اگر امام حسن علم غیب داشت چرا از ظرف زهر خورد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:11804.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد هادی حسینی میلانی|حسینی میلانی]]]]
[[پرونده:11804.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد هادی حسینی میلانی|حسینی میلانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید محمد هادی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[http://www.islamic-rf.ir/nashr1.aspx?id=1469 دیدگاه‌های علمی]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::آیت‌الله '''[[سید محمد هادی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[http://www.islamic-rf.ir/nashr1.aspx?id=1469 دیدگاه‌های علمی]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::«برای مصالح کلیه، خوردن آن حضرت به امر خداوند متعال بود»<ref>دیدگاه‌های علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص ۱۶۴.</ref>.
 
«برای مصالح کلیه، خوردن آن حضرت به امر خداوند متعال بود»<ref>دیدگاه‌های علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص ۱۶۴.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۲۷: خط ۲۸:
| پاسخ‌دهنده = سید عبدالحسین طیب
| پاسخ‌دهنده = سید عبدالحسین طیب
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید عبدالحسین طیب]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید عبدالحسین طیب]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::«برای خداوند دو لوح است یعنی دو نحو علم می‌باشد، یکی لوح محفوظ و آن علومی است که به [[انبیا]] و [[اوصیا]] و [[ملائکه]] افاضه می‌شود و یکی لوح محو و اثبات که مختصّ به ذات باری تعالی است (...)؛ بنابر این مراد از علم غیبی که [[اهل بیت]]{{عم}} نمی‌دانند و علمی که شب‌های جمعه به آنها افاضه می‌شود علم لوح محو و اثبات است و همچنین موضوع لیلة المبیت و مقاتله با شجعان و بردن سوره برائت و آنچه از این قبیل است از لوح محو و اثبات می‌باشد و تا مشیت آنها که عین مشیت حق است تعلق نگیرد که بدانند نمی‌دانند و (...) دستور ظاهر اسلام است که هر کس اظهار شهادتین نمود تا باسباب عادی خلاف آن ثابت نشده باید حکم اسلام بر او بار نمود و امّا (...) رفتن [[امام حسین|سیدالشهداء]] {{ع}} به کربلا و شرب سم سایر [[ائمه]]{{عم}} بنا به مقتضای حکمت و مصلحت و تسلیم شدن به فرمان و قضای الهی بوده چنانچه اگر پیغمبر و امام امر کنند به مؤمنی که به جهاد دشمن رود و به او خبر دهند که تو کشته می‌شوی رفتن او به جهاد واجب است با اینکه می‌داند کشته می‌شود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰۶.]</ref>.
 
«برای خداوند دو لوح است یعنی دو نحو علم می‌باشد، یکی لوح محفوظ و آن علومی است که به [[انبیا]] و [[اوصیا]] و [[ملائکه]] افاضه می‌شود و یکی لوح محو و اثبات که مختصّ به ذات باری تعالی است (...)؛ بنابر این مراد از علم غیبی که [[اهل بیت]]{{عم}} نمی‌دانند و علمی که شب‌های جمعه به آنها افاضه می‌شود علم لوح محو و اثبات است و همچنین موضوع لیلة المبیت و مقاتله با شجعان و بردن سوره برائت و آنچه از این قبیل است از لوح محو و اثبات می‌باشد و تا مشیت آنها که عین مشیت حق است تعلق نگیرد که بدانند نمی‌دانند و (...) دستور ظاهر اسلام است که هر کس اظهار شهادتین نمود تا باسباب عادی خلاف آن ثابت نشده باید حکم اسلام بر او بار نمود و امّا (...) رفتن [[امام حسین|سیدالشهداء]] {{ع}} به کربلا و شرب سم سایر [[ائمه]]{{عم}} بنا به مقتضای حکمت و مصلحت و تسلیم شدن به فرمان و قضای الهی بوده چنانچه اگر پیغمبر و امام امر کنند به مؤمنی که به جهاد دشمن رود و به او خبر دهند که تو کشته می‌شوی رفتن او به جهاد واجب است با اینکه می‌داند کشته می‌شود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰۶.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۴: خط ۳۶:
| پاسخ‌دهنده = لطف‌الله صافی گلپایگانی
| پاسخ‌دهنده = لطف‌الله صافی گلپایگانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::«عمل معصوم با علم او به ماکان و مایکون و ماهوکائن، مثل: رفتن [[امام علی|حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} به مسجد و زهر خوردن [[امام حسن]] {{ع}} ، دلیل بر این است که در موضوع تکالیف علم و آن چه دخالت دارد و معتبر است، علم عادّی است، و علم امامت دخالت ندارد، و از این رو آن را معیار نمی‌گرفتند که با قضا و قدر الهی هم معارض نشود و اگر هم علم امامت دخالت داشت، به مسجد نمی‌رفتند و زهر را نمی‌نوشیدند. پس با این اعمال امام نمی‌توان ادلّه مطلقه علم امام را تقیید کرد، و عمل ایشان را مخالفت با نهی {{متن قرآن|وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ}} گرفت؛ که در موضوع آن تهلکه معلوم به علم عادّی و غیر امامت ملاحظه شده است. به عبارت دیگر: این افعال (رفتن به مسجد و زهر خوردن) خود به خود در این جا مورد استدلال نیست؛ چون وجه فعل معلوم نیست. باید به ادلّه دیگر مراجعه کرد. اگر آن ادلّه دلالت برعمومیّت علم امام کرد، از این عمل استفاده می‌شود که علمی که در توجّه تکالیف به امام دخالت دارد، علم امامت نبوده و علم عادّی است؛ و ادلّه چنان که با مراجعه به کتب حدیث و تواریخ معلوم می‌شود به همین نحو، یعنی عمومیّت علم امام دلالت دارد»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۲].</ref>.
 
«عمل معصوم با علم او به ماکان و مایکون و ماهوکائن، مثل: رفتن [[امام علی|حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} به مسجد و زهر خوردن [[امام حسن]] {{ع}} ، دلیل بر این است که در موضوع تکالیف علم و آن چه دخالت دارد و معتبر است، علم عادّی است، و علم امامت دخالت ندارد، و از این رو آن را معیار نمی‌گرفتند که با قضا و قدر الهی هم معارض نشود و اگر هم علم امامت دخالت داشت، به مسجد نمی‌رفتند و زهر را نمی‌نوشیدند. پس با این اعمال امام نمی‌توان ادلّه مطلقه علم امام را تقیید کرد، و عمل ایشان را مخالفت با نهی {{متن قرآن|وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ}} گرفت؛ که در موضوع آن تهلکه معلوم به علم عادّی و غیر امامت ملاحظه شده است. به عبارت دیگر: این افعال (رفتن به مسجد و زهر خوردن) خود به خود در این جا مورد استدلال نیست؛ چون وجه فعل معلوم نیست. باید به ادلّه دیگر مراجعه کرد. اگر آن ادلّه دلالت برعمومیّت علم امام کرد، از این عمل استفاده می‌شود که علمی که در توجّه تکالیف به امام دخالت دارد، علم امامت نبوده و علم عادّی است؛ و ادلّه چنان که با مراجعه به کتب حدیث و تواریخ معلوم می‌شود به همین نحو، یعنی عمومیّت علم امام دلالت دارد»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۲].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۱: خط ۴۴:
| پاسخ‌دهنده = ناصر مکارم شیرازی
| پاسخ‌دهنده = ناصر مکارم شیرازی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=45929&pageindex=27&mid=320371 وبگاه رسمی خود]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=45929&pageindex=27&mid=320371 وبگاه رسمی خود]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«شکی نیست که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان]]‏ [[معصوم]]{{عم}} کراراً از امور پنهانی مربوط به حال یا آینده خبر داده‌اند، و به تعبیر دیگر دارای [[علم‏ غیب‏]] بودند، قرآن‏ مجید نیز در باره [[حضرت مسیح]] می‏‌گوید که یکی از معجزاتش آگاهی بر غیب و امور پنهانی بود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}<ref>«من از آنچه می‌خورید و در خانه‌های خود ذخیره می‏‌کنید به شما خبر می‌دهم» سوره آل عمران آیه۴۹.</ref> البته اعتقاد به علم غیب درباره آنها بر مبنای  مصداق‏  آموختن از صاحب علم، [[امامان]] از [[پیامبر]] و [[پیامبر]] از خداوند بزرگ است، و به تعبیر دیگر همان گونه که همه چیز ما از سوی خداست، و در تمام شئون هستی خود نیازمند و وابسته به او هستیم، همچنین [[علم غیب]] [[پیامبر]] و [[امامان]] از سوی خدا و وابسته به علم اوست. لذا آگاهی از اسرار غیب، بالذات مخصوص خدا است و دیگران هر چه دارند بالعرض و از طریق تعلیم الهی می‏‌باشد و به همین دلیل محدود به حدودی است که او اراده می‏‌کند. بنابراین آنها همه امور را می‌دانند اما بالقوه نه بالفعل یعنی هرگاه بخواهند و اراده کنند چیزی از اسرار غیب را بدانند خداوند به آنها الهام می‌کند، و یا قواعد و اصولی نزد آنها است که با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب می‏‌شود و می‏‌توانند هر چیزی از اسرار غیب را بدانند، و یا کتبی نزد آنها است که به آن می‏‌نگرند و از اسرار غیب با خبر می‏‌شوند، یا اینکه در هر حال که خدا اراده کند و به اصطلاح حالت بسط به آنها دست دهد از این اسرار با خبر می‏‌شوند، و در حالی که این اراده برگرفته شود و به اصطلاح حالت قبض حاصل گردد، این علوم موقتا پنهان می‏‌شود.
 
«شکی نیست که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان]]‏ [[معصوم]]{{عم}} کراراً از امور پنهانی مربوط به حال یا آینده خبر داده‌اند، و به تعبیر دیگر دارای [[علم‏ غیب‏]] بودند، قرآن‏ مجید نیز در باره [[حضرت مسیح]] می‏‌گوید که یکی از معجزاتش آگاهی بر غیب و امور پنهانی بود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}<ref>«من از آنچه می‌خورید و در خانه‌های خود ذخیره می‏‌کنید به شما خبر می‌دهم» سوره آل عمران آیه۴۹.</ref> البته اعتقاد به علم غیب درباره آنها بر مبنای  مصداق‏  آموختن از صاحب علم، [[امامان]] از [[پیامبر]] و [[پیامبر]] از خداوند بزرگ است، و به تعبیر دیگر همان گونه که همه چیز ما از سوی خداست، و در تمام شئون هستی خود نیازمند و وابسته به او هستیم، همچنین [[علم غیب]] [[پیامبر]] و [[امامان]] از سوی خدا و وابسته به علم اوست. لذا آگاهی از اسرار غیب، بالذات مخصوص خدا است و دیگران هر چه دارند بالعرض و از طریق تعلیم الهی می‏‌باشد و به همین دلیل محدود به حدودی است که او اراده می‏‌کند. بنابراین آنها همه امور را می‌دانند اما بالقوه نه بالفعل یعنی هرگاه بخواهند و اراده کنند چیزی از اسرار غیب را بدانند خداوند به آنها الهام می‌کند، و یا قواعد و اصولی نزد آنها است که با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب می‏‌شود و می‏‌توانند هر چیزی از اسرار غیب را بدانند، و یا کتبی نزد آنها است که به آن می‏‌نگرند و از اسرار غیب با خبر می‏‌شوند، یا اینکه در هر حال که خدا اراده کند و به اصطلاح حالت بسط به آنها دست دهد از این اسرار با خبر می‏‌شوند، و در حالی که این اراده برگرفته شود و به اصطلاح حالت قبض حاصل گردد، این علوم موقتا پنهان می‏‌شود.


شاهد این نظر روایاتی است که می‏‌گوید: [[امامان]] و پیشوایان معصوم هنگامی که می‏‌خواستند چیزی را بدانند می‏‌دانستند. و از آنجا که علم آنها نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است، و اگر  خدا بخواهد آنها می‌دانند هر چند مربوط به نزدیک‌ترین نقاط جهان باشد، لذا می‌توان گفت آنها اگر می‌خواستند بدانند می‌‏دانستند، ولی آنها می‏‌دانستند که خداوند برای امتحان یا مصالح دیگر به آنها اجازه نداده است آگاهی پیدا کنند. در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}} می‏‌خوانیم که یکی از یارانش سؤال کرد: آیا [[امام]] [[علم غیب]] می‌داند؟ فرمود: نه، [[امام]] [[علم‏ غیب‏ ]]را ذاتاً نمی‌‏داند، ولی هنگامی که اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می‏‌ده. از سوی دیگر نیز باید دانست امامان‏ همچون انسان‌های دیگر طبق سنن عادی‏ انسانی زندگی می‏‌کنند و در کارهای عادی خود تکیه بر علم عادی دارند که از مجاری معمولی حاصل می‌شود، نه [[علم‏ غیب‏]]؛ همان گونه که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] نیز در مسائل مربوط به زندگی خود و یارانش تکیه بر علم حاصله از مجاری عادی داشت و از علم غیب جز در موارد استثنایی استفاده نمی‏‌فرمود. این بیان در مورد علم‏ [[پیامبران]] و [[امامان]] بسیاری از مشکلات را نیز حل می‌کند، از جمله اینکه چرا مثلا [[امام‏ حسن]]{{ع}}از کوزه زهرآلود آب نوشید؟ و...»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=45929&pageindex=27&mid=320371 پایگاه اظلاع‌رسانی دفتر آیت الله مکارم]</ref>.
شاهد این نظر روایاتی است که می‏‌گوید: [[امامان]] و پیشوایان معصوم هنگامی که می‏‌خواستند چیزی را بدانند می‏‌دانستند. و از آنجا که علم آنها نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است، و اگر  خدا بخواهد آنها می‌دانند هر چند مربوط به نزدیک‌ترین نقاط جهان باشد، لذا می‌توان گفت آنها اگر می‌خواستند بدانند می‌‏دانستند، ولی آنها می‏‌دانستند که خداوند برای امتحان یا مصالح دیگر به آنها اجازه نداده است آگاهی پیدا کنند. در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}} می‏‌خوانیم که یکی از یارانش سؤال کرد: آیا [[امام]] [[علم غیب]] می‌داند؟ فرمود: نه، [[امام]] [[علم‏ غیب‏ ]]را ذاتاً نمی‌‏داند، ولی هنگامی که اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می‏‌ده. از سوی دیگر نیز باید دانست امامان‏ همچون انسان‌های دیگر طبق سنن عادی‏ انسانی زندگی می‏‌کنند و در کارهای عادی خود تکیه بر علم عادی دارند که از مجاری معمولی حاصل می‌شود، نه [[علم‏ غیب‏]]؛ همان گونه که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] نیز در مسائل مربوط به زندگی خود و یارانش تکیه بر علم حاصله از مجاری عادی داشت و از علم غیب جز در موارد استثنایی استفاده نمی‏‌فرمود. این بیان در مورد علم‏ [[پیامبران]] و [[امامان]] بسیاری از مشکلات را نیز حل می‌کند، از جمله اینکه چرا مثلا [[امام‏ حسن]]{{ع}}از کوزه زهرآلود آب نوشید؟ و...»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=45929&pageindex=27&mid=320371 پایگاه اظلاع‌رسانی دفتر آیت الله مکارم]</ref>.
خط ۵۰: خط ۵۴:
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی مصباح یزدی
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی مصباح یزدی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در ''«[http://mesbahyazdi.ir/node/5632 شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در ''«[http://mesbahyazdi.ir/node/5632 شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«نکته اساسی در این‌جا این است که بدانیم علم مراتبی دارد و معنای علم داشتن این نیست که همیشه قضیه‌ای در ذهن حاضر است. با توجه به این نکته می‌توان گفت: ممکن است کسی نسبت به یک مسأله به گونه‌ای باشد که هم بتواند بگوید می‌دانم و هم بتواند بگوید نمی‌دانم. مرحوم [[عبدالکریم حائری یزدی|آیت‌الله حائری]] مؤسس حوزه علمیه قم می‌فرمودند: یک نوع علم، علم توی جیبی است؛ برای مثال اگر از کسی که مشغول خوردن سحری است سؤال کنند که آیا فجر طلوع کرده است، او با نگاه کردن به افق می‌تواند بفهمد که فجر طلوع کرده است یا خیر، اما اگر بدون نگاه کردن به افق بگوید نمی‌دانم که فجر طلوع کرده است یا نه، راست گفته است. اما همین شخص به یک معنا می‌تواند بگوید می‌دانم، چراکه اگر سرش را بالا بیاورد پاسخ را می‌فهمد. توجه به این نکته برای فهم دسته‌ای از روایات درباره علم امام مفید است. در اصول کافی، کتاب حجت، فصلی درباره علم امام آمده که عنوان آن این است: [[آیا علم معصوم به غیب دائمی است؟ (پرسش)|ائمه اطهار هر گاه بخواهند بدانند می‌دانند]] {{عربی|«إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا»}}<ref> الکافی، ج۱ ص۲۵۸.</ref> معنای این روایات آن است که [[ائمه]] {{عم}} مقامی دارند که علم به هر چه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر مصلحت در ندانستن چیزی باشد کاری نمی‌کنند که آن را بدانند. بنابراین اگر سؤال شود که [[امام حسن]]{{ع}} می‌دانست در آن آبی که نوشید و مسموم شد، زهر هست یا نه؟ در پاسخ می‌گوییم: ایشان هم می‌دانست و هم نمی‌دانست؛ زیرا در آن موقعیت، آگاهی عادی به این قضیه نداشت. ازاین‌رو می‌توانیم بگوییم نمی‌دانست، اما ایشان اگر می‌خواست می‌توانست بداند. ازاین‌رو می‌توانیم بگوییم می‌دانست»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/5632 شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه، وبگاه پدیدآورنده]</ref>.
 
«نکته اساسی در این‌جا این است که بدانیم علم مراتبی دارد و معنای علم داشتن این نیست که همیشه قضیه‌ای در ذهن حاضر است. با توجه به این نکته می‌توان گفت: ممکن است کسی نسبت به یک مسأله به گونه‌ای باشد که هم بتواند بگوید می‌دانم و هم بتواند بگوید نمی‌دانم. مرحوم [[عبدالکریم حائری یزدی|آیت‌الله حائری]] مؤسس حوزه علمیه قم می‌فرمودند: یک نوع علم، علم توی جیبی است؛ برای مثال اگر از کسی که مشغول خوردن سحری است سؤال کنند که آیا فجر طلوع کرده است، او با نگاه کردن به افق می‌تواند بفهمد که فجر طلوع کرده است یا خیر، اما اگر بدون نگاه کردن به افق بگوید نمی‌دانم که فجر طلوع کرده است یا نه، راست گفته است. اما همین شخص به یک معنا می‌تواند بگوید می‌دانم، چراکه اگر سرش را بالا بیاورد پاسخ را می‌فهمد. توجه به این نکته برای فهم دسته‌ای از روایات درباره علم امام مفید است. در اصول کافی، کتاب حجت، فصلی درباره علم امام آمده که عنوان آن این است: [[آیا علم معصوم به غیب دائمی است؟ (پرسش)|ائمه اطهار هر گاه بخواهند بدانند می‌دانند]] {{عربی|«إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا علِمُوا»}}<ref> الکافی، ج۱ ص۲۵۸.</ref> معنای این روایات آن است که [[ائمه]] {{عم}} مقامی دارند که علم به هر چه که بخواهند در دسترس ایشان است، اما اگر مصلحت در ندانستن چیزی باشد کاری نمی‌کنند که آن را بدانند. بنابراین اگر سؤال شود که [[امام حسن]]{{ع}} می‌دانست در آن آبی که نوشید و مسموم شد، زهر هست یا نه؟ در پاسخ می‌گوییم: ایشان هم می‌دانست و هم نمی‌دانست؛ زیرا در آن موقعیت، آگاهی عادی به این قضیه نداشت. ازاین‌رو می‌توانیم بگوییم نمی‌دانست، اما ایشان اگر می‌خواست می‌توانست بداند. ازاین‌رو می‌توانیم بگوییم می‌دانست»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/5632 شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه، وبگاه پدیدآورنده]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۷: خط ۶۲:
| پاسخ‌دهنده = نادعلی صالحی
| پاسخ‌دهنده = نادعلی صالحی
| پاسخ = آقای '''[[نادعلی صالحی]]'''  در مقاله ''«[http://lib.eshia.ir/10258/20/15/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 پرسمان]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[نادعلی صالحی]]'''  در مقاله ''«[http://lib.eshia.ir/10258/20/15/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 پرسمان]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«در این مورد دو دیدگاه مهم وجود دارد:  
 
«در این مورد دو دیدگاه مهم وجود دارد:  
::::::دیدگاه اول امامان معصوم همانند [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}}، علاوه بر علومی که از راه‌های عادی مانند مطالعه، مشاهده، تجربه و... به دست می‌آوردند از طریق وحی و الهامات غیبی نیز با اذن خدا به امور غیبی و ماورایی آگاهی داشتند و می‌توانستند از گذشته و حال و آینده با خبر باشند. اما در مرحله عمل و در مسائل شخصی، آنجا که ربطی به تبیین و تفسیر احکام دین نداشت موظف بودند که براساس علوم عادی عمل کنند و علم غیب خود را مبنا قرار ندهند. بنابراین، روش و رفتار آنان در امور مختلف زندگی مانند معاملات، معاشرت‌ها، ازدواج و مسائل زناشویی، پوشیدن، نوشیدن، خوردن، خوابیدن و غیر آن، مانند سایر مردم بود؛ مثلا هنگامی که برای حل و فصل امور مردم اقدام می‌کردند، از علم غیب استفاده نمی‌کردند و اگر در جایی دلیل شرعی بر قاتل بودن فردی خاص وجود نداشت، حکم به قصاص نمی‌کردند، هرچند از طریق علم غیب می‌دانستند که او واقعآ قاتل است. همچنین در جایی که به حسب ظاهر دلیلی بر مسموم بودن غذایی وجود نداشت از آن تناول می‌کردند، هر چند از طریق غیب با خبر بودند که غذا مسموم است. از این‌رو گرچه [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام جواد]]{{ع}} از طریق علم غیب قاتل خود را می‌شناختند و می‌دانستند که به وسیله همسران خود به شهادت می‌رسند اما بر آنان لازم نبود با تکیه بر این علم عمل کنند. این دیدگاه در بین مفسّران و صاحب نظران، طرفدارانی همچون [[علامه طباطبایی]] دارد، چرا که سنّت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش برود. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز با اسباب به جریان بیندازد. اگر مجموع زوایای زندگی امامان معصوم بر مبنای علم غیب باشد برای دیگران الگو نخواهد بود و تبعیت از آنان ممکن نیست. از این رو در امور شخصی و زندگی خود بر اساس علم عادی و معمولی عمل می‌کردند تا الگوپذیری برای مردم عادی ممکن شود و جریان امور بر اساس سنّت الهی باشد.
::::::دیدگاه اول امامان معصوم همانند [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}}، علاوه بر علومی که از راه‌های عادی مانند مطالعه، مشاهده، تجربه و... به دست می‌آوردند از طریق وحی و الهامات غیبی نیز با اذن خدا به امور غیبی و ماورایی آگاهی داشتند و می‌توانستند از گذشته و حال و آینده با خبر باشند. اما در مرحله عمل و در مسائل شخصی، آنجا که ربطی به تبیین و تفسیر احکام دین نداشت موظف بودند که براساس علوم عادی عمل کنند و علم غیب خود را مبنا قرار ندهند. بنابراین، روش و رفتار آنان در امور مختلف زندگی مانند معاملات، معاشرت‌ها، ازدواج و مسائل زناشویی، پوشیدن، نوشیدن، خوردن، خوابیدن و غیر آن، مانند سایر مردم بود؛ مثلا هنگامی که برای حل و فصل امور مردم اقدام می‌کردند، از علم غیب استفاده نمی‌کردند و اگر در جایی دلیل شرعی بر قاتل بودن فردی خاص وجود نداشت، حکم به قصاص نمی‌کردند، هرچند از طریق علم غیب می‌دانستند که او واقعآ قاتل است. همچنین در جایی که به حسب ظاهر دلیلی بر مسموم بودن غذایی وجود نداشت از آن تناول می‌کردند، هر چند از طریق غیب با خبر بودند که غذا مسموم است. از این‌رو گرچه [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام جواد]]{{ع}} از طریق علم غیب قاتل خود را می‌شناختند و می‌دانستند که به وسیله همسران خود به شهادت می‌رسند اما بر آنان لازم نبود با تکیه بر این علم عمل کنند. این دیدگاه در بین مفسّران و صاحب نظران، طرفدارانی همچون [[علامه طباطبایی]] دارد، چرا که سنّت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش برود. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز با اسباب به جریان بیندازد. اگر مجموع زوایای زندگی امامان معصوم بر مبنای علم غیب باشد برای دیگران الگو نخواهد بود و تبعیت از آنان ممکن نیست. از این رو در امور شخصی و زندگی خود بر اساس علم عادی و معمولی عمل می‌کردند تا الگوپذیری برای مردم عادی ممکن شود و جریان امور بر اساس سنّت الهی باشد.


خط ۶۷: خط ۷۳:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=129492 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=129492 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«در مورد علم [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد:
 
«در مورد علم [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} نکاتی را باید مد نظر قرار داد:
:::::#[[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس آن عمل می‌کردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیر زندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند، از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد.
:::::#[[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}} در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظّف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه مسائل، از طرق معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس آن عمل می‌کردند. سر این مسأله نیز آن است که آنان الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیر زندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند، از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد.
:::::#برخی بر این عقیده‌اند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد. روایاتی دراین باب از [[امامان]] وارد شده است و در اصول کافی این روایات آمده است. در هر صورت [[امام]] و [[پیامبر]] انسان است و خدا نیستند. این خداست که هیچگونه مجهولی ندارد و اگر کسی در باره امامان و پیابر چنین بیندیشد اشکالی پیش نمی‌آید. آنچه مهم است این است که آنچه را که برای هدایت انسان لازم است [[امام]] و[[ پیامبر]] می‌دانند و در هیچ موردی حیران نمی‌مانند.  
:::::#برخی بر این عقیده‌اند که [[علم غیب]] برای [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که همواره هر چیزی را بالفعل بدانند؛ بلکه اگر بخواهند از طریق غیبی بدانند، خواهند دانست و یا اگر خدا بخواهد، علم چیزی را در اختیار آنان قرار خواهد داد. روایاتی دراین باب از [[امامان]] وارد شده است و در اصول کافی این روایات آمده است. در هر صورت [[امام]] و [[پیامبر]] انسان است و خدا نیستند. این خداست که هیچگونه مجهولی ندارد و اگر کسی در باره امامان و پیابر چنین بیندیشد اشکالی پیش نمی‌آید. آنچه مهم است این است که آنچه را که برای هدایت انسان لازم است [[امام]] و[[ پیامبر]] می‌دانند و در هیچ موردی حیران نمی‌مانند.  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش