دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۵
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)) |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
:::::'''دلیل دوم:''' قاعده وجود مقتضی و عدم مانع: به قاعده وجود مقتضی و نبود مانع چه اینکه عموم علم فعلی آنان از فیوضاتی است که مشمول قدرت مبدأ فیاض است. و این مقتضی است و امام هم دارای بالاترین قابلیت می باشد پس مانعی هم نیست. و به دیگر سخن خدای متعال قادر است علم امام را تعمیم دهد. و نیاز عالم هم به آن فرا میخواند و مفسده ای هم در آن نیست پس بر حکیم واجب خواهد بود.(....) | :::::'''دلیل دوم:''' قاعده وجود مقتضی و عدم مانع: به قاعده وجود مقتضی و نبود مانع چه اینکه عموم علم فعلی آنان از فیوضاتی است که مشمول قدرت مبدأ فیاض است. و این مقتضی است و امام هم دارای بالاترین قابلیت می باشد پس مانعی هم نیست. و به دیگر سخن خدای متعال قادر است علم امام را تعمیم دهد. و نیاز عالم هم به آن فرا میخواند و مفسده ای هم در آن نیست پس بر حکیم واجب خواهد بود.(....) | ||
:::::'''دلیل سوم:''' قاعده امکان: این استدلال دو مقدمه دارد: | :::::'''دلیل سوم:''' قاعده امکان: این استدلال دو مقدمه دارد: | ||
#[[علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)|علم بالفعل امام]] به همه چیز امری ممکن است. ایشان این مقدمه را علاوه بر اینکه ارسال مسلم کردهاند به قاعده "أدلّ دلیل علی إمکان شیء وقوعه" نیز استدلال نموده و از وجود خارجی آن امکانش را ثابت کردهاند. | |||
#هر امر ممکنالوقوعی که صادق به تحقق آن خبر دهد حق است و این مقدمه را نیز با روایات متواتره اثبات میکنند»<ref>المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته، ص۷۱-۸۰.</ref>. | |||
*دلایل عقلی که موافق روایات مثبته [[علم امام]]{{ع}} و فعلیت آن باشد، زیادند. به برخی از آن دلایل اشاره میشود: | *دلایل عقلی که موافق روایات مثبته [[علم امام]]{{ع}} و فعلیت آن باشد، زیادند. به برخی از آن دلایل اشاره میشود: | ||
#دلیلی که قاعده لطف مقتضی آن است این که: [[امام]]{{ع}} از حیث ذات و وجود، کاملترین انسانهاست و واجب است به کاملترین اوصاف نیز متصف شود و فعلی بودن [[علم امام]]{{ع}} و گسترده بودن آن از جمله آن اوصاف است. | |||
#طبق حدیث قدسی {{عربی|" كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِاعْرَف "}} علت آفرینش مخلوقات شناخت و معرفت خداوند است و در آیه شریفه {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ}} <ref> و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند؛ سوره ذاریات، آیه: ۵۶.</ref> مراد از "یعبدون" "یعرفون" است. و فرض آن است که معرفت خداوند، موقوف است بر عبادت او و نیز منحصر است در این که خداوند جانشینانی خلق کند که تجلی گاه تمام صفات جلالش و آئینهای تمام نما برای تجلی معارف پنهانیاش و سایهای کامل و دائمی برای اوصاف کمالیهاش باشند، به طوری که وجود نقص درآن تجلی گاه، آئینه و سایه به منزله نقص در متجلی و نمایان شده و صاحب سایه تلقی شود. و وجود نقص موجب نقض غرض برای حکیم تعالی و حکمت او میباشد و این امر بر خداوند تعالی محال عقلی است. | |||
#دلیل سوم این که: علم گسترده و فعلی [[امام]]{{ع}} به کارهای مردم، موجب اطاعت مردم و ترک نافرمانی آنان از [[امامان]]{{عم}} است. پس در این صورت واجب است که خداوند حکیم، علم گسترده و فعلی را عطا کند؛ همان طور که واجب است آنان را منصوب و به آنان عصمت ببخشد. به دلیل این که معصیت پنهانی بیشتر از نافرمانی آشکار است. و اینکه کمتر کسی پیدا میشود که در معرض دید و اطلاع دیگران، کار خلاف و گناه انجام دهد. پس وقتی که با قاعده لطف اصل [[امامت]]، عصمت [[امام]] و منزه بودن او از تمامی نقصهای بدنی و اخلاقی و نسبی اثبات میشود؛ پس به طریق اولی، گستردگی و فعلیت [[علم امام]]{{ع}} نیز ثابت میشود. | |||
#دلیل دیگر، قاعده وجود مقتضی و عدم مانع است، به این صورت که: گستردگی و فعلیت [[علم امام]]{{ع}}، شعبهای و شاخهای از فیض بیکران مبدء فیاض است "مقتضی موجود" و قابل "ظرفیت وجودی" [[امامت]] [[امام]] است که بالاترین مرتبه قابلیت را دارا است و از سوی دیگر، مانعی نیز وجود ندارد "مانع مفقود" "پس [[امام]] دارای علمی گسترده و فعلی میباشد". به عبارت دیگر، خداوند قادر است علمی گسترده به [[امام]] عطا نماید و عالم <ref>احتمال دارد لفظ «عالم» در متن به معنای جهان هستی باشد در این صورت معنا این میشود که :عالم هستی محتاج چنین دانشمندی است که دارای علم گسترده باشد.</ref>. [[امام]]{{ع}} نیز به آن علم نیازمند است و این کار مفسدهای نیز ندارد پس واجب است بر حکیم متعال که این کار را بکند»<ref>[[آگاهیهای آسمانی (کتاب)|آگاهیهای آسمانی]]، ص ۱۳۷.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۴: | خط ۲۲۴: | ||
*«دلیل اول:این دلیل، دلیل عقلی مرکب است که براهین عقلی، عهدهدار اثبات مقدمه اول آن، و روایات متکفل اثبات مقدمه دوم آن هستند. صورت استدلال چنین است: | *«دلیل اول:این دلیل، دلیل عقلی مرکب است که براهین عقلی، عهدهدار اثبات مقدمه اول آن، و روایات متکفل اثبات مقدمه دوم آن هستند. صورت استدلال چنین است: | ||
#صادر اول از حقتعالی، جوهر مجرد تامِ بسیطی است که دارای تمامی کمالات وجودی است و اشرف ممکنات بوده و واسطه ایصال فیض الهی بر موجودات مادون و محیط بر آنان است. | |||
#نخستین مخلوق خداوند متعال و واسطه بین او و مخلوقات دیگر، وجود مقدس [[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}}، مجرد تام بوده، واجد تمامی کمالات وجودی، و اشرف همه ممکنات، و واسطه ایصال فیض الهی بر همگی هستند؛ و از آنجا که در جایگاه علیت برای جمیع ماسوی الله تعالی قرار دارند و علت، احاطۀ تام و تمام بر همه جوانب معلول خود دارد، پس آنان بر جمیع جوانبِ همه ممکنات از صدر تا ساقه، احاطه داشته، هیچ جهتی از جهات وجودی آنها بر آن انوار مقدس مخفی نیست. | |||
دلیل دوم: گفته شد که تحقیق علم در ممکنات مجرده همانند تحقق سایر امور در آنها نیازمند دو چیز است: فاعل و قابل. اگر فاعل تام بوده و قابلیت قابل نیز به حدّ تمام برسد تحقق علم برای قابل، نیازمند هیچ چیز دیگری نخواهد بود، چه اینکه در مجردات دیگر صبحتی از علل مادی و صوری و تحقق شرایط خاص و وضع مخصوص و... نیست. و نیز بیان شد که فاعل علم، یعنی آنکه علم را اضافه میکند، موجودی است که خود از مجردات تام بوده و مخزن تمامی علوم و حقایق عالم است. بنابراین، از ناحیه فاعل، هیچگونه نقصی و حالت منتظرهای وجود ندارد. و در ناحیه قابل نیز، بیان شد که انسان استعداد و توانایی آن را دارد که در سیر تکاملی خویش آنقدر بالا رود که از حصارهای ماده و زمان و مکان فراتر رفته و این پردههای حجاب را بردرد و به عالم مجردات پا نهد و به تجرد تام دست یابد، به این معنا که علاوه بر تجرد از حیث ذات، که از اول واجد آن بود؛ به مرتبه تجرد از حیث فعل هم نائل شود و دیگر برای انجام افعالش، نیازی به آلات و ادوات مادی و فراهم آمدن شرایط خاص و وضع ویژه و... نداشته باشد، بلکه بنا به گفته بزرگان اهل معرفت مصداق: «یعفل بالهمّة و یحفظ بلا همّة» شود. در این حال است که وی مستعد دریافت علوم و معارف و حقایق موجود در معطی علم شده و به مقدار سعه وجودی خویش از آنها بهرهمند میشود. | دلیل دوم: گفته شد که تحقیق علم در ممکنات مجرده همانند تحقق سایر امور در آنها نیازمند دو چیز است: فاعل و قابل. اگر فاعل تام بوده و قابلیت قابل نیز به حدّ تمام برسد تحقق علم برای قابل، نیازمند هیچ چیز دیگری نخواهد بود، چه اینکه در مجردات دیگر صبحتی از علل مادی و صوری و تحقق شرایط خاص و وضع مخصوص و... نیست. و نیز بیان شد که فاعل علم، یعنی آنکه علم را اضافه میکند، موجودی است که خود از مجردات تام بوده و مخزن تمامی علوم و حقایق عالم است. بنابراین، از ناحیه فاعل، هیچگونه نقصی و حالت منتظرهای وجود ندارد. و در ناحیه قابل نیز، بیان شد که انسان استعداد و توانایی آن را دارد که در سیر تکاملی خویش آنقدر بالا رود که از حصارهای ماده و زمان و مکان فراتر رفته و این پردههای حجاب را بردرد و به عالم مجردات پا نهد و به تجرد تام دست یابد، به این معنا که علاوه بر تجرد از حیث ذات، که از اول واجد آن بود؛ به مرتبه تجرد از حیث فعل هم نائل شود و دیگر برای انجام افعالش، نیازی به آلات و ادوات مادی و فراهم آمدن شرایط خاص و وضع ویژه و... نداشته باشد، بلکه بنا به گفته بزرگان اهل معرفت مصداق: «یعفل بالهمّة و یحفظ بلا همّة» شود. در این حال است که وی مستعد دریافت علوم و معارف و حقایق موجود در معطی علم شده و به مقدار سعه وجودی خویش از آنها بهرهمند میشود. | ||
خط ۲۸۸: | خط ۲۸۸: | ||
«به دو نمونه از دلایل عقلی اشاره میکنیم: | «به دو نمونه از دلایل عقلی اشاره میکنیم: | ||
#[[امام]]{{ع}} خلیفه خداوند در زمین است. واژه "خلیفه" به صورت مفرد، در دوجای قرآن<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> به کار رفته است که در هر دو جا، مراد از آن، جانشینی خداوند است. خلافت در این دو آیه، به صورت مطلق بیان شده است و اختصاص به موضوعی خاص ندارد. خلیفه مطلق باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه، آن را بیواسطه، از خداوند دریافت میکند. کسی که جانشین خداوند است، باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا طبق برخی از اخبار،<ref>[[محمد صفار]]، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.</ref> خدا حکیمتر، عادلتر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسانها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند. | |||
#[[امام]]{{ع}} باید افضلِ اهل زمانش باشد؛ در صورتی که اگر عالم به همه امور نباشد، لازم میآید که مساوی یا پایینتر از برخی افرادی باشد که چیزی را میداند؛ ولی [[امام]]{{ع}} از آن بیخبر است و این، خلاف فرض و نقض غرض است<ref>[[میرزا محمد تقی قزوینی]]، کیفیة علم الإمام، به نقل از [[محمد حسن نادم]]، [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]؛ ص۱۲۶-۱۲۹.</ref>».<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص۲۰۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |