استدلال عقلی قائلان به علم تام امامان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۸
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)) |
||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
*«دلیل اول:این دلیل، دلیل عقلی مرکب است که براهین عقلی، عهدهدار اثبات مقدمه اول آن، و روایات متکفل اثبات مقدمه دوم آن هستند. صورت استدلال چنین است: | *«دلیل اول:این دلیل، دلیل عقلی مرکب است که براهین عقلی، عهدهدار اثبات مقدمه اول آن، و روایات متکفل اثبات مقدمه دوم آن هستند. صورت استدلال چنین است: | ||
#صادر اول از حقتعالی، جوهر مجرد تامِ بسیطی است که دارای تمامی کمالات وجودی است و اشرف ممکنات بوده و واسطه ایصال فیض الهی بر موجودات مادون و محیط بر آنان است. | |||
#نخستین مخلوق خداوند متعال و واسطه بین او و مخلوقات دیگر، وجود مقدس [[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}}، مجرد تام بوده، واجد تمامی کمالات وجودی، و اشرف همه ممکنات، و واسطه ایصال فیض الهی بر همگی هستند؛ و از آنجا که در جایگاه علیت برای جمیع ماسوی الله تعالی قرار دارند و علت، احاطۀ تام و تمام بر همه جوانب معلول خود دارد، پس آنان بر جمیع جوانبِ همه ممکنات از صدر تا ساقه، احاطه داشته، هیچ جهتی از جهات وجودی آنها بر آن انوار مقدس مخفی نیست. | |||
دلیل دوم: گفته شد که تحقیق علم در ممکنات مجرده همانند تحقق سایر امور در آنها نیازمند دو چیز است: فاعل و قابل. اگر فاعل تام بوده و قابلیت قابل نیز به حدّ تمام برسد تحقق علم برای قابل، نیازمند هیچ چیز دیگری نخواهد بود، چه اینکه در مجردات دیگر صبحتی از علل مادی و صوری و تحقق شرایط خاص و وضع مخصوص و... نیست. و نیز بیان شد که فاعل علم، یعنی آنکه علم را اضافه میکند، موجودی است که خود از مجردات تام بوده و مخزن تمامی علوم و حقایق عالم است. بنابراین، از ناحیه فاعل، هیچگونه نقصی و حالت منتظرهای وجود ندارد. و در ناحیه قابل نیز، بیان شد که انسان استعداد و توانایی آن را دارد که در سیر تکاملی خویش آنقدر بالا رود که از حصارهای ماده و زمان و مکان فراتر رفته و این پردههای حجاب را بردرد و به عالم مجردات پا نهد و به تجرد تام دست یابد، به این معنا که علاوه بر تجرد از حیث ذات، که از اول واجد آن بود؛ به مرتبه تجرد از حیث فعل هم نائل شود و دیگر برای انجام افعالش، نیازی به آلات و ادوات مادی و فراهم آمدن شرایط خاص و وضع ویژه و... نداشته باشد، بلکه بنا به گفته بزرگان اهل معرفت مصداق: «یعفل بالهمّة و یحفظ بلا همّة» شود. در این حال است که وی مستعد دریافت علوم و معارف و حقایق موجود در معطی علم شده و به مقدار سعه وجودی خویش از آنها بهرهمند میشود. | دلیل دوم: گفته شد که تحقیق علم در ممکنات مجرده همانند تحقق سایر امور در آنها نیازمند دو چیز است: فاعل و قابل. اگر فاعل تام بوده و قابلیت قابل نیز به حدّ تمام برسد تحقق علم برای قابل، نیازمند هیچ چیز دیگری نخواهد بود، چه اینکه در مجردات دیگر صبحتی از علل مادی و صوری و تحقق شرایط خاص و وضع مخصوص و... نیست. و نیز بیان شد که فاعل علم، یعنی آنکه علم را اضافه میکند، موجودی است که خود از مجردات تام بوده و مخزن تمامی علوم و حقایق عالم است. بنابراین، از ناحیه فاعل، هیچگونه نقصی و حالت منتظرهای وجود ندارد. و در ناحیه قابل نیز، بیان شد که انسان استعداد و توانایی آن را دارد که در سیر تکاملی خویش آنقدر بالا رود که از حصارهای ماده و زمان و مکان فراتر رفته و این پردههای حجاب را بردرد و به عالم مجردات پا نهد و به تجرد تام دست یابد، به این معنا که علاوه بر تجرد از حیث ذات، که از اول واجد آن بود؛ به مرتبه تجرد از حیث فعل هم نائل شود و دیگر برای انجام افعالش، نیازی به آلات و ادوات مادی و فراهم آمدن شرایط خاص و وضع ویژه و... نداشته باشد، بلکه بنا به گفته بزرگان اهل معرفت مصداق: «یعفل بالهمّة و یحفظ بلا همّة» شود. در این حال است که وی مستعد دریافت علوم و معارف و حقایق موجود در معطی علم شده و به مقدار سعه وجودی خویش از آنها بهرهمند میشود. | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
«به دو نمونه از دلایل عقلی اشاره میکنیم: | «به دو نمونه از دلایل عقلی اشاره میکنیم: | ||
#[[امام]]{{ع}} خلیفه خداوند در زمین است. واژه "خلیفه" به صورت مفرد، در دوجای قرآن<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> به کار رفته است که در هر دو جا، مراد از آن، جانشینی خداوند است. خلافت در این دو آیه، به صورت مطلق بیان شده است و اختصاص به موضوعی خاص ندارد. خلیفه مطلق باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه، آن را بیواسطه، از خداوند دریافت میکند. کسی که جانشین خداوند است، باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا طبق برخی از اخبار،<ref>[[محمد صفار]]، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.</ref> خدا حکیمتر، عادلتر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسانها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند. | |||
#[[امام]]{{ع}} باید افضلِ اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر عالم به همه امور نباشد، لازم میآید که مساوی یا پایینتر از برخی افرادی باشد که چیزی را میداند؛ ولی [[امام]]{{ع}} از آن بیخبر است و این، خلاف فرض و نقض غرض است<ref>[[میرزا محمد تقی قزوینی]]، کیفیة علم الإمام، به نقل از [[محمد حسن نادم]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]؛ ص۱۲۶-۱۲۹.</ref>»<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص۲۰۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۹: | خط ۲۲۹: | ||
*'''[[دلیل]] دوم: [[تسلسل]]:''' یکی از اهداف مهم [[وجود امام]]، جلوگیری از خطای در [[احکام شریعت]] است؛ حال چنانچه [[امام]] به [[احکام شریعت]] [[آگاه]] نباشد، برای دستیابی به [[هدف]] یادشده، باید شخص دیگری باشد که [[امام]] را [[آگاه]] نماید این شخص دوم نیز از دو حال بیرون نیست: یا [[عالم به احکام شریعت]] است یا عالم نیست؛ اگر عالم باشد ترجیح مرجوح است و اگر عالم نباشد باز به شخص سومینیاز خواهد بود و این سلسله سرانجام نخواهد داشت. از این رو، برای جلوگیری از محذور [[عقلی]] [[تسلسل]]، باید [[امام]] به [[شریعت]] عالم باشد. | *'''[[دلیل]] دوم: [[تسلسل]]:''' یکی از اهداف مهم [[وجود امام]]، جلوگیری از خطای در [[احکام شریعت]] است؛ حال چنانچه [[امام]] به [[احکام شریعت]] [[آگاه]] نباشد، برای دستیابی به [[هدف]] یادشده، باید شخص دیگری باشد که [[امام]] را [[آگاه]] نماید این شخص دوم نیز از دو حال بیرون نیست: یا [[عالم به احکام شریعت]] است یا عالم نیست؛ اگر عالم باشد ترجیح مرجوح است و اگر عالم نباشد باز به شخص سومینیاز خواهد بود و این سلسله سرانجام نخواهد داشت. از این رو، برای جلوگیری از محذور [[عقلی]] [[تسلسل]]، باید [[امام]] به [[شریعت]] عالم باشد. | ||
*'''[[دلیل]] سوم: [[حجیت]] [[امام]]:''' [[برهان]] [[حجیت]]، بر چند مقدمه [[استوار]] است: | *'''[[دلیل]] سوم: [[حجیت]] [[امام]]:''' [[برهان]] [[حجیت]]، بر چند مقدمه [[استوار]] است: | ||
#[[امام]] بر همه [[مکلفان]]، در همه زمانها، [[حجت]] است. | |||
#اگر در همه زمانها، در میان [[مکلفان]] ([[انس]] و [[جن]]) کسی باشد که بتواند در [[دین]] شبههای پدید آوررد و [[امام]] نتواند به آن پاسخ دهد [[حجیت]] [[امام]] بر او لغو خواهد بود. | |||
نتیجه آنکه [[امام]] باید در [[علم]] از همه ممکنات، [[برتری]] داشته باشد<ref>جزوه درس کلام اسلامی، علی رضا کهنسال، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۸۲-۸۳.</ref>. | نتیجه آنکه [[امام]] باید در [[علم]] از همه ممکنات، [[برتری]] داشته باشد<ref>جزوه درس کلام اسلامی، علی رضا کهنسال، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۸۲-۸۳.</ref>. | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۸: | ||
*'''دلایل عقلی:''' | *'''دلایل عقلی:''' | ||
#'''قلمرو وسیع مأموریت معصومین''': دامنه مأموریت معصومین بسیار گسترده است. آنان باید علم و آگاهی کاملی از اصول، فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت، هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر، باطن، گذشته، آینده، جسم و جان، دنیا و آخرت تا قیامت میشود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتوانند ایفای وظیفه نمایند وگرنه نقض غرض بوده و هدف خداوند برآورده نمیشود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده وگرنه جلب اعتماد نخواهد کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. در نتیجه مأموریت [[معصومین]]{{ع}} مقتضی آگاهی غیبی از جهات گوناگون است. و محتوای رسالتشان چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی باشد که صداقت آنان را دارد ثابت کند مانند اخبار غیبی معصومین و بهطور کلّی در هر موردی که محقق شدن مأموریت آنها منوط به [[علم غیب]] باشد این علم را خواهد داشت. درباره قلمرو وسیع مأموریت [[معصومین]]{{ع}}؛ [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هیچ چیزی اعم از آدمی و جنی و فرشتهای در آسمانها نیست مگر اینکه ما حجت بر ایشانیم. | |||
#'''ضرورت [[امامت]]''': [[وجود امام]]{{ع}} ضروری است و عقل آن ضرورت را درک میکند و از دلیل ضرورت امام{{ع}} علم خدادادی "غیب" ثابت میشود زیرا: قبلاً گفته شد [[امام]]{{ع}} تمام مقامات [[پیامبر]]{{صل}} به جز وحی را دارد پس لوازم آن مقام را نیز باید داشته باشد. مصونیت قرآن از تحریف را خداوند ضمانت کرده اما هیچ ضمانتی درباره بیانات [[پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد لذا راویان گاهی مطالب متفاوتی در یک موضوع از [[پیامبر]]{{صل}} نقل میکنند بنابراین ما نیازمند تبیین جدید هستیم اگر شخص بیان کننده دارای علم عادی باشد و دچار خطا شود بیان او حجت نخواهد بود پس شخص بیان کننده بعد از [[پیامبر]]{{صل}} باید معصوم و دارای [[علم غیب]] باشد و الا ختم نبوت برخلاف حکمت است. | |||
#'''افاضه خداوند''': خداوند فیاض مطلق است و بر کسانی که قابلیت کامل دارند باید افاضه کند والّا لازم میآید که محتاج و بخیل باشد. آن چه را که علت مفیضه افاضه میکند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابلیت گیرندگان فیض مختلف است که یکی فیض را نمیپذیرد یکی اندکی قبول نموده و دیگری همه را قبول میکند مانند نور آفتاب که یک نور است ولی اجسام در نورگیری و استفاده از آن مختلف است. از آیه۲۴ سوره تکویر نیز میتوان به این دلیل عقلی که همان افاضه خداوند است پیبرد زیرا در این آیه آمده است {{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}} که چه مرجع ضمیر خداوند باشد یا [[پیامبر]]{{صل}} در هر صورت مطلب قابل اثبات است زیرا در صورت اول معنا این میشود که خداوند بر غیب بخیل نیست و بر افراد قابل افاضه میکند و در صورت دوم مطلوب به صورت جالبتر استفاده میشود زیرا ثابت میکند که [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] دارد و الا بخل معنا نداشت چون باید علم غیبی داشته باشد تا بگوئیم بخیل هست یا نیست. | |||
#'''افضلیت''': مرحوم [[شیخ مفید]] میفرماید: واجب است [[امام]]{{ع}} افضل از رعیت باشد چون [[امام]]{{ع}} از نظر فضائل یا مساوی با رعیت یا ناقصتر از آنها است یا افضل از آنها است و تحت این حکم داخل میشود که [[امام]]{{ع}} از نظر علم باید افضل باشد که همین درست است زیرا صورت اول ترجیح بلامرجح و صورت دوم باعث مقدم شدن مفضول "ناقص در کمالات" بر فاضل "کامل در کمالات" میشود.[[امام علی|علی]]{{ع}}در موارد زیادی از غیب خبر داده و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده سپس حتماً [[علی]]{{ع}} از آنها افضل است مانند خبر دادن از کشته شدن ذوالثدیه. دلیل [[امامت]] عین دلیل نبوت است بنابراین [[امام]]{{ع}} باید به عنوان قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} در جمیع شئون بجز [[وحی]] دارای صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفت و صدق و عدل تدبیر و عقل و حکمت باشد و همچنین باید اکمل و افضل از غیر خودش باشد تا بتواند آنها را هدایت نموده و مردم نیز در یادگیری و استکمال مطیع او باشند وگرنه نیابت محقق نشده و نقض غرض میگردد. | |||
::::*'''اشکال''': برهان افضلیت، علم [[ائمه]]{{ع}} به احکام را ثابت میکند نه [[علم غیب]] را بنابر این اگر [[ائمه]]{{ع}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست. | ::::*'''اشکال''': برهان افضلیت، علم [[ائمه]]{{ع}} به احکام را ثابت میکند نه [[علم غیب]] را بنابر این اگر [[ائمه]]{{ع}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست. | ||
:::::'''جواب''': افضلیت مراتب دارد و اگر کسی در فقه مثلاً افضل باشد ممکن است در علوم دیگر افضل نباشد ولی ما برای [[ائمه]]{{ع}} مرتبههای از فضیلت را قائل هستیم که بدون ارتباط غیبی ممکن نیست به تعبیر مرحوم مازندرانی حتی اگر در میان امت کسی باشد که چیزی را بداند ولی [[امام]]{{ع}} همان چیز را نداند [[امام]] نخواهد بود. در بعضی کتب عبارت "کل واحد من اهل زمانه" "کل فن من الفنون" در توضیح برهان افضلیت به کار رفته که مقصود اینست که [[ائمه]]{{ع}} باید از تک تک افراد جامعه افضل و از هر فنی از فنون آگاه باشد و این خود شامل علم غیب شده و علم [[ائمه]{{ع}} به موضوعات را هم در بر میگیرد از عبارات کشف المراد نیز به وضوح استفاده میشود که علم غیب از مصادیق افضلیت است و یکی از فضائل [[علی]]{{ع}} را [[علم غیب]] دانسته. لذا میتوان از دلیل افضلیت برای اثبات [[علم غیب]] به شکل زیر بهره گرفت: [[علم غیب]] فضیلت است و از هر فضیلتی [[امام]]{{ع}} نباید بیبهره باشد پس [[امام]]{{ع}} نباید از [[علم غیب]] بیبهره باشد»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص: ۳۶ تا ۴۰ </ref> | :::::'''جواب''': افضلیت مراتب دارد و اگر کسی در فقه مثلاً افضل باشد ممکن است در علوم دیگر افضل نباشد ولی ما برای [[ائمه]]{{ع}} مرتبههای از فضیلت را قائل هستیم که بدون ارتباط غیبی ممکن نیست به تعبیر مرحوم مازندرانی حتی اگر در میان امت کسی باشد که چیزی را بداند ولی [[امام]]{{ع}} همان چیز را نداند [[امام]] نخواهد بود. در بعضی کتب عبارت "کل واحد من اهل زمانه" "کل فن من الفنون" در توضیح برهان افضلیت به کار رفته که مقصود اینست که [[ائمه]]{{ع}} باید از تک تک افراد جامعه افضل و از هر فنی از فنون آگاه باشد و این خود شامل علم غیب شده و علم [[ائمه]{{ع}} به موضوعات را هم در بر میگیرد از عبارات کشف المراد نیز به وضوح استفاده میشود که علم غیب از مصادیق افضلیت است و یکی از فضائل [[علی]]{{ع}} را [[علم غیب]] دانسته. لذا میتوان از دلیل افضلیت برای اثبات [[علم غیب]] به شکل زیر بهره گرفت: [[علم غیب]] فضیلت است و از هر فضیلتی [[امام]]{{ع}} نباید بیبهره باشد پس [[امام]]{{ع}} نباید از [[علم غیب]] بیبهره باشد»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص: ۳۶ تا ۴۰ </ref> | ||
خط ۲۹۱: | خط ۲۹۱: | ||
| پاسخدهنده = گلافشان پارسانسب | | پاسخدهنده = گلافشان پارسانسب | ||
| پاسخ = خانم '''[[گلافشان پارسانسب]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با موضوع ''«[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = خانم '''[[گلافشان پارسانسب]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با موضوع ''«[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]»'' در اینباره گفته است: | ||
#'''نافعتر بودن علم حضوری برای امت''': صاحب مقام [[امامت]] و [[ولایت]] باید دارای آن علم سرشار و جوشیده از چشمۀ علم الهی باشد و اگر میان امت امامی این چنین نباشد حجت خداوند بر مردم بعد از رسول تمام نخواهد بود چرا که جاهلان نمیتوانند حجت الهی باشند. پس اگر [[اهل بیت]]{{عم}} امامان بر حق و جانشینان راستینند باید علم حضوری به آنچه بوده و هست و خواهد آمد داشته و از هر فن و حکم و امری آگاه باشند پس صحیح نیست پرسشی از [[امام]]{{ع}} شود در موضوعی که باشد و امام پاسخ آن را نداند و یا حادثهای رخ دهد و او بی اطلاع باشد برای این که باید بتواند همچون صاحب رسالت حجت کامل خداوند بر بندگانش باشد. و اگر اهل بیت و جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} نبودند نشان رسالت از بین میرفت و شأن رسالت تضعیف میشد. | |||
#'''تمامتر بودن نعمت و لطف خداوند با علم حضوری''': فرستادن رسولان و انبیاء و اقامۀ اوصیاء از نعمتهایی است که خداوند بر بندگان خویش تمام کرده است و اما عقل حکم میکند به اینکه کمال احسان و لطف پروردگار در این است که خداوند نعمتها و الطاف و حجتها و آیاتش را بر تمامترین و بالاترین وجه جاری میگرداند. | |||
#'''رساتر بودن علم حضوری در شباهت''': عقل پس از آنکه دانست این علم مشهود را ایجاد کنندهای است که آن را آفریده خواهان وصول به او و رهیابی به سویش میشود و به کمک آثار، آن آفریدگار مبدع را میشناسد چرا که رسیدن به ذات مقدسش برای عقل میسر نیست و از همۀ آثار نزدیکتر به درک و فهم آن است که نمونهای باشد نشانگر صفات والای او و چون بهترین راه کشف سر او، ظهور خود او، جلّ و علا است و از طرفی ظهور ذات او محال است لازم آمد که با صفاتش برای بندگانش جلوه کند و به خاطر عجز عقول از احاطه به بلندای آن صفات و به جهت نزدیک کردن مطلب به ایشان برای آنها انسانی از خودشان آفرید که با صفات نیکوی خود بیانگر صفات والای ذات الهی باشد و [[پیامبر]]{{صل}} ما و اوصیاء امینش{{ع}} برای تمثیل صفات قدسی و ارائه آن از همه سزاوارترند و اگر ایشان نبودند غرض از آفرینش مخلوقات تأمین نمیگشت پس خلائق به خاطر کسانی آفریده شدند که نمونه خداوندند تا بدین وسیله شناخت او حاصل گردد بنابراین مردم به خاطر ایشان ساخته شدهاند و بنابراین صفات و اعمال [[پیامبر]]{{صل}} و اوصیاء آن حضرت برترین صفات و اعمال است که علم یکی از این صفات است. | |||
#محفوظتر بودن علم حضوری از فریب خوردن به خاطر حسن ظاهر برخی افراد، و همچنین تشخیص افراد مؤمن، سالم از منافق و بیمار، توسط صاحب علم. | |||
#'''ضرورت حضوری بودن علم سفیر و شهید''': پیامبر و بقیه معصومی سفیران خداوند و امانتداران او در میان مردم و شهداء و گواهان بر اعمال ایشان و واسطه فیض و برکات معنوی و مادی میان خدا و مردمند و اگر علمشان حضوری باشد میتوانند گواه بر امت و شاهد بر اعمالشان باشند و نیز به حق امین بر همه عالم و خیرخواه و سفیر در میان آنها و واسطه بین خداوند و آنها خواهد بود که احکام الهی را برای مردم برساند و طاعت و عصیان آنها را به محضر الهی عرضه بدارد<ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام]]، ص۳۹ - ۴۷.</ref>»<ref>[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]، ص۴۴ الی۴۶ </ref> | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |