امام علی بتهای کعبه را چگونه شکست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۲:۱۱
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
[[پرونده:11046759983.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری]]]] | [[پرونده:11046759983.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[محمد محمدی ریشهری]]''' در کتاب ''«[[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]{{ع}}»'' در این باره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[محمد محمدی ریشهری]]''' در کتاب ''«[[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]{{ع}}»'' در این باره گفته است: | ||
«[[کعبه]] در هماره [[تاریخ]]، جلوه [[یکتاپرستی]] بوده است. بدان روزگاران که [[پیامبر خدا]] [[فرمان]] [[بعثت]] یافت و برای [[هدایت]] [[امت]] برانگیخته شد، [[جاهلیان]] از سرِ [[جهل]] و کژاندیشی این خانه [[توحید]] را از بتهای گوناگون آکنده بودند و بدینسان، مرکز [[توحید]] را با این عمل نابخردانه، به [[شرک]]، آلوده بودند. [[پیامبر]]{{صل}} به زدودن این همه [[زشتی]] و [[ناهنجاری]] [[همت]] ورزید و [[علی]]{{ع}} را برای زدودن جلوههای [[شرک]] از خانه [[توحید]]، همراه برد. مولا بر دوش [[پیامبر خدا]] برآمد و بُت بزرگِ [[قریشیان]] (و به [[نقلی]] [[بت خزاعه]]) را از فراز خانه [[توحید]] به [[زمین]] افکند. | |||
این [[فضیلت]] عظیم ([[بتشکنی]] بر دوش [[پیامبر خدا]]) را در گستره [[تاریخ]]، فقط [[علی]]{{ع}} دارد؛ موهبتی که هیچکس با آن بزرگوار در آن، شریک نیست. [[امام علی]]{{ع}}: همان شبی که [[پیامبر خدا]] به من [[فرمان]] داد که در بسترش بخوابم و از [[مکه]] [[هجرت]] کرد، مرا با خود، نزد [[بتها]] برد و فرمود: "بنشین!". پس من کنار [[کعبه]] نشستم. سپس [[پیامبر خدا]] از شانههای من بالا رفت و فرمود: "برخیز!". من او را بلند کردم و چون ضعفم را در زیر [سنگینی] خود دید، فرمود: "بنشین!". من نشستم و او را پایین آوردم. | این [[فضیلت]] عظیم ([[بتشکنی]] بر دوش [[پیامبر خدا]]) را در گستره [[تاریخ]]، فقط [[علی]]{{ع}} دارد؛ موهبتی که هیچکس با آن بزرگوار در آن، شریک نیست. [[امام علی]]{{ع}}: همان شبی که [[پیامبر خدا]] به من [[فرمان]] داد که در بسترش بخوابم و از [[مکه]] [[هجرت]] کرد، مرا با خود، نزد [[بتها]] برد و فرمود: "بنشین!". پس من کنار [[کعبه]] نشستم. سپس [[پیامبر خدا]] از شانههای من بالا رفت و فرمود: "برخیز!". من او را بلند کردم و چون ضعفم را در زیر [سنگینی] خود دید، فرمود: "بنشین!". من نشستم و او را پایین آوردم. |