دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۱
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ | ||
| تصویر = 673639443601.jpg | | تصویر = 673639443601.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد حسن نادم | | پاسخدهنده = محمد حسن نادم | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::*«[[معتزلیان]] [[علم غیب]] را با مقدماتی که بیان نمودند، فقط در مورد [[پیامبران]] پذیرفتند، درباره غیر پیامبران بر این باور بودند که دلیلی یا جایگزین دلیل عقلی بر [[غیب دانی]] آنها نمیتوان ارائه کرد. بنابر این بحث [[علم غیب امام]] در دایره مباحث کلامی آنها نمیگنجد. علاوه اینکه آنها به صراحت با غیب دانی امام مخالفت کردند<ref>نک: الشریف المرتضی علی بن الحسین الموسوی، الشافی فی الامامه، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، مؤسسة الصادق للطباعة و النشر، طهران، ۱۴۰۷ هـ - ١٩٨١ م، ج ١٠، ص ۲۶؛ فی علم الکلام، ج١، ص ۲۶۲.</ref>. | ::::::*«[[معتزلیان]] [[علم غیب]] را با مقدماتی که بیان نمودند، فقط در مورد [[پیامبران]] پذیرفتند، درباره غیر پیامبران بر این باور بودند که دلیلی یا جایگزین دلیل عقلی بر [[غیب دانی]] آنها نمیتوان ارائه کرد. بنابر این بحث [[علم غیب امام]] در دایره مباحث کلامی آنها نمیگنجد. علاوه اینکه آنها به صراحت با غیب دانی امام مخالفت کردند<ref>نک: الشریف المرتضی علی بن الحسین الموسوی، الشافی فی الامامه، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، مؤسسة الصادق للطباعة و النشر، طهران، ۱۴۰۷ هـ - ١٩٨١ م، ج ١٠، ص ۲۶؛ فی علم الکلام، ج١، ص ۲۶۲.</ref>. | ||
::::::*[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیب دانی بر غیر انبیا را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیب دانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد<ref>نک: السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>(...). | ::::::*[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیب دانی بر غیر انبیا را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیب دانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد<ref>نک: السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>(...). | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛ | ||
| تصویر = 11607.jpg | | تصویر = 11607.jpg | ||
| پاسخدهنده = حسین صالحی مالستانی | | پاسخدهنده = حسین صالحی مالستانی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[ علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی]]»'' در اینباره گفتهاست: | |||
::::::«بعضی، [[علم غیب]] را برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} اینگونه حل نمودهاند که [[علم غیب]] یعنی علمی که بر بندگان مخفی است و اطلاع به آن مختص خداست؛ زیرا بر او چیزی مخفی نیست اما بعد از آنکه از جانب حق به پیامبران و اولیای الهی افاضه شد برای آنها غیب نیست. اینکه میگوییم پیامبران دارای [[علم غیب]] بودند؛ یعنی علومی که بر ما مخفی است، آنها میدانستند، پس نزاع در این که [[علم غیب]] مختص به خداست یا پیامبران هم دارا بودند، بیموضوع است؛ زیرا اگر مراد علمی است که مختص به او ذات حق است مثل علم ذات به ذات، احدی جز او ندارد و اگر مراد علومی است که بر غیر این خاندان مخفی است و آنها عالم بودند، در این صورت غیب، فقط برای انسانها معنا پیدا میکند و برای خداوند هیچ چیزی مستور و پنهان نیست. | ::::::«بعضی، [[علم غیب]] را برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} اینگونه حل نمودهاند که [[علم غیب]] یعنی علمی که بر بندگان مخفی است و اطلاع به آن مختص خداست؛ زیرا بر او چیزی مخفی نیست اما بعد از آنکه از جانب حق به پیامبران و اولیای الهی افاضه شد برای آنها غیب نیست. اینکه میگوییم پیامبران دارای [[علم غیب]] بودند؛ یعنی علومی که بر ما مخفی است، آنها میدانستند، پس نزاع در این که [[علم غیب]] مختص به خداست یا پیامبران هم دارا بودند، بیموضوع است؛ زیرا اگر مراد علمی است که مختص به او ذات حق است مثل علم ذات به ذات، احدی جز او ندارد و اگر مراد علومی است که بر غیر این خاندان مخفی است و آنها عالم بودند، در این صورت غیب، فقط برای انسانها معنا پیدا میکند و برای خداوند هیچ چیزی مستور و پنهان نیست. | ||
::::::بر این اساس علم خدا دارای اقسامی است: | ::::::بر این اساس علم خدا دارای اقسامی است: | ||
خط ۲۲۹: | خط ۲۲۹: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱۲. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱۲. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛ | ||
| تصویر = 11012314343.jpg | | تصویر = 11012314343.jpg | ||
| پاسخدهنده = حسن رهبری | | پاسخدهنده = حسن رهبری | ||
| پاسخ = آقای '''[[حسن رهبری]]''' در مقاله ''«[[علم پیامبر و امام در تفسیر من وحی القرآن (مقاله)|علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«دیدگاه برخی از عالمان شیعی را در این زمینه، در ذیل مشاهده میکنید: | ::::::«دیدگاه برخی از عالمان شیعی را در این زمینه، در ذیل مشاهده میکنید: | ||
:::::۱. [[شیخ مفید]] که از نخستین تدوین کنندگان اعتقادات اسلامی و سلسله جنبان نهضت فکری در جهان شیعی است، بر این باور است که: {{عربی|«إن الأئمه من آل محمد قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد و یعرفون ما یکون قبل کونه و لیس بواجب فی صفاتهم و لا شرطاً فی إمامتهم ... و لیس ذلک بواجب عقلاً ... فأما اطلاق القول علیهم بأنهم یعلمون الغیب فهو منکر بیّن الفساد لأن الوصف بذلک انما یستحقه من علم الأشیاء بنفسه و هذا لایکون الا لله عزّوجلّ و علی قولی هذا جماعه اهل الإمامه إلا من شذ عنهم من المفوضه و من انتمی إلیهم من الغلاه»}}<ref>[[امامان]]{{عم}} گاهی از دل برخی از مردم خبر داشتند و رویدادها را پیش از وقوع میدانستند، ولی این از ویژگیهای ضروری و از شرایط [[امامت]] [[ائمه]]{{عم}} نمیباشد؛ بلکه بدین وسیله خداوند آنان را گرامی داشته و داناترین مردم قرار داده است تا وسیله پیروی و اطاعت از آنان باشد. امّا شایسته نیست به کسانی که علم آنان به وسیله دیگری آموزش داده شده یا افاضه گردیده است، عالِم به غیب گفته شود؛ زیرا صفت عالم به غیب سزاوار کسی است که ذاتاً و بدون استمداد از دیگری به حقایق امور و جهان هستی دانا و آشنا باشد. این سخن، دیدگاه بسیاری از علمای شیعه است، مگر تعداد کمی از مفوّضه و کسانی که غلوّ کنندگان که به آنان پیوستهاند.</ref>. بیان [[شیخ مفید]] زمانی بیشتر آشکار میشود که سخنان دیگر او را هم بدان بیفزاییم. ایشان سخن خود را چنین ادامه میدهد: آگاهی [[امامان]]{{عم}} به همه فنون و زبانها ناشدنی نیست، ولی از نظر عقل و قیاس، اعتقاد بدان واجب نیست. خبرهایی از افراد مورد اعتمادی رسیده که [[امامان]]{{عم}}: از این مسائل آگاهی داشتند. در صورت صحیح بودن آنها، موضوع قطعیت خواهد داشت، ولی قطعیت آن از نظر من مورد تردید است... . مفوّضه و غلات موافق این سخناناند. [[شیخ مفید]] در کتاب "مسائل العکبریه" در پاسخ به این پرسشها که [[چرا علم غیب امام علی مانع از رفتن به مسجد و قتل او توسط ابن ملجم نشد؟ (پرسش)|چرا امیرالمؤمنین با وجود آگاهی از کشته شدنش به سوی مسجد رفت؟]] چرا [[امام حسین]]{{ع}} با آگاهی از بیوفایی و کمک نکردن مردم کوفه و کشته شدنش به سوی کوفه حرکت کرد؟ چرا [[امام حسن]]{{ع}} ...؟ و ... چنین پاسخ میگوید: "هرگز علمای شیعه اجماع نکردهاند که [[امام]]{{ع}} همه حوادث آینده را بدون استثنا میداند و اگر کسی بگوید [[امام]]{{ع}} همه حوادث را بدون استثنا میداند، این را قبول نداریم و گوینده آن را که سخن بدون دلیلی میگوید، تصدیق نمیکنیم... آری! [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} ظاهراً از کشته شدنش خبر داشت و قاتل خود را میشناخت، ولی از زمان دقیق مرگش آگاه نبود؛ همچنین [[امام حسین]]{{ع}} و...". در کتاب "الفصول المختاره" که از مناظره خود با دانشمند معتزلی گزارش میدهد، با این سؤال مواجه میشود که [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به نظر شما از ترس دشمنان، در پرده غیبت به سر میبرد؟ آیا از شما هم که دشمن او نیستید، میترسد؟ و اگر نمیترسد، چرا برای شما ظاهر نمیشود تا مشکلاتتان را زدوده و احترام و نامتان را بلند دارد؟ شیخ چنین پاسخ میدهد: "اگر باورم بر این بود که [[امام]]{{ع}} از درون انسانها آگاه است و چیزی از اسرار درونی بر او پوشیده نیست، آگاهی ایشان از درون خودم را هم میپذیرفتم؛ ولی چنین باوری نداشته و ندارم. [[علم امام]] همانند علم بشری در چهارچوب ظواهر است و آگاهی او از اسرار و نهانها، منوط به اطلاعرسانی از سوی خداوند یا [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} یا رؤیای صادقه و همانند آنهاست". | :::::۱. [[شیخ مفید]] که از نخستین تدوین کنندگان اعتقادات اسلامی و سلسله جنبان نهضت فکری در جهان شیعی است، بر این باور است که: {{عربی|«إن الأئمه من آل محمد قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد و یعرفون ما یکون قبل کونه و لیس بواجب فی صفاتهم و لا شرطاً فی إمامتهم ... و لیس ذلک بواجب عقلاً ... فأما اطلاق القول علیهم بأنهم یعلمون الغیب فهو منکر بیّن الفساد لأن الوصف بذلک انما یستحقه من علم الأشیاء بنفسه و هذا لایکون الا لله عزّوجلّ و علی قولی هذا جماعه اهل الإمامه إلا من شذ عنهم من المفوضه و من انتمی إلیهم من الغلاه»}}<ref>[[امامان]]{{عم}} گاهی از دل برخی از مردم خبر داشتند و رویدادها را پیش از وقوع میدانستند، ولی این از ویژگیهای ضروری و از شرایط [[امامت]] [[ائمه]]{{عم}} نمیباشد؛ بلکه بدین وسیله خداوند آنان را گرامی داشته و داناترین مردم قرار داده است تا وسیله پیروی و اطاعت از آنان باشد. امّا شایسته نیست به کسانی که علم آنان به وسیله دیگری آموزش داده شده یا افاضه گردیده است، عالِم به غیب گفته شود؛ زیرا صفت عالم به غیب سزاوار کسی است که ذاتاً و بدون استمداد از دیگری به حقایق امور و جهان هستی دانا و آشنا باشد. این سخن، دیدگاه بسیاری از علمای شیعه است، مگر تعداد کمی از مفوّضه و کسانی که غلوّ کنندگان که به آنان پیوستهاند.</ref>. بیان [[شیخ مفید]] زمانی بیشتر آشکار میشود که سخنان دیگر او را هم بدان بیفزاییم. ایشان سخن خود را چنین ادامه میدهد: آگاهی [[امامان]]{{عم}} به همه فنون و زبانها ناشدنی نیست، ولی از نظر عقل و قیاس، اعتقاد بدان واجب نیست. خبرهایی از افراد مورد اعتمادی رسیده که [[امامان]]{{عم}}: از این مسائل آگاهی داشتند. در صورت صحیح بودن آنها، موضوع قطعیت خواهد داشت، ولی قطعیت آن از نظر من مورد تردید است... . مفوّضه و غلات موافق این سخناناند. [[شیخ مفید]] در کتاب "مسائل العکبریه" در پاسخ به این پرسشها که [[چرا علم غیب امام علی مانع از رفتن به مسجد و قتل او توسط ابن ملجم نشد؟ (پرسش)|چرا امیرالمؤمنین با وجود آگاهی از کشته شدنش به سوی مسجد رفت؟]] چرا [[امام حسین]]{{ع}} با آگاهی از بیوفایی و کمک نکردن مردم کوفه و کشته شدنش به سوی کوفه حرکت کرد؟ چرا [[امام حسن]]{{ع}} ...؟ و ... چنین پاسخ میگوید: "هرگز علمای شیعه اجماع نکردهاند که [[امام]]{{ع}} همه حوادث آینده را بدون استثنا میداند و اگر کسی بگوید [[امام]]{{ع}} همه حوادث را بدون استثنا میداند، این را قبول نداریم و گوینده آن را که سخن بدون دلیلی میگوید، تصدیق نمیکنیم... آری! [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} ظاهراً از کشته شدنش خبر داشت و قاتل خود را میشناخت، ولی از زمان دقیق مرگش آگاه نبود؛ همچنین [[امام حسین]]{{ع}} و...". در کتاب "الفصول المختاره" که از مناظره خود با دانشمند معتزلی گزارش میدهد، با این سؤال مواجه میشود که [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به نظر شما از ترس دشمنان، در پرده غیبت به سر میبرد؟ آیا از شما هم که دشمن او نیستید، میترسد؟ و اگر نمیترسد، چرا برای شما ظاهر نمیشود تا مشکلاتتان را زدوده و احترام و نامتان را بلند دارد؟ شیخ چنین پاسخ میدهد: "اگر باورم بر این بود که [[امام]]{{ع}} از درون انسانها آگاه است و چیزی از اسرار درونی بر او پوشیده نیست، آگاهی ایشان از درون خودم را هم میپذیرفتم؛ ولی چنین باوری نداشته و ندارم. [[علم امام]] همانند علم بشری در چهارچوب ظواهر است و آگاهی او از اسرار و نهانها، منوط به اطلاعرسانی از سوی خداوند یا [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} یا رؤیای صادقه و همانند آنهاست". |