سنت است»<ref>[[علوم برگزیدگان (کتاب)|علوم برگزیدگان]]؛ ص۴۰۸.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدیفر]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدیفر]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«مخالفان [[علم غیب]] و ادله آنان معتقدند که [[علم غیب]] منحصرا از آن خداوند است و داشتن علم غیب برای غیر خداوند شرک و کفر است و خداوند تنها برخی از انبیا را از بعضی غیبها آگاه کرده است آن هم در محدوده احکام شریعت و به واسطه [[وحی]]؛ و [[علم غیب]] داشتن آنان معجزه و دلیل نبوت آنان بوده است. لذا غیر از انبیاء احدی از علم غیب برخوردار نیست. این افراد برای اثبات مدعای خود به پارهای از ادله عقلی و نقلی استناد کردهاند. (...) اگر ما معتقد باشیم که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|به همه امور گذشته و آینده تا روز حشر]] و بلکه [[آیا علم به عجایب یا راههای آسمان و زمین یا خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|اخبار آسمانها]] و [[آیا علم به قیامت و زمان و احوال آن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آنچه پس از قیامت واقع میشود]]، علم دارند. این اعتقاد، غلو در حق ایشان و فراتر از حد آنهاست»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۴۴.</ref>. | ::::::«مخالفان [[علم غیب]] و ادله آنان معتقدند که [[علم غیب]] منحصرا از آن خداوند است و داشتن علم غیب برای غیر خداوند شرک و کفر است و خداوند تنها برخی از انبیا را از بعضی غیبها آگاه کرده است آن هم در محدوده احکام شریعت و به واسطه [[وحی]]؛ و [[علم غیب]] داشتن آنان معجزه و دلیل نبوت آنان بوده است. لذا غیر از انبیاء احدی از علم غیب برخوردار نیست. این افراد برای اثبات مدعای خود به پارهای از ادله عقلی و نقلی استناد کردهاند. (...) اگر ما معتقد باشیم که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|به همه امور گذشته و آینده تا روز حشر]] و بلکه [[آیا علم به عجایب یا راههای آسمان و زمین یا خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|اخبار آسمانها]] و [[آیا علم به قیامت و زمان و احوال آن علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آنچه پس از قیامت واقع میشود]]، علم دارند. این اعتقاد، غلو در حق ایشان و فراتر از حد آنهاست»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۴۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
::::::باز هم از این بالاتر، که [[ابن قیم جوزی]] میگوید یک چیزهائی را خودم تجربه دارم و قضایائی را خودم با [[ابن تیمیه]] دارم: چندین بار [[ابن تیمیه]] از آینده من خبر داد، بطوری که یک مورد هم خلاف ندیدم. [[ابن تیمیه]] حرانی که آقای [[ابن حجر]] میگوید: بخاطر اهانت او به [[رسول اکرم]]{{صل}}، مسلمانها میگویند [[ابن تیمیه]] زندیق است و بخاطر جسارتش به [[علی]]{{ع}} میگویند منافق است. چون معتقد بود که [[علی]]{{ع}} در ۱۷ مورد، خطا کرده و بر خلاف کتاب و سنت عمل کرده است. این آقای [[ابن تیمیه]] این حرفها را میزند و غلو نیست، اما اگر شیعه آمد و گفت که آقا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: مردم! در جنگ صفین، هزار نفر برای ما یاور خواهد آمد. بعضی اعتراض کردند که لاأقل بگو: حدود هزار نفر، گفت: نه، هزار نفر، نه یکی کمتر و نه یکی بیشتر. حتی خود [[ابن عباس]] هم اعتراض کرد که اگر حرف شما خلاف در بیاید، مردم از عقیده خود نسبت به شما بر میگردند، گفت: همینطور که هست. میگوید: تک تک شمردیم و رسیدیم به ۹۹۹، و یک نفر کم آمد؛ در این حین بعضیها ایمانشان متزلزل میشد، که دیدیم یک جوانی از دور با پای پیاده میآید، رفتیم جلو، دیدم آقای [[اویس قرنی]] است و با پیوستن آقای [[اویس قرنی]]، لشکر [[علی]]{{ع}} هزار نفر شد. چون شیعه این را نقل میکند، شیعه کافر و مشرک است و غلو میکند، مگر کسی از [[غیب]] خبر دارد؛ ولی اگر مانند این را آقای [[ابن تیمیه]] بگوید، هیچ اشکالی ندارد، یا در رابطه با عمر و ابوبکر و ... و یا همین آقای [[کعب الأحبار]] یهودی که هر جنایتی که در اسلام شده، یک طرفش ایشان است، تمام اسرائیلیات را وارد کتابهای [[اهل سنت]] کرد، شما در شرح حال آقای [[کعب الأحبار]] ببینید که مینویسند: [[کعب الأحبار]] از شهادت جناب [[عمر بن خطاب]]، ۳ مرتبه خبر داد. گفت آقای عمر سه روز بعد به شهادت میرسی. فردا آمد و گفت دو روز بعد به شهادت میرسی. یک روز بعد آمد و گفت فردا به شهادت میرسی. همان روزی که [[کعب الأحبار]] گفته بود، [[ابو لؤلؤ]] مجوسی آمد و شکم عمر را پاره کرد و به شهادت رسید. این هیچ اشکالی ندارد، چون [[کعب الأحبار]] میگوید؛ ولی اگر مشابه این را از سلمان و ابوذر در مورد [[ائمه]]{{عم}} نقل کردیم، آسمان به زمین خواهد آمد. | ::::::باز هم از این بالاتر، که [[ابن قیم جوزی]] میگوید یک چیزهائی را خودم تجربه دارم و قضایائی را خودم با [[ابن تیمیه]] دارم: چندین بار [[ابن تیمیه]] از آینده من خبر داد، بطوری که یک مورد هم خلاف ندیدم. [[ابن تیمیه]] حرانی که آقای [[ابن حجر]] میگوید: بخاطر اهانت او به [[رسول اکرم]]{{صل}}، مسلمانها میگویند [[ابن تیمیه]] زندیق است و بخاطر جسارتش به [[علی]]{{ع}} میگویند منافق است. چون معتقد بود که [[علی]]{{ع}} در ۱۷ مورد، خطا کرده و بر خلاف کتاب و سنت عمل کرده است. این آقای [[ابن تیمیه]] این حرفها را میزند و غلو نیست، اما اگر شیعه آمد و گفت که آقا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: مردم! در جنگ صفین، هزار نفر برای ما یاور خواهد آمد. بعضی اعتراض کردند که لاأقل بگو: حدود هزار نفر، گفت: نه، هزار نفر، نه یکی کمتر و نه یکی بیشتر. حتی خود [[ابن عباس]] هم اعتراض کرد که اگر حرف شما خلاف در بیاید، مردم از عقیده خود نسبت به شما بر میگردند، گفت: همینطور که هست. میگوید: تک تک شمردیم و رسیدیم به ۹۹۹، و یک نفر کم آمد؛ در این حین بعضیها ایمانشان متزلزل میشد، که دیدیم یک جوانی از دور با پای پیاده میآید، رفتیم جلو، دیدم آقای [[اویس قرنی]] است و با پیوستن آقای [[اویس قرنی]]، لشکر [[علی]]{{ع}} هزار نفر شد. چون شیعه این را نقل میکند، شیعه کافر و مشرک است و غلو میکند، مگر کسی از [[غیب]] خبر دارد؛ ولی اگر مانند این را آقای [[ابن تیمیه]] بگوید، هیچ اشکالی ندارد، یا در رابطه با عمر و ابوبکر و ... و یا همین آقای [[کعب الأحبار]] یهودی که هر جنایتی که در اسلام شده، یک طرفش ایشان است، تمام اسرائیلیات را وارد کتابهای [[اهل سنت]] کرد، شما در شرح حال آقای [[کعب الأحبار]] ببینید که مینویسند: [[کعب الأحبار]] از شهادت جناب [[عمر بن خطاب]]، ۳ مرتبه خبر داد. گفت آقای عمر سه روز بعد به شهادت میرسی. فردا آمد و گفت دو روز بعد به شهادت میرسی. یک روز بعد آمد و گفت فردا به شهادت میرسی. همان روزی که [[کعب الأحبار]] گفته بود، [[ابو لؤلؤ]] مجوسی آمد و شکم عمر را پاره کرد و به شهادت رسید. این هیچ اشکالی ندارد، چون [[کعب الأحبار]] میگوید؛ ولی اگر مشابه این را از سلمان و ابوذر در مورد [[ائمه]]{{عم}} نقل کردیم، آسمان به زمین خواهد آمد. | ||
::::::باید در برابر این هجمهها، پاسخهای هجمهای داد؛ مثل خود آنها باید از روایات خودشان آورد و جواب نقضی داد؛ چون پاسخ حلّی را ما هر چه بگوئیم، توجیه میکنند، ولی در پاسخ نقضی، هیچ راهی برای توجیه نیست»<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص۱۵۴- ۱۶۴.</ref>. | ::::::باید در برابر این هجمهها، پاسخهای هجمهای داد؛ مثل خود آنها باید از روایات خودشان آورد و جواب نقضی داد؛ چون پاسخ حلّی را ما هر چه بگوئیم، توجیه میکنند، ولی در پاسخ نقضی، هیچ راهی برای توجیه نیست»<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص۱۵۴- ۱۶۴.</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |